به گزارش مشرق، «سید عباس حسینی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
کابل روز پنجشنبه (۷ دی) شاهد یک حمله خونین دیگر گروه داعش بود، اما این حمله و رنگ و بوی آن، با حملات دیگر کمی متفاوت است. گروه داعش و حامیان پیدا و پنهان آن، این بار به جای اینکه مراکز نظامی، مساجد و تکیهها را هدف قرار بدهد، یک مرکز فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی(تبیان) و یک خبرگزاری(صدای افغان) را هدف قرار داد. در این حمله، ۴۱ تن شامل ۳۵ مرد، چهار زن و دو کودک کشته و ۸۴ تن دیگر زخمی شدند. یک خبرنگار در جمع شهدا و ۹ خبرنگار دیگر در جمع زخمیان این رویداد حضور دارند.
این جنایت، رویدادی بسیار دردناک و جانگداز بوده و ابعاد فاجعه گسترده است. یک عامل انتحاری داعش که اینبار نیز یک نوجوان به نظر میرسد، به میان بیش از ۳۰۰ تن از چهرههای برجسته دینی، مذهبی و علمی و در کنار آن دانشجویان و مردم عادی میرود و مواد انفجاری همراه خود را منفجر میکند. این چهرهها در یک گفتمان علمی ـ پژوهشی در مورد «۶ دی؛ سالگرد تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان» حضور یافته بودند.
مواد انفجاری به کار رفته در این حمله، از نوع خاصی بوده که در کنار قدرت تخریب بسیار، آتشسوزی گستردهای را به راه انداخته و بسیاری از قربانیان و زخمیهای این رویداد را کاملاً سوزانده است.
به دنبال انفجار، اجساد دهها قربانی پیر و جوان و زن و کودک روی هم افتاده و تداعیگر یک کربلا و عاشورایی دیگر شده بود؛ کسی سر در بدن ندارد و کسی دیگر، دست و پایش جدا شده؛ عده بسیاری هم سوخته و خاکستر شدهاند. صدای زجه و فریاد مردان، زنان و کودکان در کنار فضایی مملو از آتش و دود آوار، همه جا را فرا گرفته است.
اما این تمام جنایت نیست و هنگام فرار مردم از داخل سالن مرکز تبیان به بیرون و انتقال اجساد و زخمیها، دو مین مغناطیسی دیگر نیز منفجر میشود. انتقادهایی از همان ابتدا وجود داشت که چرا نیروهای پلیس و آمبولانسها پس از نیم ساعت به محل رویداد رسیدهاند. آنچه در این میان، تکاندهندهتر است، اینکه پس از گذشت ساعتها از این رویداد، هنوز بسیاری از خانوادهها، به دلیل سوخته و تکهتکه شدن اجساد، نتوانستهاند اجساد فرزندان و وابستگانشان را بیابند و از این بیمارستان به بیمارستان دیگر میروند.
این حمله واکنشهای گسترده داخلی و بینالمللی را به همراه داشته، واکنشهای تکراری و کلیشهای همیشگی که تاکنون هیچ دردی را درمان نکرده است. حکومت افغانستان اینبار نیز هیچ پاسخ قانعکنندهای در مورد عوامل پیدا و پنهان این رویداد نداشت؛ رویدادهایی که به صورت سیستماتیک و سازماندهیشده حداقل در طول سه سال گذشته، پیدرپی تکرار شده و فقط قربانی گرفته است.
حکومت افغانستان تنها این رویداد را محکوم کرد و از رسیدگی فوری به زخمیها سخن گفت، اما اینکه عوامل طراح و خلق حادثه چه کسانی بوده و چه ارتباطات پیدا و پنهانی میان آنها با محافل مشکوک داخلی و خارجی وجود دارد، کماکان بیپاسخ مانده است.
اما اسفبارتر اینکه سفارت امریکا نیز در واکنش به این حمله تروریستی، بیانیه صادر کرده است. امریکا و همپیمانان این کشور، عامل عمده تداوم ناامنیها و بیثباتیها و از همه مهمتر، تحریککننده ادامه چنین وضعیتی هستند. اگر نگوییم عوامل امریکایی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در افغانستان در ایجاد ناامنی و جنایت از طریق حمایت و سازماندهی گروههای تروریستی دست دارند، حداقل این مسئله مسجل است که اگر امریکاییها تأثیری بر تأمین امنیت و ثبات این کشور ندارند، پس به چه دلیل و بهانهای در افغانستان حضور دارند؟
آنچه در پایان مهم است، اینکه این بار گروه داعش و حامیان پیدا و پنهان آن در افغانستان، در کنار حذف فیزیکی، حذف فکری و فرهنگی مخالفان خود به خصوص در میان فرهنگیان و شخصیتهای شیعه را در محور و کانون توجه قرار داده و این یک زنگ خطر جدی است.
به دنبال گسترش و اشاعه سریع ایدئولوژی تکفیریـ وهابی داعش در افغانستان، مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، به عنوان تنها مرکزی که با خط ولایت فقیه و معارف اهل بیت(ع) کار کرده، فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی متعددی را برای آگاه و هوشیار کردن جامعه به خصوص نسل جوان از این خطر بسیار جدی و پنهان انجام داده است.
این فعالیتها به خصوص در سالهای اخیر با واکنشهای منفی و تهدیدهای متعددی از سوی گروههای پیدا و پنهان در داخل و بیرون حکومت و همچنین گروههای تندرو به خصوص جریانهای وهابی ـ تکفیری مواجه بوده است. متأسفانه باید گفت که امروز ایدئولوژی و فکر داعش با پول حامیان عربی آن چون عربستان، با حمایت جریانهای داخل و بیرون حکومت و از آدرس مساجد، مدارس، حوزههای علمیه و حتی دانشگاهها در حال ترویج است و همه به روی آن چشم بستهاند. این حضور فکری به مراتب از حضور فیزیکی داعش خطرناکتر است و میتواند در آینده نه چندان دور، زمینهساز تهدیدهای جدی برای منطقه و همسایگان افغانستان باشد.