سرپرستی سپاه توسط آیت الله خامنه‌ای ۴ ماه به طول انجامید و ایشان در ۵ اسفندماه ۱۳۵۸ برای شرکت در انتخابات مجلس اول از این سمت استعفا دادند.

سرویس تاریخ مشرق- شاید کمتر کسی این خبر را شنیده باشد که آیت الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۸ مدتی سرپرستی سپاه را بر عهده داشته است.  در زندگی‌نامه ایشان آمده است: از دیگر مأموریت‌های وی از طرف شورای انقلاب، مسئولیت مرکز اسناد و نیز سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۳ آذر ۱۳۵۸ بود. وی قبل از این نیز به نمایندگی از سوی شورای انقلاب در برخی جلسات سپاه پاسداران شرکت می‌کرد.

علت انتخاب او به سرپرستی سپاه، باقی ماندن پاره‌ای اختلافات در بدنه و سازمان سپاه بود که در ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و با تلاشهای میانجیگرانه به نتیجه نرسیده بود.

وی که از حامیان نیروهای نظامی مردمی، به‌ویژه سپاه بود، در مدت حضور در رأس آن نیرو سعی کرد علاوه بر رفع اختلافات موجود، سازمان مناسبی بدان بدهد. او در ۵ اسفند ۱۳۵۸ از مسئولیت سرپرستی سپاه به دلیل نامزدی در انتخابات نخستین دورۀ  مجلس شورای اسلامی استعفا داد.[۱]

**ماجرای تشکیل سپاه چه بود؟

بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷، یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که ذهن نیروهای انقلاب را به خود مشغول ساخته بود، تأسیس یک نیروی نظامی قدرتمند بود که بتواند در مقابل توطئه‌ها و خطراتی که انقلاب را تهدید می‌کرد، از کیان انقلاب دفاع کند.

آنچه در این بین قابل تأمل است، تشکیل غیر رسمی و خودجوش یک نیروی مردمی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب است. این نیرو که اعضای آن در مساجد، اماکن دولتی، پادگان‌ها، کاخ‌ها و مراکز حساس حضور داشتند، وظیفه حفاظت از اموال و تأمین امنیت اجتماع را بر عهده داشت. هر چند این نیروها بعدها نام کمیته‌های انقلاب به خود گرفتند، اما در واقع هسته اصلی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را باید در این اجتماعات جست و جو کرد.

اولین اعلام رسمی تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از سوی عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت موقت در دوم اسفندماه ۵۷ صورت گرفت؛ اما در آن شرایط، چند گروه تحت عنوان سپاه پاسداران فعالیت می‌کردند که هر کدام منطقه‌ای از تهران را برای فعالیت انتخاب کرده بودند.

برخی از نیروهای سیاسی، تحت فرماندهی حسن لاهوتی در باغشاه مستقر بودند. عده‌ای دیگر نیز با سرپرستی محمد منتظری و محمدکاظم موسوی‌ بجنوردی در مرکز گارد شهربانی (اداره گذرنامه فعلی) استقرار پیدا کرده بودند. عباس زمانی (ابوشریف) نیز به همراه نیروهای خود، پادگان جمشیدیه را در اختیار داشت. پاسداران مستقر در سلطنت‌آباد (پاسداران) نیز بیشتر با اعضای نهضت آزادی و دولت موقت هماهنگ بودند و حسن لاهوتی نیز در آن منطقه نفوذ داشت.

اختلاف نظر موجود بین این گروه‌ها از یک سو و همچنین تلاش دولت موقت برای در دست گرفتن اداره این نیروی نظامی که با مخالفت بعضی از سپاهی‌ها مواجه شده بود، باعث شد تا شورای انقلاب برای سر وسامان دادن به اوضاع، شورایی۱۲ نفره که اعضای آن نمایندگان ۴ گروه فوق بودند، تشکیل دهد. این افراد بعدها به عنوان اعضای شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی شدند.

این عده عبارت بودند از: عباس زمانی، جواد منصوری، عباس دوزدوزانی، محمد منتظری، یوسف کلاهدوز، محمدکاظم موسوی بجنوردی، مرتضی الویری، محمد بروجردی، محسن رضایی، محسن رفیق‌دوست و علی دانش‌منفرد.

نمایندگان این گروه‌ها با توافق شورای انقلاب و نظر مثبت حضرت امام و با این هدف که سپاه به عنوان یک نیروی مستقل از ارتش و دولت، زیر نظر شورای انقلاب باشد، اساسنامه‌ای برای این نهاد تدوین نموده و در تاریخ دوم اردیبهشت ۵۸ منتشر کردند.

