ترانه "بیست هزار آرزو" در فصل دوم استفاده شده تا حال و هوای انتخابات سال گذشته را یادآوری را کند اما کارکرد معکوسی پیدا می‌کند. چون پس از آن انتخاب انتظار می‌رود دلار بیست برابر شود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فصل دوم مجموعه دیوار به دیوار نسبت به فصل اول مجموعه از کیفیت روایی و داستانی مطلوب و استانداری برخوردار نبود و با اتکا به خرده روایت‌های بلاتکلیف، این مجموعه نتوانست همچون فصل نخست نقش یک سریال زیر متوسط را تکرار کند.

 فصل دوم سریال سریال «دیوار به دیوار» در قصه‌گویی کم مایه و لحظات شبه کمدی این مجموعه دوباره بر ناتوانی خالقان اثر صحه گذاشت. هر چند فرمول اصلی تلویزیون، تکرار آزموده پرخطاست و در کمال بهت و حیرت، مدیران سیما رای به ساخت فصل دوم این سریال دادند. سریالی که ادای کمدی را در می‌آورد و مشخص نیست با این حجم از سطحی‌نگری قرار بود چه کارکردی در میان مجموعه‌های قوی طنز نوروزی شاخصی چون پایتخت و حتی کلاه قرمزی داشته باشد.

اگر نخواهیم مثل خیل وسیعی از انتقادات مطرح شده به این سریال، اغراق آمیز این مجموعه را نقد نکنیم و مبنای قیاس  همان فصل نخست مجموعه دیوار به دیوار باشد، فصل اول سریال با اتکا به ماجرا محوری و استفاده از تیپ‌های  کلیشه‌ای تلویزیونی، به صورت مصنوعی با اتکا به نوعی فضاسازی یکنواخت نوعی تازگی را القا می‌کرد، این القا در فرم مصنوعی و در محتوا بشدت تکراری است.

اما در فصل دوم هیچ ماجرایی بر اساس یک قصه مدون وجود نداشت و تیپ‌های خلق شده‌ای که طی سیر تدریجی روایت تبدیل به شخصیت نشدند، هر آنچه که در چنته داشتند را در فصل نخست رو کردند. در فصل دوم به عنوان نمونه، بخشی از سریال به جشن تولد فرزند مشیری می‌پردازد و انتقال محل خدمت فرزند شاهرخ به عنوان روایت‌ها فرعی، موید عدم پایبندی سریال به قیود داستانی مدون است.

اغلب سریال‌های تلویزیونی به جای ماجرا محوری، پرسوناژ یا تیپ‌ محورند. رویدادمحوری از نظر کسانی که طرح چنین آثاری را تصویب می‌کنند به هیچ عنوان اهمیتی ندارد، چون لشراف دراماتیک لازم را برای تایید و تصویب فیلمنامه یک سریال استاندارد را ندارند.

در فصل نخست، ورود تدریجی شخصیت‌ها و اتفاقات حول برخورد شخصیت‌ها اندک ماجرایی در بطن سریال بوجود می‌آورد، اما در فصل دوم، بدنه دراماتیک سریال کمی از شخصیت محوری فاصله گرفته و متاسفانه در فصل دوم همان شخصیت‌ها با پیش فرض‌های شناخته رفتاری و معین بودن کنش‌ها و واکنش‌هایشان، سعی در خلق فضایی تازه را داشتند و تیپ‌های نازل و سطحی و برخوردهای آنان نتوانست رویداد جذابی را در سریال خلق کند. به عنوان نمونه دختر اردشیر، (سرهنگ بازنشسته) نامش کیان است و از فصل اول افرادی که با کیان برخورد می‌کنند همچنان از تیپ صورت سنگی سریال، می‌پرسند مگر کیان اسم پسر نیست!؟ چقدر این موتیف نمایشی به عنوان انگاره‌ای کمدی می‌تواند در یک سریال مطرح شود؟ یا متغیرهای رفتاری آرمان زمینه شباهت او را با فردی به سندروم دان فراهم می‌آورد که در میانه سریال نقش تاثیر گذاری ندارد. هر زمانی که مولفان با خلأ روایی مواجه می‌شدند، پای شخصیت کیان و مسئله دوگانگی نامش را مطرح می‌کردند؛ یا اینکه آرمان نعره‌های مازوخیستی می‌کشید و یا دوباره اختلاف بهرام را با پدر همسرش رو می‌کردند، تا حفره‌های روایی به چشم نیاید.

