آن مدیری که داد حمایت از لاجوردی می‌زند اما یکدفعه که می‌خواهند تاریخ را تحلیل کنند ساخت اثر را دست کسانی می‌دهند که قرائت جریان دیگری از لاجوردی و حتی شهید بهشتی را ارائه می‌دهد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - محسن اسلام زاده یکی از موفق‌ترین و سرشناس‌ترین مستندسازانی که است که امسال به سراغ ساخت مستندی درباره خادمان واقعی  خمینی(ره) رفته است. مستندی که باید حداقل ۱۰ سال زودتر ساخته می‌شد تا حق مطلب در مورد سید اسدالله لاجوردی، «شیرخدا» در دهه شصت ادا شود. شاید یکی از موضوعات که داغ مردم انقلابی را در مورد این شهید بزرگ تازه می‌کند، بمب‌باران بی‌وقفه رسانه‌های معاند و منافق در این مورد خادم بی ادعای انقلاب است. محسن اسلام‌زاده در مورد این شهید بزرگوار مستند فوق العاده‌ای است که پرده از چهره رحمانی این شهید عزیز بر می‌دارد. به بهانه اکران موفق این مستند در جشنواره عمار با او گفتگویی چالشی و نقادانه داشته‌ایم. هر چند این ادعا را داریم که ساخت یک مستند درباره خدمات این شهید والا مقام کافی نیست و باید منتظر مستندهای بیشتری در مورد این شهید والا مقام باشیم. 

* شما متولد چه سال هستید؟

متولد ۱۳۵۹، ۱۲ فرودین.

*شما چه شناختی از فعالیت‌های دهه شصت شهید لاجوردی داشتید؟

می‌دانید اسم شهید لاجوردی را بنده ازکجا شنیدم؟ نام لاجوردی را زمان ترور ایشان شنیدم.  گفتند یکی از یاران صادق امام(ره)  را شهید کردند. تا سال‌ها تصور من از شهید لاجوردی همین بود؛ یکی از یاران امام خمینی (ره). از یاران شاخه بازار که طرفدار امام بودند و فعالیت‌های انقلابی گسترده‌ای داشتند و در دهه هفتاد به شهادت رسیدند. تنها تصوری که از شهید لاجوردی تا سال‌ها داشتم همین بود.

*شما شهید لاجوردی را خیلی صادقانه در مستند «آقای دادستان» معرفی می‌کنید، خودتان به این شناخت با توجه به سال تولدتان، اعتقاد دارید؟

 وقتی که قرار شد من این مستند را بسازم، گفتم می‌روم تا ببینم قضیه چیست. یعنی می‌روم ماجرا را برای خودم حل بکنم.

*کی شروع ماجرا بود؟

مهرماه سال گذشته.

* هنوز ماجرای نیمروز اکران نشده بود.

نه هنوز اکران نشده بود. قرار بود پروژه‌ای را در خارج از کشور بسازم و چندین ماه نیز وقت گذاشته بودم برای تحقیقات مستند. ناگهان دیدم که اکنون شرایط ساخت آن پروژه عملی نیست. در مهرماه بود که به آقای سلیم غفوری،  رئیس شبکه مستند سیما، گفتم اگر موضوع دیگری هست که بنده بتوانم کار بکنم خوشحال خواهم شد. فرمودند درباره شهید لاجوردی کاری می‌سازی؟

گفت بله چرا نمی‌سازم. گفتند می‌دانی که چقدر این قضیه حساس است؟ همچنین گفتند یکسری حساسیت‌ها هست که باید بروید یکسری از زوایای ایشان را کشف کنید، این موارد را شما می‌دانید. گفتم من سرم برای این قضایا درد می‌کند.

* چرا برخی دوستان خودی عزیز و نورسیده از ستایش  زحماتی که لاجوردی بزرگ و عزیز در دهه شصت کشیده ؛ برای بازگشت آرامش به شهرهای ترور زده ، وحشت دارند؟ من احساس می‌کنم  در جریان خودی (اگر خودی باشند) کسانی هستند که همچنان دوست ندارند راجع به لاجوردی عزیز حرفی زده شود و اگر حرف زده می‌شود از همان زاویه بوقچی‌های سازمان تروریستی مجاهدین خلق و معاندان خارج نشین است.