برای تعیین فرمانده سپاه، جواد منصوری، عباس زمانی و محمدکاظم موسوی‌بجنوری نامزد بودند که در نهایت جواد منصوری به عنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعیین شد. شورای فرماندهی سپاه در اولین اطلاعیه خود در ۱۶ اردیبهشت ۵۸، وظایف کلی این نیروی نظامی را مبارزه مسلحانه علیه جریان‌های مسلحانه ضد انقلاب، دفاع در برابر حملات و اشغالگری‌های عوامل یا قوای بیگانه در داخل کشور، همکاری و هماهنگی مؤثر با نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، تربیت و آموزش اخلاقی، ایدئولوژیکی، سیاسی و نظامی کادرهای سپاه، حمایت از نهضت‌های رهایی‌بخش و حق‌طلبانه مستضعفین جهان تحت نظارت و رهبری انقلاب و استفاده از نیروی انسانی سپاه به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه و کمک به طرح‌های عمرانی دولت جمهوری اسلامی برشمرد.[۲]

**اولین سرپرست سپاه چه کسی بود؟

امام خمینی (ره) در ۲۵ شهریور ۵۸ حکم نمایندگی خود در سپاه را برای حجت‌الاسلام حسن لاهوتی نوشتند. با رسیدن لاهوتی به نمایندگی امام در سپاه (و به نوعی سرپرستی سپاه) منافقین و برخی همفکران آنها با تمام توان به دوره کردن وی پرداختند و علاوه بر استفاده از وی برای فحاشی به بزرگان انقلاب و عملکرد نظام، سطح سوء استفاده خود را به مسائل حادتری هم کشاندند. یکی از موارد بسیار حیاتی در این قضیه (که اثرات فاجعه آمیز آن در زمان ورود منافقین به فاز جنگ مسلحانه آشکار شد) رسیدن انبوهی از اسلحه به دست منافقین از همین کانال بود.

آقای علی محمد بشارتی(مسئول اطلاعات وقت سپاه) به یک نمونه از این موارد چنین اشاره کرده است:

«سفر دیگر ما به کرمانشاه بود که در معیت مرحوم آقای لاهوتی، نماینده وقت امام خمینی در سپاه، صورت گرفت. ... در این سفر که سه روز به طول انجامید سلاح های زیادی جمع آوری کردیم که بیشتر آنها ژ-۳ و کلت، از نوع روولور، بودند. تصمیم داشتیم که همه این‌ها را به تهران منتقل کنیم که به علت نفوذ منافقین ورق به گونه دیگری برگشت. در سفر کرمانشاه، پسر آقای لاهوتی -وحید- هم همراه ما بود، اما هیچ مسئولیتی نداشت. او با منافقین در ارتباط بود و با تحت تأثیر قرار دادن پدرش، تعداد زیادی از سلاح های جمع آوری شده، خصوصاً کلت ها را از او گرفته و برده بود. من خیلی دیر از این قضیه مطلع شدم. آقای فرزین به من گفت که آقا وحید سلاح ها را جعبه کرده و برده است. با شنیدن این خبر خیلی عصبانی شدم، اما رعایت حال آقای لاهوتی را کردم و به ایشان چیزی نگفتم. با این حال تصمیم گرفتم که قضیه را با امام خمینی در میان بگذارم، چون این مسئله چیزی نبود که بتوان آن را جدی نگرفت و از کنار آن به سادگی گذشت. ... فردای آن روزی به قم رفتیم تا گزارش ها را خدمت امام خمینی عرض کنیم. امام خمینی احوال آقای لاهوتی را پرسید. من فرصت ندادم و گفتم آقای لاهوتی همین است. آدم بسیار عاطفی است و خیلی از صحبت هایی که می کنند دلپذیر و دلنشین است اما به لحاظ سیاسی آسیب پذیر است و همه و از جمله منافقین او را می خواهند جذب کنند. امام خمینی که معمولاً خیلی کم سؤال می کردند، یک سؤال دیگر هم راجع به روابط آقای لاهوتی و مجاهدین پرسیدند و من پاسخ دادم که ایشان مانند ما در زندان بوده و در آنجا با اکثر آنها آشنا شده است؛ اما آشنایی و رفاقت یک چیز است و هواداری از آنها چیز دیگر و موضوعی ثانوی است؛ ایشان هواداری هم می کنند.» (عبور از شط شب، انتشارات مرکز اسنادانقلاب اسلامی، صفحات ۲۳۵ تا ۲۳۷)

البته همین رفتارهای آقای لاهوتی که گزارش‌های مکررش توسط فرماندهان انقلابی سپاه (مثل آقایان جواد منصوری و علی محمد بشارتی) به امام می رسید به علاوه عملکرد مخرب وی در سخنرانی هایش به نفع منافقین و علیه نظام، نهایاتاً باعث شد که حضرت امام پس از مدتی (در همان سال ۵۸) او را از سمتش کنار گذاشته و حضرت آیت الله خامنه‌ای را جایگزین وی کنند. (همان، صفحه ۲۳۷)[۳]

حجت‌الاسلام لاهوتی در تاریخ ۲۹ آبان ۵۸ استعفای خود را تسلیم رهبر انقلاب کرد ، در متن نامه استعفای حجت الاسلام لاهوتی آمده است: «محضر مبارک فرمانده کل قوا و رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (دامت برکاته)

با کمال احترام بعرض عالی می‌رساند، با اینکه تصمیم داشتم در حساس‌ترین ارگان مبارزاتی یعنی سپاه پاسداران در راه اسلامی و امام امت تا آخرین قطره خون خویش خدمت نمایم ولی با کمال معذرت از پیشگاه محترم آنحضرت اعلام می‌داریم بعللی از جمله کسالت قلبی بیش از این نمی توانم در این پایگاه در خدمت اسلام و مسلمین باشم. آرزومندم در جای دیگر تا آخرین حد توانم بخدمت سربازم ادامه دهم.»

