بارزانی با وجود تأکید چندماهه بر غیرالزام‌آور بودن نتایج همه‌پرسی کردستان، یک روز قبل از برگزاری آن،طوری سخن گفت که تنها برداشت ممکن از آن این بود که کردستان پس از این همه‌پرسی از عراق مستقل خواهد شد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

انتظار از راهبانان امین


سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
در یک جامعه اگر بنا بر پیشرفت باشد باید معیارهایی برای سنجش وجود داشته باشد وگرنه ممکن است نام توقف پیشرفت گذاشته شود و طی مسیرهای موازی که هیچگاه به مقصد نمی‌رسند، به عنوان تنها راه رفتن معرفی گردند. در این بین بعد از معرفی «شاخص‌ها» نیاز به مجموعه یا نهادی هست که با نگاه به شاخص‌ها و «وضع موجود» از یک سو به نتیجه‌ای روشن و قضاوتی قطعی برسد و از سوی دیگر وقتی این نتیجه و داوری اعلام می‌شود، عقلاً درباره درستی داوری و صدق داور تردید روا نباشد.
رهبرمعظم انقلاب در دیدار سی‌ام شهریورماه اعضای مجلس خبرگان رهبری با ایشان وظیفه داوری و حتی مطالبه‌گری تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی در ابعاد داخلی و خارجی را برعهده نمایندگان این مجلس به طور عام و هیئتی اندیشه‌ورز از آنان به طور خاص گذاشتند و به تفصیل درباره اهمیت این موضوع سخن گفتند. پس از سخنان رهبری در طیف مخالفان انقلاب اسلامی واکنش‌های زیادی نشان داده شد که خود این از اهمیت ویژه این مطالبه رهبری از مجلس خبرگان حکایت می‌کرد. اما درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:


1- فرض درست این بوده و هست که انقلاب اسلامی، تفکر، رهبری و نظام برآمده از آن و به عبارتی «دین اسلام» پاسخگوی نیازهایی که یک حکومت،  دولت و جامعه برای اداره خود نیاز دارد، هست و حتی از هر راه‌حل دیگری که یک فرد یا یک گروه از انسان‌ها نشان دهند، پاسخگوتر و برآورنده‌تر است. مردم هم بر این اساس در میان شخصیت‌های مختلف به «حضرت امام»، در میان تیپ‌های مختلف اجتماعی به «روحانیت»، در میان مدل‌های مختلف به «حکومت اسلامی» - که به جمهوری اسلامی‌ ترجمه شد- و در میان اشخاص مختلف به نیروهای متدین‌تر روی آوردند. با این وجود امروز نزدیک به چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم و کشور اگرچه در ابعاد زیادی به پیشرفت‌های شگرفی رسیده‌اند اما در عین حال آشکارا در ابعادی دچار کاستی و لنگی جدی هستند. طبعا در این بین هر کس حق دارد بپرسد که این اشکالات از نادرستی نسخه‌ای است که توصیه شده و یا از عدم عمل به همه یا بندهایی از نسخه‌ ناشی شده است؟  در این بین اگر جامعه یک داوری اجماعی، قابل اعتماد و تیزبین نداشته باشد، دائما در بین دو بخش پاسخ سرگردان می‌ماند و این، راه را برای رسوخ کسانی که از اول هم نه به امام و نه به راه امام و نه به مدیریت نیروهای مومن قایل بوده‌اند، باز می‌کند تا با غرض‌ورزی و بدون تامل کارشناسی اساس انقلاب اسلامی و دستاوردهای این مردم را زیر سؤال برده و مورد هجوم قرار دهند. پس کاملا واضح است که این انقلاب نه تنها در مقام دفاع از حقانیت و تاثیرات مهم اجتماعی خود به زبانی گویا و قابل اعتماد نیاز دارد، بلکه فراتر از آن برای آنکه با نشان دادن دقیق و مشفقانه کژی‌ها راه برای اصلاح حقیقی باز شود، به خبرگانی در هیئت داوری و پرسشگری احتیاج دارد. این داور پرسشگر هرگز نباید تنها در بردارنده‌ سلیقه سیاسی یا فرهنگی بخشی از جامعه باشد، چه در این صورت داوری  او حتی اگر عادلانه و منصفانه هم باشد، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد و اثر نمی‌گذارد.
2- مجلس خبرگان رهبری یک ترکیب ویژه و به تعبیر رهبری از لحاظ ترکیب و کارکرد، «استثنایی و بی‌نظیر» است. اعضای این مجلس از کسانی شکل گرفته است که به چند خصوصیت مهم یعنی علم، تقوا، بینش، امانت، صراحت در ابراز نظر، دارای نفوذ در اقشار پایین جامعه، نخبه و... شناخته می‌شوند و وجود جمعی با این خصوصیات در جاهای دیگر چندان متصور نیست از سوی دیگر مجلس خبرگان ترکیبی است از سران قوا، اعضای فقیه شورای نگهبان، بسیاری از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، رؤسای اکثر حوزه‌های علمی کشور، نمایندگان رهبری در استان‌ها و ائمه جماعات مراکز استان‌ها و این به آن هم جایگاه ویژه در نظام و در بین مردم بخشیده و هم دسترسی آن را به انواعی از اطلاعاتی که برای تشخیص و تمیز درست از نادرست نیاز می‌باشد، میسر کرده است. بر این اساس اگر قرار باشد در مورد میزان وفاداری روند عمومی و تخصصی و اجرایی کشور، یک مجموعه ابتدا به داوری و سپس به تذکر مشفقانه بپردازد، هیچ مجموعه‌ای به اندازه خبرگان صلاحیت ندارد. از سوی دیگر بجز پاره‌ای از اجزاء این مجلس، بقیه در عین حال از فراغت لازم برای غور کردن در مسائل مربوط به نظام و مردم را دارند و سبب تداخل کار آنان نیز نمی‌گردد.
3- رهبرمعظم انقلاب اسلامی با تاکید بر تداوم وظیفه‌ای که تاکنون اعضای خبرگان برعهده داشته‌اند، یعنی بررسی‌ها، اعلام‌ها ونظارت‌های جاری در حوزه رهبری نظام، وظیفه جدیدی را متوجه این مجلس کرده و دلیل واگذاری این مسئولیت را فقدان جایگاهی که نگاه کلان و راهبردی به روند انقلاب داشته باشد، دانستند و به طور خاص اشاره کردند که دستگاه‌های مختلفی مثل قوای سه‌گانه وجود دارند که هر کدام به کار جاری خود می‌پردازند و در عمل امکانی برای پایش روند انقلاب و نظام ندارند و این درحالی است که خود اینها باید طرف پاسخگوی مطالبات نهاد ناظر و داور و پرسشگر باشند. با این وصف کاملا واضح است که اضافه شدن این «شأن جدید» در عمل، مجلس خبرگان را در جایگاهی برتر از قبل و بالاتر از قوای کشور قرار می‌دهد و این نهاد تخصصی را از شکل صرف حقوقی، وارد عرصه‌های مهم اداره کشور می‌کند و در واقع آنان را حتی تا ورود به حوزه‌هایی که تاکنون فقط شأن رهبری برشمرده می‌شده است، بسط‌ید می‌دهد. بر این اساس رهبری در این جلسه، دایره داوری و مطالبه‌گری مجلس خبرگان را اینگونه ترسیم کردند: «این مطالبه ممکن است از اینجانب باشد، ممکن است از دولت باشد، ممکن است از قوه قضائیه باشد، ممکن است از سپاه باشد، ممکن است از مجلس باشد.»
یکی از ابعاد مهمی که خبرگان را در این حیثیت و شأن سزاوار می‌کند، ارتباط وسیع اعضای این مجلس با توده‌های مردم است. به عبارت دیگر رهبری با واداشتن هیئتی از این مجلس به اندیشه‌ورزی در امور راهبردی کشور و طرح مطالبات کلان و واداشته شدن دستگاه‌های مختلف به پاسخگویی در امور راهبردی در واقع شأن نظارتی توده‌های مردم را در حاکمیت بالا بردند چرا که از یک سو هیچ طیفی به اندازه این علما به مردم و خصوصیات و خواسته‌های آنان نزدیک نیست و از سوی دیگر هیچ طیف دیگری قادر نیست مطالبات استراتژیک مردم یعنی همان مطالباتی که به پیدایی انقلاب اسلامی و سپس شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی منجر شد را به رأس نظام و دستگاه‌های کلان آن منتقل کند و به مردم اطمینان دهد که راه را راهبانی امین است.


