به گزارش مشرق، «سجاد مرادی کلارده» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
امریکا از زمان روی کار آمدن ترامپ به گونهای در مورد برجام عمل کرده که گویی درصدد خروج از آن به عنوان یک توافق بینالمللی است. این رویه در سیاست خارجی امریکا به ویژه در ارتباط با دولتهای انقلابی دیده میشود که همچون ایران منافع ایالات متحده را به چالش میکشند. سیاست خارجی امریکا در عرصه بینالمللی همزمان با تلاش برای افزایش قدرت، به دنبال مهار و کاهش قدرت و نفوذگذاری بازیگران دیگر است. به عبارتی این کشور در عین حالی که سعی دارد حداکثر بهرهمندی را از یک توافق نصیب خود کند، سعی میکند با روشهای مختلف مانع بهرهمندی طرفهای دیگر از نتایج توافقها شود یا در بهترین حالت نتایج اصلی توافق را با نتایج دیگری که خود ترجیح میدهد، جایگزین سازد.
چنین شرایطی در مورد توافق برجام نیز صادق است. قبل از هر چیز نباید فراموش کنیم که ایران طی چهار دهه گذشته تقابلی آشکار با سیاست خارجی امریکا داشته است. بنابراین، برجام نه بر پایه اعتماد به ایران، بلکه بر اساس نوعی عملگرایی در سیاست خارجی واشنگتن در راستای رفع یک تهدید امضا شد؛ موضوعی که اوباما نیز به آن اشاره کرد و گفت که برجام یک تهدید را از خاورمیانه و امریکا دور ساخته است. با این حال، این سؤال همچنان مطرح است که چرا ترامپ با وجود تهدید مکرر به خروج از برجام، همچنان آن را حفظ نموده است.
باید به چند نکته در پاسخ به این سؤال اشاره کرد: نخست اینکه خروج از برجام بر وجهه بینالمللی سیاست خارجی امریکا لطمهای اساسی وارد میسازد. با وجود اینکه امریکا طی چند دهه گذشته بازیگری کلیدی در حل بحرانهای مناطق مختلف بوده است و نمیتوان به راحتی این کشور را از معادلات مختلف کنار گذاشت، اما خروج از برجام سیاست خارجی امریکا را غیرقابل اطمینان و غیرسازنده جلوه میدهد.
بحث جدیتر این است که امریکا بعد از توافق بر سر برجام، تلاش کرده ضمن پایبندی شکلی به آن، زمینههای به حداقل رساندن منافع ایران از آن را فراهم سازد. به عبارتی امریکا در حالی که نمیخواهد خود را ناقض برجام نشان دهد، از طرف دیگر نمیخواهد به صورت مستقیم روبهروی ایران قرار گیرد. در واقع امریکا به صورت همزمان سیاست افزایش قدرت خویش و کاهش قدرت رقیب را دنبال میکند.
همزمان، امریکا از مسیر اعمال تحریمهای موازی علیه ایران تلاش کرده امتیازات داده شده به ایران در برجام ماهیت اصلی خود را از دست بدهد. این موضوع از آنجا ناشی میشود که ترامپ شدیداً معتقد است که برجام میبایست کلیت برنامه هستهای سیاست منطقهای ایران نظیر برنامه موشکی این کشور را به صورت توأمان تحت کنترل درآورد.
حال که این مقصود حاصل نشده، رو به تحریمهای موازی نظیر تحریم اشخاص، شرکتها و سازمانهای ایرانی میکند که نوعاً با برنامه هستهای نیز مرتبط نیستند. احتمال اعمال تحریم علیه ایران به دلیل آنچه که امریکا سرکوب اعتراضات مینامد، از همین زاویه قابل ارزیابی است.
علامتگذاری مسیر تحریم از بیشتر اسناد سیاست خارجی امریکا در مورد ایران قابل ردگیری است، از جمله سند جدید استراتژی امنیت ملی امریکا که به تازگی منتشر شد، از ایران به عنوان دولتی سرکش نام برده که سیاست خارجی امریکا و جایگاه آن را با تهدید مواجه کرده است. خود این مسئله، علاوه بر اینکه میتواند مستمسکی برای اعمال تحریمهای جدید علیه ایران باشد، زمینه کمکهای نظامی امریکا به متحدین منطقهای ایران را نیز فراهم میسازد.
در مجموع به نظر میرسد با وجود اینکه رفتار سیاست خارجی ترامپ در مورد برجام به ویژه همزمان با اعلام تعلیق تحریمهای ایران بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی جلوه میکند، اما رویکرد اصلی وی حفظ فشار بر ایران و تبدیل برجام به توافقی است که عایدی قابلملاحظهای برای ایران نداشته باشد.