سناتور دموکرات گفت «ما نمی‌توانیم به طرز قانع‌کننده‌ای دموکراسی را در خارج ترویج کنیم در حالی که دچار فقدان شدید آن در داخل هستیم.»

سرویس جهان مشرق- سناتور برنی سندرز در دانشگاه وست مینستر به ایراد سخنرانی مهمی در باب سیاست خارجی آمریکا پرداخت، دانشگاهی واقع در شهر فولتن در ایالت میزوری که چرچیل در سال ۱۹۴۶ میلادی سخنرانی معروف خود با نام پرده آهنین را ایراد کرد، اما این بار، سندرز نه علیه شوروی یا هر دشمن درجه یک دیگر، بلکه پیرامون لزوم تمرکز سیاست خارجی آمریکا بر بهبود زندگی انسان‌ها سخن گفت.  

شاید مهمترین نکته سخنرانی او این بود که «ایالات متحده باید علاوه بر ائتلاف با دولت‌ها به دنبال شراکت با مردمان باشد. یک سیاست خارجی معنادار و مؤثر، این واقعیت را در نظر می‌گیرد که امنیت و رفاه ما در پیوند با امنیت و رفاه مردم در سراسر جهان است... اساساً هر انسانی بر روی کره زمین به یک میزان از انسانیت سهم دارد.»

آغاز سخن: ابتدا سیاست خارجی را تعریف کنیم تا ببینیم چه کسی و به چه بهانه‌ای منافع اصلی مردم آمریکا را نادیده می‌گیرد

«ما نه تنها باید مباحث دقیقتری در مورد سیاست خارجی داشته باشیم، بلکه باید نگرش خود را پیرامون اینکه اساساً سیاست خارجی چیست، گسترش دهیم.» سندرز بحث خود را با این جمله اغاز کرد و بلافاصله انتقادات صریح خود را شروع کرد: «بگذارید روشن بگویم. سیاست خارجی مستقیماً به سیاست نظامی مرتبط است، یعنی به همه مسائلی که پیرامون ۷ هزار جوان آمریکاییِ کشته شده در عراق و افغانستان مطرح است و ده ها هزار سربازی که با جراحات جسمی و روحی از جنگی به خانه برگشتند که نباید هیچ وقت شروع می‌شد. سیاست خارجی به صدهاهزار مردمی مرتبط است که در آن جنگ ها در عراق و افغانستان جان باختند.»

ارتباط سیاست خارجی با سیاست نظامی و باندهای نظامی

او ادامه داد «سیاست خارجی یعنی اولویت دادن به مسائل دفاعی در بودجه، یعنی ما بیش از مجموع ۱۲ کشور بزرگ نظامی جهان برای این حوزه خرج می‌کنیم، چیزی در حدود ۷۰۰ میلیارد دلار.» به نظر برنی، این افزایش بودجه نظامی در حالی که دولت ترامپ از بودجه های آموزشی، محیط زیستی و بیمه درمانی به بهانه کسری بودجه می‌کاهد، دقیقاً به سیاست خارجی مرتبط است.

سندرز با شجاعت از باند «نظامی صنعتی» نام برد که اولین بار آیزنهاور در هنگام خروج از کاخ سفید در مورد حاکمیت آن بر سیاست‌های واشینگتن هشدار داده بود و به نقل از آیزنهاور تأکید کرد اولویت‌قائل‌شدن برای ساخت تسلیحات و هزینه کردنِ آن در جنگ یعنی دزدی از جیب گرسنه‌ای که می‌شد سیر شود، برهنه‌ای که می شد پوشانده شود، شهرهایی که می‌شد مدرسه، برق، بهداشت و جاده داشته باشد. سندرز ابراز تأسف کرد که ۵۰ سال پس از سخنان آیزنهاور، هنوز آمریکا «حتی بیش از گذشته» با این اولویت بندی نادرست مواجه است.  

