کد خبر 813852
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰

می‌خواهند همه چیز را اصلاح کنند اما غافلند از اینکه بزرگ‌ترین چیزی که باید اصلاح شود، ساختاری است که در آن متشکل شده‌اند.

به گزارش مشرق، «امیر استکی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت: 

می‌خواهند همه چیز را اصلاح کنند اما غافلند از اینکه بزرگ‌ترین چیزی که باید اصلاح شود، ساختاری است که در آن متشکل شده‌اند. حلقه بسته‌ای که بیش از هر چیز می‌شود فرقه نامیدش! این فرقه همانگونه‌ که در همین روزنامه بارها نوشته‌ایم نه حاضر است مرکزیتش را گسترش دهد و نه هیچ آلترناتیوی را بدون قیمومت خود بر آن برمی‌تابد.

اصلاح‌طلبان از این منظر همان رضاخان و محمدرضای پهلوی هستند. به دنبال نوسازی و شبحی از مدرنیسم؛ بدون پایبندی به الزامات اجتماعی و سیاسی آن! رضاخان هم می‌خواست به سرعت ایران را مدرن کند و در دل این شبه‌مدرنیسم یک نظام پادشاهی مطلقه را نیز گسترش دهد.

پسرش هم به دنبال پدر و در همین راستا می‌خواست ایران را به دروازه‌های تمدن جدید برساند و در عین حال به عنوان یکی از استبدادی‌ترین سیستم‌های سیاسی در جهان در رأس این قافله شتابان به سوی این دروازه‌ها راه بپیماید. اصلاح‌طلبان ایران هم یک چنین چیزی هستند؛ از سویی می‌خواهند مظاهر توسعه سیاسی را در ایران گسترش دهند و از طرفی می‌خواهند ساختار فرقه‌گونه خود را نیز حفظ کنند.

ساختاری که به‌واسطه هر عاملی جز آنچه باید شکل گرفته است و کباده توسعه سیاسی می‌کشد و از آرزوی نیل به دموکراسی و جامعه باز و آزادی و... می‌گوید. به عبارت دیگر این حضرات بر سر گذر لیبرالیسم، دکان لیبرالیسم اسلامی زده‌اند و در حال کسب‌وکارند. این حرف‌ و حدیث‌ها هم برای جذب مشتری در گذری است که این چیزها خریدار دارد. مانند کاسب‌های بهره‌مند از خرده‌هوشی که زودتر از مابقی بوی تغییرات ذائقه‌ها را حس و تابلوی دکان‌شان را به روز می‌کنند و جایش را و دکورش را عوض می‌کنند.

از آن به اصطلاح خط‌امامی‌های دو آتشه اوایل انقلاب، در آن سال‌هایی که ایدئولوژی‌های دست چپی مد روز بود، حالا لیبرال‌مسلک‌های دو آتشه دموکرات‌نما، در روزگاری که لیبرال- دموکراسی سکه رایج جهانی است، باقی مانده‌اند. تفاوت شاید بسیار زیاد به نظر برسد ولی در واقع هیچ تغییر اساسی در مناسبات آنها با یکدیگر و با مردم به‌وجود نیامده است. هنوز هیچ اقدامی جز خدمات حضرت عزرائیل(ع) در راستای تغییر موثران و قدرتمندان این حلقه‌های قدرت انجام نشده است.

هنوز که هنوز است جمع محدودی برای همه آنها تصمیم می‌گیرند و نقش پدرخوانده‌های مقدس را بازی می‌کنند و هر واکنشی از بدنه اجتماعی خود به این انحصارات گسترده را با برچسب «دسیسه‌گری» و «توطئه جناح مقابل» پاسخ می‌دهند. هنوز به سیاق رهبران فرق هر از گاهی از هاله ابهام خودساخته خارج می‌شوند و دستی می‌افشانند و «تکرار»ی می‌کنند و تکلیف صغیر و کبیر جریان سیاسی خود را به یک کرشمه روشن می‌کنند و دوباره به پستوی سکوت و ابهام فرو می‌غلتند.

