کد خبر 825803
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۱:۵۰

از واژه «براندازیم» که امروز هشتگ اعتراضی به مواضع خاتمی است نباید به سادگی عبور کرد.

به گزارش مشرق، «عبدالله گنجی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت: 


از واژه «براندازیم» که امروز هشتگ اعتراضی به مواضع خاتمی است نباید به سادگی عبور کرد. در کشور انقلاب شده ایران وجود برانداز قابل کتمان نیست و ما خوش‌بینی موسوی را نداریم که ضدانقلاب را به تعداد انگشتان یک دست می‌دانست. اما اینکه براندازان امروز خود را جدا شده از قافله خاتمی می‌دانند درس‌آموز است. ممکن است خاتمی در مقابل نقدهایی که از سوی نیروهای انقلاب به مشی و مرام او صورت می‌گیرد، بگوید ما درصدد جذب بودیم یا با حرکت بر مدار اسلام حداقلی به دنبال جلوگیری از ریزش‌ها بودیم.

اما امروز دیگر این فرضیه باطل شده است؛ چراکه خاتمی نه تنها جذب نداشته است بلکه بخشی از اصلاح‌طلبان هم با «عبور از خاتمی» به مخالفان جدی نظام تبدیل و رهسپار دیار دشمن شدند. مشی و مرام خاتمی نه تنها موجب جذب نشد که آنان هم که دل در گرو وی داشتند با زبان بی‌زبانی به وی می‌گویند: ما به این دلیل با شما احساس هارمونی می‌کردیم که احساس می‌کردیم شما برانداز هستید، اما اگر بخواهید سخنی در تأیید نظام بگویید ما صف خود را جدا می‌کنیم، ما برانداز هستیم. 


دفتر تحکیم وحدت که از حامیان جدی ایشان در ۱۳۷۶ بود، وقتی به عبور از خاتمی تن داد و در مرداد۱۳۸۱ نیز در نشست دانشگاه شهرکرد از جبهه دوم خرداد خارج شد به این دلیل بود که ابتدا برداشت براندازانه از مواضع و مشی چند پهلوی خاتمی داشت و به ناامیدی رسید. بنابراین تجربه طولانی سیاست‌ورزی خاتمی باید وی را به این نقطه رسانده باشد که نظام جمهوری اسلامی جایی نیست که بشود وسط لحافش خوابید. به همین دلیل است که خاتمی چوب دو سر طلایی است که نیروهای انقلاب وی را برانداز می‌دانند و براندازان وی را متهم به بازی دوگانه می‌کنند و برای وی عشوه می‌آیند و شیپور «عبور» می‌زنند.


خاتمی امروز راحت‌تر می‌تواند قضاوت کند که مفروض بخشی از حامیان توقع حرکت براندازانه از ایشان - و ایضاً اصلاح‌طلبان – بوده است. ممکن است سؤال شود که کدام اقدام خاتمی موجب این فهم شده است؟ در پاسخ نباید حتماً اقدامات سلبی را برشمرد. فهم براندازانه لزوماً از سخنرانی یا بیانیه صریح براندازانه یا اسلحه به دست گرفتن برنمی‌آید، آنچه براندازان را به خاتمی امیدوار کرده است، القای فاصله با سیاست‌های کلی نظام، القای دروغین تقلب بی‌سابقه به نظام، عدم جسارت در ایجاد فاصله با کسانی که علیه آرمان‌های امام و انقلاب در سال ۱۳۸۸ شعار دادند و سر تعظیم فرود آوردن مقابل استانداردهای حیات سیاسی- اجتماعی غرب و تساهل فرهنگی در تعاملات اجتماعی- آن هم درکسوت روحانیت- است. 