به نظرم دو مدل تفکر داریم؛ یک عده متاسفانه تحت تاثیر بمب باران امپراطوری رسانه‌ای معاند با جمهوری اسلامی ایران و تحت جوسازی‌های آنها هستند. عده ای هم  می‌دانند که حرف زدن مستند و مستدل درباره لاجوردی همچنان هزینه دارد. بالاخره لاجوردی مثل یک وزیر بازرگانی نبوده، مثل وزیری که کار تولیدی انجام داده نبوده. لاجوردی مسئول درآوردن غده سرطانی، یک تومور بزرگ از قلب انقلاب بوده که یکسری هزینه‌ها به دنبال داشته و خدمت بزرگی به جمهوری اسلامی کرده است.  

*ابهامی که در مستند شما نیز وجود دارد این است، غده سرطانی سیاسی که رویکرد اصلاح طلبانه دارند، در دهه شصت، در حذف ایشان از دادستانی نقش موثری داشتند. در مستند «آقای دادستان» چرا ترسیدید و این نقش را در مستند حذف کردید و نگذاشتید مردم قرائت صریح‌تری از خائنان سیاسی اصلاح طلب بدانند. شما به عنوان مستند ساز که قرار است رویکرد حقیقت طلبانه داشته باشید دست به این قصور زدید. شما در این مستند با نگفتن اسامی خائنان، در حذف ایشان در مستند آقای دادستان به صراحت لاپوشانی می‌کنید. هم در سال ۱۳۶۳، هم در سال ۶۸ .

من در مستند سازی به دنبال یکسویه نگری نیستم. ما در ماجرای مستندمان بالاخره به نظر خودم رسید اضافه کردن برخی مسائل بدون پشتوانه حقیقی و حقوقی تاثیر عکس می‌گذاشت. زمانی که به این مسئله به شکل درست و دقیقی می‌توانستیم بپردازیم که دو طرف ماجرا بیاییند در این باره صحبت کنند. مثلا درگیری شهید لاجوردی با «سازمان مجاهدین انقلاب» را خیلی راحت می‌توانستیم مطرح کنیم. سازمان مجاهدین انقلاب و کسانی که می‌توانند در این رابطه صحبت کنند، حاضر نشدند در ساخت این مستند ما را یاری دهند. حتی دوستان و همراهان شهید لاجوردی غیر از یک مورد، نیامدند حرف بزنند، من چه کار می‌توانستم بکنم؟ افرادی که آدم‌های اصلی هستند و به آنها مراجعه کردم. من این وسط یک بحث ابتری را بدون گواه و شاهد تاریخی مطرح بکنم، برای چی؟ اگر می‌خواستم من هم بدون حضور شاهدان اصلی صحبت کنم؛ می‌شد مثل دو سه تا فیلم و کتابی که در این مورد تهیه شده. خیلی درباره این مسائل کلی‌گویی شده و در انتها برای مردم سئوال ایجاد کرده‌اند که توام با هزینه است. اگر کلی گویی کنی و نتوانی قلب ماجرا را توضیح دهی، مردم سئوال می‌کنند که آقای کارگردان ما در انتهای فیلم شما باید چه نتیجه‌گیری داشته باشیم؟ آدم‌های اصلی درباره شهید لاجوردی حرف نزدند و نمی‌زنند، از دو طرف ماجرا.

اگر من بیایم پرونده‌ای را بدون گواه تاریخی باز کنم و نتوانم آنرا جمع بکنم، در نتیجه با یکسری کلی گویی و آسمان و ریسمان بافتن چه نتیجه‌ای به شمای مخاطب ارائه کنم. برای هر بحثی به دنبال گواه تاریخی و افراد زنده رفتم. اگر به سمت کلی گویی و اتهام زنی بی مورد می‌رفتم قطعا کسی که در این پرونده حق مطلب درباره‌اش ادا نمی‌شد خود شهید لاجوردی بود.

