به گزارش مشرق، «حسین شریعتمداری» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
«مولای ما...! بعدازظهر آن روز را به خاطر دارید؟... ساعتی قبل از آن که «سر» بدهید، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادید. وقتی صدایتان در فضای غمگرفته کربلا پیچید، شیطان انگشت حیرت به دندان گزید که فرزند رسول خدا(ص) را چه میشود؟ چه کسی را به یاری میطلبد؟! در این سو که یارانش همه به خون غلتیدهاند و در آن سوی دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستادهاند، پس، حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تبدار، کدام لبیک را انتظار میکشد؟! شیطان دیده بود که در «منا»، ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیلها به خون غلتیدهاند و در کربلا سخن از «انالله شاء أن یراک قتیلا» در میان است.
شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی شما باقی نمانده بود ولی همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب داشتید. همه در حیرت که فرزند زهرا، با که سخن میگوید؟ و کدام جماعت را به یاری میطلبد؟!
اینجا که کسی نیست! شیطان نمیدانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمینها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها. نمیدانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، میدانستی چه کردهای، مولای ما... ندای آن روز تو در گوش زمان پیچید و همه جا به گوش کربلاییهایی رسید که آن روز به کربلا نرسیده بودند و عاشورائیانی که سالها بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری دیده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر که ندای آن روز تو را میشنید، لبیکگویان به سوی تو میدوید. بر شمار پیروان تو همه روزه افزوده میشد و دشمنان آن روزهای تو نیز تکثیر میشدند. این گردونه با هر دو طایفه حسینیها و یزیدیها چرخید و چرخید تا به عصر خمینی رسید.
دو سپاه باردیگر روبروی هم ایستادند و باز هم عاشورا بود که این بار در کربلای ایران به تکرار مینشست. این بار اما، داستان دیگری در میان بود و پایان ماجرا به گونهای متفاوت از عاشورای سال ۶۱ رقم خورده بود. عاشورا بود، ولی غلبه با یزیدیان نبود. کربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچیده و خونها بشویند» و خبر پیروزی! خود را به «کاخ سبز» آن روز که امروز به «کاخ سفید» تغییر نام داده است، برسانند.
میان دو سپاه، باز هم مانند عاشورای سال ۶۱ هجری کارزاری تمامعیار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آویختند و از یکدیگر گریبان به تخاصم کشیدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادی نیز بر آن گواه بود- که طومار عاشورائیان عصر خمینی هم با اولین حمله یزیدیان درهم پیچیده شود و باز هم مانند عاشورای سال ۶۱، عرصه برای تاخت و تاز دشمن خالی شود. اما، عاشورای عصر خمینی نه یک روز، که ۳۹ سال به درازا کشیده است و دو حریف با هم به گردنهای سخت و نفسگیر رسیدهاند. و این در حالی است که عاشورائیان امروز بر فراز این گردنه، هر روز نفس تازه میکنند و حریف را- به اعتراف خود- از نفس انداختهاند».
(برگرفته از یادداشت ۵ سال قبل نگارنده)
در اولین اربعین شهیدان کربلا، هنگامی که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(ص) که در سالخوردگی بینایی از دست داده بود، همراه با همسفر جوان خود عطیه به زیارت تربت پاک امام حسین(ع) و یاران شهیدش آمد، چه کسی باور میکرد که هزار و سیصد و هفتاد و هشت سال بعد یعنی دقیقا امروز میلیونها میلیون زائر پاکباخته از سراسر جهان فاصله ۸۵ کیلومتری نجفاشرف تا کربلا را با پای پیاده و تاول زده طی میکنند تا برای ساعات یا حتی لحظاتی خود را به زیارت مولای شهیدشان برسانند؟ و در افق کدام ذهن دوراندیش این تصور شکل میگرفت که اربعین به بزرگترین اجتماع تاریخ بشر تبدیل شود؟! و یاران آخر زمانی حسین بن علی(ع) که عصر غمزده روز عاشورای ۶۱هجری در میانه میدان تنها مانده بود، هزار و سیصد و چند ده سال بعد ندای «هل من ناصر» آن روز او را لبیکگویان به میقات پاکباختگان کربلایی بکشانند، سقف ظلمانی جهان سلطه را بشکافند و طرحی نو دراندازند؟
امروز آن واقعه که آن روز نشدنی به نظر میرسید اتفاق افتاده است و به قول «آلکساندر دوگین» نظریهپرداز بلندآوازه روس که امسال برای مشاهده راهپیمایی عظیم اربعین به عراق و در میان راهپیمایان رفته است: «حادثه پیادهروی اربعین که هر روز ابعاد بینالمللی گستردهتری پیدا میکند و از همه ملیتها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت میکنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. معتقدم دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایهسالارانهاش به پایان رسیده است و جز بحرانآفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایههای آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد».