4- دستگاه‌های مختلف و بخصوص دولت‌ها که بیشترین امکانات کشور را در اختیار دارند، در پذیرش کاستی‌ها بسیار کند عمل کرده و از آن طفره می‌روند و در عین حال در بیان دستاوردها دچار غلو و بی‌حساب‌گویی می‌شوند که متأسفانه این را در اکثر دولت‌های این طرفی و آن طرفی مشاهده کرده‌ایم. در خیلی از موارد، دولت یا مجلس یا قوه قضائیه و یا نهادهایی که خارج از این قوا قرار دارند بسیاری از وظایف تصریح شده در قانون اساسی و نیز عمل به تعهداتی که براساس اصول انقلاب دارند را به نام اینکه «نمی‌توانیم» کنار می‌گذارند و از قضا این‌ها تبدیل به انواعی از مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی می‌گردند و در حالی که مشکل به خاطر عدم توجه به اصلی از اصول انقلاب و حکمی از احکام بالغه اسلام پدید آمده است، چون حکومت با وصف اسلامی خوانده می‌شود و مبعوث انقلاب اسلامی است، آن کاستی به پای انقلاب و اسلام گذاشته می‌شود! در اینجا انقلاب و اسلام دوبار هزینه می‌دهند یک بار به خاطر واگذاشته شدن و یک بار بخاطر ناکارآمد دیده شدن!
در اینجا یک نهاد جامع متخصص لازم است که اصول اساسی این انقلاب که همان مهمترین مطالبات مردم و رهبری هم هستند را پایش کرده و اگر انحرافی در مسیر اجرای آن دید، بررسی کرده و نقطه‌های در بردارنده مشکل و یا تولید کننده آن را مورد خطاب قرار داده و اصلاح جدی روند را از آن نقاط مطالبه کند. برای آنکه معلوم باشد مسئولیت مطالبه‌گری خبرگان شامل هر موضوع خورد و ریزی نمی‌شود، رهبری به مثال‌هایی اشاره کردند؛ «وضعیت ما و شعار نه شرقی نه غربی»، «اقتدار اقتصادی»، «وضع عدالت در جامعه ما»، «حرمت داشتن انگیزه‌ها و نیروهای انقلابی» و «وضع تدین مردم».
طبعاً در این بین اگرچه رهبر معظم انقلاب اسلامی از فرد فرد اعضای خبرگان چنین پایش و مطالبه‌گری را در خواست کرده اما پر واضح است که چنین مأموریتی به کاری تخصصی و مداوم احتیاج دارد و از یک هیئت اندیشه‌ورز برخاسته از متن مجلس خبرگان برمی‌آید که چنین جمعی کارآشناتر و جوان‌تر در متن این مجلس وجود دارد.
5- اگر نگاهی به روند تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی بیاندازیم درمی‌یابیم که جمهوری اسلامی هم اینک در یک «موقعیت ویژه» قرار دارد، پیروزی‌های پی در پی جبهه اسلام از یک سو و شکست‌های سلسله‌ای آمریکا و نیروهای وابسته به آن در منطقه از سوی دیگر چشم‌ها را متوجه جمهوری اسلامی کرده است. در چنین شرایطی «جمهوری اسلامی» باید از بسیاری از مشکلات و مسایل داخلی خود عبور کرده باشد تا قادر به انجام رسالت‌های الهی و انسانی‌اش در شرایط جدید بشود وگرنه این نظام فقط تا حدی می‌تواند در مسایل مهم جهانی وارد شود. به این مثال توجه کنید: ایران با نسخه انقلاب و با استفاده از نیروهای انقلابی ابتدا مشکل امنیتی داخل خود و سپس مشکلات عظیم امنیتی در لبنان، سوریه،  عراق و... را حل کرده و یا در آستانه حل آن می‌باشد. ما در هفته‌ها و ماه‌های پایانی «بحران نظامی» ناشی از گروه‌های تروریستی- تکفیری قرار داریم اما آیا مشکلات مردم در داخل کشور خودمان و در این کشورها فقط مشکل امنیتی است؟ مسلماً نه. این جمهوری اسلامی به موازات آماده شدن در بخش امنیتی - نظامی و اتخاذ رویکرد راهبردی، در بخش‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... استعداد لازم را پیدا نکرده است و حال آنکه امکان موفقیت در این بخش‌ها بیش از بخش نظامی بوده است. به نظر این قلم، مجلس خبرگان و هیئت اندیشه‌ورز آن باید بتواند زمینه حرکت همه بخش‌های نظام به جلو و زمینه تحقق همه شعارها و اهداف انقلاب، نظام و مردم را فراهم کند.

