کد خبر 828328
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۷

به جرات می توان در آن زمان، میزان تنفر عمومی از وی را با شاه برابر دانست. نام او 13 سال برای مردم در حکم کابوسی هولناک بود

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «نعمت الله نصیری» در مرداد 1289 شمسی در «سمنان» متولد شد. نصیری، سومین و معروف ترین کسی است که ریاست سازمان مخوفِ «ساواک» را بر عهده گرفت. ریاست 13 ساله او بر ساواک را باید یکی از دلایل شعله ور شدن آتش انقلاب در ایران به شمار آورد. میزان نفرت عمومی از «نصیری» به قدری بود که شاه برای آرام ساختن فضای ملتهب کشور، او را معزول کرده و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاد، اما با تداوم بحران، شاه او را به تهران احضار کرد و راهی حصر نظامی‌اش نمود تا شاید خشم عمومی را نسبت به رژیم حاکم کاهش دهد. این جلادِ بخت برگشته، آن قدر در حصرِ نظامی ماند که «انقلاب اسلامی» به پیروزی رسید و پادگانی که وی و چند تن دیگر از رجال پهلوی در آن اقامت داشتند، به دست نیروهای انقلابی افتاد. نصیری که به جرات می توان در آن زمان، میزان تنفر عمومی از وی را با شاه برابر دانست،  قصد فرار داشت اما توسط مردم شناسایی شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

نعمت الله نصیری، در دو نما: اوایل دهه ی 50 و دستبوسی شاه، 22 بهمن 1357 و در بازداشت انقلابیون

آن چه پیش رو دارید، اولین و آخرین گفتگوی «نعمت الله نصیری» با مردمی است که 13 سال نام او، کابوس هولناکشان بود:

[متن کامل مصاحبه با «نعمت الله نصیری» در روزنامه اطلاعات مورخ 23 بهمن 1357 شمسی]

از ظهر دیروز تا پاسی از نیمه شب گذشته ، مردان مسلح و گروهی از پرسنل هوایی، موفق شدند نعمت الله نصیری (رئیس اسبق سازمان اطلاعات و امنیت کشور) سپهبدرحیمی (رئیس شهربانی و فرماندار نظامی تهران و حومه)، سالارجاف (نماینده پاوه و مسئول کشتار مردم آن منطقه) ، منصور روحانی (و زیر اسبق کشاورزی) منو چهر آزمون (زیر کار کابینه هویدا و و زیر مشاور در امور اجرائی کابینه شریف امامی) نیک‌پی(وزیر و سناتور سابق و شهردار اسبق تهران) سپهبد شهربانی نوروزی، سپهبد صدری و سپهبد کمال که عدهای از آنان در پادگان جمشیدیه بعنوان زندانی ، زندگی میکردند، به بازداشتگاه موقت ستاد انقلاب، اعزام کنند. از بین این افراد سپهبد کمال آزاد شد و ۳ تن از امرای ارتش بنام های سپهبد طباطبائی، سرتیپ امیرافشار و سرتیپ جناب نیز دیده میشدند.

خبرنگاران اطلاعات ، نخستین خبرنگارانی بو دند که در ساعت یک و ۳۰دقیقه بامداد ، در ستاد نخست وزیری دولت موقت، با چند تن از این بازداشت شدگان ، به مصاحبه و گفتگو نشستند . یادآوری کنیم که از جریان گفت و گوی خبرنگار اطلاعات با بازداشت شدگان بوسیله همکاران اعتصابی ما در رادیو و تلویزیون فیلمی تهیه شده است که امشب ، ساعت ۲۰ از صدا و سیمای انقلاب ، پخش خواهد شد.

* خبرنگاران اطلاعات ساعت یک و ۳۰ دقیقه بامداد، هنگامی به مرکز نخست وزیری (ستاد انقلاب) رسیدند که هزاران نفر از مردم ، سربازان نیروی زمینی و گارد جاویدان در اطراف مقر نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان به نشانه اتحاد و همبستگی ، جمع شده بودند و ازدحام جمعیت به حدی بود که خبرنگاران اطلاعات با همکاری دو تن از کارمندان نخست وزیری مجبور شدند از دیوار ، خود را به داخل نخست۔ وزیری برسانند .

* ساعت ۲ بعداز نیمه شب نعمت اله نصیری، سپهبد رحیمی و سالارجاف را برای مصاحبه آماده کردند:

مصاحبه با نعمت الله نصیری

*چگونه گرفتار شدید و به دست نیروهای انقلاب افتادید ؟

نصیری : ۶ ماه است در زندان هستم، امروز وقتی جمشیدیه، بدست نیرو های انقلاب افتاد آنها مرا به اینجا آوردند .

* نظرتان راجع به وضع موجود چیست ؟

نصیری : درست در حال عادی نیستم که بتوانم حرف بزنم

* شما نسبت به آنچه که بطور مستقیم یا غیرمستقیم (شکنجه های ساواک) درباره مردم و به خصوص جوانان مردم انجام داده اید چه فکر میکند ؟

نصیری : مستقیم راتکذیب میکنم، اگر دیگران کاری کرده‌اند من بی اطلاع هستم.

*در مورد انواع شکنجه ها چه میگوئید؟

نصیری : من آدمی هستم در اختیار شما ، من کاری نکرده‌ام ، میتوانستم نیایم اینجا. من خودم آمدم .

* ولی مردم شما را به اینجا آوردند.

نصیری : میتوانستم فرار کنم .

در این لحظه آقای خلیل رضایی، پدری که 4 فرزندش شهید شدند و از گروه چریکی مجاهدان خلق درحالیکه بشدت عصبانی بنظر میرسید و از نصیری پرسید :

و مگر بچه های من به تو چه کرده بودند که آنها را کشتی؟ چرا اینهمه شکنجه به آنها دادی؟ چرا تمام ناخنهای آنها را با گازانبر کشیدی ، چرا؟

نصیری : من از همه این چیزهاکه میگوئید، بیاطلاع هستم.

پس از این جواب، حجت الاسلام لاهوتی روحانی مبارزه از نصیری پرسید: مگر تو خودت نبودی که مرا در زندان ساواک کتک زدی و به خصو ص چندبار محکم بگوشم کو بیدی؟

نصیری : من نبودم ..

*خبرنگار اطلاعات: درباره کمیته ساواک حرف بزنید .

نصیری : کمیته مربوط به من نبود، یک گروه مستقل بود از ساواک، شهربانی، ارتش و ژاندارمری .

* از پرویز ثابتی بگوئید مگر او از شما دستور نمی گرفت؟

نصیری: ایشان مسئول امنیت داخل کشور بودند و معاون من نبودند.

*از ثابتی چه خبردارید؟

نصیری: شنیدم در تهران نیستند.

*خرج ماهانه ساواک چقدر بود ؟

نصیری : پرونده هایش هست، فعلا به خاطرم نیست.

*آقای نصیری ، پس شما که همه چیز را انکار میکنید، در این سازمان منحل شده ساواک چکاره بودید ؟

نصیری : من سرپرست کل سازمان بودم و بیشتر کارهای اداری ، فنی و تامین احتیاجات اداری بامن بود.

* هر چند وقت یکبار با شاه ملاقات میکردید ؟

نصیری : در هفته دو بار

* در این تماسها چه دستوراتی میگرفتید ؟

نصیری : خاطرم نیست.

* چندبار تماس تلفنی داشتید ؟

نصیری : مرتب نداشتم، گاه به گاه .

* مافوق شما چه کسی بود، آیا غیر از شاه از کسی یا کسان دیگر هم به شما دستور داده میشد.

نصیری : نه من یکسری وظایف قانونی داشتم

*در حال حاضر از گذشته خود پشیمان نیستید؟

نصیری: نه، من طبق قانونی که تصویب شده بود و وظیفه ای که هیئت دولت آن را تصویب کرده بود عمل میکردم .

* آیا رئیس زندان ، بازرسها و ماموران بازجو گزارش کارهایشان را به شما نمیدادند که شما از چگونگی شکنجه ها اظهار بی اطلاعی میکنید ؟

نصیری : میدادند ولی در آن چیزی از شکنجه نمینوشتند.

*یعنی میخواهید بگوئید هیچ شکنجه‌ای درکار نبوده ؟

نصیری : من علم غیب ندارم. یک سال و نیم پیش من به دستور اعلیحضرت، رفتم و سری به زندانها زدم ولی چیزی ندیدم .

* چرا نمیخواهید حداقل حالا دیگر صادقانه حرف بزنید ؟

نصیری : من صادقانه حرف میزنم .

*حقوق ماهانه شما چقدر بود ؟

نصیری :  ۱۲هزارتومان.

* چقدر مزایا میگرفتید؟

نصیری : حدود ۱۲هزار تومان .

*در آمد دیگری نداشتید؟

نصیری : چرا. چند قطعه ملک داشتم که بنیاد پهلوی به من داده بود .

* در مورد پولهایی که از ایران خارج کرده‌اید چه میگوئید ؟

نصیری : من پولی خارج نکرده‌ام .

*شما همسر و فرزند دارید ؟

نصیری : بله ، یکهممسر و دو فرزند دارم .

* از آنها چه خبر دارید؟

نصیری : از سه ماه قبل خبری ندارم .

* این کلمه مارکسیست اسلامی را در سازمان شما چه کسی اختراع کرده بود که به مجاهدین و چریکها نسبت داده میشد.

نصیری : من نمیدانم ، خودم هم فکر میکنم ایندو در کنار هم جور درنمی آید .

* شما اسلام را می شناسید؟

نصیری : بله من یک مسلمان معتقد هستم .

* ساواک چقدر مامور داشت ؟

نصیری : ۲۰۰۰ مامور رسمی .

- و چقدر مأمور غیر رسمی ؟

نصیری : خاطرم نیست .

*شما درباره دریاچه نمک قم چه میدانید ؟

نصیری : فقط میدانم دریاچه‌ای است در نزدیکی قم و هیچ چیز دیگر ..

* از مرگ مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحوم تختی چه میدانید ؟

نصیری : هیچ چیز .

انتهای متن/