چه بشود که خطری جدی احساس کنند و دوباره سر برون کنند و تاکیدی و تاییدی و تکذیبی کنند. مثل همین مقابله محکم با کمپین «#پشیمانیم» فعالان اصلاح‌طلب فضای مجازی که نمی‌شد بدون توجه کافی از کنار آن گذشت! بالاخره از آنجایی که ‌آش دولت جناب روحانی خیلی شور بود و سخت می‌شد آن را به نام اصلاح‌طلبی، به کام سیاهی‌لشکرها و سمپات‌ها ریخت، حالا که شده است، باید خیلی مواظبت کنند که جرقه اعتراض به این «قالب کردن قورباغه به جای گنجشک» در نطفه خفه شود، اگر نه چنانچه شل بجنبند، کار به جاهای باریک می‌کشد. این سوال بسیاری از رای‌دهندگان از حسن روحانی و دولتش است که چه نسبتی با مسائل محوری جریان اصلاح‌طلب در ایران داشته‌اند؟

خاصه حالا که معلوم شده است همه وعده‌های جناب‌شان درباره مسائل مذکور و حتی شعارهای مردم‌پسند معیشتی، شعارهای انتخاباتی صرف بوده است. اما برخوردی که سران فرقه با این اعتراضات و پرسش‌های ناگزیر کردند باز موید همانی است که درباره روابط درونی این ساختار گفتیم.

تاکیدی دوباره بر اینکه این مطالبات و دستور کارها در حکم ویترین همان دکان است. با این تفاوت که جناب روحانی بتازگی رنگ و لعاب دکان خود را عوض کرده‌اند و در این زمینه تازه‌کارند، اگر نه، ایشان هم از درون همان ساختاری سر برآورده‌اند که خاتمی را از گوشه عزلت کتابخانه ملی به ریاست‌جمهوری رساند و بعدتر هم ردای ابهام رهبری فرقه را بر تنش پوشاند. همان مناسبات، بدون کم و کاست قابل‌توجهی هنوز حاکمند و در قالب یک ساختار مبتنی بر نسبت‌های خانوادگی و رفاقتی یا آن جور که مصطلح است در قالب یک ساختار الیگارشیک، خدمات دموکراتیک ارائه می‌دهند!


همانگونه که گفتیم نخستین قدم برای نیل به اصلاحاتی که آقایان مدعی‌اش هستند، فروریختن این ساختار عتیقه و بسته و منحط است. اما آیا عزمی برای چنین کاری وجود دارد؟ پاسخ یک «هرگز» بزرگ است، چرا که اساسا مساله این نیست. مساله به قدرت رسیدن از راه استفاده از جذابیت‌های این مد جهانی است. این را می‌شود با توجه به دفاع گسترده از دولت سراپا تقصیر جناب روحانی فهمید.

دولت ناکارآمد و پرهزینه‌ای که عمده دستاوردش، البته اگر به آن تخفیف بدهیم و سخنی از برجام هم به میان نیاوریم، منحصر شده است در ادعای کنترل تورم به بهای تشدید رکود و بدهکار کردن هر روزه دولت و یک فایل پی‌دی‌اف حقوق شهروندی. دولتی را که از سروسامان دادن به وضعیت زلزله‌زدگان کرمانشاه عاجز است نباید نقد کرد، چرا که از دل همان ساختار سربرآورده است و آنها خودی می‌شناسندش و تحت فشار قرار دادن یکی از خود- تحت هر شرایطی هم- کاری اشتباه و خطایی نابخشودنی است.

خدا ارتش و سپاه را برای ما نگه دارد که تا امروز روز دارند در مناطق زلزله‌زده جور این عجز دولت را می‌کشند! دولتی را که باز خودی‌ها را بر سر خوان پرنعمت و بی‌زحمت منافع نشانده است چرا باید تضعیف کرد؟ جرم عمل نکردن به وعده‌ها که جرم سنگینی نیست، تازه در شرایطی که این ابداً مساله واقعی اصلاح‌طلبان نبوده است.  

این حرف‌ها کار جناح مقابل است (به ادعای موسوی‌لاری) و دسیسه‌های دسیسه‌چینان(به اعتقاد محمد خاتمی) و جوگیری‌های معمول فضای مجازی(به اذعان محمدعلی ابطحی) و متعلق به افراد بدون دغدغه‌های ملی(به باور صفایی فراهانی) و در نهایت ناشی است از کم‌اطلاعی و درک نادرست از سیاست(به تحلیل عباس عبدی). به نظر می‌رسد عباس عبدی بهتر از همه آب پاکی را روی دست رای‌دهندگانی که منتظر عمل به وعده‌های انتخاباتی جناب روحانی هستند، ریخته است.

اینکه اساسا درک نادرست از سیاست و کم‌اطلاعی نسبت به مساله واقعی سیاستمداران اصلاح‌طلب عامل اقبال هر از گاهی به آنها بوده است، خود باز موید همان دکان‌داری سیاسی «به روز» اصلاح‌طلبان است که امثال این تسخیرکنندگان پشیمان سفارت آمریکا وظیفه خود می‌دانند در بزنگاه‌های انتخاباتی با انبوهی از شعارهای دموکراسی‌خواهانه و آزادی‌طلبانه و دل‌خوش‌کنک‌های گوناگون حفظش کنند. در نقش نگاهبانان جهل و در لباس آزادی‌خواهان!