سناتور دموکرات گفت نه تنها برای مردم آمریکا، بلکه واشینگتن برای مردم جهان نیز اولویت‌بندی نادرستی دارد و همه اینها به سیاست خارجی این کشور مرتبط است. «ما می ‌وانیم ارزش های آزادی، دموکراسی و عدالت... را در جهان ترویج کنیم یا از رژیم های غیردموکراتیک و زورگو پشتیبانی کنیم که شکنجه می دهند، زندان می‌کنند و حقوق اولیه شهروندان شان را نادیده می گیرند.»

ارتباط سیاست خارجی با سیاست اقتصادی و باندهای اقتصادی

وی ادامه داد سیاست خارجی دقیقاً با سیاست اقتصادی در ارتباط است زیرا چگونه می‌توان در جهانی که تعداد اندکی، ثروت زیادی دارند و تعداد زیادی، ثروت اندک دارند، به امنیت و صلح امیدوار بود؟ او گفت آمریکا و جهان به سمت تشکیل یک «جامعه الیگارشیک» می‌رود که درآن گروه کوچک اما فوق‌العاده قدرتمند بر مقدرات زندگی سیاسی و اقتصادی مردم حاکمیت دارند.

آیا با حاکمیت «وال‌استریت، شرکت‌های چندملیتی و مؤسسات مالی بین‌المللی بر کشورهایی در جهان که باید حاکمیت مستقل داشته باشند» می‌توان سیاست خارجی آمریکا را در جهت ترویج عدالت هدایت کرد؟ آیا همین حاکمیت الیگارشیک نیست که به تغییرات آب و هوایی در جهان بی‌اعتنایی می‌کند و اجازه نمی‌دهد یک سیاست خارجی مناسب برای همکاری میان آمریکا با سایر کشورهای اثرگذار برای مقابله با این تغییرات تهدیدزا شکل بگیرد؟

گام اول در اصلح سیاست خارجی:‌ اصلاح سیاست داخلی آمریکا

سندرز گفت پس از اینکه دید خود را نسبت به ماهیت سیاست خارجی و ارتباط آن با مسائل دیگر در آمریکا را متوجه شدیم، بنابر این باید ابتدا به سراغ سیاست داخلی برویم. تا وقتی که در داخل آمریکا نتوانسته‌ایم نژادپرستی، شهوت‌رانی، غیریت‌سازی، نئونازیسم و مانند آن را درمان کنیم، چگونه می‌توان امید داشت سیاست خارجی ما از این رویه‌های نادرست در امان بماند؟

وی به سخنرانی چرچیل در همان کالج وست‌مینستر در سال ۱۹۴۶ میلادی اشاره کرد که «جنگ و ظلم» را دو تهدید اصلی برای جهان توصیف کرده بود که باید برای رسیدن به «رفاه و آزادی و پیشرفتِ» همه مردمان جهان از آن خلاص شد. اما صحبت خود را با یک پرسش ادامه داد: از آن تاریخ تا کنون، در حالی که پیشرفت‌های فناورانه افزایش یافته و در حالی که غولی به نام شوروی در کار نیست، چقدر توانسته‌ایم در راه این آرمان‌ها حرکت کنیم؟ سندرز پاسخ داد تهدیدها از بین نرفته، فقط نوع تهدیدها تغییر کرده است و این نشان می‌دهد «پاسخ‌های ما باید به همان میزان تغییر کند».

رفع مهمترین چالش امروز، اینکه حکومت ما بازتاب منافع اکثریت مردم نیست

سندرز گفت تروریسم و گروه‌های تروریستی از سویی و افزایش توانمندی‌های بالستیک و هسته‌ای کره شمالی از سوی دیگر تهدیدهایی است که این روزها زیاد می‌شنویم اما به نظر او مهمترین تهدید، چیز دیگری است: بسیاری از انسان‌ها در آمریکا و جهان، باور خود را به وجود یک «آینده مشترک و ارزش‌های مردم‌سالارانه» از دست داده‌اند و احساس می‌کنند هر چه در وضعیت و روندهای کنونی تلاش کنند، باز هم با کار بیشتر، حقوق کمتر می‌گیرند در حالی که عده‌ای دیگر از نخبگان سیاسی و اقتصادی دائماً ثروتمندتر می‌شوند و حتی با پول خود نتیجه انتخابات را تعیین می‌کنند.

