به گزارش مشرق، سیدعلی اکبر پرورش سال 1321 در اصفهان دیده به جهان گشود، او فعال سیاسی - مذهبی ایرانی بود و در جریان انقلاب 1357 نقش فعال و محوری در شهر اصفهان داشت. پرورش وزیر آموزش پرورش در دولتهای باهنر، مهدوی کنی و 4 سال ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاببود.
اقدامات گسترده و سازندهای برای پاسداری از انقلاب اسلامی انجام داد که پس از 4 سال از رحلت او هنوز هم نامش در ایران زنده است و بدون شک پس از این زنده خواهد ماند، سید علی اکبر پرورش در 6 دی ماه 1392 دیده از جهان فرو بست.
به بهانه نزدیک شدن به چهارمین سالگرد رحلت این مرد ولایت مدار و انقلابی با دختر استاد، نفیسه پرورش، به گفتوگو نشستیم.
به عنوان اولین سوال و با وجودی که اکثر مردم ایران استاد پرورش را می شناسند اما کمی از خصوصیات اخلاقی ایشان بگویید.
پرورش: پدرم بسیار سلیمالنفس، اهل عبادت و خلوص بودند و این بزرگترین ویژگی شخصیتی ایشان به حساب میآید، برای کمک و دستگیری از مردم و نیازمندان بسیار وقت میگذاشتند، مقید به نماز اول وقت بودند. نماز شبشان هرگز ترک نمیشد.
به یاد دارم که مادرم تعریف میکردند که از سن 26 سالگی که پدرم ازدواج کردند هرگز ندیدند که ایشان نماز شبشان ترک شود. نیمه شبها که اتفاقی بیدار میشدیم میدیدم که سر نماز گریههای شدید میکنند؛ گاهی حتی یک موقع زمان امتحاناتم که بیدار میشدم میدیدم یک ساعت پدرم بدون وقفه اشک میریختند.
پدرم در مورد مسائل تربیتی هیچگونه سخت گیری به ما نداشتند، اخم پدرم برای ما بدترین تنبیه بود، اگر ایشان چب به ما نگاه میکردند من تا دو روز مریض بودم نگاه ایشان برای من کافی بود. حتی با صدای بلند هم با ما حرف نزدند. در مورد تحصیل ما به هم اجباری نداشتند. من دوره کارشناسی به دانشگاه هنر رفتم. پدرم خودشان راه را برای ما باز میکردند، خیلیها میگفتند چطور پدرت اجازه دادند که رشته هنر بروی اما پدرم خودشان مرا راهنمایی کردند. اصراری در زمینه تحصیلات نداشتند. ما خودمان انتخاب میکردیم.
در مورد حجاب چه؟ آیا استاد در این زمینه سخت گیری داشتند؟
پرورش:در مورد حجاب هم ایشان سختگیری نداشتند، با اینکه چادر برای من یک محافظ بود. اما یک بار از پدرم پرسید : به نظر شما اگر چادرم را بردارم بد میشود؟ گفت نه اشکالی ندارد. پرسیدم: برای شما بد نیست؟ ایشان گفت: مسلما دوست ندارم اما اختیار با خودت است، پدرم نکتهای را گفتند که باعث شد من هرگز حتی در سفری که به خارج از کشور داشتم چادر مشکیام را سر برندارم.
پدرم گفت: گاهی یک چیزهایی برای ما معرف است، شما داری اعتقادات را با این چادر نشان میدهی، بحث پوشش چادر جداست اما چیزی که ملاک است بحث سیاسی آن است. جضور با چادر در جمع باعث ابهت میشود، کسی که از دور این جماعت را میبیند حساب کار خودش را میکند. شما اگر چادر سرت کنی چادر مشکی تو برای تو نماد است، شخصیت خاصی را داری نشان میدهد. برای کسانی که از دور تو را میبینند مهم ست، اگر چادر به سر داری باید حفظش کنی و من خیلی جدی ومصمم حتی در سفر کاری همسرم به خارج از کشور که او را همراهی کردم، چادرم را برنداشتم.
آن طور که در مورد استاد پرورش مطالعه کردهام ایشان در سن 28 سالگی نامهای به علامه طباطبایی نوشتند، این نامه برای چه بود و آیا زنده یاد پرورش از همین سن خطابه و هدایت جمع را انجام را میدادند؟
پرورش:بله، پدرم در سن 28 سالگی نامهای به علامه طباطبایی نوشتند و در مورد تفسیر قرآن سوالی داشتند، ایشان هم جواب دادند، این نشان میدهد که پدرم از همان سنین به دنبال تفسیر بودند.
