کد خبر 833451
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۰

همین چند روز پیش در تاریکی صبح زود یک روز سرد زمستان دیدم دختری به تنهائی با آرامش می رود به محل کارش، بدون کمترین هراس.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - محمد حسن ابوحمزه از رزمندگان و نویسندگان جنگ است. او در تازه ترین نوشته خود با انتشار عکسی از دوران رزمندگی نوشت:

اول اسفند سال 1361 – ایستگاه راه آهن اندیمشک. خوزستان
لشگر 27 محمد رسول الله – گردان میثم. گروهان شهادت. دسته یک
محمد حسن ابوحمزه . گروه خون o+
...
آن روزها فکر ما این بود:
باید برویم دفاع کنیم ، بجنگیم ،دشمن را سرکوب کنیم تا :
آرامش مردم حفظ شود، انقلاب تهدید نشود، پیروز شویم و دوباره امنیت به کشور بازگردد فرمان امام را تمام وکمال اجرا کنیم.
قهرمانان و دوستان شهید مان را در پرچم جمهوری اسلامی ایران می پیچیدم و به خاک می سپاریدم، شهید محمد محمدباقر
...امروز...
اول اسفند 1396 – تهران
حالاکه فکر می کنم

محمد حسن ابوحمزه


35 سال گذشته است .جنگ تمام شد ، دشمن سرکوب و عراق آزادشد .
 همچنان برای آرمش مردم دفاع می کنیم اما کیلومترها دورتر از کشور خود در سوریه وعراق و لبنان ، فرمان رهبر تمام وکمال اجرا شود.
 دوباره دوستان شهید مان را درپرچم جمهوری اسلامی ایران می پیچیدم و بخاک می سپاریم. دیده بان شهید حاج حمید ضیائی.
ارزش دارد 35 سال جنگید اما
توی کوچه وخیابان مردم را خوشحال و غرق در زندگی و آسوده دیده.
پیرمردانی که در پارک ها گذشته را سیر می کنند.
زوج جوانی که اولین قدم زدن کودکشان را در خیابان جشن می گیرند.
انبوه جمعیت خسته از یک روز کار، در تراکم مترو به سوی خانه می روند و همه دغدغه امنیت را ندارند.
همین چند روز پیش در تاریکی صبح زود یک روز سرد زمستان دیدم دختری به تنهائی با آرامش می رود به محل کارش، بدون کمترین هراس،
پرچم پیچیده ها هنوز از شهر و کشور و ناموس کشورشان دفاع می کنند.