«اولین و مهمترین دغدغه ما باید ضرورت احیای دموکراسی آمریکایی باشد تا جایی که مطمئن شویم تصمیمات حکومت، بازتاب منافع اکثریت مردم است، نه فقط یک گروه خاص، حالا می‌خواهد آن گروه خاص، وال استریت باشد یا مجموعه صنایع نظامی یا صنایع نفت و گاز. ما نمی‌توانیم به طرز قانع‌کننده‌ای دموکراسی را در خارج ترویج کنیم در حالی که دچار فقدان شدید آن در داخل هستیم».

وی گفت به همین دلیل است که هم در داخل آمریکا عده‌ای خواهان جدایی ایالت‌شان هستند و هم در اتحادیه اروپا عده‌ای به دنبال جدایی کشورشان از این اتحادیه که در نتیجه، موجی از راست‌گرایی افراطی شکل گرفته و می‌تواند نفرت‌های قومی و نژادی را فعال کند. برنی مدعی شد در میانه این مشکلات، وقتی یک قدرت خارجی مانند روسیه در انتخابات آمریکا دست می‌بَرَد و ترامپ هیچ اشاره‌ای به آن نمی‌کند، اعتماد مردم بیش از پیش نسبت به دموکراسی خدشه‌دار می‌شود.

گام دوم: همبستگی با مردم جهان برای تقویت جایگاه قانون و ترویج ارزش‌های دموکراتیک

سندرز ادامه داد ما باید با همه دموکراسی‌خواهان علیه اقتدارگرایان متحد شویم، نه فقط در آمریکا بلکه در سراسر جهان، ‌از جمله روسیه. او گفت موافق نیست که آمریکا نقش جهانی خود را واگذارد بلکه با توجه به اینکه ثروتمندترین و قدرتمندترین ملت در جهان است، «وظیفه دارد منازعه جهانی برای دفاع از گسترش یک نظم بین‌المللیِ قانون-محور و نه زور-محور را هدایت کند».

سناتور دموکرات آمریکا گفت باید برای روزی تلاش کنیم که «منازعات بین‌المللی به روش مسالمت‌آمیز حل شود، نه با کشتار جمعی». روزی که در آن مانند امروز، هزینه‌های هنگفت برای تسلحات نابودگر خرج نشود در حالی که میلیون‌ها انسان در فقر به سر می‌برند. وی به سخن اشعیای نبی اشاره کرد که «آنها باید شمشیرهای‌شان را به گاوآهن تبدیل کنند و نیزه‌های‌شان را به دسته داس».

سندرز ادامه داد در این همبستگی، سازمان ملل می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. او گفت اگر چه این سازمان هم‌اکنون «غیرمؤثر، بورکراسی‌زده، بسیار کُند و گاهی بی‌تمایل به اقدام» است اما با این حال توانسته آثار قابل توجهی در رشد بهداشت جهانی، کمک به پناهندگان، رصد انتخابات، انجام مأموریت‌های حفظ صلح و مانند آن داشته باشد. او گفت سازمان ملل باید محل گفتگوی ملت‌ها برای دغدغه‌های مشترک باشد، نه فقط گفتگوی مقامات سیاسی.

وی به تجربه خود در زمان شهرداری برلینگتون در پیمان خواهری با شهر یاروسلاو در شوروی سابق اشاره کرد و گفت: «یک سیاست خارجی خوب، یعنی فراهم‌کردن بستر روابط مردم با مردم». او گفت باید کودکان خارجی را در کلاس‌های آمریکا کنار فرزندان خود بگذاریم و کودکان آمریکایی را به مدارس کشورهای دیگر بفرستیم.