تنها چیزی که نسبت به آن مطمئن بودم جدل ایشان با آقای منتظری بود که در فیلم آورده‌ام. حتی با بیت آیت‌الله منتظری تماس گرفتم، صوت آن هم موجود است، خواهش کردم در این مورد خاص یک نفر از بیت ایشان بیاید صحبت کند که آنها حاضر نشدند ولی آن چیزی که من بهش رسیدم را دیگر نمی‌توانستم چشمم را روی آن اتفاق ببندم. حتی با دادستان پس از ایشان هم جناب آقای رازینی صحبت کردم و دیگر برای من قطع و یقین شد.ضمن اینکه من به دنبال طیف دیگری نیز رفتم و آنها اعضای سابق و بریده سازمان مجاهدین خلق بودند که دقیقا در زندان زیر دست آقای لاجوردی بودند. در این مورد هم در ابتدا به بن بست خوردیم.

محسن اسلام زاده در حال دریافت فانوس جشنواره عمار در سال‌های قبل

*چرا؟

به این دلیل که آنها نمی‌خواستند هویتشان رو شود. دوباره من رفتم دنبال یک فرد نزدیک لاجوردی به نام فاضل. چند ماه پیگیری کردم که به من وقت دادند و پس از وقت دادن ابزار نگرانی می‌کردند و بعد من با خانواده‌اشان حتی جلسه گذاشتم .چون حاج آقای فاضل گفتند خانواده من باید رضایت بدهند چون آنها بابت این قضیه نگران هستند.همه این افرادی که من جمع کردم برای نخستین بار بود که جلوی دوربین می‌آمدند. افراد بسیار مهم و تاثیر گذار آن زمان بودند. مثلا ما با یکی از اعضای اعدامی سازمان مجاهدین در مستند آقای دادستان مصاحبه کردیم، طرف خودش زد زیر گریه و گفت خدایا من پس از چهار دهه نمی‌توانم با نشان دادن چهره و صدایم بیاییم از لاجوردی دفاع کنم.

*همین موضوع یکی از سئوالات بنده است؟ نشان ندادن این افراد در استنادات تاریخی موجب شده چهره رحمانی شهید بزرگ جناب لاجوردی پنهان بماند. شما بهتر می‌دانید که شخصیت این شهید بزرگ و خادم واقعی امام، سال‌ها دستمایه عملیات روانی سنگینی بوده و طی این سال‌های علیه این خادم واقعی ملت هیاهویی لبریز از تهمتی را به راه انداختند. اگر کسی واقعا توبه کرده و توسط شهید بزرگ،لاجوردی، از مجازات قانونی اعدام رهایی یافته چرا الان پس از ۴۰ سال می‌ترسد و حاضر نمی‌شود چهره خودش حقیقی و حقوقی نشان دهد تا مردم ایران وجه رحمانی این شهید عزیز را بیشتر درک کنند. چون سازمان تروریستی مجاهدین خلق قدرت ترور ندارد و چرا اعضا مورد عفو گرفته بازهم می‌ترسند؟

این افراد هستند و وجود دارند. من خدا را شکر می‌کنم در روند تولید این مستند به گروهی رسیدم که جلسه ماهانه دارند و نصف بیشتر گروه زندانیانی هستند که مورد عفو قرار گرفتند و یک بخش دیگر گروه زندانبانان هستند. زندانبانان و زندانیان پس از سی سال همدیگر را پیدا کردند و الان باهم جلسه ماهانه دارند.