واکاوی دیوار ضدمهاجرتی ترامپ

امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:

بسیاری از متقاضیان ورود به خاک ایالات متحده آمریکا با سد جدیدی مواجه شده اند . بر اساس دستور العمل جدید ضد مهاجرتی دولت آمریکا ، بر تعداد کشورها در لیست ممنوعیت سفر افزوده و سختگیری ها برای صدور روادید هم تشدید شده است.بر اساس این تصمیم ، نام سه کشور کره شمالی ، چاد و ونزوئلا به فهرست کشورهای  مسلمان افزوده و نام سودان از این فهرست خارج شده است . پیش از این ، دونالد ترامپ در هفته نخست زمامداری خود ، هفت کشور ایران ، عراق ، سوریه ، یمن ، سومالی ، سودان و لیبی را در فهرست کشورهایی قرار داد که اتباع آنان از ورود به آمریکا ممنوع می شدند .
در فرمان بعدی ، عراق از این فهرست خارج و تسهیلات بیشتری برای متقاضیان دریافت روادید در نظر گرفته شد . اکنون نام سه کشور کره شمالی ، ونزوئلا و چاد به این فهرست اضافه شده است . همچنین ، محدودیت های 90 روزه برای شهروندان و 120 روزه برای پناهجویان که در دو فرمان ضد مهاجرتی پیشین ترامپ مد نظر گرفته شده بود ، در دستورالعمل جدید حذف شده است .در عین حال ، منع ورود افراد متکی به تابعیت نخواهد بود و درخواست های روادید یک به یک بررسی خواهد شد .
بررسی امنیتی از نظر  سوابق کاری، شماره های تلفن و حساب های شبکه های اجتماعی متقاضیان نیز افزایش خواهد یافت . در نهایت برای شهروندان ایرانی به غیر از ویزاهای دانشجویی نوع M، F و J ویزاهای مهاجرتی و غیر مهاجرتی صادر نخواهد شد.
در واقع دونالد ترامپی که همین چند روز پیش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سخنرانی که  در داخل وخارج آمریکا با انتقادهای شدیدی روبه رو شد سعی کرد در بخشی از سخنانش با ستایش از مردم وتمدن ایران و  نکوهش حکومت ایران، از تاکتیک ایجاد شکاف و فریب افکار عمومی استفاده کند، هنوز چند روزی از این سخنرانی نگذشته ،نشان داد که  ستایش او از مردم ایران دروغی بیش نیست. 
ترامپ ، پس از اعلام این فرمان در توئیتی نوشت : "  تامین امنیت آمریکا اولویت شماره یک من است. ما به کسانی که نتوانیم با اطمینان بررسی‌شان کنیم، اجازه ورود نمی‌دهیم". این در حالی است که بیشترین تروریست های خارجی در آمریکا از کشورهای عربستان، امارات متحده عربی و مصر می آیند و بیشترین خسارت ها را به آمریکا تحمیل کرده اند. با این حال ، تصمیمات دولت آمریکاعلیه شهروندان دیگر کشورها حکایت از آن دارد که کاخ سفید علاوه بر موضوع تامین امنیت، موضوعات سیاسی و حقوقی را نیز مد نظر داشته است . به عنوان مثال ، در اوج تنش های لفظی میان واشنگتن با پیونگ‌یانگ و کاراکاس و تهدیدات روزمره ترامپ علیه کره شمالی و ونزوئلا ، اتباع این دو کشور در فهرست  ممنوعیت های سفر قرار می گیرند .
به عبارت دیگر می توان گفت ترامپ برای انتقام از سران دو کشور کره شمالی و ونزوئلا که این روزها با رئیس جمهوری آمریکا مشغول مشاجرات تند لفظی هستند ، اتباع این دو کشور را برای ورود به خاک ایالات متحده منع کرده است . ضمن این که با افزودن نام دو کشور غیر مسلمان به جمع پنج کشور مسلمان قبلی شامل ایران ، سوریه ، سومالی ، یمن و لیبی ، کاخ سفید در تلاش است از زیر بار اتهام اسلام ستیزی شانه خالی کند . خارج شدن نام سودان از فهرست ممنوعیت سفر نیز می تواند با لابی گری های سعودی ها که به تازگی خارطوم را در ائتلاف خود علیه یمن وارد کرده اند ، در ارتباط باشد .  
از سوی دیگر ، در دستورالعمل جدید ضد مهاجرتی دولت آمریکا تلاش شده است تا حد ممکن امکان طرح شکایت های مجدد از سوی دادگاه های آمریکا از بین برود . به عنوان مثال اعلام شده است که بررسی ها بر اساس تابعیت متقاضیان نخواهد بود ؛ با این حال ، اتباع هشت کشور با شرایط بسیار دشوارتر برای دریافت روادید مواجه خواهند شد .
از جمله این شرایط دشوار ، زمان بررسی امنیتی متقاضیان از نظر سوابق کاری ، تلفن ها و حساب های شبکه های اجتماعی است که می تواند ماه ها یا حتی سال ها افراد را در بلاتکلیفی قرار دهد .
با این حال ، سیاست ضد مهاجرتی دولت ترامپ فقط به متقاضیان ورود به خاک آمریکا ، آن هم توسط شهروندان هشت کشور مذکور محدود نمانده است ؛ بلکه حتی دارندگان روادیدهای کاری برای افراد تحصیل کرده و شاغل در شرکت های معتبر آمریکایی را نیز در معرض از دست دادن روادیدهای خود قرار داده است . علاوه براین افراد ، حدود 800 هزار مهاجر بدون مدرک که در کودکی به آمریکا آورده شده اند ، با لغو برنامه داکا ( اقدام معوق برای تازه واردها در کودکی ) با خطر اخراج از آمریکا مواجه شده اند.
بسیاری از جمهوری خواهان عضو کنگره نگران هستند که برنامه های ضد مهاجرتی و بیگانه ستیز دولت ترامپ در نهایت موجب ریزش آرا در انتخابات میان دوره ای سال آینده شود .
به همین دلیل اغلب این افراد با نزدیک تر شدن به زمان آغاز رقابت های انتخاباتی در تلاش هستند از ترامپ و برنامه های جنجالی وی فاصله بگیرند تا کرسی های خود را در کنگره حفظ کنند  .
این سیاست ها اگرچه به گفته کاخ سفید با هدف تامین امنیت آمریکا و ایجاد فرصت های شغلی برای کارگران آمریکایی بیان شده است ، اما تبعات گسترده اقتصادی و اجتماعی برای این کشور به همراه خواهد آورد که آثار آن در آینده مشخص تر می شود .
کاهش ورود نیروهای متخصص و حرفه ای به آمریکا ، محروم شدن دانشگاه ها و مراکز تولیدی آمریکا از وجود این افراد ، تغییر در مقاصد مهاجرتی افراد متخصص از آمریکا به دیگر کشورهای توسعه یافته به همراه تشدید تعارضات نژادی در پی جدال های مهاجرتی ، از جمله عمده ترین نتایج سیاست های ضد مهاجرتی و بیگانه ستیز در ایالات متحده خواهد بود .

