کد خبر 84481
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۷

برای نمونه ما می توانیم به یکی از این فرقه ها اشاره کنیم. مثلاً با شعار تعادل و سازندگی و مراقبه و اینکه می خواهند به آرامش و به حقیقت برسند. ظاهر قضیه ، کلاس است و دروسی که می توانند یادداشت کنند ولی در پنهانِ قضیه وقتی شما نگاه می کنید فردی که دارد کلاس را اداره می کند، مادر روحانی است...

به گزارش مشرق، پنج شنبه هفته گذشته، نخستین برنامه شطرنج با شیطان در رادیو تهران با حضور نمازی و اسماعیل حسین آبادی - دو کارشناس عرفان های کاذب – و با اجرای آقای موسوی از کارشناسان عرفان های کاذب پخش شد و در آن، ابعاد مختلف و لایه های رویی و زیرین فرقه های موسوم به شیطان پرستی مورد بررسی قرار گرفت.

محور و پرسش اساسی بحث این برنامه، چگونگی تبلیغ و شیوه های جذب فرقه های شیطانی بود. در ابتدا مجری برنامه سوال خود را اینگونه شروع کرد: «خود این فرقه ها برای ادامه حیات شان لازم می بینند که تبلیغ کنند. چون در طول تاریخ داشته ایم که اینها همواره تلاش داشته اند بتوانند در بدنه جامعه نفوذ کنند اما چون سطح جامعه هرگز رویکردی به اینها نداشته و مورد استقبال واقع نشدند، از بین رفتند. سپس از نمازی پرسید:« حالا که اینها در جامعه ما این سال ها قصد ورود دارند فکر می کنید این فرقه ها و جریان ها برای جذب افراد چه برنامه هایی دارند؟

نمازی: تبلیغات پنهان برای جذب فرد دارند، یکی هم تبلیغ اجتماعی دارند که نشان بدهند حیات دارند و فعال اند. این دو با هم فرق دارند. گاهی می بینیم کسانی که مرید عام یک فرقه هستند، وقتی با اینها مطرح می شود که اهداف شومی این فرقه دارد قبول نمی کنند. می گویند در کتاب های شان، در سخنرانی های شان که آقای ایکس یا خانم ایگرگ می گویند یا درروزنامه های شان می بینیم اینها نیست که شما می گویید. این معلوم می کند که در تبلیغات عام شان، بعضی از اهداف و مسائل بیان نمی شود. ولی در تبلیغات پنهان در حلقه های اول و دوم، به صراحت بیان می شود.»
مجری: در واقع فرقه ها دو چهره دارند. یک چهره درونی پنهان کارانه  و یک چهره که می خواهند خودشان را موجه در جامعه جلوه بدهند.
حسین آبادی: « اینها می آیند مباحث فرهنگی را مطرح می کنند. می گویند تفکر فرهنگی داریم می خواهیم بیان کنیم. جریان فرهنگی هستیم. نمی گویند تشکیلاتی هستیم. قبول نمی کنند. می گویند به لحاظ قانونی هم مشکلی نداریم. مثلاً شرکت خودشان را ثبت می کنند. می گویند حتی موسیقی هم داریم ، فیلم داریم. مجوز هم داریم. می توانیم کلاس داشته باشیم. سفرهای اردویی داشته باشیم. در آشکار خودشان را فرهنگی نشان می دهند اما در پنهان می بینیم این گونه نیست.
مجری: اینها می خواهند در جامعه، خودشان را زیبا جلوه دهند، شما آقای حسین آبادی در حوزه تجربی چطور می بینید اینها را؟ لطف کنید مصداقی صحبت کنید.
حسین آبادی: اینها در اجتماع، رئوف و مهربان و انسان دوست جلوه می کنند مثلاً فرقه بهائیت می آید خودی نشان می دهد. چهره ای رئوف و مهربان و انسان دوستانه از خودش به جامعه نشان می دهد. آیا در فرقه های دیگر هم این چنین چیزی است؟
حسین آبادی: دو حالت است. یک اینکه می خواهیم درون این تشکیلات و این فرقه را ببینیم یک بار هم هست ...

مجری : نه، رفتارهای بیرونی شان را می خواهیم ببینیم. ما هنوز به رفتارهای درونی اش نپرداخته ایم.
حسین آبادی: درست است، اینها می آیند مثلاً انتشارات می زنند. کم کم لایه تشکیلات را نفوذ می دهند به لایه های بیرونی مثل سازمان ها و ارگان ها. اینها برای آنکه بتوانند خودشان را موجه جلوه بدهند می روند سراغ ثبت مؤسساتی که ظاهراً قانونی اند و پشت این حرکت، اهداف خودشان را دنبال می کنند. مثل انجمن متفکران، نشریاتی مثل نشر تعالیم حق و ...
مجری :خب آقای نمازی، ما برای دستیابی به مصداق به کدام موارد می توانیم اشاره کنیم؟
نمازي: شما روی هر فرقه کار کنید به همین نتیجه خواهید رسید. برای نمونه ما می توانیم به یکی از این فرقه ها اشاره کنیم. مثلاً با شعار تعادل و سازندگی و مراقبه و اینکه می خواهند به آرامش و به حقیقت برسند. ظاهر قضیه ، کلاس است و دروسی که می توانند یادداشت کنند ولی در پنهانِ قضیه وقتی شما نگاه می کنید فردی که دارد کلاس را اداره می کند، مادر روحانی است، این فرد، جوان ها را به اردوهایی می برد که کسی خبری از آن ندارد، دست به دست هم می دهد اینها را که ازدواج معنوی داشته باشند و بی اذن پدر و مادر اینها را به عنوان ازدواج معنوی متصل می کند و دستورالعمل هایی می دهد که خب، هیچ کس نباید ازآن خبر داشته باشد. این در پنهانش هست منتها مثلاً در آشکارش این است که کلاس دارند، کتاب دارند، بعضی جزوات دارند، بعضی های شان را برده اند ارشاد که تأیید شود و اینها را به خانواده های خود بدهند و به جامعه بفروشند. ولی اون هدف پنهان شون که دیده نمی شود. اون ارتباطی که با خارج از کشور دارند و بعضی عناصرشان را به خارج می فرستند در امریکا و اون دوره هایی که در آنجا دارند و آنجا حرف های اصلی شان را از رهبرشان بشنوند و از او تبعیت محض کنند و سرسپردگی شان را به حد اکمل برسانند. این چیزی نیست که هر کسی که وارد کلاس های شان بشود، براحتی متوجه بشوند که همچین قضیه ای هست. باید دوره ها را بگذرانند، سرسپردگی را که اعلام کرد، آن وقت، وارد مراحل پنهان ( که آن هم باز مرحله به مرحله است) می شود. وگرنه در مراحل آشکارکه چیزی نیست .
فرد می گوید من به یک کلاسی وارد شدم . جنبه معرفت شناسی داشته، عرفان داشته، هستی شناسی داشته، می خواستم محیطم را بشناسم. هستی را بشناسم، خب، جذب این کلاس ها شدم. برای ما مثلاً خیلی خوب و مفید بود. وقتی با این مریدها صحبت می شود می گویندخب ، کتاب بوده، ویژه نامه بوده، شما هم برو بخوان ببین چقدر ما را به تعالی می رساند! که حالا گذشته از اینکه در کتاب و جزوات شان چقدر تناقض وجود دارداز اینها بگذریم، مثلاً می بینیم کمیته معرفت شناسی شان که خیلی خصوصی و چند نفره است که عرفان هم نام دارد مباحثی مطرح می شود که اگر به این مریدان بگویید می گویند، نه این حرف هایی که شما می گویید اینها در علن نبوده . در آنجا اسلام و دین خدا همه چیز زیر سؤال می رود و آنجا شیطان تقدس پیدا می کند.
مجری: ببخشید، برای سرسپرده شدن چقدر زمان لازم است؟ برای اینکه یک فرد در این فرقه ها بتواند مَستِر شود چه کار باید کند و چگونه باید به لیدر نزدیک شود؟
نمازی: ظرفیت افراد متفاوت است. برخی شتاب شان بالاست و تند می روند. خود لیدر بعضی مواقع احساس می کند مثلاً زن خانه دار یا دانشجو زودتر می تواند به این درجه و مقام سرسپردگی برسد. آزمایش هایی است که باید معلوم شود آیا طرف سرسپرده است یا نه ؟ در ده مرحله تا دوازده مرحله باید بگذرد از بیسیک تا عالی. طرف گناه کرده باشد دیگر همه چیز را از دست داده و حالا هر چه فرد بیشتر تسلیم شود، خود را به لحاظ روحی و فکری زودتر به سرسپردگی می رساند. هر کاری که رئیس فرقه بگوید، رئیس هر کمیته وقتی وظیفه را بیان می کند، طرف یا همان مرید در این مرحله سرسپردگی نه نمی تواند بگوید. البته همین جاست که خطرناک است. چرا؟ چون درخواست خطرناک هم در این موقعیت می شود. در بعضی فرقه ها ما حتی ترور هم داشتیم.
مجری: بحث خوبی را مطرح کردید. عامل ترور در فرقه ها بحث جذابی است احساس می کنم استنباط شخصی ام این است که شنوندگان ما شاید خیلی در جریان این مسائل نباشند. ما در برنامه آینده شطرنج با شیطان می توانیم به همین موضوع بپردازیم. یا همین بحث اعتراف به گناه، زیباست. از آقای نمازی می پرسم این موضوع اعتراف به گناه چقدر در آنجا مطرح است؟
