به گزارش مشرق، تاریخ چند دههای رژیم صهیونیستی مملو بوده است از ترور و اقدامات نظامی و جاسوسی و تخریب و جنایت در کشورهای دیگر که یکی از برهههای معروف در عملیاتهای تروریستی این رژیم، زنجیره ترور علیه دانشمندان برجسته دانش هستهای در ایران است.
این روزها که با سخنرانیهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در اجلاس سالیانه آیپک علیه ایران و نیز برجستهسازی و عملیات روانی دشمن بر روی موضوع عدم رقابت ورزشکاران ایرانی با نمایندگان رژیم صهیونیستی در عرصه ورزشی داغ شده است، مرور اعترافات رسانهها و اشخاص در این مورد ترور دانشمندان برجسته ایرانی، خالی از لطف نیست.
بیشتر بخوانید:
این البته تنها یکی از مواردی است که نشان میدهد ایرانیان حق دارند نمایندگان رژیم قاتل اسرائیل را حتی در پوشش ورزشکار بهرسمیت نشناسند؛ چرا که بر اساس مقررات این رژیم، تمامی آحاد صهیونیستهای اشغالگر سرزمینهای فلسطینی از هر قشری، موظف به خدمت در ارتش این رژیم نیز هستند و در صورت دریافت دستور از فرماندهان مافوق، مکلف به ترور، کودککشی و ارتکاب انواع جنایتند.
***
عوامل رژیم صهیونیستی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ میلادی، چند دانشمند هستهای ایران را ترور کردند. هرچند رژیم صهیونیستی مانند دهها مورد دیگر از عملیاتهای تروریستی خارجیاش دست داشتن در این ترورها را نه رد و نه تایید کرده، اما هم رسانههای این رژیم و همچنین مقامهای صهیونیست بعضا به تلویح تایید کردهاند که این حملات کار اسرائیل بوده است.
یکی از این موارد، کتابی است که اخیرا با عنوان «برخیز و اول بکش!» منتشر شده است. این کتاب که توسط «رونن برگمن» خبرنگار و تحلیلگر امنیتی و باسابقه اسرائیلی نوشته شده، در مقدمه خود و بعدا در فصولی از کتاب به صراحت به "اسرائیلی بودن" ترور دانشمندان هستهای ایران اشاره میکند.
برگمن با اشاره به اینکه یکی از وظایف «مئیر داگان» رئیس وقت سیا مختل کردن برنامه هستهای ایران بوده، نوشته است: «داگان برای این کار چند روش را به کار گرفت. یکی از دشوارترین، اما به عقیده داگان موثرترین روشها، شناسایی دانشمندان کلیدی موشکی و هستهای ایران، ردیابی آنها و کشتن آنها بود. موساد ۱۵ نفر از چنین افرادی را شناسایی کرد و ۶ نفر از آنها را عمدتا در حالی که صبحهنگام در مسیر محل کارشان بودند، با بمبهایی با زمان انفجار کوتاه که به خودروهایشان الصاق میشد، هدف قرار داد.»
هرچند پس از حملات تروریستی در تهران و به شهادت رسیدن چند دانشمند ایرانی، رژیم صهیونیستی به صورت رسمی سیاست سکوت در پیش گرفت، اما مقامهای این رژیم در مواردی تلویحاً مسئولیت این حملات را بر عهده گرفتهاند.
مصاحبه سال ۲۰۱۵ «موشه یعلون» وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی با نشریه «اشپیگل» یکی از این موارد بود. او در آن مصاحبه گفت اسرائیل «مسئول طول عمر دانشمندان ایرانی نیست.»
وی افزود: «اما نهایتا کاملا روشن است که برنامه هستهای ایران باید به نحوی متوقف شود. ما به هر روشی که لازم باشد عمل میکنیم و حاضری نیستیم یک ایران مجهز به سلاح اتمی را تحمل کنیم. ترجیح میدهیم این کار با استفاده از تحریم انجام شود، اما نهایتا اسرائیل باید بتواند از خود دفاع کند.»