نقش دفاع مقدس در امنیت پایدار ایران

عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:

برای دفاع مقدس هشت ساله مردم ایران در برابر تهاجم گسترده و همه جانبه رژیم بعثی حاکم بر عراق که از حمایت همه قدرت‌های مطرح جهان در آن دوران برخوردار بود، فهرست بلندی از دستاوردها را می‌توان برشمرد، به گونه‌ای که اگر آثار و پیامدهای منفی و ناخواسته یک جنگ خانمانسوز را، در پی نداشت، اطلاق موهبت الهی برای آن پذیرفتنی است. در این زمینه بیانات تاریخی حضرت امام خمینی در مورد دفاع مقدس هشت ساله مردم ایران در برابر تهاجم ددمنشانه رژیم بعثی و حامیان غربی، عبری و عربی‌اش نشانگر اندیشه بلند آن راحل عظیم‌الشأن در تبدیل تهدید جنگ به فرصت اعتلای انقلاب بود آنگاه که می‌فرمود:

*  ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم. 

* ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خود بایستیم

* ما مظلومیت خویش و ستم ستمکاران را در جنگ ثابت نموده‌ایم. 

* ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ایم. 

* ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم. 

* جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام‌های فاسد، در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. 

* جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. 

یکی از دستاوردهای روشن دفاع مقدس ما، تأثیر مستقیم آن در تأمین امنیت پایدار برای کشور ایران در برابر تهدیدات مختلف نظامی، امنیتی و حتی سیاسی و اقتصادی دشمنان بود و سبب شد که در طول سال‌های پس از پایان جنگ تحمیلی، به رغم تشدید فشارها و تحریم‌ها و پیچیده‌تر و صریح‌تر شدن شکل تهدیدها قدرت بازدارندگی ایران که برگرفته از آموزه‌ها و تجربیات دفاع مقدس است همواره چراغ راه کشور در مواجهه با تهدیدات پیش رو باشد. 

بر اساس معیارهای مادی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران باید در همان ماه‌های اول جنگ به نفع رژیم بعثی عراق به پایان می‌رسید و دشمن بعثی می‌توانست به آسانی به اهداف اولیه خود برای جداسازی خوزستان دست یابد و به زعم خود و به تبع آن به نیابت از دو قدرت شرق و غرب جهان تومار نظام اسلامی را در هم بپیچد، چرا که در آن دوران همه قدرت‌های مطرح و غیرمطرح جهان که 42 کشور را بالغ می‌شدند، همه توان مادی و غیرمادی و تجربیات نظامی و انسانی خود را برای رسیدن به این هدف در اختیار صدام قرار داده بودند. اما تجلی مولفه‌های الهی و اسلامی و حضور مردم ایران در صحنه دفاع مقدس، نه تنها دشمنان را ناکام گذاشت، بلکه خود به الگویی برای جنگ‌های آینده و ایجاد قدرت بازدارندگی برای ایران اسلامی در برابر تهدیدات مشابه تبدیل شد. 

 مؤلفه‌های بسیاری را برای ترسیم این عرصه می‌توان برشمرد که مشابه آن را در دیگر جنگ‌ها نمی‌توان یافت. مؤلفه‌هایی که ریشه در فرهنگ ایرانی و اسلامی انقلاب ایران دارد: ایمان محوری به جای تجهیزات محوری، فرهنگ عاشورایی، تفکر و روحیه انقلابی، مدیریت جهادی، اتکا به نیروهای مردمی و بهره‌گیری از فرماندهی و رهبری الهی، تنها برخی از شاخصه‌های ممتاز دفاع مقدس است. 

 هنگامی‌که رژیم بعثی حاکم بر عراق تهاجم همه جانبه خود را علیه ایران اسلامی آغاز و تلاش کرد تا با ایجاد رعب و وحشت عملاً در یک جنگ روانی حساب شده پیروزی خود را قطعی کند، این صلابت و ایستادگی امام عظیم‌الشأن بود که با بیان تاریخی خود مبنی بر اینکه دیوانه‌ای سنگی را به طرف ما پرتاب کرده و ما آن را به سوی خودش بر می‌گردانیم، (نقل به مضمون) عملاً به مردم اطمینان بخشید و آنگاه بود که سیل بنیان‌برانداز نیروهای مردمی تمام محاسبات دشمن را بر هم ریخت و معیاری جدید در جنگ‌های نظامی ایجاد کرد. 

