ابوالفضل کر و لال از دنیای اطرافش هیچی نمی داند فقط راه می رود و اینکه کجا می رود نمی داند، نه آهنگ لالای مادر را می‌شنود و نه برای پدر از آرزوهای کوچک و بزرگ دنیای کودکانه‌اش می‌گوید.

به گزارش مشرق، زیاد از شهر یاسوج دور نیست،درست در ۵ کیلومتری استانداری و سازمان بهزیستی دوقلوهای معلولی دور از نگاه پر زرق و برق مسئولان  زندگی می‌کنند تا با نگاه معصومانه خود، دل دردمند پدر و مادرشان را نمک بپاشند ولی آب در دل مدیران تکان نمی‌خورد.

ماجرا از این قرار است که ۲۵ مردادماه ۹۲ رضا و ابوالفضل دوقلوهای یاسوجی در بیمارستان امام سجاد(ع) یاسوج چشم به دنیایی باز کردند که در کمتر از ۶ ماه نامهربانی با آنان آغاز شد و سرآغازی بر دردهای پدر و مادی بود که از دنیای فرزندانشان تنها سعادت و بهروزی را می‌خواستند.

ناگهان بنا به هر دلیلی رضا و ابوالفضل از دنیای کودکانه خارج و سر از بیمارستان درآوردند و در میان مرگ و زندگی دست و پا زدنند تا پدر و مادری که تا قبل از این با صدای دلبندانشان آرامش پیدا می‌کردند دیگر در حسرت داشتن فرزندی سالم بسوزند و بسازند.

 آخر " بیماری فلج مغزی " کار خودش را کرد، "رضا " زود با زندگی کودکانه اش خداحافظی کرد زیرا دیگر قرار نیست " رضا " سهمی از راه رفتن، حرف زدن، بازی با برادرش ابولفضل و شیرین زبانی برای پدر و مادرش و ...داشته باشد انگار رضا با تمام خوبی‌های دنیا بیگانه است آخر نه کسی را می‌شناسد  و نه از دنیای پدر و مادری چیزی میداند.

گریه رضا با تمام کودکان دنیا متفاوت بوده خبری از هق هق کردن نیست انگار با "اشک ریختن" قهر است شاید هم می‌داند دل مادرش بارانی است و با اشک هایش هزار راه نرفته را می‌رود شاید هم می خواهد اشکی نباشد تا دل زنگ زده پدر و مادرش را بشوید.

پایان این سکانس هیچ ندارد جز " غم و غصه" زیرا دیگر رضا برای همیشه با معابر شهرم با حیاط خانه با میدان بازی، مدرسه و ...خداحافظی کرده است در ذهن نارسای رضا تنها یک جمله نقش بسته است" خداحافظ زندگی و سلام رنج و غصه مادرم"

وقتی مادر رضا می‌گوید دو ماه رضا را به مراکز بهزیستی بردم و هر شب این دوماه برایم دنیایی بود و دلم نیومد دور از پسرم باشم بغض گلویم را گرفت اما وقتی گفت در هزینه شیر خشک ب‌ب‌لاک سه رضا مانده‌ایم این بغض ناخودآگاه ترکید تا بتوانم تنها زره‌ای از درد پدر و مادر رضا و ابوالفضل را درک کرده باشم.

انگار قصه پر غضه دوقلوهای معلول یاسوجی تمامی ندارد، ابالفضل کر و لال از دنیای اطرافش هیچی نمی داند فقط راه می رود و اینکه کجا می رود نمی داند، نه آهنگ لالای مادر را می شنود و نه برای پدر از آرزوهای کوچک و بزرگ دنیای کودکانه‌اش میگوید.

مادر ابوالفضل ناامید از رضا ولی به امید روزی نشسته است که بنا به وعده پزشک صدای ابولفضل را بشنود و می گوید خدا را بابت همه داشته‌ها و نداشته‌هایم شاکرم و آرزویم تنها شنیدن صدای " ابوالفضل" است.

روزانه هزینه بسکویت مدیران میلیاردها تومان هزینه دارد ولی پدر و مادر ابوالفضل و رضا گیر ۳ میلیون تومان هزینه سمعک و پوشک مای بیبی فرزند معلولاشان هستند تا هنوز در پشت نوبت خدمات سازمان جا خوش کنند.

مدیرکل بهزیستی کهگیلویه و بویراحمد با اشاره به وضعیت این دو معلول یاسوجی گفت: ۶ هزار معلول شناسایی شده در این استان پبه دلیل کمبود اعتبار پشت نوبت داریم.

سید علیرضا موسوی امجد گفت: منتظر تامین اعتبار و مجوز دولت برای ارائه خدمات به ۶ هزار معلول پشت نوبتی در استان هستیم.

منبع: تسنیم