به گزارش مشرق، اگر این فرضیه را کامل رد کنیم که پای عربستان در ماجرای حمله به سفارت ایران در لندن وسط است، نگاهمان به مسئله بسیار سادهاندیشانه است. «غائله دی» (۹۶) که پیشامد کرد، - به عنوان ناظر تحولات منطقه- برایم قطعی شد که آنچه «محمد بن سلمان» درباره ایران گفته بود، عملاً کلید خورده است.
بن سلمان ۱۲ اردیبهشت ۹۶ (۲ می ۲۰۱۷) در گفتوگویی با العربیه گفت، «چطور با کسی یا رژیمی تفاهم میکنید که... منطقش این است که [امام] مهدی منتظر میآید و باید بستر را برای رسیدن او آماده کنند و بر جهان اسلام مسلط شوند و مردمشان را بیش از سه دهه از توسعه محروم کنند و آنان را وارد مرحله گرسنگی و زیرساخت بد برای تحقق آن هدف کنند... تقریبا هیچ نقطهای برای تفاهم با این رژیم نیست... این رژیم را چندین بار آزمودهاند... یک بار گزیده شدیم و دو بار گزیده نخواهیم شد. میدانیم که ما هدف اصلی رژیم ایران هستیم؛ رسیدن به قبله مسلمانان هدف اصلی رژیم ایران است. منتظر نمیشویم تا نبرد در عربستان در بگیرد؛ بلکه تلاش میکنیم تا این نبرد در ایران باشد نه در عربستان».
قبل از ادامه بحث تاریخهای زیر را مرور کنید:
۱- ۳ بهمن ۹۳ (۲۳ ژانویه ۲۰۱۵) سلمان، شاه شد. «ویترین» سیاست و راهبرد عربستان اساساً تغییر کرد.
۲- دو ماه بعد، ۶ فروردین ۹۴ (۲۵ مارس ۲۰۱۵) آغاز جنگ علیه یمن؛ هدف اصلی، قطع دست ایران در بازه زمانی یک ماهه.
۳- سه ماه بعد از شاه شدن سلمان، ۹ اردیبهشت ۹۴، محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد شد.
۴- پنج ماه پس از دولت جدید عربستان، ۲۳ تیر ۹۴، برجام، آیینه دقِ عربستان امضا شد.
۵- پنج ماه بعد از امضای برجام، ۱۰ آذر ۹۴؛ گزارش تند CNN از کارشناسان سعودی و تأکید بر ضرورت ناامن کردن ایران از داخل و اینکه عربستان میتواند شش ساعته آسمان ایران را تسخیر کند. این گزارش برآیند میزان تندشدن فضای اندیشه سیاسی سعودی علیه ایران بود.
۶- یک سال بعد از شاه شدن سلمان، ۱۲ دی ۹۴، شیخ نمر اعدام شد؛ آنان که باید، میدانند که اعدام نمر، از نگاه دولت جدید عربستان، اعدام سمبلی از ایران و شیعه در عربستان بود. سپس حادثه سفارت عربستان در تهران رخ داد.
۷- یک سال بعد از شاه شدن سلمان، بهمن ۹۴ (فوریه ۲۰۱۶) همزمان با اجرایی شدن برجام؛ توصیه «بنیاد دفاع از دموکراسیها» (FDD) از ریلگذاران مؤثر سیاستهای دولت فعلی آمریکا به عربستان سعودی و امارات برای استفاده از قدرت اقتصادی خود به عنوان «سلاحی علیه ایران»؛ «عربستان سعودی میتواند بازیگران [شرکتهای] اقتصادی را بر سر دو راهی قرار دهد: آنها یا باید با ریاض تجارت کنند، یا با تهران، نه هر دو».
۷- در اولین سالروز امضای برجام، ۱۹ تیر ۹۵ ؛ حضورِ آشکارِ بیسابقه مقامات سعودی مثل ترکی الفیصل در اجلاس سالانه منافقین و اعلام صریح تمایل عربستان برای سقوط نظام جمهوری اسلامی در ایران.
