سرویس سیاست مشرق - هر روز که میگذرد، پیچیدگیهای رسانه افزایش مییابد. فرصتها و ظرفیتهای رسانه بهویژه شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی آنقدر متعدد و کارساز است که کمتر کسی به تهدیدات و آسیبها اشاره میکند؛ اما اتفاقی که کاربران این شبکهها و آگاهان فضای مجازی را این روزها درگیر کرده است، حواشی اکانت توییتری شهیندخت مولاوردی، دستیار ویژه رئیسجمهور در امور حقوق شهروندی است.
او همین چند مدت پیش در ایام اربعین، در پستی در مورد لزوم رعایت بهداشت در مسیر پیادهروی تذکر داده بود. پستی که البته با انتقادات بسیاری روبرو شد و بازتابهای زیادی داشت. مولاوردی در آخرین اشتباه خود، پیروزی بر داعش را در اینستاگرام تبریک گفت؛ اما در اقدامی حیرتانگیز، تصویر مبارزان گروهک ضدانقلاب پ.ک.ک را بهجای مجاهدان و رزمندگان مقاومت منتشر کرد.
این بار اما نه خود او، بلکه یک حساب توییتری منتسب به او سبب شده مولاوردی بار دیگر در فهرست اخبار جنجالی قرار گیرد. حساب جعلی، سه هفته پیش یک تصویر ناراحتکننده از استفاده از زنان در تبلیغات خودرو در نمایشگاه خودرو تهران منتشر کرد و نوشت: «خوشحالم که تلاشهای ما در دولت جهت تسهیل حضور زنان در عرصههای اجتماعی به ثمر نشست». این توئیت حتی سید یاسر جبرائیلی، تحلیلگر برجسته حوزه اقتصاد و سیاست را نیز بهاشتباه انداخت و به واکنش واداشت.
حساب جعلی در آخرین توئیت در واکنش به اظهارنظر سحر قریشی، بازیگر سینما که با حضور زنان در ورزشگاهها مخالفت کرده بود، پستی از مهناز افشار، دیگر بازیگر سینما منتشر کرد و نوشت: «ممنونم مهناز جان، برخی انقدر حقیرند که در کنار مردان #منقلب میشوند. متحیرم در عرصه بازیگری چگونه دوام آوردهاند. بهتر بود در همان اندرونی به کلفتی و سرویس دادن مشغول شوند». این پست ادبیاتی توهینآمیز داشت و در میانه اختلاف دو سلبریتی مطرح شده بود. طبیعی بود که واکنشهای گستردهای داشته باشد.
ابتدا چند کانال تلگرامی، در ادامه یک وبسایت و بهنوش بختیاری، بازیگر سینما و در آخر هم حمید رسایی، نماینده مردم تهران در دورههای هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی و حالا هم که آقای رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی. پرسش اساسی این است: چرا یک حساب جعلی توییتری که هدر و آواتار آن کاملاً مشخص میسازد این حساب، جعلی است؛ تا این اندازه میتواند اشتباه و گمراهی ایجاد کند؟
پاسخ ساده است: نبود یا ضعف سواد رسانهای در میان عموم مردم و حتی در میان خواص و فعالان سیاسی و فرهنگی. حقیقت این است که ما به اندازه کافی با رسانههای امروزی آشنا نیستیم و جدا از اینکه نمیتوانیم از فرصتها و امکانات آنها استفاده کنیم؛ تبعات و پیامدهای گسترش چنین فضاهایی را نیز نمیتوانیم تصور کنیم و چهبسا با آن مقابله کنیم.
در مورد گردانندگان این حساب در توئیتر دو احتمال جدی مطرح شده است: برخی با توجه به حضور چهرههایی همچون حسامالدین آشنا در هیئت دولت و همچنین انتقادات پوشیده مولاوردی به رئیسجمهور در مورد پیشنهاد وزیر زن به مجلس یا کمکاری او در موضوع حضور زنان در ورزشگاه، معتقدند این صفحه نیز یکقلم از مجموعه اقدامات رسانهای دولت است تا رقبا، منتقدان و مخالفان دولت را بازی دهد.
احتمال دوم این است که این صفحه به تصمیم و هدایت خود مولاوردی و اطرافیان او ایجاد شده تا همچنان او را در عرصه نگه دارد و با توجه به خنثی شدن امیدهای او برای معرفیاش بهعنوان وزیر زن و حتی تنزل جایگاهش در کابینه، نگاهها و توجهات را روی او متمرکز کند. واکنش آخر کانال تلگرامی «پایگاه خبری شهیندخت مولاوردی» را باید در این راستا دید. البته تاکتیک «مظلومنمایی» همچنان در دستور کار است. تاکتیکی که میتواند مواضع فمینیستی او را که با باورهای دینی مردم جامعه بهشدت ناسازگار است، تعدیل کند. کاری که اکنون معصومه ابتکار، دیگر عضو زن کابینه برعهدهگرفته است.
هرکدام از این دو احتمال صحیح باشد، باید پرسید چه چیزی در ادبیات صفحه جعلی بوده که سبب باورپذیری شده است؟ آیا ظاهر این صفحه جعلی به باطن مواضع و اظهار نظرات رسمی مولاوردی نزدیک نیست؟ مولاوردی در مدتی که مسئولیت گرفته، چه اقداماتی کرده یا چه اظهاراتی داشته که توئیتهای جعلی منتسب به او، حتی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز بهاشتباه میاندازد؟
تذکر به آقای رحیمپور ازغدی و حتی لزوم عذرخواهی او بهجای خود، اما چرا باید در دولت جمهوری اسلامی فردی عضویت داشته باشد که مواضع فمینیستی و ضد دینیاش تا این اندازه آشکار باشد و بهرغم تذکرات صحیح مقام معظم رهبری روی اجرای سند ۲۰۳۰ اصرار و سماجت داشته باشد؟ و پرسش پایانی و نکتهای که این دو احتمال را جدی کرده، این است که چرا دولت به مسدودسازی این حساب جعلی اقدام نمیکند؟ چرا دولت علیرغم تأیید هویتی داشتن حساب کاربری اصلی خانم مولاوردی اقدام به شکایت نمیکند تا در کمتر از ۲۴ ساعت اکانت جعلی توسط توئیتر بسته شود؟