اما در مورد خطابه و صحبت برای دیگران، پدر م نقل میکرد که از سن 19 سالگی برای دیگران صحبت میکردم؛ گاهی در محافل و برنامه دوستان شرکت میکرد و حتی زمانی که در خدمت سربازی بودند برای سربازان صحبت میکردند. پدرم از دوران جوانی این خصوصیات را داشتند.
کمی از دوران کودکی استاد بگویید، زندگیشان چگونه میگذشت، در چه محیطی پرورش یافتند.
پرورش: پدرم در سن طفولیت پدرشان را از دست دادند و بدون نعمت پدر به زندگی ادامه دادند، زندگی بسیار سختی داشتند، تنها فرزند خانواده بودند، اما با وجود تمام این سختیها و مشقتها از همان آغاز سن بلوغ حس خدا جویی داشتند، هرگز زیر بار ظلم نرفتند و بیداری بزرگی در وجود خود داشتند.
از علائق استاد بگوئید.
پرورش:پدرم اهل شعر و شاعری و علاقمند به حفظ شعر بودند، گاهی وقتی ما را نصیحت عادی هم میکردند یک بیت شعر هم میخواندند تا مسئله بهتر برای ما جا بیفتد. به مسائل عرفانی علاقه داشتند، با افردای مانند حاج آقای دولابی نشست و برخاست داشتند و در جلساتی با ایشان شرکت میکردند و در مورد مسائل عرفانی با هم صحبت میکردند.
پدرم به شدت از اسراف بیزار بودند، بسیار حساسیت داشتند تا خدایی نکرده کوچکترین اسرافی انجام نشود. حتی در مورد کوچکترین مسائل نیز تلاش میکرد اسراف نشود، به یاد دارم قسمتهای قابل استفاده کاغذ باطلهها را جدا میکرد تا استفاده شود، وقتی در مورد این چیزها با او صحبت میکردیم و گاهی که دلخور میشدیم از برخی حساسیتهای ایشان، در مورد پیامدهای اسراف و اثری که در شخصیت ما می گذارد برای ما توضیح میداد.
گاهی ما خودمان را با اطرافیان مقایسه میکردیم کمی برایمان سخت بود که ببینیم نزدیکان و اطرافیان ما از نظر موقعیت مالی بالاتر باشند؛ پدرم چنین چیزی را در ما حس میکرد و میدانست که گاهی ممکن است تحت فشار باشیم. برای ما خیلی توضیح میدادند و همیشه توصیه میکردند که وارد این مسائل نشویم تا مبادا در آن غرق شویم.
میگفتند اکر وارد این مسائل شدید، غرق میشوید به نفع خودتان است که دنبال این چیزها نباشید، خیلی تذکر میدادند و تاکید بسیاری به ساده زیستی داشتند.
چه چیزی در مورد مسائل جامعه و اطرافیان بیشتر باعث ناراحتی استاد میشد. استاد پرورش از چه چیزی خیلی ناراحت میشدند؟
پرورش: پدرم از بریز و بپاش و اسراف خیلی بیزار بود، وقتی میدیدند که برخی مسئولان با ماشینهای آخرین مدل و محافظ رفت و آمد میکنند ناراحت میشدند. از اینگونه مسائل در عذاب بودند. حتی زمانی که پدرم کسالت داشتند اما هنوز هوشیاری داشتند وقتی که افرادی با محافظ و راننده شخصی به دیدارش میآمدند ناراحت عمیق را در چشمانش میدیدم.
استاد پرورش در زمینه کمک به نیازمندان نیز فعال بودند، فعالیتشان چگونه بود.
پرورش: پدرم در مورد کمک به نیازمندان خیلی دقت داشتند، دایی من، داماد علامه جعفری بودند و با دوستانشان در زمینه کمک به ایتام فعالیت میکردند، پدرم نیز در اصفهان با آنها همکاری داشت، بعضی اطرافیان وقتی از خاطرات پدرم میگفتند به این مورد بسیار اشاره داشتند و میگفتند که آنها نیمه شبها وسایلی برای خانوادههای نیازمند میبرند.
