کد خبر 813237
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۹۶ - ۰۷:۲۰

اشتباهی که کردیم این بود که وقتی آقای ساکیه را به داخل ساواک نفوذ دادیم، دیگر نباید می‌گذاشتیم او همزمان کار چریکی‌ را ادامه دهد. وقتی او روابط چریکی‌اش را ادامه داد، از همین ناحیه ضربه خوردیم.

سرویس تاریخ مشرق-  محسن رضایی در کتاب خاطراتش از گروه مبارزی که قبل از انقلاب رهبری آن را بر عهده داشته، نوشته است. وی در بخشی از این خاطرات درباره نفوذ در ساواک می‌گوید:

بعد از اینکه،‌ از زندان بیرون آمدم، من و آقای ساکیه-و گاهی-با آقای علی احمدی-می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم و تصمیماتی هم می‌گرفتیم. با دستگیری معلوم شد دقیقاً ساواک را نمی‌شناسیم، لذا باید کاری کنیم که از ساواک اطلاعات بیشتری به دست بیاوریم. این تصمیم و جمع بندی مبدأ آن شد که وقتی آقای ساکیه از زندان بیرون آمد، گفت اینها به من پیشنهاد داده‌اند با آنها همکاری کنم، به نظر شما چه کار کنم؟ بعد از بحث دیدیم اگر آقای ساکیه با آنها همکاری کند، از طریق این همکاری می‌توانیم اطلاعات زیادی را از داخل ساواک به دست بیاوریم، چون واقعاً ساواک را دقیق نمی‌شناختیم. لذا عملاً آقای ساکیه نفوذی گروه ما در ساواک شد و به ما می‌گفت امروز چه اتفاقی افتاده است. پس از این بود که متوجه شدیم ساواک هم درست مثل خود ما عمل می‌کند یعنی تمام کارهایش مخفی است. مثلاً مثل خود ما قرار می‌گذارد. یکی دو بار روی پل سفید اهواز با آقای ساکیه قرار گذاشته بودند. بعضی وقت‌ها مثل خود ما که ضدتعقیب می‌زدیم، اینها هم ضدتعقیب می‌زدند و عملاً‌ یک کار ضدچریکی را با اصول و قواعد چریکی انجام می‌دادند. مأموران ساواک مثل ما اسم مستعار داشتند، تعقیب و مراقبت انجام می‌دادند، قرار ملاقات می‌گذاشتند، اصول مخفی کاری را رعایت می‌کردند.

در مرحله بعد، از آقای سایکه خواستیم دقت کند و ببیند سؤالاتشان دقیقاً‌ چیست و دنبال چه هستند؟ ایشان مثلاً به ما می‌گفت در این هفته سؤالشان این است، ما از طریق آن سؤالات می‌فهمیدیم، الان روی چه چیزی حساسیت دارند و روی چه مسئله‌ای حساسیت ندارند.

کار دوم بعد از زندان هم این بود که با ورودی‌های سال‌های قبل و بعد از خودمان ارتباط برقرار کردیم. من قبل از زندان با آقای قمیشی و آقای مرتضایی کار می‌کردم و با آنها ارتباط تشکیلاتی داشتم. بعد از زندان، سعی کردیم با پوشش و مراقبت بیشتر این کار را ادامه دهیم. جلساتی را که با آنها می‌گذاشتیم کاملاً حساب شده بود. آقای ساکیه هم همین کار را می‌کرد. اشتباهی که ما در اینجا کردیم این بود که وقتی آقای ساکیه را به داخل ساواک نفوذ دادیم، دیگر نباید می‌گذاشتیم او همزمان کار چریکی‌اش را ادامه دهد. وقتی او روابط چریکی‌اش را ادامه داد، از همین ناحیه ضربه خوردیم، چون وقتی ساواک مجدداً یکی دو تا از دوستان را گرفت و از آنها پرسید چه کسی با شما مرتبط است و آنها گفتند ساکیه(با خنده) به آنها گفتند ساکیه که با ما کار می‌کند، او با شما چه کار دارد و چه می‌خواهد و چرا ارتباط با شما را به ما نگفته است؟‌یک مرتبه دچار وحشت شدند که اینها دیگر که هستند که آمده‌اند در ساواک هم نفوذ کرده‌اند؟‌ در هر حال، این موضوع برای ساواک بسیار سنگین تمام شد.[۱]

[۱]- راه (تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی)، به کوشش دکتر حسین اردستانی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۴، جلد اول. صفحه ۱۶۲.


 

برچسب‌ها