این حضور و آن استقامت در پیوند با نوآوری‌ها و مدیریت جهادی نسل جدید فرماندهان، آن چنان قدرت و توانی را ایجاد کرد که در عین شکست و هزیمت نیروهای متجاوز بعثی، عملاً به توان و قدرتی دیرپا برای ایران تبدیل شد که اکنون و بعد از گذشت سه دهه، نسل‌های بعدی از خوان با برکت آن از یک امنیت پایدار برخوردارند. 

 قدرت و ظرفیت و زایندگی این توان را این روزها در عرصه‌های مبارزه نیروهای مقاومت در میدان‌های عراق، لبنان، سوریه، یمن و ... به روشنی می‌توان دید، عرصه‌هایی که همچون دفاع مقدس جبهه مشترک تروریست ها، حکام منطقه و حامیان غربی آن را در برابر نیروهای مقاومت، تاب توانی باقی نمانده و به رغم همه گونه برنامه ریزی و ارسال تجهیزات شکست‌های رنجیره‌ای پادوهای میدانی خود را شاهد هستند.  

این ظرفیت امنیت پایدار، در عین حال دیگر راهبردهای دشمنان در عرصه‌های تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی، تلاش برای ایجاد انزوای سیاسی و سناریوهای نفوذ و جنگ نرم دشمن را نیز بر ملا کرده است، به گونه‌ای که در کنار حفظ امنیت و سلامت نظام، دشمن در مقابل دچار یک خلأ استراتژیک شده و به رفتار مالیخولیایی دچار شده است که مصداق بارز آن را می‌توان در رفتار کنونی ترامپ شاهد بود. به گونه‌ای که در این مواجهه، اندک اعتبار باقی مانده امریکایی‌ها در جهان متزلزل گشته است. 

از مک کارتیسم تا ترامپیسم

محمد حسین ملایری در رسالت نوشت:

1-نطفه ترامپیسم در سال 2007 در نشریه ای افراطی به نام«بریت بارت» بسته شد.دو ویژگی مشخص این نشریه (و ایدئولوگ های آن نظیر بانن) نخست تبلیغ گسترده تئوری توطئه و دیگری زنده نگه داشتن برتری جنبش نژاد سفید است.آنان محور اول را به‌نحو علنی به انجام می رسانند و محور دوم را بصورت نامحسوس تبلیغ می کنند. حلقه«بریت بارت» که بعداً ترامپ را تغذیه فکری و تبلیغاتی نمود،اولین نکته را که به ترامپ آموخت آن بود که رسانه های آمریکا تماماً در تسخیر توطئه گران هستند و بنابراین باید شیوه مستقلی را پیش بگیرد.تقریباً در هیچ سخنرانی یا مصاحبه ای نیست که ترامپ از هجوم «اخبار تقلبی» شکایت نکند.

2-جنبش برتری نژاد سفید بعد از جنگ های داخلی آمریکا تقویت گردید و منجر به پدیده ای شد که «مهاجر ستیزی» خوانده می شود.

حلقه«بریت بارت» که دنبال باز تولید گفتمان«مک کارتیسم» و

برتری نژاد سفید است، با مهاجرت سر ناسازگاری دارد و در این ناسازگاری،علاوه بر ادعای برتری نژادی، گرایش مهاجران به حزب دموکرات نیز نقش دارد.

3- ترامپیسم آن سوی سکه«جکسونیسم» است.ترامپ در واقع نه 

واقع گراست،نه انزوا گرا و نه نومحافظه‌کار؛ اگر چه هر موقع لازم بوده از همه اینها دفاع هم کرده است! جکسونیسم اشاره به تهاجماتی دارد که منجر به کشته شدن یک میلیون اهالی کره شمالی گردید.یا اشاره به میزان بمبی دارد که آمریکایی ها برسر ویتنامی ها ریختند(به حسب اطلاعات نظامی بمبی که آمریکایی‌ها بر سر ویتنام ریختند سه برابر بمبی است که آنها در جنگ جهانی دوم مصرف کردند). ترامپ خیلی دوست دارد یک ماشین عظیم جکسونیستی در پنتاگون راه بیندازد تا هر موقع لازم داشت موتور آن را روشن کند.

4- ترامپیسم ، جهان را هابزی می بیند و معتقد است دشمنان 

بی شمارند و دوستان اندک ؛بنابراین سیاست خارجی ، باید سوفکلی باشد تا سقراطی. به عنوان مثال آمریکایی ها در یک چشم انداز صد ساله، ژاپن را تهدید اصلی برای امنیت ملی خود یافته اند و به همین دلیل سیاست نزدیکی به چین را با انتقال سرمایه و تکنولوژی و ادغام بازار آن در کانون توجه قرار دادند . با این سیاست، آمریکا دو نتیجه همزمان را هدف قرار 

می دهد : کنترل ژاپن (‌با توجه به  خصومت های تاریخی میان چین و ژاپن)‌و دور کردن چین از روسیه . ترامپیسم با این سیاست موافق نیست و معتقد است چین در مهار کره شمالی به‌قدر کافی همکاری نمی کند و بنابراین باید آنقدر چین را زیر فشار قرار داد که بتوانیم کره شمالی را از قدرت ، ساقط نماییم و رسیدن به این هدف، تنها در سایه «جکسونیسم» میسر است. 

5- ترامپیسم ، قشری گرا است . بارزترین نمونه قشری گرایی ترامپ در جریان تظاهرات موافقان و مخالفان تبعیض نژادی خود را نشان داد و مقاومت ترامپ در محکومیت برتری طلبان نژاد سفید تا آخرین دقایق ، روشن نمود که او به گفتمان «بریت بارت»کاملا وفادار است و هزینه های سنگین سیاسی آن را هم می پردازد.

6-پوپولیسم ترامپ، ابزار قدرت مندی را برای اردوگاه او فراهم آورده است . او با پوپولیسم ، نه به عنوان بخشی از حزب جمهوری‌خواه ، بلکه به عنوان حزب سومی که اپوزیسیون کامل است ، ظاهر گردید. اگر چه ترامپ تمام ثروتش را مدیون نخبگان هر دو حزب آمریکاست . با این حال نخبگان دموکرات را اشخاص متکبر و نخبگان جمهوری‌خواه را سرمایه داران زد و بند چی ( که در پیوند با سیاست، به ثروت رسیده اند) خواند و فریاد می زد که « به واشنگتن می روم تا سیفون سیاستمداران را بکشم» !‌در عین حال او آرزو می کند که آمریکاییان مانند او شوند و هر کدام « برج ترامپ» خودشان را داشته باشند !

7- ترامپیسم مترادف  ملی گرایی است . ترامپ مخالف « شهروند جهانی » 

سقراط است . از دید او آمریکا بهشتی است که حاصل ارزش های استثنای و زحمات طاقت فرسای نسل های گذشته است .

از دید او اگر کشورهای دیگر دچار فلاکت اند ، این ربطی به آمریکا ندارد . اگر مکزیکی ها شغل یا اروپایی ها بازسازی قدرت نظامی می خواهند . نباید روی آمریکا ( که هدف اولش شغل پیش امنیت و رفاه است )‌حساب کنند . آمریکائیان فقیر و فراموش شده از سوی طرفداران جهانی شدن، در رنجند.از دید او فلان واسطه معاملات ملکی باید خیلی بیشتر از بوروکرات های 

بین المللی مورد توجه واشنگتن نشین ها باشند که نیستند . 

8- گذشته گرایی صنعتی : ترامپیسم طرفدار صنایعی است که در قرن 19 توسط خیل کارگران پر عضله ، اداره می شدند . ترامپیسم باور دارد که صنایع گذشته (‌فولاد ، اتومبیل ، ذغال سنگ ، ساختمان ، کشاورزی ، الوار ، معدن کاری و ... )‌همچنان دارای برجستگی بوده و شایسته حمایت اند . به کار بردن دست و فکر برای خلق یک شی واقعی خیلی مورد نیاز تر و لازمتر است تا یک امر انتزاعی یا فرهنگی . 

اساتید دانشگاهی و ایده پردازان « سیلیکون ولی » ( که در دو دهه گذشته بازسنگین احیای توان آمریکا را در عصر جدید بر عهده دارند )‌معتقدند که صنایع مورد حمایت ترامپ ، دایناسورهای آلوده گر هستند و دوران آنها به عنوان منابع ثروت به سر آمده ، اما ترامپ معتقد است منابع ارزشمند ثروت مادی ملت، همین صنایع هستند . سیاست های صنعتی و اقتصادی ترامپ ظرف  همین مدت لطمات خود را در بخش نوین صنعت آمریکا به جا گذاشته است .

9- تقدم پول بر منافع بلند مدت آمریکا ؛  ترامپیسم در مواجهه با هر گزاره با پروژه ای در گام نخست به ابعاد مالی – اقتصادی آن ( با اولویت منافع خودی ها )

‌توجه دارد . ترامپ با قرارداد 500 میلیاردی ، اگر چه منافع اقتصادی و اشتغالی مورد اشاره را فراهم ساخت، لکن عملا کانون باز تولید بنیاد گرایی خشن اسلامی را که به دست سعودی ها نهادینه شده ، فعالتر ساخت.

نهایت آنکه: ترامپیسم، در بن خود توطئه اندیشی مک کارتیسم را حمل می کند در حالی که که چاشنی قشری گری، نژاد پرستی و گذشته گرایی را در خود دارد . 

ترامپیسم نه تنها مشکلی از جهان حل نمی کند که همچون مکارتیسم یک بار دیگر جامعه آمریکا را در کام بحرانی دیگر فرو خواهد برد.

همه پرسی تنش‌زا

حشمت‌الله فلاحت پیشه در روزنامه ایران نوشت:

پیامدهای همه‌پرسی استقلال کردستان عراق از همین حالا قابل رؤیت هستند. آقای بارزانی با وجود تأکید چندماهه بر غیرالزام‌آور بودن نتایج همه‌پرسی کردستان، یک روز قبل از برگزاری آن، طوری سخن گفت که تنها برداشت ممکن از آن این بود که کردستان پس از این همه‌پرسی از عراق مستقل خواهد شد. او حتی به صراحت درباره تدوین قانون اساسی کردستان هم سخن گفته است. عراق در هفته‌های اخیر و بعد از زمینگیر شدن داعش با افقی امیدبخش‌تر از قبل مواجه شده بود. اتحاد نیروهای مختلف این کشور، از حشدالشعبی تا پیشمرگه‌های کرد زمینه‌ مناسبی بود تا همکاری‌های بیشتر به کاهش عمق اختلافات منجر شود. همه‌پرسی استقلال کردستان اما این افق امیدبخش را با ابهامی بزرگ مواجه کرده است.

آن هم در شرایطی که داعش به‌طور کامل در عراق و بخش‌های کردنشین این کشور از بین نرفته و زمینه تحرکات گاه و بیگاه آن همچنان وجود دارد. همه‌پرسی برگزار شده در چنین شرایطی نه تنها اتحاد عراق را به بن‌بستی جدی می‌کشاند بلکه زمینه بروز تقابلی جدی در میان دو نیروی مقابل داعش یعنی منظومه نظامی عراق و پیشمرگه‌های کرد را فراهم می‌کند. سؤال اساسی اینجاست که از چنین شرایطی، یعنی رودررویی دو نیروی معارض داعش چه کسی سود خواهد برد؟ به عبارت دیگر اگر این دو نیرو در منطقه درگیر اختلافات با هم شوند، آیا به معنای ایجاد فضای مناسب جهت تحرکات بعدی داعش و تکفیری‌ها نیست؟ رفراندوم دیروز کردستان بی‌آنکه جوابی منطقی و عملی به خیلی از مسائل عینی منطقه و عراق داشته باشد تنها در مسیر یک آرزو و رؤیا حرکت کرده است. در یک اقدام سیاسی این رؤیاها نیستند که تضمین‌کننده نتایج خواهند بود، بلکه نتایج حاصل معدل مناسبات و محاسبات سیاسی، اقتصادی و ژئوپولیتیکی خواهند بود. به طور مثال هنوز ما نمی‌دانیم اختلاف عمیق بین اقلیم کردستان عراق و دولت مرکزی بغداد بر سر مسأله کرکوک چگونه و با چه فرمولی رفع می‌شود. هیچ‌کس و حتی خود کردهای طرفدار این رفراندوم هم پیشنهاد عملی برای این موضوع نداشته‌اند. یا در موردی دیگر هنوز به صورت رسمی مرزهای کردستان عراق مورد توافقی هرچند ابتدایی قرار نگرفته و هر کدام از طرفین، ادعایی درباره آن دارند.