هر دوره مجلس، یک ماشین را مجلس به نمایندگان میفروختند یا در اختیارشان میگذاشتند، پدرم اصلا این مبلغ را وارد سیستم مخارج خودشان نمیکردند، قرضالحسنهای آن موقع در خیابان مسجد سید بود، پدرم این جور پولها را در این قرضالحسنه میگذاشتند و این پول را از خودشان نمیدانستند.
خاطرهای در این زمینه از پدر به یاد دارید؟
پرورش: پدرم با خیریهها و خیران کار میکردند، این را خوب به یاد دارم که همیشه حضرت سلمان را برای ما مثال میزدند، میگفتند ایشان با فقرا نشست و برخاست میکردند و همین هم دلیل محبوبیتشان بود، به ما همیشه توصیه میکردند که سعی کنید شما هم اگر میخواهید پولی به کسی کمک کنید خودتان به او بدهید، نه اینکه کمیته امداد و این صندوقها بد باشد، نه؛ اما بحثشان این بود که با افراد فقیر نشست و برخاست کنید، نشست و برخاست با کسانی که بریز و بپاش دارند شما را تشویق میکند که شما هم همانگونه شوید، اما مراوده با افراد مستمند سبب میشود که شما نخواهید تخت گاز بروید، ترمز کنید.
در مورد ازدواجهای ما هم حساسیت نشان میدادند که فقط در یک مراسم و خیلی ساده برگزار شود.
شما دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علوم معارف هستید، در این دانشگاه آیا پدر شما را میشناسند، آیا پیش آمده که به استاد و خاطرههای آن اشاره کنند؟
پرورش: بله، برخی اساتید دانشگاه که شاگردان پدرم بودند خاطرههایی ازپدرم نقل میکردند و من متوجه میشدم که چقدر ایشان را میشناختند؛ تمایل دارم که به همه این خاطرهها گوش بدهم و آنها را ضبط کنم. برخی اساتید دانشگاه از شاگردان پدرم هستند و ایشان را به خوبی میشناسند.
من از یکی از اساتیدم استاد فعال، که دکترای نهج البلاغه دارند شنیدم که تعریف میکردند: گاهی استاد پرورش را میدیدم که پشت موتور گازی یکی از رفقا می نشستند و این طرف و آن طرف میروند، برایم جالب بود که این شخصیت با این مقام اینطور موتور گازی سوار میشود. این تواضع و سلیمالنفس بودن ایشان را میرساند.
بعد از 4 سال که از رحلت استاد میگذرد آیا تاثیر ایشان بر جامعه مشاهده میشود؟
پرورش:واقعیت این است که مسئولان ما از ثمره انقلاب به اینجا رسیدهاند، حدود 40 سال است از انقلاب میگذرد؛ انقلاب ما با 98 درصد رای مردم تایید شد؛ کسانی که این انقلاب را به ثمر رساندند در راس آنها امام(ره)، حضرت آقا و کسانی مانند پدر من بودند، آنها شخصیتهایی داشتند که هم در بعد مذهبی فعالیت داشتند و هم در بعد سیاسی عرفانی. افرادی که سبب بوجود آمدن انقلاب بودند شخصیتهای متفکر مذهبی و دینی بودند که وارد سیاست شدند. به فرموده امام (ره) دین از سیاست جدا نیست.
شاخصههای مختلفی در وجود کسانی که انقلاب را ایجاد کردند، بود و با زحمت و ایثار آنها انقلاب ایجاد شد و اگر قرار است انقلاب ادامه پیدا کند باید با وجود همین افراد ادامه داشته باشد. ما الحمدالله از نعمت حضرت آقا بهرهمندیم اما ما و مردم باید به کسانی رای بدهیم که ادامه دهنده راه انقلاب باشند. بینش مردم در انتخاب باید بالا برود که چنین افرادی را در راس کار داشته باشیم، این انقلاب باید حفظ شود.
نکتهای را نیز اشاره کنم و آن اینکه 2030 حاصل مدیریتی است که دین در آن معنایی ندارد، نتیجه مدیریت مدیران و وزرایی که تفکر مذهبی و دینی عمیق ندارند و به عبارتی در این زمینه متفکر نیستند این میشود که سندهای مرتبط با آموزش و تربیت و فرهنگ ما را بی دینیان و کسانی که ضد دین کار می کنند بنویسند و ما بخاطر همین سوء مدیریت ها مجبور به اجرای آن باشیم.
