کد خبر 842154
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۹۷ - ۲۲:۱۰

من غرب را در سطر به سطر صحیفه امام، نامه اش به گورباچف و در در پیام استقامتش شناخته ام و همین باعث شده که خجالت نکشم از اینکه صریحا به غرب باوران بتازم،حتی اگر «کتاب» نوشته باشند!

 به گزارش مشرق، «حسین شمسیان» طی یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرد نسبت به انتقاداتی که به یادداشت قبلی وی با عنوان «تطهیر یک وطن فروش» مطرح شده بود، واکنش نشان داد.

متن قبلی با عنوان «تطهیر یک وطن فروش!» باعث واکنش های زیادی شد. از جمله برخی نقد «یک اندیشه» را با نقد «یک اندیشمند»متفاوت دانسته،اولی را عالمانه و دومی را ژورنالیستی نامیدند!

با اینکه ژورنالیست بودن فی نفسه فحش نیست و بلکه در موقعیتی که من هستم، مایه افتخار هم هست، اما برای رفع شبهه و تاکید بر ضرورت توجه به صاحب اثر نکاتی تقدیم می شود:
 
 انسان اندیشمند، همیشه به سلامت و طهارت منبع تغذیه خود حساس است،حال اگر قرار به تغذیه روح و اندیشه باشد، طبیعتا حساسیت بالاتر،نشانه عقلانیت بیشتر است.


 هر آدمی،مجموعه ای از خوبی ها و بدی هاست. مهم این است که بتوانیم بفهمیم مزیت و اعتبار اصلی شخص چیست. به گواه بسیاری از خاطرات، صدام شخصی منضبط و پیگیر در امور مدیریتی بوده است. اکنون اگر کسی در یک سخنرانی با موضوع نظم، صدام را اسوه نظم معرفی کند، شما درباره او چه فکری می کنید!؟


 بر اساس احکام دینی، آب کر،پاک و پاک کننده است.حال اگر فاضلاب یک مجتمع صنعتی یا مسکونی به آبگیر بزرگی بریزد،شما آب آن برکه را برای خوردن و استحمام استفاده می کنید!؟یا دیده اید برخی از سر استیصال، در  سطل زباله دنبال غذا می گردند و اتفاقا چیزهایی هم پیدا می کنند،حال می توان گفت سطل زباله،یکی از منابع غذایی است و هرکس ارزش غذایی سطل را انکار کند، یک امر عقلی و اندیشه ای را منکر شده!!؟


 با همین منطق است که قرآن کریم تصریح می کند از شراب به طور کلی پرهیز کنید،هر چند منافع اندکی هم داشته باشید، زیرا مضرات آن به مراتب بیشتر است.


 اکنون با این مقدمه به سراغ شایگان رفت. آیا همه آنچه درباره او نوشتم حقیقت بود یا نه؟! آیا او در خدمت اشرف پهلوی و فرح و آمریکایی ها بود یا نه؟ اسناد این گزاره ها را تایید می کند. اکنون باید بخاطر ژست آکادمیک،از آب آن برکه نوشید!!؟


 شایگان (و بسیاری چون او) حاوی کدام اندیشه ناب و بدیع بوده اند که در آثار و آراء دیگر اندیشمندان وجود نداشته و به همین خاطر ناچاریم علیرغم اطلاع از انحرافات عقیدتی ،نسخه هایش را لقمه کنیم و به دهها جوانان نشانه حقیقت بگذاریم!؟ آن هم بدون اشاره به تاریکی های ذهن و اندیشه وابسته او!؟


 عمر کوتاه تر از آن است که بتوان همه چیز را تجربه کرد و هر نسخه دست چندمی را چراغ راه دانست. اگر کسی دنبال شناخت ماهیت حقیقی غرب است، چرا باید به شایگانی مراجعه کند که حاصل یک عمر اندیشه اش این شده که در آخر عمر رسما  تسلیم و ذلت در برابر غرب را توصیه می کند و هر گونه مقاومت در برابر آن را از پیش محکوم به شکست می داند!؟


 واقعیت این است که پرچم جهاد مقدس با تمدن غرب،از دست الهی امام خمینی(ره) به دست امثال من رسیده است. ابر مردی که نه دستخوش لفاظی های آکادمیک بود و نه اسیر تعارفات دیپلماتیک. من غرب را در سطر به سطر صحیفه امام، نامه اش به گورباچف و در در پیام استقامتش شناخته ام و همین باعث شده که خجالت نکشم از اینکه صریحا به غرب باوران بتازم،حتی اگر  «کتاب» نوشته باشند! حتی اگر متهم به «جریان شناسی» و «کم حوصلگی» و «ژورنالیست»و «عدم تقرب به تفکر» شوم! اگر معنی تفکر،چشم بستن به گذشته و آخرین آراء وطن فروش هاست،من اصلا من فکر نیستم!