به این دست مسائل باید ابهام در مناطق چند قومی عراق را که متشکل از اعراب، ترکمن‌ها و کردها هستند هم اضافه کرد. بی‌جواب بودن این دست مسائل که هر کدام به تنهایی می‌توانند زمینه یک مناقشه و رویارویی پرهزینه در منطقه باشند، به آن معناست که همه‌پرسی استقلال کردستان تا حدود زیادی خالی از درایت و آینده‌نگری سیاسی برگزار شده است. واقعیت اما این است که هم‌اکنون کار به این نقطه کشیده شده. اینجاست که با وجود مواضع و اقدامات غیراصولی مقامات اقلیم کردستان، کشورهای منطقه مانند ایران، ترکیه و عراق باید درایت سیاسی خود را برای کنترل اوضاع پس از این به کار ببندند. منطقه هم‌اکنون نیازمند گفت‌وگوهای جدی و مستمری با طرف‌های کرد و همین‌طور میان قدرت‌های تأثیرگذار منطقه و حتی جهان است. منطقه خاورمیانه قطعاً تحمل یک تنش و رویارویی دوباره را نخواهد داشت، آن هم در شرایطی که هنوز تروریسم در این نقطه از جهان به صورت کامل از بین نرفته است. چه ملت‌های منطقه و چه رهبران سیاسی باید به این نتیجه برسند که نیاز اساسی منطقه ما در شرایط فعلی داشتن دولت‌هایی قدرتمند و توانمند در خاورمیانه و ایجاد پیوندهای عمیق‌تر میان این حکومت‌ها با مردمانشان است.

فردای همه‌پرسی اقلیم کردستان

نعمت احمدی در شرق نوشت:

موضوع همه‌پرسی کردستان عراق و جدایی مناطق کردنشین از دولت مرکزی عراق، موضوعی نیست که نطفه آن در همین سال‌های نزدیک بسته شده باشد. داستان جدایی کردها، مانند قصه پرغصه آن فردی است که به‌تازگی به شهر آمد، بلیت سفر با قطار را خریداری کرد و راحت در صندلی ایستگاه به خواب رفت. وقتی قطار حرکت کرد و رفت، از او پرسیدند مگر مسافر این قطار نبودی، چرا قطار که حرکت کرد، سوار نشدی؟ با غرور پاسخ داد: کجا رفت، بلیتش اینجاست در جیب بغل من! قطار جدایی کردستان عراق سال‌هاست حرکت کرده و بسیاری از بزرگان مانند هم‌ولایتی من در ایستگاه ذهن خود به خواب رفته‌اند. وقتی بعد از فروپاشی دولت عثمانی، سایکس و پیکو روی نقشه و بدون توجه به مسائل منطقه‌ای زبان، فرهنگ و مذهب، کشورسازی کردند؛ زمانی ‌که بعد از قتل ملک فیصل و کودتای ژنرال قاسم، جمهوری عراق تشکیل شد؛ زمانی که با حضور حزب بعث در عراق، به‌ویژه زمانی که صدام فرمانفرمای عراق شد و بزرگان کُرد به ایران و سوریه و دیگر کشورها مهاجرت کردند؛ زمانی که ملامصطفی بارزانی بعد از توافق‌نامه الجزایر بین صدام و پهلوی‌ دوم مجبور به ترک ایران شد و زمانی که صدام با عملیات معروف به انفال، ته‌مانده رمق کُردها را در کوهستان‌های عراق به آتش و خون کشید؛ زمانی که علی شیمیایی- جانی بالفطره عراقی- طلوع خورشید حلبچه را در تاریکی بمب‌های شیمیایی به عزا کشاند و مهم‌تر از آن، زمانی که رؤسای‌جمهور آمریکا - بوش پدر و پسر- بدون شناخت روحیات مردم منطقه... 