پدرم کسی بود که درگیر امور اجرایی کشور بود اما در بین مشغلههای روزانه از تدبر در قرآن و تفسیر المیزان غافل نبود و شاید بین مشغلههای کاری اگر فرصتی برای استراحت پیدا میکرد سراغ بحارالانوار و شرح ابن ابی الحدید و شرح فیض الاسلام میرفت.
به قدری این کتب شخصی ایشان ورق خورده که بعضا برگههای آن از جدا شده بودند.
در مورد شاگردان استاد بگویید، بعد از استاد آیا شاگردانش ادامه دهنده راه ایشان هستند؟
پرورش: در بین شاگردان پدرم هستند کسانی که هنوز راه پدرم را ادامه میدهند، اما کسانی هم هستند که از تفکرات ایشان فاصله گرفتهاند. پدرم در مورد مسئله ولایت فقیه بسیار حساسیت داشتند، به حضرت آقا بسیار حساسیت داشتند و برایشان بسیار مهم بود اما متاسفانه برخی شاگردان پدرم از تفکران ایشان فاصله گرفته اند، معیارها کاملأ متفاوت شده است.
البته حضور پدرم خیلی برای شاگردانش موثر بودف وقتی بودند توصیهها و تذکراتشان خیلی برای اطرافیان مفید بود. اما بعد از ایشان شاگردانی که قبلأ ساده زیستی داشتند الان از آن فاصله گرفتهاند.
آیا از زندگی استاد فیلم یا کتابی تهیه شده است؟ آیا به نظر شما آنگونه که باید ایشان به جوانان شناسانده شده اند؟
پرورش: همان سال اول، در اولین ساگردشان فیلم مستندی از مبارزات پدرم ساخته شد، فیلمی از برنامههای سیاسی و فعالیتهای ایشان، اما از زندگی شخصیشان خیر.
گلایهای که از دوستان دارم این است که حتی سایت ایشان هم خیلی فعال نیست، یکسری نوشته ها و کتابهایی خانه انقلاب چاپ کردهاند. اما خیلی بیشتر از این پدرم میتوانست معرفی شود. حیف است که افرادی که در دورههای قبل اینگونه زندگی میکردند و موثر بودند گمنام بمانند، ما نمیتوانیم از نسل جدید توقع داشته باشیم که با آگاهی به کسانی رای بدهند که چنین معیارهایی دارد، شاید جوانان اینگونه فکر کنند که باید به کسی رای بدهند که از نظر مالی تمکن بالاتری داشته باشد. یک روزی آقای قرائتی گفتند که "من نگرانم که نسل چهارم انقلاب افرادی مثل پرورش را نشناسند".
استاد اوقات خود را چگونه سپری میکردند، به چه چیزی علاقه بیشتری نشان میدادند.
پرورش: گاهی کتابهای پدرم را میخوانم. پدرم نهج البلاغه ای قدیمی دارند که بسیار به آن علاقه داشتند، یک روز داشتم ورق میزدم، به یادداشتهای پدرم رسیدم یاداشتهایی که نظرات خودشان بود. جالب بود که بین صفخات گذاشته بودند. پدرم سیاستمداری بود که دیگران را هدایت میکرد و از نظر مذهبی بسیار قوی بود.
اگر قرار است ما الگوسازی برای تشکلها داشته باشیم باید زندگی و فعالیت این افراد را بازنگری کنیم و این را برای خودمان الگو قرار دهیم اما متاسفانه کاری برای این مسئله صورت نگرفته است.
کمی از مادرتان بگویید، از همسر صبور استاد پرورش.
پرورش: مادرم بسیار صبورند و این خصوصیت را همسران و مادران شهدا دارند، کسانی که سختیهای فروانی را تحمل کردهاند. مادرم سختی بسیاری کشید، دوری را بسیار تحمل کرد، از زمانی که با پدرم ازدواج کرد پدرم به خاطر مبارزاتش زیاد سفر میکرد، دور بودند، مشکلاتی که برایمان پیش میآمد، گاهی که ساواکیها حمله میکردند و خیلی مسائل دیگر پیش میآمد، اما مادرم با متانت و صبوری همه را تحمل میکرد و این کمک بسیار بزرگی به پدرم بود.
حتی وقتی پدرم بیمار شدند مادرم مثل پروانه دور ایشان می چرخیدند و مراقب میکردند. برای پدرم کم نگذاشتند. حالا هم بعد از فوت ایشان همان صبوری را دارند.