نمازی (باخنده): اعتراف به گناه زیبا نیست.
حسین آبادی: در آن مراحلی که این فرقه ها برای خود تعریف کردند، ابتدا ورود فرد به این فرقه است. بعد باید متقاعد شود. بعد باید روشن شود که زندگی بیرون فرقه، زندگی تاریکی است اما زندگی داخل فرقه نه، روشن است. بعد فرقه گذشته فرد وارد شده را پاک می کند. اعتراف هم شیوه پاک کردن گذشته فرد است. اعتراف در هر فرقه ای وجود دارد. شکلش فرق می کند. در یک سری مکتوب است و در یک سری هم «رفتاری» است. اعتراف به این معنی که: پاک کردن هویت قبلی فرد. بارزترین فرقه هم از همان اول انقلاب در جامعه ما، همان منافقین هستند.
پس از پخش یک قطعه موسیقی ، یک نریشین خوانده می شود: فردی به نام ع. غ که از سال های پیش فرقه ای را در شهرهای جنوب کشور راه اندازی کرده و مدتی نیز در بازداشت بوده مجدداً فعالیت فرقه اش را آغاز کرده. وی ادعای ارتباط با اولیای الهی دارد . اما پیروانش او را خدای خود می داند. وی فتاوی غیر شرعی می دهد و نسبت به این نگاه پیروانش سکوت کرده که ع.غ را خدای خود می دانند.
در ادامه بحث عرفان های کاذب، نمازی به موضوع تخلیه اطلاعاتی فرد وارد شده می پردازد. به این ترتیب که از لحظه ورود فرد به این فرقه، گام به گام اطلاعات کامل را از زندگی اش از وی می گیرند و این اطلاعات را در نهایت در اختیار سرکرده قرار می دهند. برای ایجاد باور بیشترِ فرد، روزی که سرکرده نیز در جلسه حضور دارد، مثلا نام این تازه وارد را می برد و می گوید آقای فلان، شما که خانه ات به خانه این فرد نزدیک است او را تا منزلش ببر. اینجا فرد تازه مرید شده احساس می کند این سرکرده از کنه ضمیرش با خبر است . لذا باور و پایبندی اش به این فرقه افزون می شود. در حالی که پیشتر ، سرکرده، فیلم زندگی این فرد را دیده و همه اطلاعات در باره اش از طریق کمیته ها به اطلاعش رسیده است.
نمازی، از اهمیت کنترل ذهنی و زبانی فرد، از سوی تیم گماشته شده سرکرده گفت که مبادا فرد تازه وارد، کمترین لغزشی از منظر آنها داشته باشد. دوباره در تبیین مسأله، سراغ فرقه منافقین رفت و گفت آنان هم همین گونه بودند و اشراف اطلاعاتی بالایی نسبت به اعضای خود داشتند.
مجری برنامه، به گروه صیانت فرقه بهائیت پرداخت که کارشان مراقبت و نظارت لحظه به لحظه و 24 ساعته بهائیان از سوی همین گروه است. از نمازی پرسید آیا می توان چند مورد فرقه ای را مثال زد؟
نمازی: بله هم گروه دارند، هم خود سرکرده، مراقب و ناظر اعمال مریدانش است. جالب است که مولا و آقای شان و رهبرشان، یک جوان بیست و پنج ساله است.
به هر حال به خانواده ها و جوان ها توصیه می کنیم که قدم به جایی می گذارند، مراقب باشند آنجا رفتار فرقه ای نداشته باشد.
مجری: نظرتان در باره مخرب بودن این فرقه ها چیست؟
نمازی:پریشب دخترخانمی به من زنگ زد . بسیار ناراحت بودو گفت ایشان تحت تأثیر یک کسی قرار گرفته که تمام نقش اعضای خانواده را ان فرد بیرونی انجام می دهد و پدرم ما را خسته کرده و همه تحت تأثیر همان فردیم. شخصیت و حیثیت خود را داریم از دست می دهیم. حتی برای شام خوردن ما، اون فرد باید تصمیم بگیرد که چه ساعتی شام بخوریم.
جالب است که این فردِ مراد، سابقه بازداشت را هم دارد! به ایشان تذکرات هم داده شده.
مجری: شما چی آقای حسین آبادی؟ شما این فرقه های مخرب را چطور ارزیابی می کنید؟
حسین آبادی: خلاصه کلام اینکه، اینها دنبال قدرت و ثروت و شهوت اند. اینکه فرد را از همان ابتدا به عنوان یک مبلغ می شناسند اما نکته جالب در این فرقه ها در ارتباط با جذب افراد که مشی تبلیغی شان هم است، این است که تلاش می کنند زمان فرد را پر کنند. چون فرد در فرقه که نمی تواند بیکار باشد. توانایی هایش را شناسایی می کنند و متناسب با آن توانایی هایش درواقع گام های تبلیغاتی خود رابرمی دارند. و آخرین نکته در ارتباط با رهبری و سرکردگی این فرقه ها، موضوع شخصیت کاریزماداشتن این افراد است. نوعی کاریزمای کلامی و جذبه، حالا چه استعدادی و چه اکتسابی، با استفاده از تکنیک هایی که دارند، خود را منتسب به عالم غیب می دانندو می گویند کلید حل مشکلات و سؤالات جامعه ما و کل جهان در دست ماست.