محصور شدن در مرزهای جغرافیایی، دادن منطقه ای وسیع به دشمنان برای تقویت و آماده سازی جهت حمله است و چگونه می توان با چنین شرایطی، خاکریز دفاع از ایران را روی مرزهای جغرافیایی کشورمان استوار کرد؟

به گزارش سرویس دفاع و امنیت مشرق، امنیت، مفهومی پیچیده و دربرگیرنده مولفه های فراوانی است که ایجاد حلقه های امنیتی و دور کردن تهدیدات از مرزهای اصلی جغرافیایی کشورها از جمله مهمترین شاخص های آن به شمار می رود. سخت ترین و در عین حال، پرهزینه ترین مدل تامین امنیت و حفظ منافع و مرزها آن است که حاکمیت یک کشور، تلاش کند آنرا در نقطه صفر مرزی خود ایجاد و تامین کند؛ در حالی که کشورهای قدرتمند جهان که دارای توانایی تعریف محیط امنیتی در اطراف خود هستند، به روش های گوناگون مثل نفوذ فرهنگی و اجتماعی، ایجاد روابط سطح بالای دیپلماتیک یا حضور مستقیم نظامی تلاش می کنند امنیت خود را حفظ کرده و ارتقاء دهند.

از جمله انتقادها و شبهاتی که از سوی برخی مخالفان رسمی جمهوری اسلامی ایران مانند آمریکا و اسرائیل، مطرح و در اتفاقی جالب و تاسف برانگیز، توسط برخی نیز در داخل کشور تکرار می شود، حضور و کمک کشورمان در برخی کشورهای منطقه است که بلندگوهای مطرح کننده این ماجرا، آنرا دخالت ایران می نامند. برای پاسخ به این انتقاد، باید دانست که سایر کشورهای منطقه چگونه از امنیت و مرزهای خود دفاع می کنند؟

خاورمیانه و شمال آفریقا: سرزمینی با مدل های مختلف امنیتی

اگر به منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا نگاه کنیم با مدل های عمدتا نظامی و امنیتی – اطلاعاتی رو به رو می شویم. رژیم صهیونیستی معمولا از حملات مستقیم هوایی یا ترورهای سازمان یافته را برای ایجاد حاشیه امنیت از طریق حذف دشمنان خود استفاده می کند. مورد اسراییل از جهتی بسیار جالب توجه است و عدم وجود عمق استراتژیک و حاشیه امنیت در سرزمین های اشغالی برای حاکمان این منطقه اشغال شده امری بدیهی است، مسئولان اسراییلی با به راه انداختن موجی از حملات هوایی در سوریه و لبنان و همچنین ترورهایی در اکثر نقاط جهان برای حذف مخالفان خود، به دنبال ایجاد نوعی حاشیه امنیت برای خود و منطقه در اشغالشان بوده اند.

در همین زمینه گزارش دیگری از مشرق را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

افزایش تحرکات ارتش امارات در شرق لیبی/ سربازان کوچک حاشیه خلیج‌فارس در آرزوی میراث سرهنگ +تصاویر ماهواره‌ای

با توجه به اعتراضات مردمی که هر نوع حضور مستقیم رژیم صهیونیستی در منطقه به همراه دارد، این رژیم به دنبال ایجاد و توسعه شبکه جاسوسی و سیستم اطلاعاتی خود در کشورهای مختلف رفته تا علاوه بر آنکه حساسیت افکار عمومی برانگیخته نشود، امکان مدیریت مستقیم مواردی که به نظر آنها باعث تضعیف امنیت شان می شود - اعم از ترور، فشار اطلاعاتی یا شناسایی شبکه های ارتباطی- وجود داشته باشد.

از سوی دیگر عربستان سعودی نیز با وقوع انقلاب مردمی در یمن و روی کار آمدن حکومتی غیر استبدادی، حاشیه امنیتی خود را در خطر دید، به همراه ائتلافی از برخی کشورهای عربی به یمن حمله برد. در عین حال هزینه های فراوان مالی هر ساله توسط این کشور در کشورهایی مثل پاکستان، برخی جمهوری های منطقه قفقاز و در قاره آفریقا برای تبلیغ آیین وهابیت می شود تا آموزش دیدگان در این مراکز، نقش حافظ منافع را برای آنها ایفا کرده و علاوه بر ایجاد فشار اجتماعی - سیاسی، در صورت نیاز به عنوان سرباز و مزدور نیز وارد عمل شوند.

منابع مالی و پولهای پشت پرده نیز دیگر رکن مهم فعالیت های حکومت سعودی برای تامین امنیت خود است که از سازمان ملل تا آمریکا و اروپا می توان ردپای آنرا دید و به همین خاطر، فعالیت های نظامی مستقیم این کشور در مناطقی چون آفریقا و صحبت هایی چون احداث پایگاه نظامی در جیبوتی، با واکنش یا مخالفت غربی ها همراه نمی شود.

