آنچه در خیابان پاسداران رخ داد، نه یک حادثه، بلکه یک توطئه کاملاً سازمان‌دهی شده بود، توطئه‌ای که از بستر آن، جریانی شکل بگیرد و به حرکت درآید تا شاید بتواند فضای فروکش‌کرده دی‌ماه را شعله‌ ور سازد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*****************

از عدالت تا ارتجاع!

حسین شمسیان در کیهان نوشت:



  آنچه رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور مردم آذربایجان بیان کردند، بیان بخشهای مهمی از سیاست‌های اصولی نظام اسلامی در موضوعات مختلف و گوشزد خطرات پیش رو بود. تبیین همه آن سخنان نیازمند تحقیق و نگارش فراوان است اما می‌توان در این مجال به چند بخش مهم آن بیانات پرداخت.شاید بتوان گفت مخاطب بخشی از این سخنان مردم بودند که به درست دیدن و درست اندیشیدن دعوت شدند و مخاطب بخش دیگری از سخنان، مدیران کشور(در همه قوا) بودند که به درست عمل کردن و صادق بودن دعوت شدند. بخوانید:


1. تمایز بین عملکرد مسئولان و اصل نظام، موضوع بسیار مهمی است که خیلی‌ها به آن توجه ندارند.همانطور که یک مسلمان مساوی اصل اسلام نیست و به درستی گفته‌اند: «اسلام به ذات خود ندارد عیبی –  هر عیب که هست از مسلمانی ماست»، عملکرد فلان مقام مسئول هم مساوی با اصل انقلاب نیست. اینکه فلان رئیس‌جمهور یا فلان وزیر، فلان قاضی یا نماینده مجلس و... زندگی یا رفتاری دارد که مغایر یا منحرف از اصول انقلاب است، حتما مستوجب بازخواست و عقوبت است اما نباید عمل او مساوی اصل انقلاب دانسته شود. باید به او و عملش انتقاد کرد و اصلاح و یا اخراج او را مطالبه کرد تا انقلاب از نا اهلان و نا محرمان پالایش شود. این یک اصل مهم است که بخاطر یک شاخه آفت زده یایک میوه کرم خورده نباید از یک درخت تناور اعراض کرد و از آن ناامید شد.این را رهبر انقلاب اینگونه فرمودند: «یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به وجود آمده است که میتوانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ امّت و امامت و بین تشکیلات دیوان‌سالاری»


2. نکته مهم دیگر، تیره و تار نبودن وضع زندگی و ایران است. نقطه محوری همه تبلیغات رسانه‌ای در سال‌های اخیر، نشان دادن تصویری فلاکت‌بار از ایران و غیرممکن نشان دادن اصلاح امور است! کم کاری‌ها و قصور و تقصیرهای برخی مدیران در مقاطع مختلف چاشنی این تصویر سازی دروغین شده و این جمع‌بندی را القا می‌کند که «نظام» به بن‌بست رسیده است! در حالیکه بسیاری از همین مشکلات با نبودن یا عوض شدن مثلا یک وزیر یا مقام قضایی به طور کامل یا تا حد زیادی برطرف می‌شود. (اعتراضات این روزهای مردم درباره سوانح حوزه حمل‌ونقل یک مصداق ساده است) باید این اصل کلیدی را که رهبری بر آن تاکید کردند از یاد نبریم که: «انقلاب کار بزرگی در کشور انجام داد: کشور را از حالت فلاکت خارج کرد» این را باید به ندای بلیغ و حسن تبلیغ به مردم و بخصوص نسل جوان منتقل کرد و گلایه رهبری در عدم اطلاع‌رسانی دقیق از این موضوعات ،گلایه‌ای مهم و هشدار دهنده است.


3.  بازگشت از نیمه راه ،بعنوان خطر مهمی که انقلاب را تهدید می‌کند،اصلی‌ترین نقطه کلیدی در این حوزه است. رهبر انقلاب سال‌هاست در این حوزه هشدار می‌دهند و مردم را با کلید واژه‌هایی مثل«انقلابیون پشیمان»، «انقلابیون سابق» و... آشنا کرده و به آنها یادآوری می‌کنند که نمی‌توان از یک مدیر پشیمان شده از انقلاب، انتظار عمل انقلابی داشت! نمی‌توان انقلابی دیروز و تکنوکرات و هُرهُری مسلک امروز را برگزید و کماکان از او انتظار بسط عدالت و عمل به آموزه‌های انقلاب، داشت! او سالهاست با این تعالیم زاویه و تضاد پیدا کرده است. همه تمثیل‌های رهبری انقلاب در سخنرانی‌های گوناگون در این حوزه، به دقت بر سلوک و زی فردی و اجتماعی مدیران تاکید دارد،از یادآوری رئیس‌دولتی آفریقایی که مثل استعمار گران پرتغالی با دیگران رفتار می‌کند تا هشدار به مسئولان خودمان که نباید مثل شاهان زندگی کنید و عروسی بگیرید و تفریح کنید! این یک اصل مهم در همه این سال هاست که در سخنرانی اخیر هم با عنوان‌اشرافیت مسئولان ذیل واژه ارتجاع عنوان شد.

مصداق دیگر ارتجاع عدم توجه به طبقات محروم و اقبال به مرفهان و زیاده‌خواهان است. اینکه در فلان دستگاه امکان دسترسی نورچشمی‌ها واشراف به مواهب کلان باشد و آنها بتوانند در یک حرکت، به اندازه عمر یک نفر ثروت‌اندوزی کنند، قطعا خلاف انقلاب است و تاسف‌آور وقتی است که عده‌ای برای این امور، ریل‌گذاری قانونی می‌کنند! اینکه مجلس مصوبه‌ای داشته باشد که زمین خواری شکل قانونی به خود بگیرد، اینکه فلان مفسد اقتصادی کارت ورود به کمیسیون‌های مجلس و امکان تاثیرگذاری روی نظر نمایندگان را داشته باشد، اینکه مفسد اقتصادی امید داشته باشد پرونده‌اش در دستگاه قضایی حل و فصل می‌شود،اینکه برخی ثروتمندان برای پیشبرد کارشان، برخی مدیران دولتی و نزدیکانشان را شریک ثروت خود می‌کنند و... همه و همه مصادیق بارزی از بی‌توجهی به مستضعفان و بر صدر نشاندن اغنیاست.


4. در برابر این ارتجاع چه باید کرد!؟ آیا باید به این دلیل که فلان مقام،چهره‌ای با سابقه هست سکوت کنیم!؟ آیا چون ممکن است به فلان شخص بر بخورد،باید از کنار فساد مثلا برادرش گذشت!؟ آیا چون فلان مقام وابسته یا منصوب به فلان شخص است باید از ارتجاع و انحراف او چشم پوشی کرد!؟ رهبر انقلاب در دیدار اخیر با نیروی هوایی پاسخ این پرسش‌ها را دادند: «عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنی ارزش‌های دیگر همه نسبی است به یک معنا، امّا عدالت یک ارزش مطلق است، به هر صورت لازم است و باید دنبال بشود. باید با فساد مبارزه بشود، با ظلم مبارزه بشود؛ البتّه خیلی سخت است.