در سال ۲۰۱۲ حتی «یوسی ملمان» و «دن راویو» که هر دو از خبرنگارهای امنیتی با سابقه اسرائیلی هستند، در کتابی تحت عنوان «جاسوسها علیه آرماگدون»، حتی جزئیات اجرای عملیات را نیز منتشر کردند.
در این کتاب ادعا شده بود که عوامل یگان ترور رژیم صهیونیستی موسوم به «بایونت» از مسیری مانند کردستان عراق و با هویتهای جعلی وارد ایران شده و دانشمندان هستهای ایران را هدف قرار دادهاند.
سال ۲۰۱۲، «بنی گانتز» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش اسرائیل در سخنرانیاش در کنست ترور دانشمندان ایرانی را «رخدادهایی که به صورت غیرطبیعی» اتفاق میافتند توصیف کرد و وعده داد که رخدادهای مشابه بیشتری برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران، اتفاق بیافتد.
نشریه «دیلی بیست» هم همان سال به نقل از یک افسر اطلاعاتی آمریکا نوشت که مقامهای اسرائیلی در حاشیه یک نشست مشترک در واشنگتن به نام «گفتوگوی راهبردی» انفجارها در ایران را به خود نسبت میدادهاند.
پس از شهادت شهید «داریوش رضاییان»، نشریه «اشپیگل» در گزارشی اختصاصی نوشت ترور دانشمندان ایرانی کار موساد است.
این نشریه به نقل از یک منبع اطلاعاتی اسرائیلی نوشت که سرویسهای اطلاعاتی بینالمللی تردیدی ندارند که این ترور کار اسرائیل بوده است: «این اولین اقدام جدی "تامیر پاردو" رئیس جدید موساد بود.»
«سیمور هرش» روزنامهنگار محقق معروف آمریکایی در آوریل سال ۲۰۱۵ در مقالهای معروف در نشریه «نیویورکر» با عنوان «مردان ما در ایران»، افشا کرد که ترور دانشمندان ایرانی پروژهای مشترک میان اسرائیل و آمریکا بوده که توسط عوامل گروهک منافقین انجام گرفته است.
هرش به نقل منابع اطلاعاتی نوشته بود که آمریکا از مدتها قبل گروهی از اعضای منافقین را در صحرای «نوادا» برای انجام عملیاتهای خرابکارانه و ترور آموزش داده است.
یکی از منابع اطلاعاتی به هرش گفته بود: «عملیاتها در وهله نخست توسط عوامل "مجاهدین خلق" مرتبط با اسرائیل، انجام میشود و ایالات متحده هم اطلاعات لازم [برای انجام عملیات] را فراهم میکند.»
همان زمان شبکه «انبیسی» آمریکا هم گزارش داد که این ترورها توسط اعضای منافقین که توسط موساد آموزش دیده و حمایت مالی میشدهاند، انجام شده است.
***
با این وصف، سوال اینجاست که آیا از منظر بینالمللی، عدم حضور ورزشکاران ایرانی در رقابت با ورزشکارانی که نمایندگی چنین رژیمی را یدک میکشند، نادرست است؟ آیا ایران باید بپذیرد که ورزشکارانش با نمایندگان قاتلان فرزندانش رقابت داشته باشند؟
و سوال دیگر اینکه، چرا مسئولین اجرایی، مقامات دیپلماتیک و روسای فدراسیونهای مختلف ورزشی در مجامع بینالمللی استدلال نمیکنند که ایران نمیتواند قاتلان فرزندانش را برای رقابت به رسمیت بشناسد؟ و البته قطعا غیر از این استدلال، استدلالهای دیگری هم وجود دارد از جمله نقض تعداد کثیری از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط رژیم صهیونیستی.
اگر عربستان سعودی میتواند کنفدراسیون فوتبال آسیا را قانع کند که جان فوتبالیستهایش در ایران در خطر است و تیمهای ایرانی را مجبور کند کیلومترها دورتر از خانه میزبان سعودیها باشند، چرا طرف ایرانی قادر نیست نهادهای ورزشی بینالمللی را قانع کند که ایران نمایندگان قاتلان را برای مبارزه شرافتمندانه ورزشی، ذیصلاح نمیداند؟