تهیه ی فیلمی از قتلگاه های بچه ها که به زودی منجر به توزیع دست به دست نسخه های VHS این فیلم بین بر و بچه های هنرمند بسیجی و خانواده های شهدای مفقود شد، باعث گردید که «شهید آوینی» هم روانه فکه شود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - آنچه در ادامه می خوانید، گزارشی از اولین سالگرد شهادت یکی از سرداران تفحص بود که سال 1374 در جریان نقش آفرینی در یک فیلم سینمایی با موضوع دفاع مقدس به شهادت رسید. این گزارش از سالگرد شهید حاج قاسم دهقان، مهرماه 1375 در نشریه صبح به چاپ رسیده است که برای یادآوری، آن را عینا بریتان نقل می کنیم. این گزارش به قلم رضا گلپور چمرکوهی نوشته شده است...


مراسم گرامیداشت نخستین سالگرد شهادت همسنگر سید شهیدان اهل قلم، «حاج قاسم دهقان» عصر روز پنج شنبه پانزدهم شهریورماه (1375) بر سر مزار آن شهید بزرگوار، در «بهشت زهرا» (س) برگزار شد.
در این مراسم که با حضور خانواده ی محترم آن شهید، جمع کثیری از خانواده های معظم شهدا، جانبازان، آزادگان و بسیجیان تهران برگزار شد، ابتدا همسر «شهید دهقان» با بیان گوشه هایی از زندگی و ابعاد معنوی و عظمت روحی آن شهید، به ذکر خاطرات آموزنده ای از ایشان پرداخت.

وی گفت: «... «حاج قاسم» ضمن امتناع از کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پس از فرار از صفوف گارد شاهنشاهی و درگیری با ساواک منطقه ی نارمک به شدت مجروح، دستگیر و محکوم به اعدام شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی از زندان آزاد گردید و بسیار جالب است که ایشان در ۱۷ شهریور ماه ۱۳۶۲، در حالی که همان پیراهن تیرخورده ی سال ۱۳۵۷ را به عنوان لباس دامادی بر تن داشت، ازدواج کرد و مشیت خداوند هم بر این مطلب قرار گرفت که در آستانه ی هفدهم شهریور ماه ۱۳۷۴ به شهادت برسد.»

شهید دهقان در کنار گروه روایت فتح / منطقه فکه

همسر «شهید دهقان» با بیان شور و اشتیاق روزافزون «قاسم» به پیوستن به قافله ی شهدا، علی‌الخصوص بعد از شهادت «سید مرتضی آوینی» (ره) گفت: «در آخرین مراسم تشییع پیکرهای مطهر شهدا، «قاسم» شدیداً منقلب بود و اشک می ریخت. سر بر روی تابوت ها می گذاشت، دوستان شهیدش را مخاطب قرار داده و به آنها از جا ماندن خود شکوه و گلایه می کرد. از آنها می خواست که واسطه و شفیع شهادت او شوند.»

وی همچنین با بیان نارضایتی «شهید دهقان» از نحوه ی ارائه ی سیمای شهدا توسط بازیگرانی که بهره ای از فرهنگ جهاد ندارند، گفت: «... «حاج قاسم» با وجود سوابق عالی جهاد در ۸ سال دفاع مقدس و پیشقدمی جهت تفحص شهدا، به دلیل احساس رسالت در انتقال حماسه آفرینی ها و ایثارهای رزمندگان اسلام، شخصاً وارد عرصه ی فرهنگ و هنر شد و در فیلم «قطعه ای از بهشت» نقش «سید» را به مثابه سمبل فرماندهان دلاور جنگ، برعهده گرفت و در صحنه ی مربوط به شهادت «سید» برخلاف آنچه در سناریو نوشته شده بود، در حالیکه با سینه زنی و نوحه سرایی در رثای «سیدالشهدا» (ع)، مسیر را طی می کرد، در اثر انفجار زود هنگام مواد منفجره، با دست های قطع شده، همچون مولا و مقتدایش «اباالفضل العباس» (ع)، به آرزوی دیرینه اش در پیوستن به همرزمان بسیجی خود رسید.»

شهید حاج قاسم دهقان در کنار شهید حاجی پور از فرماندهان ارشد لشگر 27 محمد رسول الله (ص)

پس از سخنان همسر شهید، سردار بسیجی «حاج سعید قاسمی» یکی از همرزمان «شهید دهقان»، با اشاره به حکمت خداوند در زنده ماندن «حاج قاسم»، با وجود میزان بالای صدمات جسمی گفت: «بعد از ختم جنگ و عقب نشینی ارتش متجاوز بعثی از مناطق اشغالی، در حالی که بسیاری از ما فراموش کرده بودیم که برخی از همرزمانمان که در راه خدا در خون خود غلتیده بودند، در مناطق غرب و جنوب، جا مانده اند؛ «حاج قاسم» به سراغ فرماندهان جبهه و جنگ آمد، هریک از ما را از سویی جمع کرد و به مناطق عملیاتی برد. یکی را از سرکلاس دانشگاه، یکی را از پشت میزکار، یکی را از فلان اداره، یکی را از.....، در جریان عملیات تفحص، خود «حاج قاسم» پیکرهای بیشتر از یک صد نفر از شهدای جنگ را شخصاً کشف کرد.

آی شهدا، آی «شهید ابراهیم تند دسته»، «شهید ابراهیم معصومی»، «شهید سعید گلاب»، «شهید احمد حاجی خانی»، شهدای دیگر عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۱، که پیکرهایتان بعد از ۱۰ سال توسط علمدار تفخص شهدا، «حاج قاسم دهقان» پیدا شد؛ شما برخیزید و برای این جمع شهادت بدهید که خدا چرا و حاج قاسم» را زنده نگهداشت؟»

«حاج سعید قاسمی» با اشاره به این مطلب که «شهید دهقان» علیرغم آن که قهرمان تیراندازی نیروهای سنتو در ارتش طاغوت بود، به حکم «حضرت امام» (ره) در هفده شهریور ۱۳۵۷ با سلاح خویش فرار کرد و در درگیری با ساواک تا سر حد شهادت پیش میرفت، گفت: «پس از انقلاب و شروع تجاوز دشمن بعثی، «حاج  قاسم» بلافاصله به جبهه ها می شتابد و رشادتهایی می آفریند که تنها کسانی که از نزدیک، همرزمش بوده اند، آنها را درک می کنند. در والفجر مقدماتی به عنوان فرماندهی گردان «مالک اشتر»، (لشگر ۲۷) در حالی که دستش در اثر اصالت گلوله، متورم شده و چرک کرده بود، مردانه در کنار بسیجی ها ماند و جنگید. هرچه بچه ها اصرار می کردند که حاجی برگرد و دستت را مداوا کن، قبول نمی کرد و می گفت من در کنار شما خواهم جنگید.

هفت شبانه روز مثل شیر مقاومت کرد و تنها زمانی که «حاج همّت» دستور بازگشت به عقب را داد، جهت امتثال امر فرمانده ی مافوق، منطقه را برای مداوا ترک کرد.

شهیدآوینی نفر اول از راست و حاج سعید قاسمی، نفر اول از چپ / شهید دهقان در کنار حاج سعید قاسمی دیده می شود

وی با اشاره به اینکه متأسفانه برخی از مفاهیم و تعابیر به صورت وارونه و قلب شده به کار می روند، افزود: «اگر به قهرمانان ورزشی و... کشورمان به پاس افتخارآفرینی در صحنه های رقابت مدال می دهند، جای تقدیر و تشکر دارد، اما، یادمان نرود این مدال ها عنوانشان شجاعت نیست. عنوانشان مدال قهرمانی، پهلوانی و از این دست است. مدال شجاعت در خور این مجانین اکیپ تفحص است، که در عمق چند کیلومتری میادین مینی که امروز بعد از گذشت سال ها،
حتی دیدنشان پشت آدم را می لرزاند، زیر گرمای وحشتناک جنوب و کوه های سر به فلک کشیدهای غرب بی هیچ ادّعایی در گمنامی با حداقل امکانات دنبال پیدا کردن «ستارگان آسمان گمنامی» هستند. بچه هایی که تا آخرین قطره ی خونشان ایستادند، تا امروز امثال من و تو زیر سایه ی حکومت اسلامی زندگی کنیم.»

«حاج سعید قاسمی» با اشاره به توجه هم زمان «شهید دهقان» به بعد دیگری از فعالیت، یعنی کار فرهنگی برای انتقال عظمت و عزت رزمندگان دفاع مقدس، توسط دوربین افزود: «تهیه ی فیلمی از قتلگاه های بچه ها که به زودی منجر به توزیع دست به دست نسخه های VHS این فیلم بین بر و بچه های هنرمند بسیجی و خانواده های شهدای مفقود شد، باعث گردید که «شهید آوینی» هم سرازپا نشناخته، برای تهیه‌ی روایتی تصویری از اوضاع مناطق تفحص روانه ی فکه شود. بعد از شهادت «سید مرتضی»، «قاسم» به عنوان کارشناسی و بازیگر فیلم، در کنار نوشتن سناریوهای جنگی به زحمات شبانه روزی در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی ادامه داد.»
این مراسم با مرثیه سرایی مدّاح بسیجی، «رضا غزلی» پایان یافت.