گام سوم: کنار گذاشتن ایده هژمونی‌شدن آمریکا

سندرز گفت در مسیر این رویکرد جدید، ممکن است دوباره عده‌ای بخواهند نقش جهانی آمریکا را در مسیر تشکیل هژمونی جهانی واشینگتن هدایت کنند، ‌ اما بهتر است نگاه کنند تنها یکی از دخالت‌های ما در خاورمیانه یعنی حمله به عراق، چقدر خرابی و بی‌ثباتی برای منطقه به بار آورد. او گفت هم نمایندگان کنگره و هم رسانه‌ها معمولاً به مردم نمی‌گویند که چه پیامدهای ناخواسته‌ای از دخالت‌های خارجی آمریکا با استفاده از قوای نظامی پیش آمده است.

وی گفت مخالف عقب‌نشینی از جامعه جهانی است، اما همان‌قدر مخالف هژمونی‌طلبی است و همان قدر نیز با سیاست ترامپ مبنی بر «اولویت آمریکا» که منجر به کنارگذاشتن مسئولیت‌ آمریکا در قبال مسائل جهانی همچون تغییرات آب و هوایی است، مخالف است.

سندرز گفت امنیت آمریکا، ثبات جهان و شکل‌دهی به همکاری‌های بین‌المللی در صورتی به اوج می‌رسد که سیاست خارجی واشینگتن بر مدار «همبستگی جهانی بر محور مشارکت، و نه سلطه» باشد.

نمونه‌های خسارت‌بار از دخالت‌های خارجی آمریکا

رقیب هیلاری کلینتون در نامزدی حزب دموکرات برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ میلادی سپس به مواردی از دخالت‌های آمریکا اشاره کرد که پیامدهای ناخواسته آن برای این کشور مطلوب نبوده است. در صدر این فهرست، وی از سرنگونی حکومت دکتر مصدق یاد کرد:

«در سال ۱۹۵۳ میلادی ایالات متحده در حمایت از منافع نفتی غربی‌ها از سرنگونی نخست‌وزیر منتخب ایران محمد مصدق و بازگشت شاه به حکومت حمایت کرد، شاهی که یک حکومت فاسد، خشن و غیرمردمی را هدایت کرد.» وی مدعی شد انقلاب اسلامی «از سوی انقلابیون با رهبری آیت‌الله خمینی»   از نتایج کودتای ۱۹۵۳ بود و «جمهوری اسلامی ایران» را تشکیل داد که مطلوب ایالات متحده نبود.

پس از آن به سراغ آلنده رفت، «رئیس‌جمهور منتخب در انتخابات دموکراتیک شیلی» که «کودتای ژنرال آگوستو پینوشه علیه آن در سال ۱۹۷۳ میلادی مورد حمایت ایالات متحده قرار گرفت». نتیجه چه بود؟ «حدود ۲۰ سال حکومت اقتدارگرای نظامی که منجر به ناپدیدشدن و شکنجه هزاران شیلیایی شد وعلاوه بر آن «تشدید آمریکاستیری در آمریکای لاتین». او گفت در همان منطقه، به بهانه جنگ سرد از «رژیم‌های قاتل در السالوادور و گواتمالا» حمایت کردیم که منجر به «جنگ‌های داخلی طولانی و کشتار صدها هزار مرد و زن و کودک بی‌گناه شد».

در ویتنام بر مبنای نظریه دومینو، ایالات متحده جایگزین فرانسه شد و «با دخالت در یک جنگ داخلی، منجر به مرگ میلیون‌ها ویتنامی در ازای حمایت از حکومت فاسد و سرکوبگر جنوب ویتنام» شد ضمن اینکه ۵۸ هزار سرباز آمریکایی نیز در آن جان باختند.