*ولی چرا افرادی که توسط شهید خدوم لاجوردی از زندان و اعدام رهایی یافتند نمی‌آیند جلوی دوربین و خودشان را نشان نمی‌دهند؟

 ما رفتیم در جلسات ماهانه افطاری این دوستان. یکی از آنها گفت ما سه تا معلم هستیم بقیه شاگرد بودند در مدرسه ما. منظورش این بود که سه تا زندانبان بودند و بقیه زندانی بودند. ما چرا نتوانستیم چنین جمع صمیمانه‌ای را نشان بدهیم و هیچکدام نسبت به این قضیه رضایت ندادند؟ چون اولا طرف کراهت دارد که خاطرات بد سی سال پیش خودش را بازگو کند و در مقابل مردم احساس شرمندگی می‌کند.این مسئله بعد روانی قضیه است، ثانیا برخی اعضای درجه یک خانواده‌ شان اعضای ارشد سازمان تروریستی مجاهدین خلق هستند. ثالثا مسئله مهمتر از اینها این است که جنگ روانی دشمن آنقدر سنگین است که این بنده‌ خداها علاوه بر مسائل روانی، ترور شخصیتی می‌شوند. برخی از آنها از تجّار سرشناس هستند و به اروپا رفت و آمد دارند. من یکی از این دوستان را مثال می‌زنم که وضعیت فعلی‌اش را  که می‌بینی باورتان نمی‌شود. خیلی از این دوستان هیات‌دار و آبرودار هستند. یکی از بزرگترین رسالت‌های لاجوردی که برای خودش تعریف کرده بود، می‌دانید چه بود؟ لاجوردی اجبار نمی‌کرد با او همکاری کنند، می‌گفت بچه‌جان تو چیکار داری به این حرفها، برو به زندگی‌ات برس. الان اکثر این دوستان از تجار موفق و سرمایه دار هستند. یکی صادرات فلان دارد....

محسن اسلام زاده در پشت صحنه مستند در میان طالبان

*چند نفر از این جمع حکم اعدام داشتند و بواسطه تلاش شهید لاجوردی خادم بزرگ ملت، رها شدند؟

در این جمع بزرگ چند نفره دو نفر اعدامی بودند. اکثرا حبس ابد و حبس‌های طولانی مدت داشتند و شهید لاجوردی که به توبه واقعی آنها پی می‌برد با تلاش فراوان در دادگستری حبس ابد آنها را تبدیل به شش الی هفت سال می‌کرد، نهایتا دو الی سه سال زندان بودند. بعد مدت دو سال زندانشان هم جالب بود، شهید لاجوردی متوجه می‌شده طرفش اعصابش بهم ریخته، با یک مرخصی دو هفته‌ای طرف را می‎‌فرستاد سر خانه و زندگی‌اش. یکی دیگر را مامور خرید زندان می‌کرد. یکی دیگر از این جمع می‌گفت در بحبوحه ترورها به ما مرخصی می‌داد، می‌گفت، یک هفته برو خانه حال و احوالت عوض شود و بعدا برگرد بیا. من می‌توانم اصل متن این صحبت‌های دوستان را برای انتشار در اختیارتان قرار بدهم. اسناد خوبی در این رابطه در اختیار دارم که از حوصله فیلم خارج بود و اگر داخل اثر می‌گنجاندم، ریتم فیلم می‌افتاد. این بخش ها مفصل‌تر بود و بخاطر بازخورد منفی در پیش‌ نمایش‌ها بخاطر خوش ریتم شدن مستند حذف شد، چون بالاخره مخاطب با یک مستند تاریخی با تایم بالا روبروست و کم دقتی ما باعث اذیت مخاطب می شد.

*شما تصاویر کاملی از صورت این افراد گرفتید که بعدها ثبت در تاریخ شود و حقوق شهید لاجوردی در میان صفحات تاریخ پایمال نشود؟

حتما، می‌دانید یک برنامه‌ای داشتیم که از این دوستان به صورت اختصاصی فیلم گرفتیم. فعلا به دلایلی که تشریح کردم، منتشر نمی‌شود. اما شما از بابت محفوظات تاریخی خیالتان راحت باشد. مشکل خاصی هم نیست. اما اگر منتشر بشود، فرض کن یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در آلمان برای خود شیرینی و اقامت فلان کشور را گرفتن و فلان.... اسامی این افراد منتشر می‌کند، بعد بخشی از این دوستان به عنوان تاجر می‌خواهند به سایر کشورها رفت و آمد کنند، به مشکل بر خواهند خورد. حالا کسی هم خواست ما را زیر سئوال ببرد، مستند را زیر سئوال ببرد، بیاید و ما فیلم‌ها را کامل به او نشان خواهم داد و افراد مرتبط با این وقایع تاریخی هم حی و حاضر هستند. این جلسه‌ها هر ماه دارد تشکیل می‌شود اما خیلی از این بندگان خدا از ترس آبرویشان حتی برای اکران فیلم در جشنواره سینما حقیقت نیامدند. تنها دو نفر از اعضای سازمان آمدند و قاطی جمعیت بودند، افرادی آمده بودند که روبروی دوربین ما نشستند. خودشان هم فیلم را دیدند و خیلی خوشحال شدند. این افراد وجاهت اجتماعی زیادی دارند، چند نفر از آنها هیات بزرگی دارند.

