به گزارش مشرق به نقل از ستاد خبری چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند در کمیسیون فلسفه و روش شناسی چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، مراحل فردی و اجتماعی تحول علوم انسانی را تشریح و رویکرد ترمیم هدفمند دانش اجتماعی موجود را برای عموم پژوهشگران و روش شناسی تأسیسی مبتنی بر «فلسفه چگونگی» را برای معتقدان به علم دینی تبیین کرد.
اهم مباحث ارائه شده توسط پیروزمند با عنوان «مبانی و روش تحقیق تکاملی در علوم انسانی» عبارت بود از: تدوین فرآیند علمی یا مراتب معرفتی برای دست یابی به علوم انسانی اسلامی مبنتی بر مبنا، مقصد و کاربرد اصلی علوم انسانی و عینیت بخشی به آموزه های اسلامی آن هم در مقیاس اجتماعی، وابسته به تولید علوم انسانی اسلامی است.
وی مهم ترین موانع تحول علوم انسانی را عدم توجه لازم به لایههای عمیق در تحول علوم انسانی، توجه نداشتن به شبکه علوم انسانی، فقدان جریان روشمند دین در متن علوم انسانی، فقدان تعامل در ارتباط بین علوم انسانی با ابعاد مختلف الگوی اسلامی ایرانی، فراگیر نشدن حرکت به سوی تولید علم در دانشگاهها، نداشتن برنامهای جامع و منسجم، همافزا نشدن فعالیتها در حوزه تولید علوم انسانی و نداشتن مواجهه جدی حوزههای علمیه در مسئله تولید علوم انسانی برشمرد.
پیروزمند تحول علوم انسانی و اجتماعی چه به صورت فردی و چه جمعی را بیان کرد و گفت: نظریه شناسی تحول: اول این که باید نسبت به موضوع تحول نظریه داشته باشیم که از آن به عنوان نظریه شناسی تحول یاد کرده ایم. نظریه شناسی تحول به معنای شناخت «نظریه وتعاریف پایه» حاکم برعلوم انسانی، مبتنی بر فلسفه الهی است.
وی گام دوم را مدل شناسی تحول دانست و توضیح داد: در مرحله دوم این نظریه تحول و علم شناسی برای تبدیل به برنامه عملیاتی نیاز به مدل شناسی تحول دارد یعنی باید خود را در قالب مدل عرضه کند. منظور از مدل شناخت ابعاد مولفه های تحول و نسبت بین آنها و نیز موضوعات پدید آورنده این مولفه ها است. پیروزمند شاخص شناسی تحول را گام سوم این راه دانست و اظهار داشت: براساس این مدل احتیاج به شاخص های تحول داریم برای این که ببینیم این تحول از کجا اتفاق افتاده است. منظور از شاخص شناسی تحول شناخت نظام «شاخصها، معرف ها و سنجه های» مرتبط جهت ارزشیابی محتوا، ساختار و محصولات علوم انسانی است.
گام چهارم از دیدگاه این استاد حوزه و دانشگاه محیط شناسی تحول است که براساس این مدل ها و شاخص نیاز به محیط شناسی تحول داریم تا بدانیم در کجای راه قرار داریم و با چه آسیب ها و موانع روبرو هستیم و چه ظرفیت هایی داریم. شناخت دو محیط «درونی و بیرونی» درسه لایه «نزدیک و میانی و دور».
وی پنجمین راه را نقشه نگاری تحول برشمرد و اظهار داشت: در مرحله آخر نقشه نگاری تحول را داریم که به معنای طراحی «بیانیه مأموریت، چشمانداز، اهداف، سیاستها، راهبردها، برنامه و سازمان» تحول است.
پیروزمند در ادامه بیان داشت: مطابق مراحلی که در ادامه بیان می شود به الگوی مدیریت دانش و بعد ارزیابی وضعیت براساس آن الگو احتیاج داریم تا بتوانیم مدیریت دانش را انجام بدهیم. هر یک از این مراحل شامل الگوی مدیریت دانش انسانی از جمله نظام ابعاد مؤلفههای تحول، نظام موضوعات تحول، نظام پرسشها و شاخص تحول، ارزیابی وضعیت دانش انسانی، تحلیل و تنظیم محتوا، تحلیل و تعیین برنامه، مدیریت دانش، تحلیل و طراحی ساختار و ایجاد تدریجی تحول می شود.
وی خاطر نشان کرد: برای تحول علوم انسانی به صورت کاملا مجزا نمی توانیم به طور مثال سراغ جامعه شناسی برویم بدون این که سایر علوم انسانی و دیگر علوم را در نظر بگیریم. همچنین نمی توانیم به محیطی که جامعه علمی در آن علم ورزی میکند توجه نداشته باشیم و بخواهیم بدون توجه به آن به تحول علمی دست بزنیم.