بنده چند سال قبل از این ذکر کردم که فساد مثل اژدهای هفت‌سر افسانه‌ها است؛ در افسانه‌ها، یک سر اژدهای هفت‌سر را که میزنی، با شش سر دیگر حرکت می‌کند؛ از بین بردنش آسان نیست. فساد این‌جوری است؛ برخورد و زورآزمایی با آن کسانی که در درون جامعه منتفع از فسادند کار بسیار سختی است، انصافاً کار مشکلی است... اگر چنانچه در کارگزاران حکومتی، خدای نکرده ظلمی باشد، فسادی باشد، برخوردها بایستی جدّی‌تر و با شدّتِ‌عمل بیشتری باشد. همه‌ی دستگاه‌های مختلف، همه‌ی مدیران کشور، همه‌ی ماها در همه جای کشور، باید به این توجّه کنند و از این نگذرند؛ از ظلم نگذرند.» (1396/11/19) راهکار را هم در همین دیدار با مردم تبریز بیان کردند، آنجا که فرمودند: «نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت.» از این سخنان جز مراقبه و مطالبه عمومی و نیز تشدید عمل مسئولان بدست نمی‌آید. یعنی هیچ مسئولی خود را در خانه امن نبیند و احساس نکند حریمی قدسی و غیر قابل نزدیک شدن دارد! وقتی رهبر انقلاب متواضعانه و مومنانه به جای همه مسئولینی که رفتارشان باعث عدم تحقق عدالت در این سالها شده عذر خواهی می‌کنند، تکلیف ما و جوانان و مردم در برابر مادون ایشان مشخص است.

مردم باید بدانند آن‌که امروز به جای دیگران عذر خواهی می‌کند، حقیقتا یگانه منادی عدالت در همه سال‌های گذشته بوده و در هر مقطعی به مسئولان، علنی و پنهانی هشدار داده، تشر زده و از آنها مطالبه نموده است. اگر او با همه این تلاش‌ها و ایستادگی‌ها، خود را بازهم سپر مطالبات مردم می‌کند و عذرخواهی می‌کند، دیگران چه عذری پیش خدا و خلق خدا دارند!؟ چه حریم امنی برای خود متصورند و به چه چیزی خود را پشتگرم می‌دارند که انتظار دارند فلان جوان مومن و انقلابی و فلان رسانه به سیئات اعمالش نپردازند!؟ این یک روی سکه و اما روی دیگر سکه آنکه قاطعیت انقلابی در برخورد با ارتجاع است. اقتدار انقلابی گمشده عمل بسیاری از مقامات است.

موعظه و نصیحت خوب است اما مردم از کسیکه اختیاری در دست دارد، بیش از حرف، عمل می‌خواهند. نمی‌شود کسی مدام شعار مردم مردم بدهد، اما بر اساس نظرسنجی‌ها اکثر نارضایتی مردم از عملکرد خود او باشد! نمی‌شود کسی شعار برخورد با جاسوس‌ها را بدهد اما زیر دست خودش جاسوس‌ها مشغول برپایی همایش باشند! مردم انتظار دارند با متخلفان، به سرعت و قاطعیت و به‌اشد وجه برخورد شود. یعنی نتیجه آن نظارت و مطالبه عمومی در نهایت به میز سازمان بازرسی کل کشور،دیوان محاسبات، دستگاه قضایی، وزارت اطلاعات و... می‌رسد و آنها هستند که باید این پروسه حیاتی و احیاگر را تکمیل کنند. به نظر می‌رسد روسای قوا، هم در مسیر عذر خواهی‌، هم در روند جبران مافات و هم در برخورد قاطع با ارتجاع و انحراف ،بیش از هر کس دیگری مستحق مطالبه و پرسش هستند و باید صراحتا به مردم گزارش عملکرد بدهند.


5. اما این رفتار یک مرز مهم و حیاتی دارد، مرزی که تفاوت ما و هر منتقدی را با ضد انقلاب آشکار می‌کند و آن چیزی نیست جز اصل نظام. انتقاد مثل هرس شاخه‌های اضافه است،مثل کندن علف‌های هرز. اما بعضی‌ها به جای شاخه ساقه را هدف قرار می‌دهند! به جای کندن علف، می خواهند ریشه را بکنند! اتفاقا ادا و ژست انقلابی آنها از همه بیشتر است و حرف‌ها و نقد هایشان بعضا دقیق‌تر و کارشناسی تر،اما این فقط یک‌اشتراک لفظی است و به هیچ وجه‌ اشتراکی در هدف نیست.

هدف آنها براندازی نظام است و هدف منتقدان دلسوز، شکوفا کردن و سرافرازی نظام. این ملاک مهمی است که رهبری در تشریح آن اینگونه گفتند: «این هم که ما خیال کنیم انقلاب بدون نظام معنی می‌دهد، یک خطای دیگری است که از آن طرف، بعضی تصوّر می‌کنند انسان باید به همه چیز، به همه‌ی حوادث، به همه‌ی بخشهای نظام اسلامی زبان اعتراض و انتقاد پیدا کند به اسم انقلاب؛ نه، این [صحیح] نیست. انقلاب یعنی نظام انقلابی؛ این نظام اسلامی، همین نظام امّت و امامت» آنها که با ژست انقلابی،پس از سالها مسئولیت داشتن، حالا اپوزیسیون انقلاب شده‌اند این نکته را فراموش کرده‌اند که زیر سایه این درخت است که مردم زندگی می‌کنند و به ایرانی بودنشان می‌بالند. اگر به فرض محال ،آن جماعت فرصتی پیدا کرد که این درخت با برکت را با بهانه‌های کودکانه، به خاطر کرم خوردگی یک میوه و آفت زدگی یک شاخه، از ریشه بر افکند، یقینا دشمنان اصل اسلام و تشیع، هرگز فرصت کاشت نهال دیگری به اسم اسلام انقلابی نخواهند داد و این بنای تمدنی برای همیشه به تاریخ می‌پیوندد. این موضوع ساده‌ای است اما برخی از درک بدیهیات هم عاجزند!
 

2 قطعه از پازل برجامی ایران در مقابل آمریکا

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

شواهد نشان می‌دهد که درباره برجام پالس‌های جدی و بی سابقه‌ای از سوی ایران به آمریکا و اروپا صادر می‌شود. به تازگی رهبر انقلاب در دیدار مردم تبریز به برخوردهایی که در این زمینه با غرب می‌شود اشاره و آن را برخوردهای «خوب و قاطع» توصیف کرده بودند: «...در قضیّه‌ مذاکرات هسته‌ای اعتماد کردیم به این‌ها و از اعتمادمان سودی نبردیم.

