کد خبر 786059
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۶ - ۰۰:۲۰

سخنان عصر جمعه دونالد ترامپ، علیرغم جنجال‌های فراوانی که پیش از آن پیرامون آن شد، غیرمنتظره نبود.

به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

سخنان عصر جمعه دونالد ترامپ، علیرغم جنجال‌های فراوانی که پیش از آن پیرامون آن شد، غیرمنتظره نبود. تحریم سپاه که پیش از این و در دوره اوباما شامل تعدادی از مراکز مهم صنعتی عمرانی نظیر قرارگاه خاتم‌الانبیاء-ص- و فرماندهان ارشد سپاه می‌شد، هم اینک به کلیت سپاه تسری داده شده و این در حالی است که تبلیغات روی «تروریستی خوانده شدن سپاه» متمرکز بود و بر این اساس فرمانده کل سپاه اعلام کرد که در این صورت ارتش آمریکا را مترادف داعش خواهد دانست. موضوع دوم هم تعیین تکلیف برجام بود که در نهایت ترامپ آن رابه کنگره واگذار کرد و قرار شد کنگره آمریکا طی ۶۰ روز نظر خود را در این مورد اعلام کند. جابجایی در زمان اعلام- از پنجشنبه به جمعه- و تقلیل دو محور اصلی بحث از قرار دادن در لیست تروریستی تا تحریم و از تعیین تکلیف نهایی تا سپردن به کنگره به وضوح بیان کننده آن است که در واقع ترامپ و تیم او دست‌اندرکار عملیات روانی هستند و بیش از آنکه در عالم واقعیت سیر کنند در خیال خود جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده و مشکل خویش را حل می‌کنند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:


۱- سخنان روز جمعه ترامپ به خوبی نقطه مشکل آمریکا را نشان داد. تمرکز او روی عنصر «توانایی»های ایران به خوبی ماهیت مشکلات آمریکا را برملا کرد. رهبری، سپاه، توانایی دفاعی، قدرت نفوذ، بهم زدن معادلات و مردم متحد این‌ها که هر کدام شکل دهنده به بخشی از قدرت ایران به حساب می‌آیند، مشکل عمده آمریکا در برابر ایران می‌باشد و این در حالی است که هیچ کدام از رؤسای جمهور آمریکا راه حلی برای این مسئله نداشته‌اند. دیروز دونالد ترامپ اذعان کرد که رؤسای جمهور پیش از او در شکست دادن و متوقف کردن ایران ناکام بوده‌اند و در واقع اعتراف کرد که آمریکا راه حلی ندارد و لذا برای آنکه کاری کرده باشد از «طرحی نو»! سخن می‌گوید.


کاملاً واضح است که آمریکا در مقابل نفوذ و جایگاه «رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران» در منطقه هیچ کاری نمی‌تواند بکند. آمریکا در برابر یک رهبر مذهبی و سیاسی با بیش از شصت سال تجربه کارهای بزرگ و عبور دادن ملت ایران و ملت‌های منطقه از انواعی از بحران‌های سخت، خلع سلاح است و این در حالی است که امروز بر خود آمریکا رئیس‌جمهوری برای دوره‌های ۴ تا ۸ ساله حکومت می‌کند که پیش از آن هیچ تجربه‌ای در اداره جامعه‌ای کوچک - نظیر یک محله- نیز نداشته است. آمریکا نمی‌تواند با رهبری در مقیاس امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- در بیفتد که علاوه بر مشروعیت داخلی از مشروعیت گسترده‌ای بین مردم منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا- به عنوان پیشوای دینی و انقلابی- برخوردار است و حال آنکه در این منطقه وسیع، رئیس‌جمهور آمریکا نزد مردم منفورترین فرد به حساب می‌آید.


