کاراکتر اول با نام شهرام این ارتباط بین‌نسلی را با این جمله که «دیگه خیلی وقته کسی با صدای اذون بیدار نمیشه» مطرح می‌کند و تلاش این کاراکتر دعوت به اعتراض است.

به گزارش مشرق، بیست متری یا به تعبیری دقیق‌تر بیست متری جوادیه، عنوان نمایشی است که در تماشاخانه باران اجرا می‌شود. در این نمایش چهار مونولوگ از گذشته توسط چهار کاراکتر روایت می‌شود؛ شخصیت‌هایی که از دهه 60 آمده‌اند.

چهار جوان حدفاصل سال‌های 60 به دلایلی گم‌وگور می‌شوند و حالا که انگار از سرای دیگر بازگشته‌اند حرف‌هایی برای گفتن دارند؛ مونولوگ‌هایی که البته با تحریف و تمسخر همراه است. یکی از رویکردهای جدید تئاتر روشنفکری تخریب دهه 60 به عنوان دهه آغازین شکل‌گیری انقلاب است تا به این واسطه مجموعه رفتارها و ارزش‌هایی که با انقلاب اسلامی نهادینه شد، به طور کلی تخطئه و تخریب شود.

وقتی در نمایشنامه‌ای به دهه 60 حمله می‌شود، نقطه آغازین شکل‌گیری ارزش‌های نظام برآمده از انقلاب را مورد تهاجم قرار داده است. در بیست متری جوادیه اذان، روضه، نوحه، حجاب و دیگر نمادها و مؤلفه‌هایی که ارزش اسلامی تعریف می‌شوند، با تمسخر نقد می‌شوند. در کنار این تمسخر تصویر کلی نمایش یک دیکتاتوری عجیب و غریب در آن دهه است.
 
این نمایش البته تلاش کرده است رابطه بین نسلی از دهه 60 تا 90 را به چالش بکشد و نقدهای اجتماعی جدی به برخی موضوعات دارد که اگر با تمسخر و تحریف همراه نمی‌شد، قابل تأمل‌تر می‌نمود. حجم توهین و تمسخر آنقدری بالاست که حتی اگر نقد منصفانه‌ای هم در نمایش مطرح شود، در ذیل تخطئه‌های رکیک و هتاکانه مخفی می‌ماند.

کاراکتر اول با نام شهرام این ارتباط بین‌نسلی را با این جمله که «دیگه خیلی وقته کسی با صدای اذون بیدار نمیشه» مطرح می‌کند و تلاش این کاراکتر دعوت به اعتراض است علیه وضعیتی که «اکنون» وجود دارد؛ در حالی که خود او در حال وجود ندارد.

اگرچه هر چهار کاراکتر نمایش در مونولوگ‌های خود از الفاظ مبتذل و رکیک فراوانی استفاده می‌کنند،‌اما کاراکتر اول بیش از بقیه از این الفاظ در مونولوگ‌ها بهره می‌برد. مرجان کاراکتر دوم است. دختری که در بیست متری جوادیه در دهه 60 با مانتو رفت‌وآمد می‌کرده و همین موجب شده در اواسط دهه 60 در کلانتری 17 جوادیه گم‌وگور شود؛ همین قدر ابتدایی و مضحک. او هم الفاظ رکیک کم ندارد.

سیامک و سیف‌الله کاراکترهای بعدی هستند که حتی معاد و آخرت را با طنز و تمسخر مطرح می‌کنند و به امام(ره) نیز کنایه می‌زنند. آنجا که از زبان یکی از کشته‌شدگان دهه 60 (به تعبیر نمایش) از پایین آوردن عکس‌ها بعد از انقلاب و بالابردنشان صحبت می‌کنند.
 
همه این الفاظ رکیک در شرایطی در کار بهرامی استفاده می‌شوند که او در گفت‌وگویی به سمت هجویات رفتن کارهای مربوط به دهه 60 را نقد کرده بود،‌اما خود به بدترین شکل ممکن این اتفاق را رقم زده است. مونولوگ‌های استفاده شده در این نمایش روایت تلخی‌های پیاپی‌اند؛ تلخی‌هایی که تصورش نیز برای مخاطب تلخ و اگزجره است. تصوری از دهه 60 که تنفر از این دهه و اتفاقات آن را القا می‌کند.

به طوری که گویی دهه 60 سراسر پلیدی، زشتی، آزار و اذیت و توأم با دیکتاتوری بوده است. اگرچه کارگردان مدعی است به نقد اجتماعی و اختلافات بین نسلی می‌پردازد، اما این نمایش در مسیری که طی می‌کند، فراتر از نقد اجتماعی به نقد سیاسی و فرهنگی می‌پردازد البته نقدی که سراسر با تخریب و تخطئه و توهین و عقده‌گشایی نسبت به دهه 60 همراه است.

اینکه جوانانی از دهه 60 به دلایلی که نمی‌توان آنها را درک کرد توسط نیروهای منتسب به حکومت ناپدید و کشته شوند یا تفسیرهای دیگری که می‌شود از این نمایش کرد، بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد به تحریف و دروغ پردازی نزدیک‌تر است، اما در بسته‌بندی‌ای که مخاطب آن را بپذیرد به او القا می‌شود.

چهارنفری که روی صحنه مونولوگ می‌کنند، نماد چهار طبقه و قشر هستند که همگی توسط حکومت مورد هجمه قرار گرفته و سر به نیست شده‌اند. (اینطور که نمایش روایت می‌کند.) اتفاق آزاردهنده دیگر در نمایش توهین صریح و بدون لفافه به نمادهای مذهبی مانند اذان است.

اگرچه ایده نخ‌نمای نمایش تلخی همراه با نمادهای مذهبی استعاره گرفته شده از سینمای فرهادی است،‌ اما در «بیست متری جوادیه» نیز تکرار می‌شود. صحنه آخر نمایش که هر چهار کاراکتر همزمان روایت همه تلخی‌هایشان را با چند جمله بیان می‌کنند، اذان هم پخش می‌شود تا مؤلفه‌های مذهبی تخطئه و تخریب شود.

بیست متری جوادیه اگرچه مدعی است در قامت یک نقد اجتماعی روی صحنه می‌رود،‌اما به واقع یک نمایش هجوآمیز مبتذلِ رکیک‌گوی بی‌ادبانه علیه مذهب و نمادهای مذهبی است که تا توانسته دهه 60 را به باد تمسخر و توهین گرفته است.

منبع: روزنامه جوان