خوشبختانه من می‌بینم مسئولان کشور برخوردهای خوبی دارند و من واقعاً باید تشکر کنم از وزیر خارجه‌مان؛ برخوردش با خباثت آمریکایی‌ها و با یکی به نعلْ یکی به میخ زدنِ اروپایی‌ها، برخورد بسیار خوب و قاطعی بوده است؛ بعضی‌اش پخش شده و بعضی‌اش هم پخش نشده است که ما اطّلاع داریم؛ برخورد خیلی قوی و خوبی کردند. بله، راه همین است...». مواضع اخیر عراقچی در لندن درباره برجام و اشاره گزارش اخیر آژانس به موضوع «پیشران‌های هسته ای» زوایایی از این برخوردها و پازل ایران را آشکار کرده است. موضع عراقچی نشان می‌دهد که ایران علنا برای نخستین بار و به شکل بی سابقه‌ای طرف‌های دیگر توافق را به خروج از آن تهدید کرده است.

انتقاد شدید عراقچی از آمریکا در موسسه سلطنتی روابط بین‌المللی در لندن (Chatham House) یک تهدید صریح از سوی ایران برای خروج از برجام است، اگر همچنان برای بانک‌ها و شرکت‌ها شرایط همکاری و تعامل با ایران شرایطی مبهم و توام با سیاست سردرگمی باشد. جمله عراقچی صریح است: «حتی اگر پایبندی ایران دوباره تایید شود و تحریم‌ها [برخلاف ضرب الاجل ترامپ، توسط آمریکا در اردیبهشت ماه] تعلیق شوند اما سیاست سردرگمی دوباره ادامه پیدا کند و بانک‌ها و شرکت‌ها بازهم نتوانند در ایران کار کنند، ما نمی‌توانیم در توافقی بمانیم که برای ایران نفعی ندارد این یک واقعیت است.» تجربه چند دهه‌ای به ایران ثابت کرده است که مقابل زورگویی و زیاده خواهی باید ایستاد و حتی یک گام عقب نشینی، باعث پیش آمدن چند گامی دشمن می‌شود. تهدید عراقچی به خوبی نشان می‌دهد،  محوری که ایران در برابر ضرب الاجل دی ماه ترامپ دنبال می‌کند، سیاست مقابله به مثل و تهدید متقابل است.

در حقیقت با این موضع، ایران راهبرد خود را یک گام بالاتر از تمدید دوباره تعلیق تحریم‌ها توسط آمریکا در اردیبهشت 97 قرار داده و تاکید کرده است که حتی اگر آمریکا زیر حرف خود بزند  و برجام را باردیگر تمدید کند اما فضای همکاری شرکت‌ها و بانک‌های بین المللی با ایران تغییر نکند، این ایران خواهد بود که به خروج از برجام خواهد اندیشید. شاید بتوان دلیل کاهش سطح خواسته‌های آمریکا از اروپا را که رویترز هفته پیش گزارش آن را منتشر کرده بود، در همین مواضع صریح ایران جست و جو کرد.

عراقچی در این موضع، هرچند آمریکا را مخاطب انتقاد بی سابقه خود قرار داده اما در حقیقت توپ را به زمین اروپایی‌ها هم انداخته و به تقابل با سیاست مبهم «یکی به نعلْ یکی به میخ» درباره برجام پرداخته است. اروپایی‌ها بعد از ضرب الاجل ترامپ درباره برجام که در 22 دی ماه گذشته برای تغییر برجام مطرح شد، به جای آن که به صراحت به تقابل با سیاست آمریکا بپردازند، تاکید می‌کردند که باید خواسته‌های ترامپ را بررسی کنند! درحالی که تکلیف درباره خواسته‌های چهار گانه ترامپ برای تغییر برجام روشن است و هرگونه حرکت در این مسیر، نقطه پایانی برای برجام محسوب می‌شود.

از منظر جمهوری اسلامی اروپا اقدامات عملی لازم را برای حفظ برجام انجام نداده است. این موضع را علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی به صراحت هفته گذشته به وزیر خارجه اسپانیا گفته بود: «اتحادیه اروپا تحرک لازم را برای حفظ برجام از خود نشان نداده است... به صراحت اعلام می‌کنیم اگر برجام برای ما منافع لازم را نداشته باشد، دلیلی برای ادامه آن نیز وجود ندارد.» مواضع اخیر مقامات ایران نشان دهنده رویکرد جدید و جدی تهران در مقابل تهدیدهایی است که علیه برجام وجود دارد و آن را به نقطه پایان نزدیک کرده است.

اما این مواضع همه ماجرا نیست. سویه دیگر موضع ایران، اقدامات علمی و فنی برای مقابله با تهدید آمریکایی برجام است. این بخش از پازل با «پیشران‌های هسته ای» پر می‌شود. برای نخستین بار ایران اقدامات لازم را برای ساخت سوخت هسته‌ای مورد نیاز در پیشران‌های اتمی آغاز کرده و آن را به آژانس نیز اطلاع داده است. حتی اگر هیچ فناوری جدیدی به ظرفیت هسته‌ای ایران اضافه نشود (که تا همین جا ظرفیت‌های جدیدی فراهم شده) با دستاوردهای پیش از برجام می‌توان برای پیشران‌های هسته‌ای قدرتمند، سوخت 20 درصد اتمی تولید کرد.

چیزی شبیه به راکتورهای ناوگان یخ شکن‌های روسی که از اورانیوم 20 درصد استفاده می‌کنند. آمریکایی‌ها به خوبی معنای این پیام ایران را می‌فهمند، حتی اروپایی‌ها پیام ایران را به روشنی خواهند فهمید. پیامی که خیلی واضح است: «اگر برجام منفعت نداشته باشد تحت هیچ شرایطی در آن نمی‌مانیم». بیش از دو ماه تا پایان ضرب الاجل ترامپ درباره برجام مانده است، ضرب الاجلی که برخی منابع می‌گویند نسبت به دی ماه شل تر شده است.   فارغ از این که باید اقرار کرد درباره ترامپ نمی‌توان هیچ پیش بینی مطرح کرد اما این راهبرد قاطع و صریح ایران   اگر در ادامه ما به ازاهای عینی هم داشته باشد می‌تواند بر تصمیم‌های اروپا و آمریکا اثر جدی بگذارد.

مظلومان همیشه تاریخ!