لاهوتی در نامه دیگری خطاب به پاسداران سراسر کشور گفت : دلایل استعفای من مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود، بهمین جهت در یک مصاحبه مفصل مطالب خود را روشن بیان خواهم نمود.[۴]

**ناراحتی حجت‌الاسلام لاهوتی از برکناری از سپاه

در ۲۹ آذر ۱۳۵۸ گزارشی از جلسه هفتگی آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده که بخشی از انتقادات حجت‌الاسلام لاهوتی در آن منعکس شده است. در این گزارش آمده است:

حجت‌الاسلام سیدعلی خامنه ای در جلسه هفتگی روزهای دوشنبه دانشجویان که در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شود به سؤالات متعدد دانشجویان پاسخ گفت: من معتقدم که حزب و سازمان بخصوصی منتی بر سر این انقلاب ندارد و هیچ حزبی نقش در پیدایش این انقلاب به آن معنا نداشته است.

حجت‌الاسلام خامنه‌ای ضمن تأکید بر لزوم تشکل و سازماندهی بعد از انقلاب در پاسخ به این سوال که آقای لاهوتی گفته است ارتش و سپاه پاسداران آلت دست و یا بازوی مسلح حزب بخصوصی است گفت: منظور ایشان حزب جمهوری اسلامی است و علت آن وجود بنده در آنجا است. بنده پیش از آنکه عضو حزب باشم عضو ارگان تصمیم گیرنده منصوب از طرف امام در شورای انقلاب هستم. این شورای انقلاب است که سپاه را اداره می کند و اهداف آنرا معین می کند و از روز اول سپاه را به وجود آورد.

شورای انقلاب ناگزیر یک عضو از اعضای خودش را باید در سپاه جایگزین می کرد ، در چند ماه گذشته احساس نیاز نمی شد ولی با گذشت چند ماه احساس نابسامانی در امر سپاه احساس شد که بایستی یک نفر از سوی شورای انقلاب به آنجا می رفت.

ایشان همچنین در مورد حمله سپاه به مقرهای مجاهدین خلق[منافقین] نیز گفتند : حمله پاسداران به مراکز مجاهدین بخاطر آن نبوده است که این مراکز مراکز مجاهدین است، اگر در نقطه ای فتنه‌انگیزی و یا توطئه شود چه از سوی مجاهدین و یا هر گروه دیگر باید تعقیب کرد.

**استعفای آیت‌الله خامنه‌ای از سرپرستی سپاه

سرپرستی سپاه توسط آیت الله خامنه‌ای ۴ ماه به طول انجامید و ایشان در اسفندماه ۱۳۵۸ برای شرکت در انتخابات مجلس اول از این سمت استعفا دادند.

دکتر حسن حبیبی، سخنگوی وقت شورای انقلاب، متن استعفای آیت‌الله خامنه‌ای را این‌گونه قرائت می‌کند:

شورای انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران

با احترام

با اینک که به فضل خداوند در پرتو مجاهدات مستمر و خستنی‌ناپذیر امام بزرگوار و امت فداکار در آستانه تمامیت ارکان نظام سیاسی جمهوری اسلامی هستیم، با تعیین نمایندگی فرماندهی کل قوا از طرف امام و فراهم آمدن زمینه برای تشکیل شورای عالی دفاع موجب و لزومی برای ادامه مسئولیت نمایندگی اینجانب از سوی آن در شورا در وزارت دفاع و سپاه پاسداران بنظر نمی‌رسد علاوه بر این با توجه به اینکه گروه‌های اجتماعی متعددی اینجانب را برای انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد کرده‌اند استعفاء خود را از این مسئولیت بدینوسیله تقدیم می‌دارم. به امید آنکه هرچه زودتر اقدام نهایی برای اداره نیروهای مسلح بر مبنای قانون اساسی بعمل آید.

با احترام

سیدعلی خامنه‌ای

۵۸/۱۲/۵

نکته جالب اینجاست که پس از استعفای آیت الله خامنه‌ای از سرپرستی سپاه پاسداران، ایشان به عنوان سرلیست حزب جمهوری اسلامی وارد کارزار انتخابات مجلس اول می‌شوند و به این مجلس نیز راه پیدا می‌کنند.

[۱]-http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=۲۶۱۴۲

[۲]-http://farsi.khamenei.ir/print-content?id=۸۷۰۵

[۳]-mshrgh.ir/۶۱۱۹۵۰

[۴]-http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۱۰۸۲۹۰۰۰۱۴۵