۸- دو روز بعد از اجلاس منافقین ۲۱ تیر ۹۵؛ سایت میدلایست آنلاین: عربستان مرحله منحصربهفردی از جنگ با ایران را آغاز کرد.
۹- ۱۲ اردیبهشت ۹۶؛ بن سلمان: تلاش میکنیم نبرد در ایران باشد نه در عربستان.
۱۰- ۳۰ اردیبهشت ۹۶؛ سفر دونالد ترامپ به عربستان؛ سمبلی از اتحاد آمریکا و عربستان (اعراب) علیه ایران (ناتو عربی-غربی علیه ایران).
۱۱- ۳۱ خرداد ۹۶؛ بن سلمان ولیعهد عربستان شد.
۱۲- تیر ۹۶؛ قطع روابط عربستان با قطر به دلیل نقض «پیمان شرف» اعراب علیه ایران.
۱۳- دیماه ۹۶؛ غائله دیماه در ایران؛ یک ماه بعد، بهمن ۹۶ (فوریه ۲۰۱۶)؛ اعتراف مریم رجوی به اینکه اغتشاشات در چند شهر ایران در دیماه محصول کار منافقین بود. امپراتوری رسانهای سعودی پوشش ویژه این حوادث داشت حتی بعد از خوابیدن غائله.
۱۴- بهمن ۹۶ ؛ غائله دراویش در تهران. امپراتوری رسانهای سعودی پوشش ویژه از این حوادث داشت.
۱۵- اسفند ۹۶ ؛ حمله طرفداران فرقه «شیرازی» به سفارت ایران در لندن، همزمان با سفر «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان.
شاید بپرسید این غائلهها چه ارتباطی به عربستان دارد. ربطش به این است که راهبرد کنونی آمریکا «سرشاخشدن مستقیم با ایران و روسیه» نیست و جایگزینش، اقدام از درون ایران است. حرفی که بن سلمان درباره انتقال جنگ به داخل ایران زد، از اندیشههای خودش نیست. وقتی کارشناسان و عوامل لابی سعودی در آمریکا تبلیغ میکنند که باید قومیتهای داخلی ایران علیه نظام تحریک شوند، نشان از طرحی از پیش آماده شده دارد که اتفاقا برایش بودجه بسته شده است. ربطش به این است که وقتی عربستان فقط در موضوعی مثل «تخریب روابط ایران با روسیه» بودجه یک میلیارد دلاری برای بازه ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ اختصاص داده (که اگر عمری باشد در خصوص طرح تخریب روابط تهران مسکو خواهم نوشت)، بدانیم که برای ناآرام شدن ایران از درون نیز بودجه تخصیص داده شده و دارد هزینه میشود. اساس برخی از این طرحها، «زخم»های داخلی است که محملی شده است برای ایجاد ناامنی و «علاج» فوری میخواهد؛ در غیر این صورت، غائلهها در ایران ادامه خواهد داشت و در شیب منتهی به انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری، بستر خطرهای بزرگتر را فراهم میکند.
بخواهیم یا نخواهیم، ایران هدف است. «ما در معرض آسیب هستیم؛ ما در معرض خطر هستیم». بعید است کسی از مسئولان، ناظران سیاسی یا دیگر دستاندرکاران امور نظامی یا دیپلماتیک و حتی اقتصادی در این مسئله تردید داشته باشد.