حسن رضایی در وطن امروز نوشت:

انقلاب اسلامی مظلوم است؛ نه فقط به‌خاطر آنکه 40 سال به ناحق، تحت تحریم درنده‌ترین دولت‌های عالم قرار گرفته، نه فقط به‌خاطر آنکه بانیان کشتار قریب 100 میلیون آدم در جنگ‌های اول و دوم جهانی، طی 8 سال جنگ تحمیلی، از شیر مرغ تا کش تنبان را به صدام می‌دادند و حتی نه به‌خاطر اینکه حالا رسانه‌های خبیث همان دولت‌ها، با وقاحتی باورنکردنی انقلاب عزیز ما را حامی داعش می‌نامند! مظلومیت اساسی انقلاب اسلامی، در حقیقت آن است که بخشی از فرزندان او مکرر و طی بازه‌های زمانی طولانی، به‌رغم خواست مردم و رهبری، در صدد کشتن آن برآمده‌اند. مظلومیت اصلی انقلاب اسلامی در این سخن صدق دکتر حسن سبحانی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران طی نامه‌اش به حسن روحانی پس از پیروزی او در انتخابات 92 است که می‌نویسد: «واقعیات تجربه شده اقتصادی امروز کشور نشان می‌دهد منشأ بسیاری از معضلات اقتصادی- اجتماعی کشور اجرای سیاست‌های نامتناسب با شرایط ایران یعنی «تعدیل ساختاری» است».


سیاست‌های «تعدیل ساختاری»، در واقع تجویز صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- عابربانک همان حامیان دیروز صدام!- برای اقتصاد ایران پس از جنگ بود که به‌رغم تعارض آشکار با روح انقلاب با حمایت قاطع مرحوم هاشمی در دولت سازندگی کلید خورد و تا هم‌اکنون تداوم داشته و تمام اقتصاد ایران را مریض کرده است. مظلومیت مضاعف انقلاب اسلامی آن است که حالا همزمان با تسلط مجدد طراحان و مجریان همان سیاست‌ها بر دولت یازدهم و دوازدهم، این افراد به عنوان مقصران اصلی وضعیت اقتصادی گذشته و حال، نه‌تنها مسؤولیت گذشته را نمی‌پذیرند که از پذیرش مسؤولیت کنونی خود نیز طفره می‌روند و سعی دارند پرونده شکست‌خورده خود در برجام را نیز پای انقلاب سیاهه کنند.


دولت روحانی البته در این  فرافکنی تنها نیست و فردی چون مسیح مهاجری هم دست به قلم شده که اختیارات رئیس‌جمهور 15 درصد است و خب! با این اختیارات نمی‌شود اقتصاد را درست کرد! وسط روضه، نمی‌خواهم بخندانم‌تان، لذا اجازه دهید از سخنان جناب مهاجری رد شوم و بگویم از این واقعیت که: جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی هم مظلوم‌تر است! جمهوری اسلامی مظلوم است، نه فقط به‌خاطر اینکه حامیان اصلی تمام دیکتاتورهای تاریخ تا همین حالا، در لندن، واشنگتن و پاریس، به‌رغم برگزاری قریب 40 انتخابات در 40 سال، آن را به دیکتاتوری متهم می‌کنند! مظلومیت اساسی جمهوری اسلامی در آن است که آنقدر به همگان آزادی داده تا  بنی‌صدری که هیچ اعتقادی به قانون اساسی آن نداشت هم نخستین رئیس‌جمهورش باشد. مظلومیت اصلی جمهوری اسلامی آنجاست که کسانی که سال 88، علنا کمر به قتل جمهوری در این کشور بستند هم حالا به جای حساب پس دادن، وزیر و وکیل شده و طلبکار آن هستند! مظلومیت جمهوری اسلامی در این است که کسانی که از طریق ساختارهای همین نظام، تایید شده و به منصبی رسیده‌اند، آنقدر آزادند که روز روشن، اپوزیسیون نظام و همان ساختارها با همان مسؤولان سابق(!) شوند. خلاصه آنکه مظلومیت اساسی جمهوری اسلامی در آن است که همچون علی(ع) بس به همگان آزادی داده، اپوزیسیونش، در شام نیست، که همواره در نخیله اردو می‌زند!


مظلومیت فرزندان خلف انقلاب اسلامی اما خود قصه پرغصه‌ای دیگر است. گویی سرنوشت پیروان راستین علی(ع) را از ازل با مظلومیت رقم زده‌اند که بهشتی با آن همه بزرگی هم باید تنها با شهادتش ثابت می‌کرد انقلابی بوده است! بهشتی در واقع، شهید آزادی فراخی بود که خود در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی گنجانده بود و من معتقدم علاوه بر او، تمام 300 هزار شهید انقلاب هم اینگونه‌اند؛ همچون مولای‌شان علی(ع)! اینجا اما کسانی تخصص‌شان، عوض کردن جای جلاد و شهید است؛ همچون خونخواهان دروغین عثمان! اگر فیلم زیر گرفتن شهدای نیروی انتظامی و بسیج را در آشوب اخیر عناصر فرقه نورعلی تابنده دیده باشید، بعید است چشم‌تان گرم نشده باشد و بر باعث و بانی آن، لعنت نفرستاده باشید.


 شهیدانی بی‌نهایت مظلوم که در شب شهادت مادرشان، زهرای مرضیه(س) شربت شهادت نوشیدند اما ظاهراً از نگاه برخی مقصرند!
محمدجواد فتحی، نماینده لیست امید تهران مصاحبه کرده، گفته: «آنچه در فیلم پخش‌شده از درویش گنابادی (راننده اتوبوس) بر تخت بیمارستان مشاهده می‌شود، حکایت از ضرب و جرح شدید او می‌کند که اگر توسط ضابطان صورت گرفته باشد، دادستان محترم باید نسبت به تعقیب مأموران متخلف اقدام کند و اگر توسط مردم عصبانی تحقق یافته باشد باید مأمورانی که قدرت ممانعت داشتند و اقدام نکردند مورد بازخواست قرار گیرند»! از نگاه سوژه موردنظر انگار نیروی انتظامی و بسیج در برابر این عناصر داعشی که حالا قطب‌شان هم از آنها برائت جسته، حق تلاش برای کمتر کتک خوردن هم نباید داشته باشند. چه خوب می‌شد اگر فرزند جناب فتحی هم مثل آن گروهبان شهید تازه استخدام شده در نیروی انتظامی، آن شب در آنجا می‌بود.


حالا اما اینگونه نیست، که شهادت، کسب رندان است! لذا بعید نیست نمایندگان اصلاح‌طلب لیست امید، همین روزها دوره بیفتند که می‌خواهیم از زندان اوین بازدید کنیم، مبادا نظام با قاتلان، بدرفتاری کند. به هر حال، موقعیت مناسبی برای اپوزیسیون‌بازی است و نمی‌توان از آن صرف نظر کرد. خاصه آنکه دولت، چرخ اقتصاد را پنچر کرده، بد نیست با حمایت از دواعش، چرخ امنیت را هم از جا دربیاوریم! در آن سوی دنیا اما لیلا حاتمی با قرار گرفتن در جبهه عناصر آشوب‌طلب، در جشنواره فیلم برلین، فرصت را برای حمله به شهدا و نظام مظلوم جمهوری اسلامی غنیمت دانسته، گفته: «مایلم از این فرصت استفاده کنم تا خشم و اندوه عمیق خودم را نسبت به نحوه «برخورد» با معترضان اخیر در ایران را نشان بدهم؛ این شرم‌آور است که در کشور من، مردم فقط «به بها»ی جان خود می‌توانند اعتراض کنند»!


