تصرف این پل و عبور از آن برای دشمن نقطه عطفی به شمار می‌رفت، چرا که این امکان را برای دشمن فراهم می‌ساخت تا ارتباط خوزستان با استان‌های شمالی قطع و شهرهای اندیمشک و دزفول را در خطر سقوط قرار دهد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - رفتن به مناطق جنگی یا همان کربلای ایران به چند روز مانده به سال نو که همه در فکر تدارکات شب عید و خرید و شلوغی بازار و گشت و گذار هستند نصیب هر کسی نمی‌شود.گاهی زمین و زمان در تکاپو می‌شوند تا تو را به مکانی بخوانند که فرسنگ‌ها از جسمت دورتر هستند، اما به دلت نزدیک، باور کن صدایی که تو را از میان این همه هیاهوی خیابان‌ها و آهن‌ها فرامی‌خواند، این صدا سخت به گوش می‌رسد ولی تنها به تو می‌رسد، تنها به تو...

درست در همین لحظه که زنگ دلت به صدا در می‌آید و دعوت‌نامه‌ای تو را میهمان مناطق عملیاتی دفاع مقدس می‌خواند، فرقی نمی‌کند چه هستی و که هستی، مهم این است که تو از میان هزاران نفر دعوت شده‌ای، فقط تو...

بار گناه را زمین می‌گذاری و با پای دل راهی سرزمین عشق می‌شوی. راه سخت است و طولانی، اما وقتی در قتل‌گاه شهدا پای می‌نهی نمی‌دانی این مکان و زمان در کدام لحظه تاریخ، آینده یا حال یا گذشته است. گویی زمان در افق اینجا گذشت را هم از یادش برده است و عقربه‌ای به حرکت در نمی‌آید.
 انگار ذرات این خاک گرم جای خود را با ابرهای آسمان عوض کرده‌اند و نمی‌دانی در آسمان چند قدم برمی‌داری. این مسائل در ذهنم مانند قطعات پازل بار دیگر در کنار هم می‌نشیند که برگزاری اردوهای راهیان نور و آشنایی نسل جوان با شهدای دفاع مقدس چه خروجی‌های زیبایی دارد. همانند مکتبی که شاگرد پرورش می‌دهد. آری شهدا شاگردانی پرورش داده‌اند که فارغ‌التحصیلان آن مدافع حرم هستند که از کربلای عشق خود را به قافله سالار شهیدان برسانند.

بار دیگر در دلم آرزویی گذشت که ‌ای کاش من هم شاگرد خوبی برای این مکتب باشم و از این قافله جدا نمانم، بگذریم که چرا قلم تاب وصف ویژگی‌های این شهدای بعضاً دهه شصتی انقلاب را ندارد.
پیش از سفر در ستاد فرماندهی نیروی زمینی ارتش و در جلسه‌ای صمیمانه با حضور امیر سرتیپ نوذر نعمتی جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش در تشریح مناطق عملیاتی جنوب غربی کشور از حضور کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی و فرصت بی‌نظیری که به سبب آن موجب آشنایی جوانان با ارزش‌های انقلابی و دفاع مقدس شده و میان این عزیزان و نسل قبل پیوندی ناگسستنی ایجاد کرده گفت.
امیر سرتیپ نوذر نعمتی بااشاره به خدمات نیروهای مسلح در جریان برگزاری اردوهای راهیان نور اظهار کرد: نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و ناجا هر ساله جهت هر چه بهتر برگزار شدن این مراسم بزرگ ملی تلاش و ممارست کافی را انجام می‌دهند.

جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش با بیان اینکه نیروی زمینی برنامه‌های متنوعی را از جمله برگزاری اقدامات رزمی و فرهنگی در مناطق عملیاتی برای کاروان‌های راهیان نور در نظر گرفته است، گفت: اقدام جدیدی که نیروی زمینی در راهیان نور انجام داده، این است که افرادی را جهت عضویابی در مسیر کاروان‌های راهیان نور قرار داده تا بتوانیم از جوانانی که دلشان در گرو انقلاب و نظام است، نیرو جذب کنیم.

