به گزارش مشرق، شانزدهم فروردینماه سال ۹۵، مأموران پلیس تهران از قتل زن جوانی در نظام آباد تهران باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به زن ۳۵ سالهای به نام سارا بود که در جریان درگیری با شوهرش با فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران موفق شدند، شوهر ۴۰ساله مقتول را که افشین نام داشت در یک رستوران حوالی خیابان نظام آباد شناسایی و دستگیر کنند.
متهم با اقرار به قتل همسرش، تحت بازجویی قرار گرفت و در خصوص انگیزه قتل گفت: «مدتی بود که به خاطر اخلاق و رفتار سارا با هم اختلاف داشتیم و این اختلاف بعد از آشنایی سارا با زنی مطلقه بیشتر شد. بارها باهم درگیر شده بودیم تا اینکه روز حادثه در جریان درگیری ناخواسته او را به قتل رساندم.» با اقرارهای متهم و بازسازی صحنه جرم پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز متهم در همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده پای میز محاکمه قرار گرفت. ابتدای جلسه بعد از قرائت کیفرخواست، اولیایدم درخواست قصاص کردند سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «مدتها بود که سارا به سفرهخانه میرفت و بعد از آشنایی او با زن مطلقه رفت و آمد او به سفرهخانه بیشتر شد.
این ماجرا مرا نگران کرده بود به همین خاطر بارها با او صحبت کردم و خواستم ارتباطش را با آن زن قطع کند و کمتر به سفرهخانه برود. سارا با گلایهها و خواستههای من کنار نمیآمد و توجهی نمیکرد. این گذشت تا اینکه روزی گوشی همراهش را برداشتم و متوجه شدم تعدادی شماره افراد ناشناس در گوشی او ذخیره است. سؤال کردم اما او طفره رفت.» متهم در ادامه گفت: «در این مورد با خانوادهاش صحبت کردم، اما آنها هم حریف رفتارهای سارا نشدند. این شرایط ادامه داشت تا روز حادثه، ظهر روز حادثه وقتی سارا از محل کار به خانه برگشت در حال خوردن ناهار بود که مادرش زنگ زد. سارا در حال صحبت با تلفن بود که ناگهان عصبانی شد و گوشی تلفن را قطع کرد. بعد از آن رو به من کرد و گفت چرا به پدرش حرفهای نامربوط زدهام؟! سپس مثل اسفند روی آتش از جا بلند شد و شروع به داد و فریاد کرد. هرچه خواستم او را آرام کنم، نشد تا اینکه یکی از ویترینهای خانه را بلند کرد و روی زمین انداخت.» متهم در خصوص قتل گفت: «با این صحنه من هم عصبانی شدم و از پشت سر یک دستم را روی دهانش گذاشتم و دست دیگرم را دورگردنش انداختم تا او را به اتاق خواب ببرم بلکه ساکت شود، اما به چند ثانیه نرسید که دیدم او نفس نمیکشد. هر چه تلاش کردم و تنفس مصنوعی دادم فایده نداشت. از ترس از خانه فرار کردم و با موتور دوستم به یک رستوران رفتم، اما شناسایی و دستگیر شدم.»
متهم در آخرین دفاعش در حالیکه اشک میریخت گفت: «همه سختگیریهایم به خاطر علاقهام به سارا بود. او را خیلی دوست داشتم و سعی میکردم همه خواستههایش را برآورده کنم. گاهاً پیش میآمد او ساعت دو و نیم شب هوس خوراکی میکرد و من بیچون و چرا برایش تهیه میکردم. وقتی دچار اختلاف شدیم روزی به او گفتم بیا گذشتهها را خاک کنیم، اما او خیلی بیتفاوت به همان رفتارهایش ادامه میداد.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان