کد خبر 805778
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۲

آن عزیزان، میهمان ناخوانده را که از آسمان یک مرتبه مثل جن فرود آمده بودند، پذیرفتند و نان و پنیر و ... آوردند و فوراً می‌خوستند گوسفندی بکشند که خواهش کردم به زحمت نیفتند.

سرویس تاریخ مشرق- علی لاریجانی در خاطرات روزنوشت خود که در روزنامه جام جم‌ منتشر شده است از مدیریت خود در صدا و سیما می‌گوید. در بخشی از خاطرات لاریجانی که مربوط به ۱۵ خرداد ۱۳۷۳ است، وی از سفرش به استان کهکیلویه و بویراحمد می‌نویسد:

در بین راه [یاسوج] چادرهای دامداران و عشایر دیده می‌شد. در یکی از مناطق از هلی‌کوپتر پیاده شدیم و داخل یک از چادرها رفتیم. زندگی ساده و زیبای عشایر و روحیه میهمان‌نوازی آنان، همه چیز عالم را زیبا می‌کرد. آن عزیزان، میهمان ناخوانده را که از آسمان یک مرتبه مثل جن فرود آمده بودند، پذیرفتند و نان و پنیر و ... آوردند و فوراً می‌خوستند گوسفندی بکشند که خواهش کردم به زحمت نیفتند؛ چون ما به قصد زیارت آنان و خواندن نماز خدمتشان رسیده بودیم و چند دقیقه دیگر هم مرخص می‌شدیم. بعد از نماز، چای داغ زیر چادر واقعاً دلچسب بود و سخنان آنان با لهجه‌ی زیبای عشایری، جلسه را طراوات بیشتری داده بود. هنگام خداحافظی بره کوچکی را آوردند که همراه ببرید برای فرزنداتان! از او تشکر کردم. به ذهنم خطور کرد اگر این بره را همراه ببرم، منظره‌ی داخلی هواپیما یک صحنه قابل فیلمبرداری خواهد بود!

در راه بازگشت، داستانی از آقای شیخ محمد هاشمیان، امام جمعه رفسنجان، به خاطرم آمد. او مرد مزاحی است. خود از ایشان نشنیده‌ام ولی برایم نقل کرده‌اند که وی با یکی از دوستان میهمان خود به بیرون شهر رفته بود. آن‌ها گله گوسفندی را دیدند و میهمان وی از بزغاله کوچکی در رمه گوسفندان خیلی خوشش آمد و گفت چقدر خوب بود این راه همراه می‌بردم، ولی افسوس که نمی‌توانم آن را در هواپیما همراه خود ببرم. ایشان فوراً گفته بود: چه اشکالی دارد؛ وقتی هواپیما حیوان بزرگی مثل شما را حمل می‌کند، چطور نمی‌تواند بزغاله کوچکی را حمل کند؟! اسم میهمان را ذکر نکنم، اولی است![۱]

[۱]- http://www۱.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=۱۰۰۰۰۴۱۱۰۳۱۶

برچسب‌ها