سراسر قرآن پر از مفاهیمی مانند تبری و تولی، حق و باطل، خیر و شر، مؤمن و کافر، نور و ظلمت، طاغوت و  ایمان و ... است اما خاتمی ترجیح داده است مشی و مرامی داشته باشد که مانند کوه یخ هر کس بخشی از آن را ببیند و مواضع چند پهلوی وی باعث فهم سیال و شناور از مواضع و دیدگاه‌ها وی شود و اینچنین «هر کسی از ظن خویش» با او پیوند بخورد یا فاصله بگیرد. عنصر محبوبیت به عنوان یک شاخص ممکن است با تغییر در شاخص‌های منزلت‌ اجتماعی یا «عرفی شدن منزلت‌ها» رخ دهد اما الگوی امام و رهبری که عمر خود را برای اعتلای ملتشان صرف کردند، این را نشان نمی‌دهد.

فرض بفرمایید رهبری در همین قضیه مؤسسات مالی اخیر یک ابلاغ تند و تیزی به دولت می‌زد که سریعاً مشکلات مردم را حل کنید، یک هفته پول همه را بدهید و... توپ را در زمین دولت می‌انداخت و عده‌ای برای او کف می‌زدند. این محبوبیت چه ارزشی دارد؟ امام فرمودند در این باره باید «حرف مردم را شنید و در حد وسع کمک هم کرد.» داستان شجریان هم مصداق دیگری است که می‌توان بدان استناد کرد.


خاتمی باید از خود بپرسد که چرا به اینجا رسیده است که وقتی تشکل ایشان در یک بیانیه از واژه «آشوب» و «دشمن» استفاده می‌کند، مورد هجمه دوست‌دارانش قرار می‌گیرد؟ چون مرام او تصویری تولید کرده است که در فاصله با نظام جمهوری اسلامی معنادهی می‌شود و خلاف آن برایش هزینه تولید می‌کند. چرا دفاع خاتمی از نظام برایش هزینه دارد؟ چون او سعی کرده است یک پایش در نظام باشد و یک پایش در بیرون نظام و اینچنین از هر دو طرف خواهد خورد. حال از نگاه بیرونی به جریان متبوع خاتمی بنگرید.


اپوزیسیون، خاتمی را محور یک جریان می‌داند و روشنفکران این جریان هم به رغم نفی «فردمحوری»، «اسطوره‌سازی»، «پدرسالاری» و «شیخوخیت» از او به عنوان تولیدکننده سرمایه اجتماعی خود بهره می‌برند، اما این سرمایه از دیدگاه مخالفان نظام «برنظام» باید باشد و از دیدگاه نیروهای انقلاب «بر نظام» هست. این «هست» و آن «باید باشد» فضایی را برای خاتمی درست کرده است که خود و اطرافیانش همه راه‌های  ممکن را مسدود می‌بینند و در نتیجه همه همت خود را صرف «تولید محبوبیت» می‌کنند.

چه خوب است خاتمی همانند دهه ۶۰ صریح باشد، مغازه چهار نبشش را تعطیل کند. اکثریت، یک حقیقت برای اداره جامعه است اما با معیار حق در روز واپسین او را می‌سنجند. معتقدم خاتمی باید در مقابل براندازان موضع صریح داشته باشد. پرستیژش در مقابل غربی‌ها به هم بریزد اشکال ندارد. نظام جمهوری اسلامی ایران و پرچمی که امام برافراشت بدون هزینه نخواهد بود.


این روزها که احمدی‌نژاد کسی را غاصب می‌خواند و کسی را رد می‌کند و حملات خود به نظام را با شخصی کردن مسائل بازنمایی می‌کند، برخی می‌گویند صد رحمت به خاتمی! ببینید ایشان چقدر نجیبانه رفتار می‌کند. اگر خاتمی در جرگه اپوزیسیون تعریف می‌شود، حرف درستی است. او به عنوان «اپوزیسیون نجیب» قابل احترام است. اما اگر ذیل پرچم انقلاب و رهبری امروز و امام دیروز خود را تعریف کرده است، این نجابت بی‌معناست. در نظام جمهوری اسلامی همراهان صریح به اپوزیسیون نجیب ارجحیت دارند.