*فیلم شما در جشنواره سینما حقیقتی نمایش داده شد، در این جشنواره مستندی نمایش داده شد که سازنده‌اش با یک سابقه قبلی در فیلم سینمایی‌اش هم شیطنت کرده بود و در مستند اخیرش، بازهم تصویر مخدوشی از شهید لاجوردی نشان داد  چرا چنین آثاری ضد لاجوردی، اجازه ساخته شدن پیدا می‌کند تا چهره رحمانی لاجوردی  را مخدوش کنند. این دوستان سنشان به خصومت شخصی با  شهید لاجوردی قد نمی‌دهد. چرا به اینجا رسیدیم که با پول نظام جمهوری اسلامی مرد آرامش آور دهه شصت و خادم این نظام را تخریب می‌کنند؟

سال‌های سال اغلب مسئولان سیاسی دخیل در ماجراهای دهه شصت سکوت می‌کردند و حرفی نمی‌زدند الان که موج ساختن مستندانی درباره دهه شصت آغاز شده،  بحث بر سر چیست؟ بحث اصلی اینجاست چه کسی تاریخ دهه شصت را با چه قرائتی روایت می کند. منظورم از کی این است که فرد مورد نظر چه جریان فکری دارد و به چه جریانی وابسته است. بالاخره همه دست به کار شدند و دارند قرائت خودشان را در قالب فیلم مستند و سینمایی ارائه می‌دهند. من به نظرم خودم به عنوان فیلمساز نمی‌گویم من باید بسازم و فلانی نباید بسازد، همانطور او هم در قبال من چنین سخنانی را نباید به زبان آورد. ولی روی صحبت من با کیست؟ روی صحبت من با مسئولانی است که وقت ادعا خودشان را طرفدار جریان لاجوردی می ‌دانند، ولی وقتی می‌خواهند یک فیلم تحلیلی درباره تاریخ بسازنند، تحلیل‌شان را می‌دهند چنین فیلمسازی با همان طرز تفکری قبلی بسازد. یعنی می گذارند او بیاید برای ما لاجوردی را تحلیل کند و روایت کند، البته برخی شان رویشان نمی‌شود به اشتباهات فاحش خودشان اقرار کنند. الان یک بنده‌ خدایی در خبرگزاری تسنیم نقدی به نگارش درآورده است، یک عده از رفقای خودمان می‌گویند چرا اینطوری نقد می‌کنید و فلان و ... . چون یکبار از آن فیلمساز و اثرش حمایت کرده است و سفارش دهندگان نمی‌توانند در این شرایط سازنده را نقد کنند. ولی من می‌گویم باید همه ما خودمان را آماده نقد کنیم. از بنده هم  سئوال انتقادی پرسیدید. شما درباره مستند آقای دادستان بنده را نقد می‌کنید و می‌گویید چرا حقایق را لاپوشانی کرده‌اید و بدون لکنت حرف نزدید و من دلایلم را خدمت شما عرض خواهم کرد. شما یا قانع می‌شوید یا قانع نمی‌شوید. من نقد را درباره خودم قبول دارم چون هیچ کدام از ما مطلق نیستیم.