آغاز راه؛ شنبه ۱۹ اسفند
ساعت نزدیک ۹ شب بود که وارد اهواز شدیم. در بدو ورود یکی از پیشکسوتان دفاع مقدس و اکنون مدافع حرم حضرت زینب(س) و یکی از جوانان قدیم خون‌گرم اهواز به نام حاج آقا عطایی ما را به محله زیتون کارمندی جایی که درست چهل روز پیش شهید مدافع حرم جاسم حمید عبادی ملقب به ابواحمد که به آرزوی دیرینه خود یعنی به درجه رفیع شهادت رسیده بود، هدایت کرد.
خانواده شهید والامقام در فضایی کاملا گرم و صمیمی میزبان ما شدند و از خصوصیات اخلاقی شهید مدافع حرم از شروع انقلاب، جنگ تحمیلی و حضور در سوریه برایمان گفتند.

نخستین روز سفر یکشنبه ۲۰ اسفند
نخستین برنامه هماهنگ شده دیدار با فرماندهی لشکر زرهی ۹۲ نیروی زمینی ارتش خوزستان بود. آنجا با برادران نیروی زمینی گپ و گفتی صمیمی داشتیم و در جلسه‌ای که با حضور امیر سرتیپ دوم سید باقر صادقی فرمانده قرارگاه تاکتیکی لشکر ۹۲ زرهی ارتش در جمع خبرنگاران برگزار شد ضمن گرامیداشت یاد شهدای دفاع مقدس و تبریک روز ملی راهیان نور، اظهار کرد: در پی پیروزی انقلاب اسلامی، استکبار جهانی که منافع خود در ایران و همچنین شریان حیاتی خلیج‌فارس را از دست رفته می‌دید، پس از توطئه‌های متعدد، جنگ را بر ایران تحمیل کرد.
وی افزود: هدف اصلی دشمن از این جنگ، براندازی نظام اسلامی و نابودی انقلاب اسلامی بود؛ اما هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که همه اقشار ملت ایران از تمام هستی خود بگذرند و جانانه از کشور خود دفاع کنند.

پادگان دژ؛ مظهر مقاومت
پس از آنجا ما را به پادگان دژ که حال و هوایی همچون روزهای دفاع مقدس دارد بردند. طنین صدای دلاورمردی‌های نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده می‌شود.پادگان دژ بر مبنای یک گردان به نام گردان ۱۵۱ پیاده در دژ بنا نهاده شد. این گردان متشکل از چهار گروهان رزمی، یک گروهان ارکان و حدود ۱۵۰۰ نفر پرسنل بر مبنای اولیه بود.نام پادگان دژ در تالار خاطرات بسیاری از ایرانیان بخش ویژه‌ای دارد به تعبیر بهترین واژه با دفاع مقدس عجین شده است، شاید علت این امر ستارگان درخشان آن باشد ستارگانی که تا ابد در آسمان افتخار ایران درخشنده و تابان خواهند ماند.اینجا پادگان دژ است، پادگانی برای سبکبال شدن، به یاد گردان‌های رزمی که دشمن از نام آنها در هراس بود.

قلب تپنده شهر؛ مسجد جامع خرمشهر
پس از کمی استراحت و صرف ناهار از پادگان دژ به سمت خرمشهر و به سمت مسجد جامع رهسپار شدیم، خرمشهر گردن‌آویزی درخشان بر پیکر ایران اسلامی بود.
اینجا خرمشهر، شهر خون، شهر مقاومت و در یک جمله شهری پر از حوادث تلخ که در نهایت شیرین شد خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ هر از گاهی تلالو این سخن روح را نوازش داد تا شاید تلافی گذشته که اندک زمانی کام دشمن را شیرین کرد از خاطره‌ها پاک شود دشمن می‌دانست با ایران و ایرانی که هر کدام غیرتی به بلندای الوند و البرز دارد نمی‌توان مبارزه کرد.

مسجد جامع خرمشهر


غروب است، خورشید دست نوازشش را بر مناره‌های مسجد خرمشهر می‌کشد تا پای برهنه زائرین را میزبانی کند، به دوربین‌های خبری رسانه‌های رنگارنگ عالم بگویید در نیروگاه‌های هسته‌ای به دنبال رمز پیروزی ما نباشند، رزمندگان همان شاگردانی بودند که در هشت سال دفاع مقدس در برابر ۱۶ کشور جنگیدند و مدرک خود را از دانشکده ایثار، شهادت، از خودگذشتی، شور شیدایی و ارادت به اهل‌بیت گرفته بودند به راستی این مسجد سمبل مقاومت دلیر مردان روزهای نخست جنگ است.