ظاهرا خانم بازیگر خشمگین! نمی‌دانسته اولا آلمانی‌های تامین‌کننده سلاح شیمیایی صدام، تنها برای کشتن مجدد ایرانی‌ها با او همداستان می‌شوند و ثانیا کشته‌شدگان، فرزندان مظلوم این انقلاب بوده‌اند که اساسا شهادت مظلومانه آنها، معلول آزادی بیش از حد موجود در این کشور است و ثالثاً همفکران او در همین مجلس جمهوری اسلامی، برای حمله به شهدا و نظام کفایت می‌کنند! چه خوب گفت امام روح الله(ره) که «ما مظلومان همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم». ما غیر از خدا کسی را نداریم، خدا اما به گواهی 40 سال پایداری انقلاب اسلامی، همیشه پشتیبان ما بوده و خود تقاص خون شهدا را از دواعش داخلی و دوستان آمریکا، انگلیس، فرانسه و دلبستگان آنها خواهد ستاند.
الیس الصبح بقریب؟!

توطئه به نام دراویش، اقتدار پلیس و غفلت‌هایی که شد

حسن رشوند در جوان نوشت:

چهره خشونت، بار دیگر رخ نمایاند و با طراحی توطئه‌ای دیگر درست در زمانی که هنوز زخم‌های فتنه دی‌ماه 96 التیام نیافته بود، بر خلاف نگاه برخی مسئولان که گروهی به ظاهر درویش‌پیشه را مردمانی معتدل و آرام و چه بسا نجیب معرفی می‌کردند، در بستر اقدامات همین جماعت به ظاهر آرام، توطئه‌ای دیگر شکل گرفت و ضمن تخریب چهره امنیت نظام، جان چهار تن از سربازان برقراری امنیت را آن‌هم در پایتخت و با خشن‌ترین رفتار گرفت و شهادت را برای آنان به ارمغان آورد، هر چند این شقاوت دور از هرگونه انتظاری بود. 

آنچه در خیابان پاسداران تهران رخ داد، نه یک حادثه، بلکه یک توطئه کاملاً هدفمند و سازمان‌دهی شده بود، توطئه‌ای که از بستر آن، جریانی شکل بگیرد و به حرکت درآید تا شاید بتواند فضای فروکش‌کرده و شکست‌خورده‌ای که در دی‌ماه امسال توسط ضدانقلاب چهره 83 شهر کشور را آلوده‌ کرده بود، بار دیگر مخدوش کرده و شعله‌ای را برافروزد. شاهد این ادعا، دست به کار شدن رسانه‌ها و شبکه‌های خبری دشمن همچون بی‌بی‌سی، من‌وتو و دهها شبکه خبری بیگانه بود که از همان آغازین ساعات تجمع، با برگزاری میز گرد و مصاحبه و دریافت تصاویر از تجمعات اندک غیرقانونی و ساختارشکنانه آنها فعال بودند. هرچند نیروی انتظامی در کمترین زمان پس از دستور مقابله و جمع کردن غائله خیابان پاسداران موفق عمل کرد ولی نباید این واقعیت را انکار کرد که در همین 48 ساعت تشنج، مسئله امنیت آنهم در پایتخت کشوری که مدعی هستیم در عمق ناامنی منطقه از امن‌ترین پایتخت‌های کشورهای منطقه است، دستخوش ناامنی شد. 

به ندرت کسی پیدا می‌شود که منکر مسئله امنیت، خواه در سطح فردی یا اجتماعی یا در شکل نهادینه آن یعنی سطح ملی باشد، از این رو می‌توان گفت که امنیت در جامعه بشری حالت محوری دارد، زیرا دولت‌ها بر پایه شرایطی که تعیین کننده امنیت در سطوح مختلف باشد می‌توانند اعمال قدرت کنند و بالعکس اگر نتوانند امنیت شهروندان و جامعه خود را برقرار کنند، طبیعی است که قادر نخواهند بود اعمال قدرت کرده و شهروندان را در انقیاد قوانین و مقررات درآورند.

با توجه به همین اهمیت است که مکرر معصومین (ع) دو نعمت سلامتی و امنیت را از بزرگ‌ترین نعمت‌ها برشمرده‌اند یا حتی نظریه‌پردازان غربی، امنیت را رهایی نسبی از تهدیدات زیان‌بخش تعریف می‌کنند. اگر بپذیریم که اقدامات خشن و ساختارشکنانه دراویش خیابان پاسداران و حامیان آنها، تعرض به حریم امنیت شهروندان و زیر سؤال بردن نظامی بود که وظیفه آن تأمین امنیت شهروندانش است، نمی‌توانیم از کنار این اقدامات تخریب‌گرایانه به سهولت بگذریم و با برخی الفاظ دوپهلو و یکی به نعل و یکی به میخ، گذشته و دراویش را انسان‌های وارسته، معتدل، معقول و بسیاری الفاظ مثبت بدانیم چراکه در این صورت جامعه را دچار تعارض کرده‌ایم، چرا که هیچ‌گاه نمی‌توان فرض کرد جماعتی با این همه ویژگی‌های مثبت، می‌توانند خشن‌ترین رفتارها را بروز داده و با کمال آرامش، جان دهها مأمور تأمین‌کننده امنیت و شهروندان جامعه را به خطر اندازند و اموال مردم را تخریب و هراس را بر آنان مستولی نمایند. امنیت اگر در معنای عینی آن فقدان تهدید نسبت به ارزش‌های کسب‌شده یک جامعه و در معنای ذهنی یعنی فقدان هراس از اینکه ارزش‌های مزبور آن جامعه نباید مورد حمله قرار گیرد، با این نگاه و تعریف، رفتار خشن و تهدیدآمیز دراویش فرقه تابنده خیابان پاسداران از کدام صیغه بوده است.

