به گزارش مشرق، خردادماه امسال، مأموران پلیس شهرستان کوهدشت از حادثه تیراندازی در بیابانهای این شهر باخبر و راهی محل شدند. مأموران پلیس در جریان تحقیقات میدانی متوجه شدند که حادثه تیراندازی در جریان یک سناریوی آدمربایی رقم خورده است.
آنها همزمان با رهایی گروگان که مردی میانسال به نام یحیی بود علی، سردسته آدمربایان را بازداشت و از او یک قبضه اسلحه کلاشنیکف هم کشف کردند.
خیلی زود معلوم شد که علی، داماد مرد گروگان است که با همدستی دو نفر از دوستانش مرتکب آدمربایی شده است.
یحیی بعد از رهایی وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، گفت که دامادش چند روز قبل او را از محل کارش در تهران ربوده و با تهدید و شکنجه به کوهدشت منتقل کرده است. بعد از این توضیحات و اقرارهای داماد شاکی، در حالی که هنوز ردی از دو همدست متهم به دست نیامده بود، پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
به این ترتیب متهم صبح دیروز در همان شعبه به ریاست قاضی اصغرزاده و مستشار توکلی پای میز محاکمه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، شاکی در جایگاه قرار گرفت و در طرح شکایت خود گفت: «دخترم، همسر دوم علی بود.
آنها با هم اختلاف داشتند و علی بارها دخترم را کتک زده بود. بعد از مدتی متوجه شدیم که دامادم زن سومی را نیز اختیار کرده است. به همین دلیل وقتی آنها به سفر ماهعسل رفتند، دختر و نوه خردسالم را به خانهام آوردم تا تنها نباشند.
علی وقتی از سفر بازگشت تماس گرفت و مرا تهدید به مرگ کرد. با خودم گفتم شاید عصبانی است و بهتر است چیزی نگویم.»
مرد میانسال در ادامه گفت: «شغلم رانندگی است و در یک آژانس کار میکنم. علی یک روز بعد از تماسش به آژانس آمد و با ساطور به آژانس حمله کرد. او من و همکارانم را تهدید به مرگ میکرد و در حال شکستن شیشههای آژانس بود که ناگهان دسته ساطورش شکست و سپس فرار کرد.»
شاکی در تشریح جزئیات آدمربایی گفت: «تهدیدهای علی تمامی نداشت و مدام برایم پیامک میفرستاد تا اینکه یک هفته بعد از این ماجرا، در آژانس بودم که همراه دو نفر مرد ناشناس به آژانس آمد.
او در دستش کلاشنیکف داشت و با شلیک چند تیر هوایی مرا به کمک همدستانش به زور سوار ماشین کرد و به سمت رودهن برد. آنها گوشی موبایل و دو کارت عابر بانکی که همراه داشتم را از من گرفتند، اما رمز یکی از کارتهای عابربانکم را نداشتم به همین خاطر به شدت مرا کتک زدند.
سپس آنها تغییر مسیر دادند و مرا به سمت جاده قم بردند. تهدید و شکنجههای آنها شدت گرفته بود چون فکر میکردند نمیخواهم رمز کارت عابر بانک را به آنها بدهم.
تا جائیکه سرم را زیر لاستیک ماشین گذاشته بودند و علی پشت فرمان نشسته بود و تهدید میکرد تا رمز کارت عابر بانکم را بگیرد.
از شدت ترس و وحشت حالم بد شده بود تا اینکه دوباره مرا سوار کردند و این بار به سمت کوهدشت رفتیم. علی مرا به خانه عمویش برد و بعد از پذیرایی، وقتی عمویش به ماجرای آدمربایی پی برد با هم درگیر شدند.
علی هم از عصبانیت کلاشنیکف را برداشت و با شلیکهای پی در پی مرا از آنجا به بیابانهای کوهدشت برد. آنجا بود که پلیس آمد و مرا نجات داد.»
سپس متهم با قبول اتهامش در دفاع از خود گفت: «قبول دارم پدرزنم را به زور به کوهدشت بردم، اما او را شکنجه ندادم فقط میخواستم برای اینکه همسرم را به خانهاش برده است او را تنبیه کنم. حتی در خانه عمویم نیز از او پذیرایی کردم.» او درباره شلیکهای با کلاشنیکف نیز گفت: «وقتی با عمویم درگیر شدم فقط یک تیر شلیک کردم تا بتوانم از خانه آنها خارج شوم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان