کد خبر 828969
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۵

یکی از ماموران انتظامی در ستاد پشت یک بلندگوی دستی با صدائی که از شادی میلرزید فریاد میزند فرماندار نظامی سپهبد رحیمی و معاونش سرلشکر نوری به اسارت ارتش خلقی ما در آمد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، روز 23 بهمن ماه 1357 شمسی، یعنی یک روز پس از انهدامِ رژیم پهلوی، روزنامه‌ی «اطلاعات» گزارش تفصیلی خبرنگار خود را از حوادث روزِ قبل، یعنی 22 بهمن ماه را منتشر کرد. این نخستین گزارش روزنامه اطلاعات پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» است که امروز پس از 39 سال، هنوز خواندنی و هیجان انگیز است. (رسم الخط و شیوه ی نگارش آن روزها در بازنشرِ آن تغییر نکرده است) :

[آغاز متن گزارش]

خبر خیلی ساده است، انقلاب دارد پیروز میشود. همانگونه که مثل باد شش ماهه دژهای استبداد را درهم شکست. حالا میرود که به چند ساعت نظم نوینی در کشور برقرار کند .
شنبه پس از پایان کار روزنامه، راهی منزل امام میشود.

یک و پنجاه دقیقه بعداز ظهر بعداز آنکه سه بار مسیر عوض میکنیم به منزل امام میرسیم . آنجا هنگامه‌ای برپاست . زن و مرد صف زده اند . پسران جوان با نشان دادن کارت پایان خدمت، اسلحه میخواهند . با آنکه امام تب دارد. ولی لحظه بلحظه در جریان حوادث بیرون قرار میگیرد. نزدیکان امام بطور مداوم اخبار را به رهبر انقلاب اطلاع میدهند. در این لحظه همافری که لباسی خونی برتن دارد وارد میشود و فریاد میزند ، گاردیها تسلیم شده اند، کار تمام است. حاضران صلوات میفرستند و بلافاصله کانال انقلاب خبر را بخش میکند

*در دفتر نخست وزیر موقت

مهندس بازرگان در دفتر نخست وزیری موقت نیست. یکی از نزدیکان نخست وزیر انقلاب میگوید ، مذاکرات مهمی در جریان است  و اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد بختیار استعفا میدهد ، نظامیان به پادگانها باز میکردند و با آرامش تغییر نظام اعلام میشود.
هنوز از مهندس بازرگان خبری نیست. پیک هائی که به ستاد می آیند خبر پیوستن عشرت آباد به مردم، تخلیه انبارهای اسلحه در چند کلانتری و پایگاه و پادگان را میدهند . یکی از پیکها میگوید: در یورش دوم کار را تمام میکنیم و قبل از آنکه تاریک شود و بار دیگر گروهی از ارتشیهای ضد مردم  بیرون بریزند، پرچم بی زوال جمهوری را بر بلندترینبامها مینشانیم .

*مذاکرات بازرگان

حالا کاملا روشن است که مهندس بازرگان با بختیار و ارتشبد قره‌باغی گفتگوهائی داشته است.
تا دیروز بهانه بختیار برای ماندن آن بود که چون نمیخواهد ملت را بدست ارتش بدهد ، لذا دربرابر ارتشیها ایستاده است. اما با تسلیم ارتش دیگر بختیار بهانه‌ای برای ماندن ندارد و تنها راه استعفاست. لحظاتی بعد از اذان ظهر، بازرگان خسته بازمیگردد . با همه خستگی لبخند همیشگی را بلب دارد.  بعضی از نزدیکان بازرگان میگویند او استعفای بختیار را در جیب دارد.

*نوعی ناباوری

ساعت یک بعدازظهر، رادیو اعلامیه ستاد ارتش را دائر به لزوم بازگشت نظامیان به پادگانها قرائت میکند . قدم بزرگی برداشته شده. حاضران با یکدیگر روبوسی میکنند. صدای تیراندازی بشدت بالا گرفته است . ولی ناگهان در یک لحظه سکوت مرموزی بر محیط حاکم میشود و بعد پیکها دوان‌دوان می‌آیند. جوانی که لهجه خراسانی دارد می گوید: آقا رفتند . آقا بخدا رفتند، یکی از تانک سرش را بیرون آورد، گفت رفقا ما با شمائیم . آقا بخدا رفتند. حال غریبی برحاضران حاکم است. نوعی بهت، نوعی ناباوری انقلابی که شش ماه پیش آغاز میشود، ناگهان در چهل و هشت ساعت آخرین قدمها را پشت سر میگذارد.

*بختیار کجاست؟

دو و نیم بعد از ظهر مسلم است که کنترل همه چیز بدست مردم افتاده. بازرگان بار دیگر از دفتر موقت نخستوزیری بیرون میرود. شایعات متعددی از بیرون میرسد . یکی از نزدیکان نخست وزیر موقت انقلاب خبر میدهد : آقا همین الآن از طرف جواد سعید تلفن کردند و گفتند به توصیه ریئس مجلس، همه نمایندگان استعفا داده اند و مجلس انحلالش را اعلام کرده است. لحظه ای بعد پیام حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری میرسد. مرجع عالیقدر تشیع در این پیام از مردم خواسته‌اند ، بعلت آنکه فرماندهان ارتشی اعلام وفاداری به آرمانهای ملت کرده‌اند، و دستو ربازگشت سربازان را به پادگانها داده‌اند، از تعرض به آنها خودداری کنند و در ضمن مجال به فرصت طلبان و آشوبگران ندهند تا در صفوف آنها رخنه کنند .
لحظه‌ای بعد، بحث جدی در دفتر نخستوزیر موقت در میگیرد. چگونه میشود مردم را از نگرانی بیرون آورد؟ چگونه میشود صدای انقلاب را بگوش مردم رساند؟ از چه راهی میتوان بعضی از نظامیان را که هنوز میجنگند ، آگاه نمود که مقاومتشان بیفایده است؟ کانال انقلاب از نظر برد دارای آنچنان قدرتی نیست که این وظیفه خطیر را انجام دهد. لذا قرار می شود از فرستنده ارگ که به تصرف مردم در آمده استفاده شود . همچنین پیامی از سوی حضرت آیت الله خمینی و کمیته نظارت بر اعتصابات خطاب به اعتصابیون رادیو تلویزیون میرسد: در این لحظات  حساس که لزوم ارسال صدای انقلاب به سراسر ایران بیش از هر زمان به چشم میخورد،  لازم است فورا بسر کارها برگردید و صدای شکوهمند خلق را همراه با تصویر انقلاب بگوش و چشم ملت سلحشور ایران برسانید.
به ستاد خبر میرسد که کارکنان اعتصابی رادیو - تلویزیون در برابر ساختمان تلویزیون «جام‌جم» اجتماع کرده‌اند، لحظاتی بعد خبر میرسد، که نظامیان مستقر در تلویزیون محل را ترک میکنند و دوستان اعتصابی خانه خود را باز پس میگیرند .

*کانال انقلاب

کانال انقلاب برنامه بعد از ظهر خود را آغاز میکند. پیامها یک بیک قرائت میشود، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی پیام امام خمینی را خطاب به ملت قرائت میکند . در این پیام امام عنوان کرده‌اند ، از مردم خواسته میشود که در عین هشیاری و مراقبت و آمادگی برای درهم کوبیدن هر نوع حمله تازه از سوی ارتش در صورتیکه نظامیان واقعا به پادگان ها برگشته اند، از حمله ، آزار ، و درگیری با آنهادر پادگانهایشان خودداری شود .
در این پیام بار دیگر بلزوم وحدت ملت و جلوگیری از رخنه و عوامل مشکوک اشاره شده، و رهبر انقلاب از مردم خواسته‌اند از آتش زدن سازمان های دولتی و خصو صی، قصرها، ادارات و بخش خصوصی، که سرمایه های ملت است خودداری شود. در برنامه کانال انقلاب علاوه بر نمایش صحنه های نبرد با گروهی از نظامیان که به اسارت نیرو های مردم در آمده‌اند (در رادیو میدان ارک، تسلیحات ، قصر فیروزه، عشرت آباد و ...) مصاحبه میشود، همه اسیران میگویند که ما گناهی نداشته‌ایم و بمحض آنکه ملت را در برابر خود دیدیم تسلیم شدیم.

*رحیمی به اسارت درمی‌آید

خبر مهم، خبر مهم، یکی از ماموران انتظامی در ستاد پشت یک بلندگوی دستی با صدائی که از شادی میلرزید فریاد میزند رحیمی دستگیر شد، فرماندار نظامی سپهبد رحیمی و معاونش سرلشکر نوری به اسارت ارتش خلقی ما در آمد.
در آغاز ناباوری است ولی یک تلفن خبر را تایید میکند، بار دیگر غریو شادی به آسمان بلند میشود. قسمت روابط عمومی نخستوزیری موقت در فکر آنست که اسرا را به ملت معرفی نموده و حرفهایشان را بگونه ای پخش کند . خبرنگاران خارجی دسته دسته به ستاد می‌آیند . حالا دو محل در تهران حادثه ساز است؛ مقر نخست وزیر موقت و منزل امام از یکسو ، خیابان های تهران از سوی دیگر . ظاهرا خبرنگاران تقسیم شده اند . خبرنگاران بلافاصله گزارشی مخابره میکنند که سپهبد رحیمی به اتهام کشتار محاکمه میشود.

*صدای انقلاب

مردم در حملات خود ، هر الحظه دژی را فرو می ریزند و  خبر این پیروزیها مثل برق وباد در ستاد ، میپیچد.
ساعت شش بعداز ظهر است، تلفنی خبر میدهند که «صدای انقلاب»، آغاز بکار کرد. «عدیلی» از رادیو حرف میزند، اینبار در کلام او نقشی از شاه و فرح وانقلاب سپید نیست .اینبار گزارش ورود شاه ، تولد ولیعهد ، یا سالروزشش بهمن را نمی‌کند. اینبار او انقلاب اصیل و خونروی ملت را گزارش میکند.

*استعفای شاه

یک روحانی رادیو کوچکی بدست دارد، رادیو مونت کارلو در برنامه عربی خود،  سه بار توجه میدهد. توجه ، توجه ، توجه ، هم اکنون خبرنگار ما از شهر مراکش در کشور مغرب گزارش می دهد که شاه بعد از آنکه از پیوستن نظامیان به مردم مطلع شد، در میان خشم و اندوه بسیار استعفا داده است. همین گزارش حاکی است که سلطان حسن بلافاصله پس از شنیدن خبر سقوط تهران بدست مردم، به شاه تلفن زده و او را دلداری داده است. همین گزارش حاکی است که شاه، علاوه بر سلطان حسن با جرالد فورد رئیس جمهور سابق آمریکا و هنری کیسینجر ، وزیر خارجه سابق آمریکا تلفنی صحبت کرده است.

*دستگیری نصیری

ساعت ۷ بعد از ظهر،  بعد از آنکه پیامهای رهبران انقلاب خوانده میشود،  پس از آنکه مجاهدین وفدائیان،  آخرین دژهای استبداد را در هم می‌شکنند ، خبر سقوط پادگان جمشیدیه ، به ستاد میرسد. در ستاد نگرانیهائی به چشم  میخورد ، نگرانی اینکه مردم خشمگین، همدستان رژیم را که در آنجا زندانی هستند ، خود قصاص کنند. بلافاصله از سوی نخست‌وزیر انقلاب، بیانیه‌ای نوشته میشود، و در آن از کلیه مبارزان خواسته میشود که در حمله به پادگانها ، اگر با زندانی روبرو میشوند، از رساندن هر گونه آسیبی به او پرهیز کنند. چون «هویدا» در زندان ونک است، آین توصیه به گروهی که بسوی زندان ونک روانند نیز میشود. ده دقیقه بعد خبر میرسد که گروهی از زندانیان جمشیدیه را پیش از رسیدن مردم، نظامیان موجود در پادگان آزاد کرده اند . ولی نصیری جلاد ساواک ، نیک‌پی شهردار سناتور،  دکتر منوچهر آزمون، منصور روحانی رو سالارجاف نماینده مجلس که بسبب کشتار مردم حوزه انتخابیه‌اش بازداشت بود، توسط نیروهای انقلابی دستگیر میشوند .
تا اینجا، همه چیز بر وفق مراد پیش میرود. خبر سقوط کمیته ساواک مثل یک سرود در ستاد می‌پیچد. عوامل کارد شهربانی و کمیته همه یا تسلیم شده اند و یا فرار کرده اند.

*از بختیار خبری نیست

هیچکس خبری از بختیار ندارد. یکی از نظامیان که به امام پیوسته است خبر میدهد که بختیار در آخرین لحظاتی که نخست وزیری را ترک میکرد ،  به یکی دو تن از فرماندهان نظامی با لحنی عتاب آلود پرخاش کرده و گفته شما که میخواستید با این سرعت کنار بکشید، چرا با تغییر رژیم موافقت نکردید. من که صد بار بشما گفتم بیایید ما اعلام جمهوری کنیم.

*رئیس شهربانی انقلاب

ساعت هشت،  وقتی مهندس بازرگان راهی تلویزیون است تا برای اولین بار در طول حیات سیاسی خود از این راه با ملت سخن گوید، از او می‌پرسم آیا شما بختیار را دیده‌اید؟ با لبخند سر تکان میدهد. می گویند استعفایش را به شما داده است . باز هم سر تکان دادن است . کسی متن استعفای او را ندیده ولی خبر گزاریها گفته‌اند او خطاب به ملت استعفا داده است. ملتی که در چند روز أخیر صدها قربانی در راه تحقق آرمانهای خود داده‌اند، ملتی که به بختیار «نه» گفته بودند.
بازرگان میرود. رئیس شهربانی منتخب او «تیمسار نوروزی» دستوراتی صادر می‌کند. حالا نیروهای خلق بیسیم بدست آورده اند و ارتباط  بطور کامل بین نیروهای انقلابی برقرار است. خبرهایی که از صحنه ها میرسد حاکی از آن است که سربازان عقب نشسته اند و فقط مقاومت های بی اهمیتی در چند نقطه توسط نیروهای گارد به چشم میخورد.
ساعت هشت و ربع نصیری، نیک‌پی ، روحانی را به ستاد می آورند. بانگ نفرت و خشم  هنگام ورود نثار آنها میشود. زندانیها را تحویل میگیرند. همه بهت زده‌اند. قیافه نصیری دیدنی است . لحظاتی بعد پس از آن که پیام امام خمینی بار دیگر از تلویزیون پخش میشود، مهندس بازرگان بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود .

*اخبار تلویزیونی

پیش از آن علی حسینی گوینده تلویزیون که حالا چهره متفاوتی با گذشته دارد، و کلام و سخنش پر طنین است، اعلام کرده بود که براساس اخبار رسیده،  نیروهای گارد بطرف تلویزیون حرکت کرده‌اند. حسینی از ملت استمداد می‌جوید. همین حرف کافی است که دهها تن مسلح و آماده به سوی تلویزیون حرکت کنند. از ستاد نیز گروهی اعزام می شوند. تلویزیون یکی دو بار  نیز به شایعه مسموم بودن آب تهران اشاره میکند. چند تن از مسئولان سازمان آب رهنمودی برای آزمایش مسمومیت می دهند. از طرفی تماسهائی از طرف فرماندهان گارد شاهنشاهی و گارد جاویدان  با دفتر موقت نخستوزیری  گرفته میشود. فرماندهان ضمن اعلام وفاداری از اینکه مطالب تلویزیون مردم را علیه آنها شورانده است نگرانند. در ستاد گفته می شود، که نگرانی موردی ندارد و بهتر است آنها با تلویزیون تماس بگیرند.
در تلویزیون بعد از آنکه «نزیه» رئیس کانون وکلا در پیامی به ملت از آنها میخواهد که به بناها و ساختمان های دولتی آسیبی نرسانند و بدنبال اعلام دستگیری تیمسار صدری رئیس اسبق شهربانی، گفتگوی فرماندهان گارد پخش میشود.
نخستین پیام از سوی تیمسار نشاط است . نشاط میگوید : رفقا علیه ما خبر دروغ منتشر کرده اند . خواهش میکنم ، هیئت منصفه ای بیاید ، وضع ما را ببیند .
ما روزی ناممان گارد شاهنشاهی بود، فردا نام دیگری که ملت بما بدهد قبول میکنیم . ما اسلحه برنمیداریم . ما باعث وحشت ملت نمیشویم . بخدا 48 ساعت پیش این پیشنهاد من بود که به ملت بپیوندیم . بکلام الله ماکسی را فرستادیم  پیش تیمسار قره‌باغی و مهندس بازرگان  و گفتیم باید وحدت ارتش حفظ شود. باید ارتش از مسائل سیاسی دور باشد. باکمال تاسف اعلامیه دروغ علیه ما میدهند . بیائید آمار بگیرید. همه افراد در لویزان هستند در آرامگاه هم تسلیم شده اند، در نخست وزیری تسلیم شده اند. ما حتی خیلی کشته داده‌ایم  بدون دلیل. ممکن است بیایند ما را هم بکشند. مهم نیست، ولی حق کجا میرود، وجدان کجا می رود. ما حتی در سلطنت آباد و سایر جاها گفتیم به مردم تیراندازی نکنند. به ملت بگوئید به پیام امام خمینی توجه کنند. وقتی امام دستور میدهند به ارتشیها حمله نکنید . لازم است مردم رعایت کنند .
بعد از او تیمسار پرنیان نیز پیام مشابهی میدهد  و سپس نوبت تیمسار ربیعی فرمانده نیروی هوائی است که پیش از همه امرای ارتش به انقلاب پیوسته است. ربیعی میگوید خبر تمرکز نیرو در قصر فیروزه و خبر مشابه آن جعلی است. ما در کنار انقلاب و با ملتیم . پس از آن پیام مجاهدی بخش میشود. در لحظات آغازین شروع بکار تلویزیون انقلاب، رضائی بزرگ، پدر چهار مجاهد شهید پیام جداگانه ای فرستاده است .
دکتر سنجابی رهبر جبهه ملی نیز پیامی میدهد و در آن پیروزی ملت را تبریک  می‌گوید .
نیمه شب، ستاد نخست  وزیری موقت: همه چیز آرام  است. انقلابیون بر همه جا مسلطند. نخست وزیری سقوط  کرده، کلانتری ها دراختیار ملت است  و همه آرام گرفته اند . خبر میرسد که هویدا نیز دستگیر شده.

نهاوندی، شیخ الاسلام‌زاده، و بقیه زندانی‌ها گریخته‌اند ولی احتمال دستگیری آنها زیاد است. نخست وزیر انقلاب «امیر انتظام» را تعیین میکند تا صبح نخست وزیری را تحویل بگیرد .
قطب‌زاده مدیر عامل رادیو تلویزیون میشود، دستور نخست وزیر برای بسته شدن فرودگاه ها صادر میشود. مرز ها نیز بسته میشود . انقلاب ضروری میبیند که برای مدت ۲ ساعت کسی از مرزها داخل و خارج نشود .
ساعت یک و نیم عوامل رژیم که دستگیر شده‌اند در یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور خبرنگاران خارجی و خبرنگار اطلاعات شرکت می‌کنند .
پس از آن دیگر حادثه‌ای اتفاق نمی‌افتد .
پاسی از شب گذشته است و جستجوگر آنیم که نخستوزیر مستعفی بختیار را پیدا کنیم _ خبرها ضدو نقیض است _ ولی شخص مهندس بازرگان مطمئن است که بختیار در گوشه‌ای سلامت و محفو ظ است .

انتهای متن/