حتی کشور کوچک امارات متحده عربی به غیر از حضور نظامی در یمن، در اریتره نیز پایگاه نظامی داشته و برخی مدارک و شواهد نظامی و سیاسی، از حضور آنها در لیبی نیز حکایت دارد.

پایگاه امارات در اریتره

ترکیه: موردی متفاوت در منطقه

در منطقه، حکومت دیگری همچون ترکیه نیز وجود دارد که اهداف بسیار بلند پروازانه ای را برای خود تنظیم کرده و تعداد پایگاه های بیشتری را به نسبت سایر کشورهای منطقه در بیرون از مرزهای خود در اختیار دارد. جمهوری آذربایجان، عراق، قبرس، سوریه، قطر و سومالی، کشورهایی هستند که ترکیه در آنها پایگاه مستقیم و مشخص نظامی دارد.

حضور ترکیه در قبرس مسئله ای قدیمی و مربوط به اختلافات قدیمی این کشور با یونان بر سر این جزیره است. اما حضور مستقیم نظامی و ماندن در عراق و سوریه، تاسیس پایگاه دائم در قطر و همچنین رفتن به شاخ آفریقا و حضور در کشور سومالی نشان از تغییرات مهمی در دکترین امنیت ملی ترکیه می دهد تا این کشور بتواند نقش موثری در اتفاقات و تحوات منطقه داشته باشد.

پایگاه نظامی ترکیه در سومالی

ترکیه در دوره قبل از شروع جنبش های مردمی در کشورهای عربی نیز رشد بالای اقتصادی را پشت سر گذاشت و توانست سرمایه لازم برای توسعه نیروهای مسلح و همچنین بحث نفوذ فرهنگی و اقتصادی خود را در برخی از کشورهای منطقه کلید بزند و با شروع تحولات در کشورهای عربی، فضا برای گسترش فعالیت های ترکیه به شکل علنی تر باز شد که برای نمونه می توان به اوجگیری روابط ترکیه و مصر در دوران محمد مرسی اشاره کرد.

اردوغان در حال بازدید از نظامیان ترک در قطر

ترکیه به بهانه داعش و تهدید امنیت خود، به سوریه لشکر کشید و سپس باردیگر به بهانه تحرکات گروه های کرد مسلح، مجددا به داخل خاک کشور سوریه رفت و بخش هایی از این کشور در مناطق شمالی را تصرف کرد.   همچنین هنوز هم ترکیه اعلام می کند به پیشروی در مرزهای سوریه ادامه داده و قصد دارد تا نزدیکی مرز سوریه و عراق، این حرکت را ادامه دهد. در عین حال شمال عراق نیز محل جدید تاخت و تاز نظامی ترکیه قرار گرفته و ترکها به صورت نظامی و مستقیم در این بخش حضور دارند.

اما نفوذ ترکیه در سومالی و قاره سیاه را به نوعی باید یکی از مهم ترین تحولات و تغییرات در سیاست خارجی آنکارا ترجمه کرد جایی که این کشور پا را از محیط مرزهای خود کنار گذشته و به سمت حضور در شاخ آفریقا و نزدیک شدن به تنگه باب المندب و دریای سرخ است چراکه این کشور برنامه گسترده ای برای توسعه نیروی دریایی خود داشته و از جمله طرح های در دست اجرا برای نیروی دریایی ترکیه، توسعه توانایی حمل یگان های سنگین زمینی با شناور و همچنین دسترسی به هواپیماهای رزمی عمود پرواز برای داشتن ناوهواپیمابر است.

اما در میان چنین شرایط حساس و شکننده ای در اطراف مرزهای جمهوری اسلامی ایران، ناگهان صداهایی در خصوص علت مشاوره و کمک جمهوری اسلامی ایران به برخی کشورهای منطقه مطرح می شود و از هزینه های سنگین (!) حضور ایران در این موضوعات سخن گفته می شود؛ موضوعی که نشان می دهد طراحان و بوقچی های این اتفاق، دست روی نقطه حساس و مورد توجه افکار عمومی یعنی "هزینه های ایران در منطقه" گذاشته اند تا با تحریک آن، تلاش کنند خود را مدافع ایران اما مخالف این هزینه ها نشان دهند.