ناجی آبادان در حماسه کوی ذوالفقاری
پس از بازدید و گرفتن عکس‌های یادگاری ما را از آنجا به رودخانه بهمنشیر و کوی ذوالفقاری بردند، رزمندگان ما در این منطقه جنگ تن به تن با دشمن بعثی داشتند و استقامت وصف‌ناپذیری از خود نشان دادند، تا حدی که کوی ذوالفقاری در آبادان شهرت خاصی پیدا کرد. نیروهای رزمنده ما رشادت‌های منحصر به فرد خود را در برابر تجاوز سربازان بعثی به رخ صدام کشیدند و در این بین شیرمردی ۳۵ ساله اهل آبادان در نهم آبان سال ۵۹ در جریان حمله عراق به ایران، در ۲۰ کیلومتری شهر آبادان متوجه تحرکات شبانه عراقی‌ها برای حمله غافلگیرکننده به این شهر شد و به سرعت با دوچرخه خود را به آبادان رسانده و با فریاد مردم را از ماجرا آگاه ساخت. مردم نیز با شنیدن فریادهای التماس گونه و با هر چه در دست داشتند برای دفاع از خاک کشور به سمت محله ذوالفقاری حرکت کردند و با مقاومت مردم نیروهای عراقی مجبور به عقب‌نشینی شدند.

روز دوم سفر دوشنبه ۲۱ اسفند
روز دوم سفر را با خارج شدن از اهواز به سمت سوسنگرد آغاز کردیم، محور عملیات سوسنگرد بستان یکی از اصلی‌ترین معابری است که دشمنان قسم خورده این نظام، صدام این نوکر سرسپرده خود را تحریک کردند تا دچار هوس فتح سه روزه خوزستان شود، آنها اما قدرت اعتقادی و مذهبی مردم ایران را در نقشه‌های خود محاسبه نکرده بودند.
آری اینجا سوسنگرد قدمگاه شهیدانی است که به خاطر اعتقادشان به ولایت و خدای خود از تمام آرزوهای دنیوی جدا شدند و مردانه و حسین‌وار در برابر دشمن تا بن دندان مسلح ایستادند تا ثابت کنند انقلابی که به رهبری امام خمینی(ره) به ثمر رسیده است با خیال خام مستکبران به پایان نخواهد رسید.

دهلاویه میعادگاه عاشقان
سوسنگرد را به سمت دهلاویه ترک کردیم و به یادمان شهدای دهلاویه رسیدیم. در اینجا آتش هنوز زبانه می‌کشد. آن روزها آتش جنگ بود این روزها آتش عشق، آن روزها مصطفی‌ها روانه آتش گردیدند تا امروز ایران گلستان شود و طرب باشد، دهلاویه محل صحنه‌های به یاد ماندنی است، پیرانی که به رغم ضعف جسمانی خود را به این یادمان رساندند.
پدران و مادران شهدا، کودکان، نوجوانان، جوانان، زن و مرد، دانشجو و... این‌ها فرقی نمی‌کند همه آمده بودند تا در تنور یادهای سرخ دفاع مقدس به پختگی برسند اینجا یادمان دل‌های عاشق است. خانواده‌ها کودکان و حتی نوزادان خود را به اینجا آوردند تا در مهد شهادت تربیت خدایی را بیاموزند. آینده از آن نوگلان میهن است نوگلانی که ریشه در اقیانوس بی‌انتهای شهادت دارند، اینجا محل عروج دلاورمردی است که ازتبار حسینیان و سرداران عارفی‌ اندیشمند همچون شهید مصطفی چمران که در دلدادگی، عشق و عاشقی به امام خمینی(ره) و نظام سوخت و به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

شهید چمران در دهلاویه


جمعیت کثیری را می‌بینم که از نقاط مختلف کشور سختی راه و سفر را به جان خود خریده و در قامت راهیان نور رهسپار این دیار نورانی شدند، تک‌تک این زائران به این یادمان می‌گویند ما با تو حرف داریم؛ تو که از شب‌های قشنگت چیزی نمی‌گویی پس گوش کن تا از دلتنگی‌های شهر و دیارم با تو سخن بگویم از روزهای تاریک و شب‌های دلگیر، کاش خیابان‌های شهر ما کمی شبیه تو بودند.
یاد صحبت مادر شهیدی که سال‌های قبل در این یادمان دیده بودم، می‌افتم که با حالت‌گریان می‌گفت «آمدم محل عروج فرزندم را زیارت کنم» مردمی که به زیارت این یادمان می‌آیند دلشان خیلی زودتر از گذر ثانیه‌ها برای حسین(ع) و یارانش تنگ می‌شود، اینجا در تمام روزهای سال بساط نوحه‌گری و مداحی مهیاست.

چذابه؛دیار گمنامان دفاع مقدس
پس از دهلاویه به یادمان شهدای تنگه چذابه رسیدیم. منطقه‌ای که در آن مظلومیت و گمنامی فریاد می‌زند. کاش کسی به ما می‌گفت برای توصیف تنگه چذابه از کجا باید شروع کرد. از شهدا، از حال و هوای شهادت، از نگاه متحیر و مبهوت زائران و یا از روضه‌ها و مداحی‌های دردناکش.
تا چشم کار می‌کند جز تنهایی چیز دیگری همنشین نگاهت نمی‌شود، خورشید هم اینجا نیمه‌جان است گویی که او هم رمق تابیدن ندارد، خاک‌ها بعضا زمانی اینجا با تو حرف می‌زنند، خوب‌تر گوش کن سخن از عاشقان‌شان است.
از چذابه چه بگویم که گویی این مکان یک کربلا بود، تنگه‌ای که هر گوشه آن آغشته به خون شهیدان بود، یادمان شهدای چذابه شاهد روزهای سختی بود که رزمندگان در روزهای آغازین جنگ با دست خالی به نبرد با دشمن رفتند و خونشان در این تنگه به زمین ریخت و جاودانه شدند.
وقتی که نیروهای نظامی در عملیات طریق‌القدس بستان را آزاد کردند، این اقدام چنان صدام را غافلگیر کرد که صدام تصمیم گرفت بستان را باز پس بگیرد و خود در مقابل تنگه چذابه در منطقه العماره در قرارگاهی مستقر شد و اعلام کرد عملیات‌اشغال مجدد بستان را شخصا هدایت می‌کند و با نیروهای تحت امر خود که تک‌آور، کماندو و زرهی مکانیزه بودند به تنگه چذابه حمله کرد، اما دلاور مردی‌های مردانی چون شهید سرلشگر مخبری در کنار عزیزان سپاه در جنگی تن به تن و با پرپر شدن عزیزان و یاران‌شان در این نهرهای خاموش و بی‌صدا حماسه آفریدند و اجازه ندادند که دست پلید صدام و نیروهایش دوباره به این منطقه برسد.چذابه محلی هم برای عبور کاروان‌های زیارتی کربلای معلا است، این مکان نزدیک‌ترین محل از ایران به کربلا است.

پادگان میشداغ؛ آمادگاه تکاوران جوان
میشداغ (در شمال شهرستان و جنوب غرب الوان عبدالخان) در عملیات غرورآفرین فتح‌المبین یکی از مهم‌ترین محورهای حمله متجاوزان بعثی بود.
هر ساله در میشداغ تک‌آورانی حضور دارند که برنامه‌های متنوعی برای راهیان نور تدارک می‌بینند که از تاریخ ۱۵ اسفند هر سال تا ۱۵ فروردین ادامه دارد.تک‌آوران و دلیرمردان تیپ ۴۵ هر شب برای زائران کربلای ایران خصوصا جوانان با اجرای رزمایش و آتش سلاح‌های سبک و سنگین و انفجارها گوشه‌ای از حماسه‌آفرینی‌های رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس را به نمایش می‌گذارند.کاروان ما هم از این توفیق بی‌نصیب نماند، این تک‌آوران مرزداران خستگی‌ناپذیری بودند که یاس در آنها راهی نداشت و همچون یک رزمنده با تمام وجود از مرزهای وطن پاسداری می‌کردند، خستگی در روح و تن آنها دیده نمی‌شد چرا که عشق به میهن جایی برای خستگی نمی‌گذاشت.

