سه مرد که با همدستی دختری جوان، پیرمرد پولدار را ربوده و او را برای تصاحب اموالش شکنجه کرده‌بودند، روز گذشته محاکمه شدند.

به گزارش مشرق، سه مرد که با همدستی دختری جوان، پیرمرد پولدار را ربوده و او را برای تصاحب اموالش شکنجه کرده‌بودند، روز گذشته محاکمه شدند. 

 بیستم مردادماه سال ۹۵ مرد سالخورده‌ای به نام منصور با مراجعه به اداره پلیس از سه مرد و یک دختر به اتهام آدم‌ربایی شکایت کرد و گفت: «مهندس‌راه و ساختمان بودم و بعد از فوت همسرم در خانه باغی که در شمال تهران داشتم، تنها زندگی می‌کردم. مدتی قبل دختری به نام فرنوش مقابل خانه‌ام آمد و به بهانه اینکه کاسکوی او از قفس پریده و به سمت باغم پرواز کرده است، خواست وارد باغ شود. او داخل باغ پرسه‌ای زد، اما پرنده‌اش‌ را پیدا نکرد سپس شماره تماسش را داد تا اگر کاسکوی او را پیدا کردم تماس بگیرم.‌»

شاکی در ادامه گفت: «مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه روز حادثه سه مرد جوان مقابل خانه‌ام آمدند و با زور مرا سوار خودروی‌شان کردند و به باغی در هشتگرد کرج بردند. در آن چند روز آنها مرا به شدت شکنجه دادند و بر اثر ضربه‌ شدیدی به سرم، چشم چپم نابینا شد. فرنوش نیز با ریختن اسید روی پشتم خواست مرا مجبور کند، سند خانه‌ام را به نام او بزنم، اما با کمک یکی از آنها به نام حامد توانستم از آن جهنم فرار کنم.»

با طرح این شکایت هر چهار متهم شناسایی و دستگیر شدند و پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. روز گذشته هر چهار متهم در همان شعبه به ریاست قاضی زالی حاضر شدند و شاکی بعد از قرائت کیفرخواست بعد از طرح شکایت خود گفت: «از همه متهمان شکایت دارم و برای نابینایی چشمم و اسیدپاشی درخواست قصاص دارم.»

سپس متهم ردیف اول به نام حسین ۲۹ساله رو به هیئت قضایی ایستاد و منکر مشارکت در آدم‌ربایی، سرقت مقرون به آزار و ایراد صدمات عمدی به شاکی شد و گفت: «فرنوش قبل از حادثه با شاکی طرح دوستی ریخته بود و روزی که به بهانه گم شدن کاسکو خود وارد باغ شده بود بعد از بررسی محل، نقشه آدم‌ربایی را کشید. من در آژانس کار می‌کردم و فرنوش مسافر همیشگی‌ام بود، به همین خاطر او مرا در جریان نقشه‌اش گذاشت و به خاطر مشکلات مالی پیشنهاد او را پذیرفتم. برای انجام نقشه از حامد که از راننده‌های آژانس بود کمک خواستم و قرار شد روز حادثه همراهم باشد.»

متهم در شرح روز حادثه گفت: «آن روز فرنوش با شاکی قرار ملاقات گذاشت و من پشت فرمان بودم و حامد هم روی صندلی عقب نشسته‌بود. منصور از خانه‌اش بیرون آمد و فرنوش به استقبال او رفت. سپس با میل خودش سوار ماشینم شد. بین راه فرنوش با یکی از دوستانش به نام ایمان که قرار بود باغی را برای نگه‌داشتن منصور در اختیارمان قرار دهد، تماس گرفت، اما او جواب تماس‌ها را نداد به همین دلیل مجبور شدیم منصور را به باغ دیگری در هشتگرد ببریم. وقتی من و فرنوش از ماشین پیاده شدیم تا باغی را اجاره کنیم، در یک لحظه حامد پشت فرمان نشست و منصور را با خودش برد و نقشه‌مان به هم ریخت.»

سپس فرنوش که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه قرار گرفت و با قبول آدم‌ربایی و انکار ریختن اسید روی بدن شاکی گفت: «من و دوستم مجتبی، پیرمرد را می‌شناختیم و می‌دانستیم در باغ بزرگی تنها زندگی می‌کند. روزی با هم شرط‌بندی کردیم تا به خانه او راه پیدا کنیم. برای بردن شرط، با شاکی طرح دوستی ریختم و او پیشنهاد ازدواج داد و قول داد اگر با او ازدواج کنم یک هشتم اموالش را به نامم خواهد کرد. این بهانه‌ای شد تا چند باری وارد باغ ۲هزار متری او شدم تا اینکه وسوسه شدم و نقشه ربودنش به سرم زد.‌» متهم در ادامه گفت: «روز حادثه وقتی در ماشین نشسته بودیم، شاکی تلاش می‌کرد از ماشین پیاده شود که حسین دو ضربه به سر او زد. من در شکنجه او دستی نداشتم.»

در ادامه حامد ۲۸ساله با انکار اتهاماتش در دفاع از خود گفت: «دوستانم گفته بودند ماجرا ناموسی است و قصد دارند شاکی را بترسانند. به همین خاطر قبول کردم تا همکاری کنم، اما وقتی در بین راه متوجه اصل ماجرا شدم از فرصت استفاده کردم و شاکی را فراری دادم.»

چهارمین متهم مجتبی بود که با وثیقه آزاد بود. او نیز با انکار جرمش گفت: «از آدم‌ربایی خبر نداشتم و فرنوش دروغ می‌گوید. با او شرط‌بندی نکرده بودم.‌» متهم در ادامه گفت: «منصور باغ ۲هزارمتری‌اش را برای اجاره سپرده بود، اما مشتری خوبی برایش پیدا نکردم. روزی دختر مورد علاقه‌ام که دوست صمیمی فرنوش بود، گفت فرنوش دنبال خانه باغی می‌گردد به همین خاطر شماره منصور را به او دادم. در این ماجرا نقشی نداشتم و بی‌خبر بودم تا اینکه احضاریه دادگاه به دستم رسید.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد. 

منبع: روزنامه جوان