سندرز سپس در یک موضع‌گیری مهم، تأیید کرد که رشد گروه‌های تروریستی در خاورمیانه و «آزادشدن آنها در منطقه و جهان که تا دهه‌ها ما را مشغول خواهد کرد، به خاطر تکان‌دادن نظم منطقه‌ای از سوی ما بود». او از سیاست خارجی دوگانه‌ای انتقاد کرد که در آن از ایران و روسیه به دلیل حمایت از حکومت بشار اسد انتقاد می‌شود ولی «همچنان از دخالت مخرب عربستان سعودی در یمن که مرگ هزاران شهروند غیرنظامی یمنی و بحران انسانی را در یکی از فقیرترین کشورهای منطقه به ارمغان آورده است، حمایت می‌کنیم» در حالی که با این کار، اعتماد جهان به تلاش واشینگتن برای گسترش حقوق بشر تضعیف می‌شود.

نمونه‌ای از دخالت خارجی مناسب

سندرز تنها به یک نمونه از دخالت‌های خارجی موفق آمریکا اشاره کرد که پس از جنگ جهانی دوم رخ داده است. وی گفت واشینگتن به جای انتقام‌گرفتن از کشورهای شکست‌خورده یعنی ژاپن و آلمان، کمک کرد تا اقتصاد خود را دوباره بسازند، چیزی در حدود ۱۳۰ میلیارد دلار برای بازسازی اروپای غربی هزینه کرد و در شکل‌دهی به نظام سیاسی دموکراتیک نیز حضور داشت.

وی مدعی شد اگر آلمانِ امروز به جای سیاست‌های هیتلر یا هولوکاست، به کشوری قدرتمند و دموکراتیک و موتور اقتصاد اروپا تبدیل شده، به خاطر سیاست خارجی مناسب بر مبنای مشارکت و همبستگی است.

گام چهارم: شناسایی مهمترین تهدیدهای مشترک جهانی

سندرز پس از آنکه بر لزوم اتخاذ سیاست خارجی بر محور مشارکت و در همبستگی با ملت‌ها تأکید کرد، به برشمردن چالش‌های مشترک جهانی پرداخت که باید رفع آنها هدف اصلی این سیاست خارجی جدید باشد:

۱- تغییرات آب و هوایی

۲- افزایش شکاف درآمدی و نابرابری ثروت و پیوند آن با دولت‌های اقتدارگرا و فاسد

۳- جدایی‌افکنی و تبعیض بین مردم بر مبنای مذهب، نژاد، تمایلات جنسی، مکان تولد یا طبقه اقتصادی

۴- تروریسم

در موضوع تغییرات آب و هوایی، سندرز تأکید کرد تصمیم ترامپ برای خروج از توافق پاریس، «ابلهانه و کوته‌نظرانه» بود و به اقتصاد آمریکا صدمه خواهد زد. وی پیرامون نابرابری اقتصادی تأکید کرد یک درصدِ ثروتمند جهان بیش از ۹۹ درصد دیگر از ثروت برخوردارند و یک الیگارشی بر زندگی اقتصادی و سیاسی و رسانه‌ها حاکمیت می‌کنند. وی نابرابری، فساد اقتصادی، الیگارشی و اقتدارگرایی را حلقه‌های یک مشکل واحد برشمرد و بر لزوم مقابله همزمان با آنها تأکید کرد. به نظر سندرز، یکی از مهمترین مصادیق تبعیض میان مردم، بی‌اعتنایی نظام قضایی به جان برخی مردم است (احتمالاً منظور او برخی گروه‌های نژادی یا اقشار اقتصادی بود).

وی در موضوع تروریسم ابراز تأسف کرد که سیاست‌های نامناسب موجب شده راه برای چند هزار تروریست باز شود تا آنچه می‌خواهند به ملت چند صد میلیونی آمریکا دیکته کنند.