در این میان، چند ابهام بزرگ وجود دارد و مهمترین آن اینکه، هیچ مستند و دلیل درستی در خصوص این هزینه های حضور، دیده نمی شود و صرفا گمانه زنی هایی کوچه- خیابانی در این زمینه مطرح و تبلیغ می شود. از سوی دیگر، ایران در منطقه ای قرار گرفته که هر سوی آن، جنگ و درگیری و ناامنی است، لذا محصور شدن در مرزهای جغرافیایی، دادن منطقه ای وسیع به دشمنان برای تقویت، تجهیز و آماده سازی جهت حمله و شرارت است و چگونه می توان با چنین شرایط و هزینه هایی که در بالا ذکر شد، خاکریز دفاع از ایران را روی مرزهای جغرافیایی کشورمان استوار کرد؟

محصور شد در مرزها؛ ایجاد فرصت مناسب حمله به ایران

درست است که به دلیل علقه قلبی و نزدیکی فرهنگی و اعتقادی بسیاری از ملت های منطقه؛ از عراق گرفته تا لبنان و پاکستان و حتی آفریقا با شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران به راحتی و بدون هزینه کردهای خاص و پول پاشی رقبا و همسایگان، می تواند نقش موثری ایفا کرده و جبهه های مستحکمی در منطقه برای مقابله با نفوذ و تهدید دشمنان تکفیری و اشرار مورد حمایت برخی کشورهای غربی یا عربی تعبیه کند، اما نباید از این موضوع نیز غافل بود که بدون مشاوره نظامی و حضور مستقیم (که خوشبختانه به علت همان قرابت های فرهنگی و اجتماعی، عمدتا با چند نفر انگشت شمار رخ می دهد) نمی توان پاسخگوی سیل تهدیدات و کمک به کشورهای دیگر بود.

جالب تر اینجاست که اشغال نظامی و مستقیم خاک یک کشور دیگر توسط کشورهایی چون ترکیه و عربستان یا قتل مردم بی دفاع، با انتقاد و تحلیل این مخالفان حضور مستشاران ایرانی در منطقه، همراه نمی شود اما درخواست دولت های کشورهای مذکور برای حضور فرماندهان ایرانی و آموزش نیروهای نظامی آن کشورها برای حفظ استقلال و امنیت شان، هزینه تراشی های بیهوده و دخالت در منطقه توصیف می شود!؟

این ماجرا هنگامی کفه ترازو را به نفع ایران و تدابیر نظام سنگین تر می کند که دونالد ترامپ، از "هزینه کردن ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه" توسط این کشور طی سالهای گذشته سخن گفته است و مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای ایران نیز معتقدند اکنون از یمن تا عراق و سوریه و لبنان، به دست جمهوری اسلامی ایران افتاده است؛ یعنی هزینه کرد ۷ هزار میلیارد دلاری آمریکا، باعث قدرت گیری بیشتر جمهوری اسلامی در منطقه شده است و آیا تمام درآمدهای ایران، حتی درصدی از این رقم خواهد شد؟

استراتژی مرزهای مجازی برای کشورهای دیگر، یک معنا دارد و برای ایران معنایی دیگر. دیگران به کسب درآمد و استثمار و حمله به مخالفان فکر می کنند و مسئولان ایرانی معتقدند این مرزها و جبهه باید بگونه ای گسترش یابد که اگر در آینده دشمنی تصمیم به حمله به ایران داشت، چند هزار کیلومتر دورتر با آن مقابله کرد؛ همانطور که اکنون اسرائیل، جرات تهدید ایران را ندارد.

این مهم از آن جهت اهمیت بیشتری می یابد که عملا کشورهای مخالف و دشمنان علنی ایران به علت رشد پایگاههای قلبی و مردمی ایران در منطقه آنقدر درگیر مهار آن شده اند که فرصت فکر کردن بابت حمله به ایران را پیدا نمی کنند در حالی که خدای ناکرده فقط حمله به منطقه ای چون عسلویه، هزاران برابر هزینه بیشتری برای نظام به دنبال دارد و اکنون آنها هستند که به دنبال خاکریز زدن جلوی سیل حمایت های منطقه ای از ایران هستند؛ در حالی که ۲ دهه قبل، نگرانی از حملات پایگاههای مختلف کشورهایی چون آمریکا یا اسرائیل با حمایت برخی کشورهای منطقه، ایران را نگران می کرد؛ آن روز کجا و امروز کجا ...

با این اوصاف، توقف در مرزها، اولین گام برای دعوت بیگانه به داخل خواهد بود؛ بیگانه ای که همچون داعش یا ارتش سعودی و اسرائیل، از کشتن زنان و کودکان نیز ابائی ندارد و سازمان و نهاد بین المللی نیز جرات انتقاد یا توقف این حملات را نخواهد داشت و آنگاه، دفاع تیم ایران، تنها باید روی خط دروازه،   بایستد و جلوی حملات مهاجمان تا دندان مسلح را بگیرد ...