شواهد خصومت عربستان و نقش آن در ناامنی در ایران
۱- برخی تصور میکنند عربستان پس از روی کار آمدن «سلمان» با ایران دشمن شده است؛ خیر. عربستان فقط ویترین سیاستهای خود را از آن زمان، تغییر داده. تا پایان مرگ «عبدالله بن عبدالعزیز» ویترین عربستان محافظهکاری بود. همان عبدالله مگر به آمریکاییها نگفت که «سر افعی را بزنید» و هزینهاش با ریاض؟ مگر سید حسن نصرالله نگفت که برخی کشورهای عربی از اسرائیل خواسته بودند که برای زدن ایران، اول حزبالله را نابود کند (جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶) و علاوه بر تأمین برخی هزینهها، همکاری اطلاعاتی هم کرده بودند؟
۲- بررسی اسنادی که «ارتش سایبری یمن» سال ۹۴ از سفارتخانهها و چند نهاد دولتی عربستان منتشر کرد متعلق به بازه زمانی ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ (۱۳۸۱ تا ۹۲)، نکته مهمی را در خصوص ایران فاش میکند. بعد از قرائت و بررسی چند هزار از این اسناد میتوانم بگویم که آنچه عربستان از سیاستهای ضدایرانی از سال ۹۳ (۲۰۱۵) علیه ایران رو کرده، قبلش هم بود و پیش از آن هم اجرا میشد و تنها تفاوتش محافظهکاری دیروز و صراحت امروز است. از ۲۰۱۵ به این سو، عربستان تعارف با خود، جهان عرب و ایران را کنار گذاشته و ماهیت خود را در ویترین به نمایش گذاشته است. عربستان سر سازگاری با ایران ندارد الا اینکه تمام راههای ممکن ضد ایرانی را طی کند. بهترین سیاست مقابل این «دیوانه تیغ به دست» ترمیم زخمهای داخلی، دوراندیشی، حرکت سنجیده طبق اصول جمهوری اسلامی و پاسخهای کوبندهی بههنگام است.
۲- محمد بن سلمان به آمریکاییها تعهد داده بود که ظرف حداکثر «یک ماه» یمن را تصرف میکند و دست (متحدان) ایران را از این کشور و تنگه بابالمندب کوتاه میکند. چند روز دیگر وارد چهارمین سال این جنگ میشویم! ایران هم گفته بود که «بینی عربستان به خاک مالیده میشود». پس جنگ برای ریاض حیثیتی است حتی اگر کسری بودجه کمرشکن به بار آورد.
۳- دولت جدید عربستان طبق طرح «معامله قرن» (ان شاء الله درباره آن هم خواهم نوشت)، هرگونه تنشزدایی میان ایران و غرب را خلاف نقش آینده خود میداند برای همین بهشدت با توافق هستهای (برجام) مخالف است و مثل اسرائیل خواهان اصلاح آن جهت فشار بیشتر بر تهران است. عادل الجبیر سوم اسفندماه با حضور در پارلمان اروپا، گفت: «ما ملاحظاتی درباره توافق هستهای ایران داریم. این شرط که ایران اجازه غنیسازی دارد، مسئلهای خطرناک است و ایران میتواند... سلاح اتمی بسازد. این توافق ضعیف است و باید شامل نقاط غیراعلامی هم بشود... زیرا برخی مکانهایی که ایران برای برنامه هستهای استفاده میکند، مخفی است و روشن نیست... این توافق برای تغییر "رفتار ایران" کافی نیست... ما به ایران میگوییم که بس است و انقلاب تمام شده است».
۴- پس از امضای توافق هستهای خصومت ریاض با تهران اوج گرفت. دولت محافظهکار ملک عبدالله، حداقل سه سال شیخ نمر را در زندان تحمل کرد و حاضر نشد او را اعدام کند. اما تیم جدید سلمان که «نمر» را نمادی از نفوذ ایران در شرق عربستان میدید، او را تحمل نکرد و گردن زد. عربستان میدانست این اعدام، واکنشهای تندی در ایران برمیانگیزد؛ برای همین ۴۸ ساعت قبل از حادثه سفارت در تهران، کارمندان سفارت و دیپلماتها، خودروهای خود را برای فروش عرضه کرده بودند.
۵- سخن گفتن از ارتباط عربستان و امارات با «بنیاد دفاع از دموکراسیها» (اف.دی.دی) و اقدامات این بنیاد که تلاش برای تخریب برجام و تنگتر کردن حلقه فشار اقتصادی امنیتی بر ایران است، مجالی جداگانه میطلبد. این موضوع خیلی مهم است و گفتنیها بسیار.