امروز آمریکا در منطقه علاوه بر مواجهه با رهبری بزرگ با نیرویی بزرگ نیز مواجه است. حکایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در داخل ایران، حکایت اقتدار، اعتبار، امنیت و خدمت و در خارج ایران حکایت نیرویی نجات‌بخش و بی‌بدیل است. امروز هیچ نیروی نظامی در سطح دنیا تجربه و آوازه و محبوبیت سپاه را ندارد. توانمندی نیروهای سپاه و قدرت نیروهای متنوعی که سپاه در بسیاری از کشورهای منطقه پدید آورده است، بر قدرت هر ارتش کلاسیک برتری دارد. این در حالی است که نیروی نظامی آمریکا اگرچه موقعیت‌های فراوان ثابت و شناور در اختیار دارد و بودجه سالانه آن با بودجه هیچ ارتش دیگری در دنیا قابل مقایسه نیست، در عین حال پویایی نیروهای سپاه و فرزندان آن در منطقه را ندارد.


۲- آمریکا گمان می‌کند همانگونه که ایران در برخورداری از قدرت هسته‌ای که آن را «حق مسلم» خود می‌دانست، در نهایت کوتاه آمد و تعلیق فعالیت‌های خود را پذیرفت و به نظارتی که آمانو آن را «بی‌سابقه» می‌خواند، تن داد، اگر فشار بیاورد در پرونده نظامی و در واقع در مورد «نفوذ منطقه‌ای» خود نیز تعلیق را می‌پذیرد.


احتمالاً شما این جمله اوباما در آخرین روز حضور در کاخ سفید را به یاد دارید «من قدرت هسته‌ای ایران را مهار کردم، دولت پس از من، قدرت نظامی ایران را مهار کند» براین اساس دونالد ترامپ که از یک تیم قوی امنیتی- سیاسی برخوردار است و کسانی او را راهنمایی می‌کنند که دهها سال سابقه کار نظامی در منطقه‌مان را دارند، بازی با پرونده هسته‌ای را شروع کرد ولی هدفش راه‌اندازی پرونده‌ای تازه، در ابعاد پرونده هسته‌ای یا حتی فراتر از آن بود. از آنجا که در ضمیمه برجام درباره مسائل نظامی ایران از جمله تسلیحات متعارف و بالستیک سخن به میان آمده بود، آمریکا حرکت به سمت پرونده جدید را از «هسته‌ای» شروع کرد و در نهایت پس از چندین ماه جنجال علیه توافق برجام، تصمیم‌گیری درباره آن را به کنگره واگذار کرد.


در این بین آنچه به احتمال زیاد در عمل اتفاق خواهد افتاد، حفظ پوسته برجام برای استفاده از روزنه‌ای  است که به صنعت نظامی ایران دارد. به عبارتی دیگر احیانا کنگره آمریکا در پایان مهلت شصت روزه «برجام ایران» را حفظ و «برجام آمریکا» را پاره می‌کند. این نکته‌ای است که در روزهای اخیر با ظرافت تمام در مواضع آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها و خانم موگرینی آمد. مثلا وزیر خارجه آلمان ضمن تاکید بر بین‌المللی بودن برجام و تقبیح تهدیداتی که ترامپ علیه آن مطرح کرده است، می‌گوید ما تلاش می‌کنیم تا کنگره آمریکا را متقاعد کنیم که حفظ برجام لازم است و همه باید تلاش کنیم تا راهی برای کنترل تسلیحاتی ایران و قاعده‌مند کردن رفتار نظامی آن پیدا کنیم.


از نظر ترامپ شرایط داخلی و تداوم محدودیت‌هایی که در تجارت خارجی ایران وجود دارد، تهران را در شرایطی قرار داده که تشنه‌تر از روزی است که برای رفع موانع تجاری و بانکی معاهده برجام را امضا کرد. او به زعم خود می‌گوید کافی است فشار روانی را بر جامعه ایران زیاد کنیم تا دوباره به پای میز مذاکره بیاید و به امید حل مشکلات داخلی از نفوذ منطقه‌ای خود چشم بپوشد. در اینجا نمی‌توان از نقش‌آفرینی دو عنصر چشم‌پوشی کرد یکی از این دو مواضعی است که طی دو سال گذشته از سوی بعضی از مسئولان کشور اتخاذ  شد و از آن بوی علاقه به انعقاد برجامی در مورد مسایل منطقه‌ای ایران به مشام آمریکا و شرکای اروپایی آن رسید. عنصر دوم شبکه جاسوسی است که در ایران فعال است و نوعا درباره نقش آنها ساده‌سازی صورت می‌گیرد ماجرای «درّی اصفهانی» که به طور خیلی اساسی مذاکرات محرمانه مسئولین کشور درباره موضوع هسته‌ای را به سرویس اطلاعاتی انگلیس می‌داد و در واقع دست تیم مذاکره‌کننده ایران را در مقابل طرف مقابل خالی می‌کرد، یک نمونه است که دستگاه‌هایی در ایران آن را در حد یک ارتباط ساده و درجه سه تنزل دادند.