ولی حرف من این است که آقایی که ادعای ارزشی بودن داری، آقای مدیر محترم چرا پول و امکانات را در اختیار فیلمسازی  قرار می‌دهید که دوباره همان قرائت اشتباه را در مورد شخصیت‌های برجسته تاریخ تکرار می کند. ما به مدیران انتقاد داریم که پول می دهند ولی نظارت نمی کنند. آن مدیری که داد حمایت از لاجوردی می‌زند اما یکدفعه که می‌خواهند تاریخ را تحلیل کنند ساخت اثر را  دست کسانی می‌دهند که قرائت جریان دیگری از لاجوردی و حتی شهید بهشتی را ارائه می‌دهد. مثلا به من می‌گویی برو فلان فیلم را در مورد شهید بهشتی بساز. من می‌روم از کسی مصاحبه می‌گیرم که خودش دارد اعتراف می‌کند من یکروز هم نرفتم دفتر شهید بهشتی. کسی که در مستند راوی بهشتی شده که با او زاویه داشته است. البته تکرار می کنم؛ هیچ انتقادی به آن دسته که قرائت متفاوتی از تاریخ ارائه می‌دهند ندارم. من فیلمساز هستم، انتقادم به آن مدیری است که داد ارزشی می‌زند اما اثرضد ارزشی می‌سازد.

*من در جشنواره سینما حقیقت امسال با پدیده‌ای مواجه شدم به اسم شهید حاج علی رزم‌آرا، یا مواجه با تطهیر هویدا. در همان مستند رزم‌آرا به وضوح فدائیان اسلام تحت تاثیر نهضت ملی مصدق بودند و با حکم مصدق رزم‌آرا را به سزای عملش رساندند. سال قبل هم داشتیم که تصویر مخدوشی از سید مرتضی آوینی ارائه می‌داد و تاکید مستند بر زندگی قبل از انقلاب ایشان و حواشی نامربوط به آوینی پس از انقلاب می‌پردازد. یا همین‌طور شهید دیالمه که توسط همین نهاد مشخص بودجه‌ای در اختیارش قرار دارد مستندی می‌سازد و به تخریب این شهید بزرگ انقلاب می‌پردازد. این فیلم‌ها به صورت مشخص از دل ارگانی در می‌آید که داعیه ارزشی دارد، من متوجه نمی‌شوم...

خیلی راحت متوجه بشوید. سال‌های سال است که شعار یکسری از آقایان مدیر فرهنگی ارزشی (به اسم جذب حداکثری) جذب قشر خاکستری است. به جای این‌ها آنها را جذب کنند، خاکستری ها دارند مدیران فرهنگی ما را جذب می‌کنند. چون باید از عقاید خودت دست بکشی که مثلا  بتوانی خاکستری‌ها را جذب کنی، در نتیجه جذب خاکستری‌ها به تطهیر جنایتکاران و تحریف تاریخ می‌انجامد. بخش بزرگی  از رسالت شما باید بر مبنای رصد مجموعه‌های انقلابی باشد. آقایی که هزاران ادعا دارد و دارند فعالیت های آنچنانی که دودش به چشم تاریخ انقلاب خواهد رفت. در ابتدا باید خودمان را نقد کنیم. آقای فلانی این چه مستندات ضد انقلابی‌ است که در نهادهای انقلابی ساختید؟! باید چنان علیه این رفتارهای مدیریتی هجمه شود که جرات چنین کارهایی را پیدا نکنند و بدانند دفعه دیگر با افکار عمومی مواجه خواهند شد و برایشان هزینه‌های سنگین‌تری دارد. چرا در زیر مجموعه مدیران کسانی پیدا شوند که چنین مستنداتی ساخته شود. نه یکبار، نه دوبار، سه سال به صورت پیوسته از داخل همان مجموعه،  هزاران تحریف تاریخ در می‌آید. شما باید به عنوان رسانه عدالت طلب سراغ چنین نهادهایی بروید. بگویید چراچنین محصولاتی را تولید کردید؟

*خیلی بالا بالا نشسته‌اند .

هر کسی احساس تکلیف می‌کند باید به تکلیف خودش عمل کند و من تشکر می‌کنم که مشرق  نسبت به این جریانات خیلی بیدار عمل کرده است.  

**بابت فرصتی که در اختیار مشرق قرار دادید سپاسگزاریم