کد خبر 799145
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۶ - ۰۱:۱۴

« راز کثیف رقه»، عنوان گزارشی است که در آن شبکه خبری بی بی سی از همکاری نیروهای آمریکایی و ائتلاف تحت فرماندهی پنتاگون با تروریست های داعش پرده بر می دارد.

به گزارش مشرق، علیرضا رضاخواه در روزنامه خراسان نوشت:

« راز کثیف رقه»، عنوان گزارشی است که در آن شبکه خبری بی بی سی از همکاری نیروهای آمریکایی و ائتلاف تحت فرماندهی پنتاگون با تروریست های داعش پرده بر می دارد. هرچند این اولین باری نیست که آمریکایی ها نقش فرشته نجات داعشی ها را بازی می کنند، اما اولین باری است که رسانه های غربی به طور علنی به این موضوع می پردازند. بر اساس گزارش بی بی سی، پس از درگیری ها در شهر رقه سوریه، نیروهای تحت فرماندهی آمریکا، در معامله‌ای با داعش اجازه خروج آن ها را از شهر داده اند.داعشی ها بلافاصله پس از خروج از  رقه در سراسر سوریه پراکنده و حتی برخی از آن ها موفق به عبور از مرز ترکیه شده اند. پیش از این نیز هربار که تهدیدی جدی، متوجه موجودیت داعش در عراق و سوریه می شد، آمریکایی ها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به کمک تروریست ها می آمدند، این در حالی است که اصطلاح «جنگ با تروریسم» بیش از یک دهه است که به یکی از انگاره های اصلی سیاست خارجی و امنیتی واشنگتن تبدیل شده است؛ تناقضی که حل معمای ارتباط داعش با واشنگتن را دچار مشکل می سازد.
برای فهم  این تناقض و چگونگی بهره گیری ساختار امنیتی نظامی آمریکا از پدیده تروریسم، می توان از ترکیب دو چارچوب مفهومی یعنی  «نظم آمریکایی» و «موقعیت استثنا» بهره جست.


بر اساس ایده نظم آمریکایی، پس از پایان جنگ جهانی دوم، دستگاه حاکمه در واشنگتن بر اساس انگاره استثناگرایی آمریکایی، ایجاد و تثبیت هژمونی آمریکا را از طریق برپایی نهادهای سیاسی، ساختار های مالی و رژیم های حقوقی بین المللی  در دستور کار خود قرار داد. هدف اصلی ایجاد آرمانی بود  که نئو محافظه کاران آمریکایی از آن با عنوان «قرن جدید آمریکا» و یا «امپراتوری آمریکایی» یاد می کردند؛ تبدیل جهان به دهکده ای که حاکمیت آن در اختیار آمریکایی ها باشد. از سوی دیگر بر مبنای منطق استثنای کارل اشمیت،«حاکم کسی است که درباره استثنا تصمیم می‌گیرد» و استثناست که حدود و مرزهای قاعده یا نظم را مشخص می کند. به بیان دیگر یک حاکم تنها در شرایط فوق العاده و یا استثنایی است که می تواند قدرت خود را نشان بدهد.


بر اساس این دو چارچوب تئوریک آمریکایی ها خود را در موقعیت یک هژمونی بین المللی می بینند که تنها راه نشان دادن قدرتشان و اعمال سلطه،ایجاد یک بحران ، وضعیت اضطراری و یا «موقعیت استثنا»ست که در آن بر خلاف همه قواعدی که خود با عنوان نظم آمریکایی ساخته اند عمل کنند. بر اساس نظریه کارل اشمیت حاکم تمامیت خواه در چارچوب قوانینی که وضع می کند ، در شرایط استثنا در یک موقعیت پارادوکسیکال هم در داخل و هم در خارج قانون قرار می گیرد.


پدیده تروریسم برای آمریکا بهانه ایجاد موقعیت استثنا و شرایط فوق العاده است. تا زمانی که چنین بهانه ای وجود داشته باشد، دولت آمریکا چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی می تواند برای ایجاد مشروعیت خود دست به دامن ایجاد ترس و هراس افکنی شود و نوعی دولت امنیتی ایجاد کند که از طریق آن هم حقوق مردم خود و هم حقوق دیگر کشورها را زیر پا بگذارد. آمریکا در حوادث بعد از 11 سپتامبر 2001چه از طریق «قانون وطن پرستی» جورج بوش و چه از طریق محدودیت های مهاجرتی دونالد ترامپ، به بهانه شرایط فوق العاده، بارها حقوق مردم خود را که در قانون اساسی این کشور بدان تصریح شده زیر پا گذاشت. در عرصه بین المللی نیز بدون دریافت مجوز از شورای امنیت سازمان ملل (یعنی همان سازمانی که خود آمریکایی ها در ایجاد آن نقش اصلی را داشتند) به عراق حمله و بدون توجه به رویه های حقوقی موجود (که بر اساس ایده نظم آمریکایی تدوین شده)  و حاکمیت دولت ملت ها، نیروی نظامی به داخل خاک یمن، سوریه و لیبی اعزام کرده است.


منطق استثنا باعث می شود رابطه ای  نظام مند (سیستمیک) میان تروریسم و دولت امنیتی ایجاد شود: اگر دولت برای مشروعیت دادن به خود نیاز به ترس داشته باشد، در نهایت ناچار خواهد بود خود به ترور  دامن بزند و یا دست کم کاری نکند که از ترور جلوگیری شود. بدین‌ترتیب است که می بینیم [آمریکا] سیاست خارجی‌ای را دنبال می کند  که به تروریسم دامن زده‌است و باز هم به دولت‌هایی سلاح می‌فروشد که [همه] می‌دانند سازمان‌های تروریستی را  تغذیه مالی می‌کنند و در شرایطی که لازم باشد با بی توجهی به همه قوانین اخلاقی و حقوقی به طور مستقیم به نجات تروریسم می پردازد و «راز کثیف رقه» را رقم می زند.