۶- تحریک نقاط حساسیتزا در ایران و فشار دادن زخمهای اقتصادی و یا تفاوتهای قومیتی داخل ایران از تاکتیکهای فعلی ریاض است. البته این، زاییده مغز آل سعود نیست بلکه سیاست آمریکا و اسرائیل است. امنیتی کردن فضای ایران مثل بهرهبرداری از بسترهای موجود و تحریک اعتراضات مثل غائله دی ماه ۹۶، پروندهسازی در حوزههایی مثل حقوق بشر و تروریسم مثل راه افتادن غائله دراویش با هدف تحریک نیروهای امنیتی سپس متهم کردن ایران به سرکوب (که ناکام ماند)، تحریک قومیتهای مختلف در ایران که از ذکر برخی موارد آن معذورم، از جمله کارهاییست که انجام شده و دارد انجام میشود که مورد اخیر هوشمندی دولتی و مردمی ایران را میطلبد.
۷- استفاده عربستان از هر ظرفیت ضد ایرانی گروههای ایرانی مثل منافقین، سلطنتطلبها، گروههای مسلح در مرزهای غرب و شمال کشور و عموما گروهها و افراد ضد جمهوری اسلامی چه در داخل چه در خارج از ایران. فعال شدن شبکههای منافقین در کشور تقریبا بر ناظرین سیاسی پوشیده نیست. آیا حمله داعش به مجلس نمونهای احتمالی از همکاری موفق عناصر منافقین با تکفیریها نیست؟
۸- یکیشدن ادبیات اسرائیلیها و سعودیها علیه ایران از شواهد مهم دیگر است که تشریحش فرصت مجزا میطلبد. صرفا به این نکته بسنده میکنم که عربستان اکنون ایران را دشمن نخست مردم منطقه معرفی میکند و اسرائیل هم همینطور. «گادی ایزنکوت» رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل ۱۶ نوامبر ۲۰۱۷ در اولین مصاحبه یک مقام اسرائیلی با نشریهای سعودی (نشریه الکترونیکی ایلاف) گفت، «ایران بزرگترین خطر عملی [برای اسرائیل] در منطقه است».
۹- غائله دیماه ۹۶، ماجرای آشوبطلبی گروهی از دراویش، تحریک مکرر جامعه در موضوع «حجاب» و دیگر مسائل اجتماعی و اخیرا موضوع «فرقه شیرازی» از جمله موضوعاتی است که هدفش تنها یک چیز است؛ تحریک تدریجی و مستمر جامعه ایرانی.
۱۰- سوگندنامه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس علیه ایران. روز پنجشنبه (۱۷ اسفند ۹۶/ هشتم مارس) روزنامه الاهرام مصر، مصاحبهای از «حمد بن عیسی آل خلیفه» شاه بحرین منتشر کرد که او در بخشی از آن گفته «زمانیکه سران خلیج [فارس] سوگندنامهای برای مقابله با ایران تدوین کردند، هیچ کس آن را نادیده نگرفت، جز قطر». تا پیش از این کسی نمیدانست که سران عرب خلیج فارس چنین پیمانی میان خود بستهاند! اکنون روشن شد که این پیمان در سفر ترامپ به عربستان بسته شده است و چرا اندکی بعد عربستان، بحرین، مصر و امارات با قطر قطع رابطه کردند و خواستار قطع روابط دیپلماتیک با ایران شدند.
* * *
این بازی با آتش عربستان در داخل ایران، تکهای از پازلی بزرگ است که برای آن تقسیم کاری منظم میان آمریکا، اسرائیل، کشورهای عربی به رهبری ابوظبی و ریاض (و احتمالا با برخی کشورهای اروپایی) شده است. قطعات دیگر این پازل در سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و قطعات دیگر آن در حوزههایی مثل موضوع موشکی و حقوق بشر در ایران است. شما به سادگی از کنار این حرف محمد بن سلمان که در مصر گفت «ایران، ترکیه و گروههای تروریستی سه ضلع شرارت هستند» عبور نکنید و تصدیق میکنید که مقصودش از گروههای تروریستی داعش یا القاعده نیست بلکه حزبالله و اخوانالمسلمین است. غائلههای عربستان در منطقه بخصوص در ایران آغاز شده و ادامه دارد و هشیاری و اتحاد میطلبد نه دعوای سیاسی داخلی.