اما ترامپ درخصوص پرونده نظامی و نفوذ ایران با مانعی بزرگ مواجه است. بحث نظامی ایران از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است کما اینکه برای هرکشور دیگری نیز از اهمیت ویژه برخوردار است. توافق ایران در پرونده هسته‌ای اگرچه که خسارت بزرگی متوجه ایران کرد اما این خسارتی قابل جبران به حساب می‌آید ما هر زمان که اراده کنیم می‌توانیم ظرف مدتی کوتاه به روز قبل از سه‌شنبه ۲۴ تیر ۹۴ بازگردیم و کار خود را از آن نقطه ادامه دهیم ولی در مسئله نظامی اگر ما محدودیت و نظارتی را پذیرفتیم در واقع خود را تحت رژیم خاص نظامی-امنیتی قرار داده‌ایم که آن رژیم، سطح قدرت ما را معین می‌کند و قدرمسلم آن است که در این صورت آمریکا اصرار خواهد داشت تا ما به قدرت پنجمی منطقه - پس از رژیم صهیونیستی، ترکیه، پاکستان و عربستان - تن دهیم و بپذیریم که امنیت مرزهای ایران در گرو انطباق آن با دیدگاه‌های این چهار کشور باشد. به عبارت دیگر اگر ایران تن به یک رژیم نظامی امنیتی آمریکایی بدهد باید با اقتدار فعلی و هویت کنونی خود وداع کند و این خسارتی نیست که امکان جبران داشته باشد و به همین دلیل آمریکا می‌داند که این یک «گنده‌گویی معمولی» نیست تا با یک اقدام ساده و در چارچوب مذاکره با یک دولت امکان‌پذیر شود. در واقع اینجا دیگر «حریم نظام» است که در راس آن شخصیتی قرار دارد که از یک سو ذره‌ای به آمریکا و قرارهای او اعتماد ندارد و از سوی دیگر ذره‌ای تردید ندارد که می‌تواند بر آمریکا غلبه کند و دسیسه آن را با هزینه‌ای بسیار کمتر از آنچه در پرونده هسته‌ای متحمل شده، باطل گرداند.


۳- آنچه ترامپ در روز جمعه انجام داد یک عملیات روانی سطح پایین بود و واکنش شدید ایران و ایرانیان نشان داد که چه حساسیتی در این موضوع وجود دارد. طرح ترامپ این بود که «سپاه» را به مشکل مرکزی شهروندان ایرانی تبدیل کند و بعد از کاهش موقعیت، دست و پای آن را ببندد و به گوشه‌هایی در داخل ایران پرتاب کند. اما واکنش محکم و ملی حاکمیت و مردم ایران در مواجهه با این توطئه، در واقع سپاه را به موقعیت جدیدی رسانید. خود این موضوع یک محک مهم بود. دشمن هم گمان و هم تبلیغ می‌کرد که سپاه از محبوبیت گذشته بهره‌ای ندارد جدا از اینکه عظمت تشییع‌کنندگان همدانی پاسدار شهیدحسین همدانی و عظمت تشییع‌کنندگان مشهدی، تهرانی، اصفهانی و نجف‌آبادی پاسدار شهید حججی معیار روشنی برای درک بطلان ادعای دشمنان است، واکنش ملی ایرانیان در داخل و خارج کشور به تحریم سپاه و تصریحاتی که در کلام رئیس‌جمهور محترم آمد عمق ملی سپاه را مشخص کرد.


گمان نمی‌کنم نیازی به زمان زیادی دارد تا ببینیم نیروهای آمریکایی تحت تاثیر ابهت سپاه  و نیروهای مردمی مرتبط با آن در منطقه به ناچار پایگاه‌های نظامی ثابت و سیار خود را به دولت‌های منطقه واگذار کرده و به نقطه‌ای دیگر نقل مکان کنند.