 ماشین جنگی آمریکا را در صحرای تفتیده عراق به حرکت درآوردند و بساط حکومت صدامی را در هم پیچیدند و ...، در آن زمان بود که قطار دوپاره‌شدن عراق از سکوی خود به حرکت درآمد و امروز نسخه‌هایی که بدون درنظرگرفتن گذشته تاریخی قوم کُرد پیچیده می‌شود، برای حال بیماری است که سال‌ها با انواع بیماری‌ها دست‌وپنجه‌ نرم می‌کند، پس افاقه نخواهد کرد و شفایی به دنبال نخواهد داشت! همه می‌دانیم جدایی کردستان عراق، آغازی است بر تحولات احتمالی دیگر در کشورهای همسایه. بعد از همه‌پرسی، قوم کُرد پایگاه مستقلی خواهد داشت و نگاه‌ها به سوی سرزمین به گفته- کردان- مادری خواهد بود. خاورمیانه از فردای رفراندوم کردها و اعلام استقلال کردستان عراق، حتی روی کاغذ، با خاورمیانه قبل از رفراندوم فرق دارد. مرحوم مهندس بهاءالدین ادب که در رأس هیئتی پارلمانی متشکل از نمایندگان مجلس ششم عموما از مناطق کردنشین سفری به کردستان عراق که تازه خودمختاری خود را به دست آورده بودند، رفت، وقتی حضور شرکت‌های غربی به‌ویژه اسرائیلی را در این منطقه بعینه دیده بود، نتوانست نارضایتی خود را از حضور رژیم اسرائیل و شرکت‌های اسرائیلی در منطقه پنهان کند و درخواست کرده بود به این وضع پایان دهند. برابر شنیده‌هایم از چند نماینده همراه مرحوم مهندس ادب، پاسخ این بود: ما سال‌ها در کوه و کوهستان اسلحه به دوش کشیدیم و جان خود را در معرض خطر قرار دادیم تا کردستان را آباد کنیم. ما آبادی می‌خواهیم و برایمان فرق نمی‌کند چه کسی به کمک ما می‌آید؟ درود به روح پاک مهندس ادب که واقعیت تلخ حضور آن رژیم را در پیدا و پنهان کردستان خودمختار به رأی‌العین دیده بود. بله آنها دنبال آن هستند که کانون‌های اختلاف در منطقه خاورمیانه را از مرزهای خود دور و دورتر و مردم خاورمیانه را به خود مشغول کنند. متأسفانه استقلال کردستان، ولو روی کاغذ، به نقطه‌جوش اختلافی بدل خواهد شد که بسیاری از کشورهای خاورمیانه را به خود مشغول خواهد کرد و اسرائیل از این رهگذر سود خواهد برد. مناطق کردنشین در چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه پراکنده شده است. البته از نظر حقوق بین‌الملل، تکلیف این همه‌پرسی تا حد زیادی روشن است؛ اما نگارنده با این همه‌پرسی نه موافقم نه مخالف. چه بخواهیم و چه نخواهیم، همه‌پرسی برگزار شده است. کشوری در دل کوهستان‌ها محاط در دل کشورها، بدون مرز آزاد زمینی، هوایی و دریایی و دولت‌هایی مخالف و مردمی مشتاق که صدها سال ستم دیده‌اند، شکل خواهد گرفت. خاورمیانه آبستن حوادثی است که می‌رود در قلب کوهستان‌های عراق در منطقه کردنشین حوالی کوه‌های توروس ترکیه و زاگرس ایران و مناطقی از سوریه، فرزندی نوظهور را متولد کند که نمی‌دانیم چه سرنوشتی خواهد داشت و ما چه رابطه‌ای با او خواهیم داشت.

نمی‌دانم زبان تهدید کشورها در قبال این رویداد، چقدر کارا خواهد بود؟ نمی‌دانم در قرن ٢١ این‌گونه اعمال پاسخ خواهد داد؟ کُرد و ایرانی نمی‌توانند از هم جدا باشند. آنان از نژاد آریایی هستند و زبان مشترکی دارند. دیگر مردم منطقه چه آنانی که سامی نیستند و زبانشان عربی شد و چه آنان که سامی هستند و در جوار مردم کُرد قرن‌هاست سکونت دارند و چه مناطقی مانند کرکوک که دیگر اقوام، ادیان و مذاهب از آسوری، ترکمن، ترک و فارس سالیان سال با هم در یک جغرافیا، زیستی مسالمت‌آمیز داشتند. نباید اجازه داد کانون یا کانون‌های اختلافی در منطقه شکل بگیرد. در اینکه حداقل در صد سال گذشته به قوم کرد ظلم شده است و در اینکه پراکندگی اقوام کرد در مناطقی از چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه اکثریت دارند شکی نیست. کافی است مثلا به نقشه آب‌وهوا از تلویزیون کردستان عراق نیم‌نگاهی داشته باشیم؛ این یعنی سرآغاز اختلاف! باید فکری به حال فرداهای همه‌پرسی بکنیم. نمی‌توان مسائل کرد را بعد از همه‌پرسی مانند قبل از همه‌پرسی بررسی کرد. موزاییک سیاسی جدیدی را که در مرزهای غربی ما با همه اماواگرهای خود شکل گرفته، باید به طریقی مهندسی‌شده نگاه کرد.

مطالبه شفافیت

در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قول داده است با پیروی از سیاست شفاف‌سازی در این وزارتخانه، تمامی هزینه‌ها و بودجه برنامه‌های فرهنگی و بودجه همه برنامه‌ها را در دسترس عموم قرار دهد و قراردادهای ارشاد و نهادهای وابسته را با شفافیت اطلاع رسانی کند تا همه بدانند وزارت ارشاد از چه کسانی یا مراکزی حمایت می‌کند. طبیعی است ضمن استقبال از این تصمیم وزیر ارشاد، باید منتظر نتایج عملی آن در این وزارتخانه بود و از دیگر دستگاه‌های دولتی خواست تا به طور جدی در این مسیر گام بردارند.

مسلماً یکی از روش‌های مؤثر در مبارزه با فساد و رانت در دستگاه‌های دولتی شفافیت در بودجه‌ها، قراردادها، شرایط اخذ مجوزها و تسهیلات، انجام معاملات و ... است که طبق قانون باید اطلاعات همه آن‌ها به صورتی کاملاً شفاف در معرض اطلاع عموم قرار گیرد. ماده 19 قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار و ماده سه قانون ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد نیز دولت را موظف کرده است اطلاعات مربوط به همه فعالیت‌ها و قراردادها را با راه‌اندازی پایگاهی به اطلاع افکار عمومی برساند که با وجود گام‌های اولیه‌ای که در این زمینه برداشته شده، اما عدم حضور همه دستگاه‌ها و ارائه ناقص اطلاعات و شفاف نبودن نحوه دسترسی عموم مردم، عملاً اقدامات انجام شده را بی اثر و بلانتیجه کرده است و همچنان رانت اطلاعاتی در دستگاه‌های دولتی و به ویژه شرکت‌های وابسته به آن‌ها، حرف اول را می زند.

 امید است دولت یازدهم در زمینه مقابله با رانت اطلاعاتی دستگاه‌ها که طی سال‌های اخیر، به دلیل نبود شفافیت آسیب‌های فراوانی به کشور وارد کرده، گام‌های عملی بردارد و اعتماد از دست رفته مردم به دستگاه‌های دولتی را بازگرداند.