گام پنجم: اولویت‌دادن به گفتگو با دولت‌ها و تزریق کمک‌ها به جامعه مدنی به جای استفاده از قوه قهریه برای مقابله با تهدیدات

او اذعان کرد آمریکا برای مقابله با تروریست‌ها به «شکنجه، بازداشت تا زمان نامعلوم و استفاده از قوه قهریه در سراسر جهان، بکارگیری پهباد برای بمباران و نهایتاً تلفات بالای مردمان غیرنظامی» روی آورده است. سندرز پاسخگونبودن قوای نظامی را موجب بدترشدن اوضاع دانست زیرا دست ارتش را برای ورود به هر موضوعی حتی اگر با دیپلماسی قابل حل باشد، باز می‌کند و اعتبار آمریکا را زیر سؤال می‌بَرَد.

وی باز هم به جنگ عراق اشاره کرد که  به جای نمایش «گسترده‌بودن قدرت آمریکا، محدودبودن آن را» نشان داد در حالی که توافق هسته‌ای با ایران، توانست بدون هیچ خونریزی «بخش‌های زیادی از برنامه هسته‌ای ایران را تعلیق کرده یا از بین ببرد و آن را زیر شدیدترین رژیم بازرسی‌ها در تاریخ» قرار دهد. او گفت مذاکرات هسته‌ای نمونه‌ای از «رهبری واقعی و قدرت واقعی» آمریکا بود و از این فرصت استفاده کرد تا از رئیس‌جمهور آمریکا بخواهد واشینگتن را از توافق هسته‌ای کنار نگذارد زیرا «مدارک نشان می‌دهد این توافق جواب داده است».

سندرز گفت خود نیز نگران فعالیت‌های منطقه‌ای ایران است اما مدعی شد با گنارگذاشتن برجام، آنچه «این مشکلات» خواند تشدید می‌شود علاوه بر اینکه بحران شبه‌جزیره کره را افزایش می‌دهد. سناتور دموکرات افزود ما باید در مورد کره شمالی مانند ایران، «اجماع پیرامون مشکلات مشترک را شکل داده و آن اجماع را به سمت راه‌حل سوق دهیم» یعنی اگر تن به مذاکره نداد، «تحریم‌های بین‌المللی را سخت‌تر» کنیم.

او گفت بودجه‌ندادن به دیپلماسی و پاپس‌کشیدن از کمک‌های بشردوستانه در حوزه‌های «سیاسی، اقتصادی و جامعه مدنی» منجر به هزینه‌های بیشتر در حوزه دفاعی در آینده می‌شود. وی صراحتاً خواهان افزایش تأکید سیاست خارجی آمریکا در کمک به تقویت ملت‌ها و جامعه مدنی شد تا «بتوانند حکومت‌شان را به نیازهای خود پاسخگو کنند و در نتیجه آنها را شریک‌های وابسته‌تری برای ما (یعنی آمریکا) سازند». این قسمت از سخنان او بسیار به راهبرد انقلاب رنگی شبیه است.

سخن پایانی

سندرز در پایان سخنرانی خود در کالج وست‌مینستر بار دیگر تأکید کرد ایالات متحده باید به دنبال شراکت میان ملت‌ها باشد با این هدف که روزی همه کودکان با بهداشت و آموزش مناسب رشد کنند، مشاغل شایسته داشته باشند، آب پاکیزه بنوشند، هوای پاک تنفس کنند و در صلح زندگی کنند، یعنی همانچه انسانیت اقتضا می‌کند.

وی دو دشمن اصلی در این مسیر را «حکومت‌های غیرپاسخگو و شرکت‌های بی‌مسئولیت» دانست که «تلاش می‌کنند ما را از یکدیگر جدا کرده و در مقابل هم قرار دهند».

منبع

https://www.vox.com/world/2017/9/21/16345600/bernie-sanders-full-text-transcript-foreign-policy-speech-westminster