فصل دوم با تخلیه خانه بزرگ فصل اول مشیری و کوچ به یک مکان دیگری آغاز می‌شود و طی یک رویداد ساده‌انگارانه و توام با بلاهت، بهرام خانه دیگری برای اسکان دست جمعی پیدا می‌کند. عملا ۳ قسمت نخست هیچ روایت مدونی با عطف‌های سریالی استاندارد ندارد. از همان قسمت‌های آغازین مشخص است که دست تیم سریال دیوار به دیوار خالی کاملا  است و پس از تخیله خانه، شخصیت ها و پرسوناژها سرگردانند و در فصل دوم با همان ویژگی‌های نویسندگان و کارگردان سودای راه‌اندازی یک کارناوال شادی نمایشی را با مشتی دلقک، دارند.

با دیدن فصل دوم سریال دیوار به دیوار و حفظ راکورد دیوانه بازی شاهرخ، به این نتیجه می‌رسیم که سازندگان تیپ‌های خامی مثل شاهرخ، بهرام، اردشیر، آرمان و پوران را یکسالی آماده‌ باش نگاه ‌داشته‌اند تا با تمهیدی دوباره آنان را سر یک سفره بنشانند. هر چند مشخص است که پتانسیل‌های شبه داستانی این مجموعه در فصل نخست به اتمام رسیده و حرفی برای گفتن حول این سفره نمانده است.

تیپ‌های بی یال و کوپال وقتی در خانه دوم مستقر می‌شوند، تمهید داستانی آنان برای خلق یک قصه  مدون و جذاب نسبت به فصل اول چیست!؟ چون بر اساس یک استاندارد مشخص اگر فصل دوم سریالی ساخته شود باید پتانسیل های داستانی کشف نشده‌ای در فصل‌ نخست وجود داشته باشد که زمینه‌ای برای تولید فصل‌های بعدی فراهم آورد. اما تمام سر فصل‌های داستانی در فصل اول ارائه شده و مولفان برای پر کردن خلأهای داستانی به برخوردهای کلیشه‌ای تیپ‌ها بسنده کرده‌اند.   

مثلا در نیمه پایانی قسمت سوم،   پس از استقرار در خانه جدید دلیل اختلاف مردان با زنان چیست؟ چه کسی باعث این اختلاف شده است. دلیل مواجهه با عناصر ذکور در خانه چیست. این بخش از جدال جنسیتی در خانه جدید هیچ دلیل دراماتیک قابل قبولی ندارد.   

بیشتر بخوانید:

خودنمایی رنگ‌های انتخاباتی در سریال‌ رسانه ملی؛ پایان «دیوار به دیوار» با طبل شادانه پیروزی + عکس

متاسفانه همانطور که اشاره شد سریال دیوار به دیوار بر خلاف فصل نخست به شدت شخصیت محور است و سئوال اساسی از مدیران ناظر در مجموعه صدا و سیما و ناظران کیفی اثر این است که اگر توانایی خلق یک سریال رویداد محور را ندارند چرا در سریال تیپ‌محور دیوار دیوار، شبه شخصیت‌ها نیروی محرکه فیلمنامه نیستند؟ تیپ‌های مستعملی که ضریب هوشی بسیار پایینی دارند و به جای کنش‌گری طنازانه و ماجرامحوری، دست به آشوب‌های فردی و شلوغ‌کاری می‌زنند ومولفان و مدیران تصویب کننده، چنین فضایی را کمدی یا طنز تعریف می‌کنند. به عنوان نمونه آرمان است هر  لحظه در مقابل دوربین برای اینکه اجرای شبه کمدی خود را به رخ بکشد، دیوانه‌نگاری غیر مرتبطی را با فضای فیلمنامه به اجرا می‌گذارد. شخصیت پردازی باید به گونه‌ای باشد که کنش‌های روایی از جنس سریال‌های تلویزیونی را خلق کند. اما مهمترین بخش قسمت پایانی سریال، پخش دوباره  ترانه "بیست هزار آرزو" محسن چاوشی است که همانند فصل نخست، با طرح مراسم شادی و اندکی دست‌افشانی در سریال دوباره پخش می‌شود تا احتمالا با یادآوری پخش این ترانه در فصل نخست (که مقارن با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ بود) ضعفهای اساسی سریال به فراموشی سپرده شود.