روز سوم سفر در دزفول
نوشتن از مردمی که در هشت سال دفاع مقدس مانند هشت فصل عشق و ایثار با تمام توان در مقابل حملات هوایی دشمن ایستادند ساده است اما مقاومت مردم این دیار کار ساده‌ای نبود که تنها با رشادت و ایثار و شهادت ممکن شد. سرودن از پایداری شهری که در برابر موشک‌های بی رحم مقاومت کردند امری دشوار است و گفتن از مردمی که در مرام‌شان ایثار و گذشت نقش بسته است قلمی توانا می‌خواهد، قلمی که همت‌های بلند را به تصویر بکشد، قلمی که اراده‌های مشترک را به رشته تحریر درآورد و قلمی که عزت و عظمت مردمی را بنویسد که نام‌شان همراه با مقاومت‌، یادشان همگام با ایستادگی و سخنانشان دوشادوش پایداری است.
باید نوشت، از زخم‌هایی که بارها بر پیکر شهر فرود آمد، اما شهر راست قامت و استوار ایستاد. باید سرود از صدای انفجارهایی که رعب و وحشت و اضطراب را بر فضای شهر می‌گستراند، اما ساکنانش خم به ابرو نمی آوردند ومحکم و استوار، فریاد مقاومت سرمی دادند ، باید گفت از اراده‌هایی که در روزهای آتش و خون و خاکستر، رو سپید برگ برگ تاریخ شدند.

پلی که صدام در آرزوی گذر از آن ماند
پل فلزی نادری که به زبان عربی جسر نادری، پل کرخه، پای پل سرخه نادری نیز معروف است در کیلومتر ۲۳ جاده اندیمشک دهلران و در شمال آبادی سرخه نادری بر روی کرخه قرار دارد.این منطقه در واقع پل ارتباطی استان‌های خوزستان، ایلام و شهرهای اندیمشک به دهلران محسوب می‌شود و جبهه‌های موسیان، عین‌خوش و دشت عباس را به یکدیگر متصل می‌کند.

ل فلزی نادری که به زبان عربی جسر نادری، پل کرخه، پای پل سرخه نادری نیز معروف است

تصرف این پل و عبور از آن برای دشمن نقطه عطفی در جنگ به شمار می‌رفت، چرا که این امکان را برای دشمن فراهم می‌ساخت تا ارتباط خوزستان با استان‌های شمالی قطع و شهرهای اندیمشک و دزفول را در خطر سقوط قرار دهد و در نهایت از جبهه‌های جنوب و میانی و شمال خوزستان، مرکز استان را محاصره و در معرض سقوط قرار دهد. این پل، پل محور اصلی هجوم لشکر ۱۰ ارتش زرهی عراق تعیین شد، در بعدازظهر روز پنجم جنگ با نزدیک شدن یگان‌های رزمی دشمن به این منطقه تخریب پل با هدف ممانعت از دشمن مورد بحث قرار گرفت، اما به علت منحصر به فرد بودن آن برای پشتیبانی و عقب‌نشینی احتمالی رزمندگان غرب کرخه ضمن ممانعت از تخریب پل برای ایجاد یک خط پدافندی در این محور با محوریت نیروهای مردمی و تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی ارتش تاکید شد.
با ورود لشکر پیاده ۲۱ حمزه ارتش به این منطقه اولین عملیات گسترده و آفندی با هدف عقب راندن دشمن تا نوار مرزی در تاریخ ۲۳ مهر ماه سال ۵۹ با عنوان عملیات پل نادری در دستور کار قرار گرفت، اما با موفق نشدن این عملیات دشمن در تاریخ ۹آبان ماه ۵۹ برای تصرف پل نادری تهاجم وسیعی را آغاز کرد که با مقاومت سرسختانه رزمندگان، نیروهای دشمن به ناچار ضمن عقب‌نشینی در مناطق سه‌راهی، قهوه‌خانه، کوت‌کاپون و بر روی تپه‌های مشرف به ساحل رودخانه مستقر شدند و این وضعیت تا عملیات فتح المبین در فروردین ۱۳۶۱ همچنان ادامه یافت.

ل فلزی نادری که به زبان عربی جسر نادری، پل کرخه، پای پل سرخه نادری نیز معروف است

اکنون پل جدید نادری در کنار بقایای پل تاریخی و به یاد ماندنی نادری زمان جنگ احداث شده است.
پس از آن به کرخه رفتیم. کرخه اسم آشنایی است که هرگاه نام آن را به زبان می‌آوریم ناخودآگاه ذهنمان به یاد موج‌های خروشانی می‌افتد که روزی پذیرای رزمندگانی بود تا به آب زنند و پاتکی علیه دشمن، انجام دهند. این نقطه خاستگاه انسان‌هایی بود که از همه چیز گذشتند تا بتوانند آزاد بودن را به هموطنان خود هدیه کنند.

