گروه جهاد و مقاومت مشرق - اوایل زمستان 63 دوباره در واحد عملیات سپاه زنجان مشغول به کار شدم اما بعد از مدتی در اوایل سال 64 مرا بهعنوان مسئول ستاد اعزام نیرو معرفی کردند که مقر آن در هنرستان بالاتر از چهارراه معلم قرار داشت.
البته جذب نیرو به عهده بسیج بود و اعزام آنها به یگانها، وظیفه ستاد اعزام نیرو مبلغان روحانی و غیرروحانی برای تبلیغ و تشویق مردم به جبهه رفتن از طرف بسیج به روستاها میرفتند. همچنین به مساجد، مدارس و دانشگاهها میرفتند و اعلام میکردند که در مناطق جنگی به نیرو نیاز دارند.
علاوه بر تبلیغ حضوری، نیاز جبههها به نیرو در صدا و سیما و رادیو هم اعلام میشد. مردم هم میشنیدند و به واحدهای بسیج در پایگاهها و حوزههای مقاومت مربوطه میرفتند و آمادگی خود را برای اعزام اعلام میکردند.
درخواست آنها همراه با مدارک، مشخصات و عکس ثبت میشد. بعد تاریخهای اعزام را به آنها اعلام میکردند. بیشتر اوقات از هر ده پانزده روز یا حداکثر ماهی یکبار اعزام انجام میشد که به میزان مراجعه نیرو بستگی داشت.
نیروها در هر پایگاه و ستادی که ثبتنام میکردند، یک روز مقرر در مقر اعزام نیرو جمع میشدند. در زمان اعزام از کادر سازمان بسیج برای لیستبرداری نیروها میآمدند و از روی لیست ثبتنام حضور و غیاب میکردند. لیست افراد که تکمیل میشد از طریق بسیج سازماندهی میشدند. البته اعتبار این سازماندهی از اینجا تا یگان رزم بود.
معمولاً یک شب در آنجا میماندند و ما هم غذایشان را آماده میکردیم. بعد از سازماندهی، لباسهای نظامی (پوتین، لباس و اورکت) به آنها تحویل داده میشد. بعد بر حسب نیاز و درخواست یگانها به جنوب یا غرب و یا حتی به یگانهای آموزشی اعزام میکردیم. مدت مأموریت را هم ما مشخص میکردیم که معمولاً 3 ماه بود. اگر موقعیت زمانی ایجاب میکرد هر 45 روز هم یک بار مرخصی میدادند. البته در محدوده زمانی عملیات مرخصی داده نمیشد.
سپس برای اعزام وسایل نقلیه تدارک میدیدیم. نیروها را در ستاد سوار ماشینها میکردیم و خودمان هم در معیت نماینده نیروی انسانی بسیج با آنها میرفتیم. نیروها را در محل تحویل واحد پرسنلی یگان مربوطه میدادیم و برمیگشتیم. البته تعداد نیروی اعزامی بعضی از استانها مثل اصفهان، تهران و مشهد نسبتاً زیاد بود، ولی تعداد اعزامیهای زنجان هم نسبت به جمعیتش خوب بود.
* خاطرهای از شیرالله صمدینیا / زنجان