همین جا گزارش دو سال قبل خبرنگار نشریه آمریکایی هافینگتونپست نیز خواندنی است. این گزارشگر آمریکایی برای مخاطبان غربی خود مینویسد:
«اربعین بزرگترین گردهمایی جهان است و با این وجود، احتمالاً شما تاکنون چیزی در مورد آن نشنیدهاید. اربعین هر تجمع دیگری را در نظر کوچک میکند و در سال گذشته جمعیت آن به مرز ۲۰میلیون شرکتکننده رسید. این رقم حدود ۶۰٪ کل جمعیت عراق است… اربعین یک ویژگی عجیب دیگر نیز دارد. در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است، سنیها، حتی مسیحیها، ایزدیها، زرتشتیها و صائبین در هردو فعالیت زیارت و خدمت به سایر زائران و نیازمندان شرکت میکنند. این یک ویژگی منحصر به فرد است که تنها میتواند یک معنی داشته باشد: مردم فارغ از رنگ پوست و عقیدهشان، حسین را به عنوان یک نماد جهانی و بدون مرز آزادی و شفقت میشناسند.»
هافینگتون پست مینویسد:
«یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهدهکنندهای را بهتزده میکند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستائیان منطقه در کنار مسیر زائران برپا شده است. گردانندگان موکبها، جلوی زائران را میگیرند، با آنها راه میروند و از آنها خواهش میکنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژ داده میشود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف میکنند و بعد از آن از شما دعوت میشود که استراحت کنید، در حالی که لباسهای شما شسته و اطو زده میشود و بعد از بیداری به شما بازگردانده میشود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت میگیرد.»
و برای ارائه ملموستر مینویسد:
«پس از رخ دادن زلزله هائیتی و با همدردی و حمایت جهانی، اتحادیه جهانی غذا در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذارسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانسهای فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت ۵ ماه از این فاجعه انسانی ۹/۴ میلیون غذا به دست زلزلهزدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه به وسیله ایالات متحده و خیریههای جهانی بلکه به وسیله کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار میکنند تا بتوانند رضایت زائران را جلب کنند فراهم میشود.»
اشاره به گزارش دیگری از خبرنگاران آمریکایی نیز خالی از لطف نیست:
«اگر دنیا حسین، پیامش و جاننثاریاش را شناخته بود، همه میتوانستند ریشههای باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه میگیرد. قرنها پیش بود که در کربلا بشریت شاهد بنیانگذاری وحشیگری و جنایت که در قتل حسین خلاصه شده بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله فساد با فضیلت. از این روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبههای زندگی این افراد گره خورده است… و هیچ تحریم رسانهای نمیتواند نور او را خاموش کند.حسین کیست؟ سؤالی با این عمق که میتواند باعث شود افراد دین خود را تغییر دهند و تنها زمانی میتواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید.»
حالا به نکتهای که در صدر این نوشته است بازگردید… گوش کنید! حالا دیگر ندای هل من ناصر مولایمان در آن بعدازظهر غمزده را به وضوح میشنوید که یاران آخرالزمانی امروز خود را فرا میخواند…