فتح المبین و درس عبرتی برای صدام
منطقه عملیاتی فتح‌المبین در سرزمین‌های غرب رودخانه کرخه بود، جایی در تلاقی جنوب غرب ایلام و شمال خوزستان، منطقه‌ای ناهموار با شیارها و تنگه‌های بسیار و ناگفته پیداست که جنگیدن در چنین منطقه‌ای سخت و دشوار است. اینجا یادمان همان رزمی است که انتهایش انا فتحنا لک فتحا مبینا بود.
حالا در این شیارها که قدم بزنی نفست بوی اراده الهی می‌گیرد. بوی خوش والله جنود السماوات و الارض و کان الله عزیزا حکیما.
یادمان عاشورایی فتح المبین قتلگاه هم دارد، قتلگاهش محشر عاشقی پروانه‌هاست، محشری که فهم آن کار هر دلی نیست، قیاس کردن و تدبیر و عقل در ره عشق، چو شبنمی که بر بحر می‌کشد رقمی، به دل سوخته زائرین بنگر یکی بر خاک کشتگان عشق نماز می‌گذارد و دیگری نگاهش مبهوت تذلل زمین و طنازی آسمان است.
آب و آتش به هم آمیخته از لب لعل
چشم ‌بد دور که بس شعبده‌باز آمدی

به فتح المبین رسیدیم، خاک آغوش استقبالش را گشوده بود تا ما را میهمان دنیایی تازه کند، دنیایی که خبر از مردانگی مردانی می‌دهد که نگفتند آن فتح بزرگ کار ما نیست، کاش حسن باقری اینجا بود از آن روزها برای ما می‌گفت.
مردم در میان شیارهای تاریخ حماسه قدم می‌زنند و آلبوم خاطره‌ها نوروز ۶۱ پیش چشمانشان ورق می‌خورد، راستی کسی از آن جوانانی که «حول حالنا الی احسن الحال » را در این دشتستان پیدا کردند، خبری دارد.
یادمان فتح المبین میزبان هشت شهید گمنام در این منطقه عملیاتی به شهادت می‌رسند هست.
وصف رخ چون ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی صاحب بده شرابی

با هر کس که هم کلام می‌شویم مبهوت عظمت زمین و متحیر شکوه آسمان شده است اینجا زمین و آسمانش ترانه شجاعت می‌سراید و زائرینش باده هشت سال کمال را در میکده دفاع مقدس نوش می‌کنند.
هیچ کس قادر به بیان حال و هوای دلش نیست، شاید این زائران طعم رزق الهی را چشیده‌اند که چشمانشان اینگونه بارانی است و شاید گرمای استقبال شهیدان یخ دلمردگی‌هایشان را آب کرده باشد.
این یادمان نماد بزرگداشت عملیات فتح‌المبین است، هر چند اصل آن سلحشوری اینجا اتفاق نیفتاده لیکن برکت نفس دیروز رزمندگان امروز رهروان شهدا این وادی عزیز را معطر و مطهر نموده است.
در عملیات فتح‌المبین همه نامهایی که دوستشان داریم حاضر بودند، محمد بروجردی، احمد متوسلیان، ابراهیم همت، حسن باقری، عباس کریمی، حسین خرازی، صیاد شیرازی و هزاران مرد میدان دیگر از سپاه و ارتش.
بگذارید کمی هم از حال مادرانی بگویم که صحیفه مهرشان را با ارادت به ولایت مهر کردند تا نوروز میهن رنگ مهربانی به خود بگیرد، پیروزی عظیم نوروز ۶۱ یعنی رها شدن چندین شهر خوزستان و ایلام از چنگ آتش توپخانه دشمن.
بازدید از مناطق عملیاتی با اهداء فاتحه به شهیدان این مرز و بوم به پایان رسید و لحظه وداع و خداحافظی رسید لحظه‌ای که همیشه سخت بوده خداحافظی با سرزمین معطر به خون شهدا در خوزستان، سرزمین معطری که چنان حال خوشی را نصیب انسان می‌کند که هشت سال دفاع مقدس آیینه‌ای در مقابل چشمانمان می‌شود که هیچ زمان چشم روحمان را سیر نخواهد کرد.
اشک در این وادی دلتنگی بی‌بهانه نازل می‌شود سیمای زائرین در هنگام برگشت دیدنیست این دل سپردگان صحرای جنون جز غم عشق باری به دوش ندارند. کاش شهیدان با ما هم رمزی از مستی بگویند...
خدایا به این خاک چه داده‌ای که این گونه در چشم روح رهگزاران طنازی می‌کند؟

منبع: کیهان