در جایی که مردم حتی انتظار هراس از ارزش‌های مادی و معنوی خود را ندارند، چگونه ممکن است جماعتی آن هم نه یک ساعت، بلکه دو روز مستقیماً ارزش‌های شهروندانی را تهدید کنند و فراتر از ایجاد هراس، اموال مادی آنها را تخریب، حافظان امنیت آنها را شهید و ارزش‌های معنوی آنها را با سر دادن شعارهای ساختارشکنانه مورد آماج قرار دهند. اکنون که دولت تدبیر و امید آقای روحانی با شعار استقرار حقوق شهروندی، فضای جدید ذهنی برای تأمین امنیت جار زده و در صدد فراهم کردن آن است، طبیعی است آشکارا عملکرد خویش و پرهیز از هر گونه سخنان دوپهلو، با عوامل امنیت‌زدا و ساختارشکن، آنگونه برخورد کند که سزاوار حقوق شهروندی است. یادمان باشد حقوق شهروندی صرفاً بیان یکسری کلیات و حرف‌های زیبا و حاشیه‌ای نیست که در همایش‌ها و نوشته‌ها مطرح می‌شود، بلکه حقوق شهروندی آن است که اگر گروهی یا جماعتی تعرض به حقوق فردی، اجتماعی و ملی داشت، بی ملاحظه و بدون اغماض زمینه‌های برخورد با عوامل متعرض به حقوق مردم فراهم شود.

شاید سخن وزیر کشور در همان ساعات اولیه شکل‌گیری اغتشاش خیابان پاسداران البته با رعایت اقتدار نظام می‌توانست، بین محرکین اصلی و جماعت اغتشاش‌گر با سلسله جنبان دراویش برای تفکیک مرز بین آنها مفید واقع گردد ولی وقتی نظام با همه رفتارهای صبورانه، با رفتارهای خشن آن گروه مواجه می‌شود و چهار شهید را در کف خیابان به نظاره می‌نشیند، طبیعی است دیگر سخن از اعتدال و اعتدال‌گرایی دراویش سخن نادرستی است. وقتی رئیس پلیس پایتخت به صراحت می‌گوید راننده اتوبوس مهاجم و عامل به شهادت رساندن بچه‌های ناجا مکرر در تردد میان منزل رئیس فرقه گنابادی بوده است، دیگر سخن از نجابت، اعتدال و آرامش این گروه سخن صوابی نخواهد بود. لذا از این پس، نوع رفتارها باید متفاوت باشد و در این شرایط چند اقدام ضروری به نظر می‌رسد:

1- دستگاه‌های امنیتی کشور لازم است سابقه فعالیت این گروه از دراویش را بار دیگر بررسی کرده و عوامل صحنه‌گردان داخلی و محرکین خارجی آنها را رصد کرده و عناصر شناخته شده آنها را دستگیر و اقدامات گذشته و برنامه‌های آینده آنها را برای تنویر افکار عمومی اعلام کنند. 

2- این حادثه، تجربه تلخ ولی خوبی برای دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور است تا از این پس با این سؤال مادری که فرزند خود را از دست داده است مواجه نشوند که چرا فرزندان ما را در قبال جماعتی که می دیدید با انواع سلاح سرد به میدان آمده‌اند، فرستاده‌اید. درست است که نظام در عین مظلومیت قصد دارد صداقت خود را نیز به رخ دشمنان بکشاند  ولی وقتی در همه دنیا این یک امر پذیرفته شده است که نیروهای ضد شورش با انواع سلاح‌های بازدارنده به میدان می‌آیند، چرا باید نیروهای ضدشورش، با دستان خالی با شورشگران و تخریب‌کنندگان اموال عمومی و جان مواجه شوند. طبیعی است در این سیاست نیز باید تجدیدنظر گردد تا شورشگران بدانند پلیس و نیروهای امنیتی در عین اقتدار کلامی، ابزار دفاعی نیز در اختیار دارند. 

3- گفتمان مشترک در بین مسئولان یقیناً بهترین ابزار برای بازداشتن اغتشاشگران و محرکین آنها خواهد بود. اگر قرار بر متانت و برخورد با صلابت و همراه با متانت است، این ادبیات باید در بین همه بخش‌های درگیر آن مسئله امنیتی حاکم باشد. نمی‌توان پذیرفت رئیس‌جمهور از یک ادبیات، وزیر کشور از ادبیات دیگر و دستگاه‌های امنیتی حاضر در صحنه از ادبیات دیگر استفاده کنند و انتظار داشته باشند آن حادثه یا رخداد تلخ در کمترین زمان جمع و موضوع فیصله داده شود. 

4- حوادثی که در سال جاری شاهد آن بودیم نشان داد از لحاظ اطلاع‌رسانی، رسانه‌های داخلی نظام بسیار عقب‌تر از رسانه‌های دشمن هستند و عملاً همین عقب‌ماندگی باعث شده در حوزه عملیات روانی دست دشمن باز و دست‌ رسانه‌های نظام خالی باشد.

 از آنجا که در آینده نیز این دست حوادث احتمال بروز خواهد داشت، از هم‌اکنون باید برای ساماندهی رسانه‌ای در داخل و نحوه اطلاع‌رسانی و انتشار اخبار درست و به موقع آن فکری اساسی کرد تا پیش از آنکه افکار عمومی متأثر از رسانه‌های دشمن، اقدام به انتشار اخبار نادرست در جامعه کنند، با یک سازماندهی درست خبری، اخبار صحیح را در اسرع وقت انتقال داد و افکار عمومی را از تنش‌های خبری و تشویش ذهنی دور کرد.

توقف جراحی‌های بزرگ در بودجه

غلامعلی جعفرزاده در ایران نوشت:



واقعیت امر این است که بعد از دولت‌های نهم و دهم یک انتظار عمومی از دولت یازدهم برای دست زدن به جراحی‌های اقتصادی بنیادین ایجاد شده بود. بواقع در فضای تصمیم‌گیری و کارشناسی کشور نگاه به دولت یازدهم، عبور از تصمیمات پوپولیستی به اقدامات کارشناسی بود.

دولت یازدهم هر چند نهایتاً به سمت تصمیمات پوپولیستی نرفت اما به دلایلی که توضیح آن مجال دیگری را می‌طلبد، دولت اول آقای روحانی به شکل جدی جراحی‌های اقتصادی لازم را آغاز نکرد. اما ارتباط این موضوع با لایحه بودجه سال 97 چیست؟ این لایحه به زعم نگارنده یک بودجه منطقی و کارشناسی بود که در آن جراحی‌های اقتصادی منحصربه فردی پیش‌بینی شده بود. اما مشکل در اینجا بروز می‌کرد که این جراحی‌ها قرار بود یک مرتبه اجرا شوند که این باعث ورود شوک به شرایط اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور می‌شد. به‌طور مثال دولت به‌جای اینکه در طی چهار سال گذشته هر سال 10 درصد قیمت حامل‌های انرژی را افزایش دهد، در لایحه بودجه سال 97 به یک باره افزایشی 50 درصدی را در این بخش شاهد بودیم.

اما هر چه بود این اتفاقات در چهار سال رخ ندادند و دولت این مسائل ضروری را در لایحه بودجه 97 مورد توجه قرار داد. از این حیث این لایحه یک سند منطقی و کارشناسی شده بود که می‌توانست بی‌توجه به فضاها و شعارهای پوپولیستی، قسمتی از مشکلات اقتصادی ما را پاسخ بدهد و در واقع قطار اداره اقتصادی کشور را به ریل اصلی خود برگرداند. اما اتفاقی که افتاد این بود که متأسفانه مجلس تا حد زیادی این لایحه را تغییر داد و موارد الحاقی زیادی به آن افزوده شد که می‌تواند باعث ایراد شورای نگهبان به مصوبه مجلس هم بشود. لایحه بودجه در مجلس هم از لحاظ کیفی و هم کمی دچار آنچنان تغییراتی شد که بعید نیست شورای نگهبان این ایراد را به آن وارد کند که مصوبه مذکور دیگر لایحه دولت نیست و طرحی است که مجلس داده است.

از جمله مشکلات بودجه 97 این است که آنقدر مواد الحاقی به آن افزوده شده که مورد مخالفت دولت هستند که نگرانی از عدم اجرای آنها کاملاً جدی به نظر می‌رسد. به عبارتی مجلس دولت را مجبور به اجرای برنامه‌هایی کرده که قوه مجریه آن را قبول ندارد و نمی‌پسندد. از مشکلات دیگر بودجه سال 97 این است که قیمت دلار در زمان شروع و پایان بررسی‌ها تغییرات زیادی کرد و این تغییرات در لایحه دیده نشد.

همین مسأله می‌تواند تمام معادلات بودجه 97 را به هم بریزد. در این لایحه هر چقدر دولت تمایل به کار منطقی داشت، مجلس رفتاری مصلحت گرایانه از خود به نمایش گذاشت و اعتراضات دی ماه بهانه‌ای شد تا حجم برخی  مسائل غیرکارشناسی که تنها کارکردشان ساکت کردن معترضان بود، در بودجه 97 افزایش یابد. در واقع این بدترین پاسخ ممکن به پیام آن اعتراضات بود و در بودجه 97 به جای آنکه اجازه جراحی‌های اقتصادی داده شود، یک بار دیگر برنامه‌های عوامگرایانه سوار بر کار شدند.

در افکار عمومی هم متأثر از اطلاع‌رسانی‌های ضعیف درباره بودجه 97 جای اصل و فرع عوض شد؛ به طور مثال در زمان تقدیم لایحه مسأله عوارض خروج از کشور مورد توجه زیادی قرار گرفت در حالی که مسائل بسیار بزرگتری وجود داشت که روی زندگی مردم تأثیراتی به مراتب عمیق‌تر می‌گذاشت و این مسائل در فضای متأثر از موضوعات فرعی، از یاد برده شد و در نهایت نه مردم و نه کارشناسان و تحلیلگران هم درباره این مسائل اصلی گفت‌وگویی انجام ندادند.

در چنین فضایی و در شرایطی که مجموعه مشکلات کشور هم از تعدد زیادی برخوردار شده، جریان بررسی بودجه 97 در مجلس به این سمت رفت که به تمام مسائل مهم کشور، از موضوع ریزگردها و بحران آب گرفته تا وضعیت صندوق‌های بازنشستگی و خروج از رکود پاسخ دهد و خیلی طبیعی است که بدون اولویت‌بندی منطقی چنین کاری امکانپذیر نخواهد بود. بدین جهت بودجه 97 شاید در برخی  زمینه‌ها بتواند امیدهایی را ایجاد کند اما این امید برای جامعه چندان بلندمدت نخواهد بود، چون اجازه رفتن به سمت جراحی‌های اقتصادی بزرگ از دولت گرفته شد.

پوپولیست‌ها در جزیره متروک

احمد غلامی در شرق نوشت:

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح/ ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

پیش‌بینی‌ها درباره چهار سالِ دوره دوم دولت روحانی درست از آب درآمد. این دولت روزهای سختی را پشت‌سر گذاشت و روزهای سخت دیگری نیز پیش‌رو دارد. شاید روحانی بیش از هر کس دیگری به این امر واقف بود اما آگاهیِ صرف در سیاست کارساز نیست. استراتژی و عملیاتی‌کردنِ آن استراتژی، از آگاهی و انباشت اطلاعات اهمیت بیشتری دارد.

به بیان دیگر آگاهی، تنها پیش‌درآمدِ تبیین استراتژی است. در اواخر دوره اول دولت روحانی عیان بود که دیگر نمی‌توان به برجام دل خوش کرد و باید برای سیاستِ پسابرجام تدبیری دیگر اندیشیده می‌شد، که نشد. تحلیلگران سیاسی در ستایش و نکوهش سیاست‌های حسن روحانی بسیار نوشته‌اند و در این نوشته‌ها بیش از آنچه لازم بوده است، سخن گفته‌اند. اینکه این نقدها تا چه‌حد به‌کار گرفته شده یا اصلا زمینه‌هایی برای عملیاتی‌شدن آنها وجود داشته است، مسئله این یادداشت نیست. نکته مهم اینجاست که رئیس‌جمهوری خود نیز در مصاحبه‌های تلویزیونی و کنفرانس‌های مطبوعاتی به عمقِ مشکلات و مسائل نپرداخته و آنان را در پیش چشم مردم به‌ تصویر درنیاورده است. او بیش از هر چیز به موضوعات کلی آرامش‌بخش پرداخته تا ضمیر خود و مخاطبانش را تسلی بدهد. اگرچه این تسلی پسندیده است اما کنشی سیاسی نیست. 

اگر دولت روحانی در بیست‌وچهارمِ خرداد ٩٢، توانست در کوتاه‌زمانی بر آنتاگونیسم سیاست داخلی غلبه کند از همان دوران تاکنون نتوانسته است بر بحران انباشت سرمایه و طردشدگان جامعه فایق آید. در برنامه‌ها و سیاست‌های دولت روحانی نه‌تنها برای این دو بحرانِ اساسی چاره‌ای اندیشیده نشده، بلکه این بحران‌ها عمیق‌تر نیز شده است.

روحانی در تلاش است تا با سخنرانی‌های خود از تلخی این مشکلات بکاهد. از این‌روست که نسبت به رؤسای جمهورِ دیگر سخنان تندتری بر زبان می‌آورد. اما این سخنان به‌ندرت حامل کنشی سیاسی است. روحانی در خطابه‌هایش همواره از پیش‌کشیدنِ مصادیق عینی و آنالیز وضعیت موجود پرهیز می‌کند؛ آنالیزی واقع‌گرایانه که لازمه کنش سیاسی و فرایند سیاست‌آفرینی است. البته روحانی در یکی، دو سخنرانیِ ابتدای دوره دوم چند باری روایتی جزئی و واقع‌گرایانه از وضع موجود به‌دست داد که با اقبالی عمومی مواجه شد.

این اقبال عمومی به سخنان روحانی چنان مشروعیتی بخشید که رئیس‌جمهوری می‌توانست دست به عمل بزند اما چنین نشد. عمل روحانی منطبق با سخنانش نبود و این عدم انطباق این تصور را به‌وجود می‌آورد که روحانی با این سخنان بیش از آنکه قصدِ جراحی اقتصادی و اصلاحات ساختار را داشته باشد، در پی چانه‌زنی و مذاکره و تعامل است. حتی اگر این‌گونه نباشد، تصور غالب مردم چنین است و زدودنِ این تصور از اذهان مردم، با روش‌های پوپولیستی، کاری بس دشوار است. درست مانند وضعیت احمدی‌نژاد، که انگار به جزیره‌ای متروک تبعید شده است و همچون رادیویی تک‌موج فراخوان می‌دهد و مردم خیالی را به صحنه می‌خواند و شبانگاه دست خالی به غار تنهایی خویش بازمی‌گردد. شاید به‌نوعی این سرنوشت نافرجام تمام پوپولیست‌هاست که از خرده‌مطالبات مردم در جهتِ اهداف اقتدارگرایانه خود بهره‌برداری می‌کنند. این واقعیت انکارناپذیر است که سخنان روحانی دیگر نمی‌تواند همچون گذشته مردم را خطاب قرار دهد و آنان را بسیج کند. با پذیرش این واقعیت بخشی از مشکلات دولت حل‌وفصل خواهد شد. آنچه بیش از هر چیز دوای دردِ دولت روحانی است، عملگرایی است؛ عمل به بازتوزیع ثروت در زمان حال و نه احاله آن به آینده‌ای نامعلوم.

اگرچه پرواضح است که نهادهای خصولتی اقتصادی که توسط دولت قدرت گرفته‌اند و نیز نهادهای رسمی و دولتی مانع بزرگی برای این بازتوزیع هستند. از این‌رو تنها راهکارِ روحانی این است که هرم سیاست خود را واژگون کند و پیش از خطاب ‌قراردادن مردم دست به عمل بزند. دولت روحانی به‌جای آنکه خرده‌مطالبات را تجمیع کند و درصدد بهره‌برداری از آنها باشد - کاری که در شرایط کنونی امکان‌ناپذیر است- بهتر است خرده‌مطالبات را به سیاستی خلاقانه تبدیل کند و مردمی را که به‌دنبالِ خواسته‌های مشروع خویش‌اند جدی بگیرد. در چنین شرایطی که آمیزه‌ای از مطالبات سیاسی و اقتصادی است، با این کار شاید سیاست‌ داخلی احیا و راه برای نقش‌آفرینیِ موثر اصلاح‌طلبان باز شود. آنان مانند روزهای انتخابات می‌توانند در کنار دولت از خواسته‌های مردم حمایت کنند. تجمیعِ مردم و ایجاد انگیزه در آنان برای رویارویی با فقر و فساد و بی‌عدالتی کارساز است. البته این‌هم نوعِ دیگری از کنش پوپولیستی است که راه به جایی می‌برد.

بدترین نوعِ سیاست، دستکاری و انحراف این خرده‌مطالبات است و دستکاری یعنی کُدگذاریِ نادرست و ابداع جریان‌های سیاسیِ جعلی. اگر این دستکاری به ‌همتِ دستکاری‌کنندگان در کوتاه‌مدت جواب بدهد، بی‌شک در درازمدت به ضد خودش تبدیل خواهد شد. سرانجام این خرده‌مطالبات به خرده‌اعتراضات می‌انجامد و این خرده‌اعتراضات تجمیع‌ شده و باز همچون طوفانی سهمگین وزیدن خواهد گرفت و کشتی دولت و به‌تبع آن مردم را دچار تلاطم خواهد کرد. تمام کنشگرانِ سیاسی در داخل و خارج از کشور، چشم به همین خرده‌مطالبات دوخته‌اند تا از رهگذر آن خرده‌مقاومت‌ها را شکل دهند و در مواقع ضروری عملیاتی کنند. دولت روحانی در مقطع کنونی وظیفه سنگینی بر دوش دارد. دولت به‌معنای «دولت»، باید «ملت» را از وضعیت کنونی به‌ سلامت عبور دهد و این کار ممکن نخواهد شد مگر آنکه دولت روحانی باوری جدی به اراده مردم داشته باشد؛ باوری که می‌تواند مانعِ سوءاستفاده مخالفانِ دولت از مردم باشد. 
*در نوشتن این یادداشت از کتاب «سیاست اعتدالی در بوته نقد اقتصاد سیاسی»، محمد مالجو نشر لاهیتا استفاده شده است.

 نمونه‌های کوچک

در سرمقاله صبح نو آمده است:

با مقدمه سازی دلقکانه‌ای که تا پیش از دی ماه انجام شد، توطئه چندمرحله‌ای نظام سلطه با هدف انتقال آشوب و فتنه به داخل مرزهای ایران آغاز شده است که تازه‌ترین نمونه آن هفته گذشته روی داد. این پروژه اهدافی چند سطحی را تعقیب می‌کند که یک بخش آن فروکاستن از تصویر اقتدارآمیز ایران در سطح داخلی، منطقه‌ای و جهانی است.

اگر ماجرای حمله تروریستی داعش به پارلمان را نقطه آغازین این توطئه بدانیم که در آن این پیام به عوامل خرابکار داده شد که می‌توانند در سپر آهنین امنیتی پایتخت اخلال کنند، سلسله تحولات بعد از آن به اقدامات کوچکی می‌ماند که طرح کلان‌تری را در بر می‌گیرد و (بنا به ادعای ترامپ که چشم انتظار اتفاقات بزرگتر است) مقدمه چینی یا رزمایشی برای ضربه‌ای شدیدتر به انقلاب اسلامی است که به فضل الهی تا امروز همه این خدعه‌ها به سنگ خورده و بازهم چنین خواهد شد؛ اما چنین اعتقادی و واقعیتی، ولو درصدی از مسوولیت نهادهای امنیتی و انتظامی نمی‌کاهد و چه این که آنچه در تمامی این سال‌ها برگ برنده نظام بوده، اشرافی است که بر شبکه عمومی ضد انقلابی گری داشته و با چنین رصد مداوم، برنامه‌های ایذایی آن‌ها را مهار کرده و اجازه عرض اندام خیابانی به ایشان را نداده است.

اقدامات کنونی هدف کوتاه مدتی را نیز تعقیب می‌کند که همانا تضعیف قدرت جمهوری اسلامی در موقعیت‌های جزیی و کور است و چه بسا در اینجا لازم است تدابیر متناسب با انعطاف پذیری تخریب‌ها، از راهکاری نیمه سخت و تکنیک خلاقانه‌ای بهره بگیرد که فرمانرانی در حوزه مدنی را تقویت کند.