کد خبر 850982
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰

بازی پسابرجامی ترامپ که با نوعی تقسیم‌کار سیاسی با اروپا همراه است، وارد مرحله جدیدی شده است و به نظر می‌رسد سناریویی برای تحمیل تعهدات بیشتر بر ایران با ابزار فشار و تهدید در کار است.

به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:

بازی پسابرجامی ترامپ که با نوعی تقسیم‌کار سیاسی با اروپا همراه است، وارد مرحله جدیدی شده است و به نظر می‌رسد سناریویی برای تحمیل تعهدات بیشتر بر ایران با ابزار فشار و تهدید در کار است. البته در پرونده قطور تجربه چندین دهه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با غرب چیزی که بیش از همه نمایان است، تلاش طرف غربی برای مهار و تغییر رفتار ایران از طریق مذاکره بوده و در این میان همیشه نقطه هدف در این مذاکرات حذف مؤلفه‌های اقتدار ملی جمهوری اسلامی بوده است.


نکته جالب ماجرا این است که غربی‌ها در گام‌های پیشین در مقابل این انعطاف‌پذیری، امتیازاتی از جنس اقتصادی و تجاری را روی میز نهاده بودند. برجام نیز روزی قرار بود رفع تحریم‌ها و گشایش اقتصادی در روابط تجاری خارجی را به ارمغان آورد. اکنون دیگر معلوم شده که چنین انتظاری بیهوده است. برجام تاکنون تقریباً بی‌خاصیت از حیث اقتصادی و البته هزینه‌بر از حیث توانمندی هسته‌ای بوده است. اما اینک دیگر غرب قول و وعده‌ای نمی‌دهد و تنها با ابزار تهدید و ارعاب مایل به امتیازگیری بیشتر است.


اگر در راهبرد نظام سلطه عمیق بیندیشیم و از تجربه‌های تاریخی در تحلیل بهره بگیریم، برجام‌های زنجیره‌ای، قربانی‌های دیگری هم خواهد داشت. قربانی‌های بعدی برجام در واقع همان مطالبات کاخ سفید یا در حقیقت مؤلفه‌های اقتدار ملی ایران است. طرف مقابل، حفظ برجام را مشروط به محدودسازی ایران در موضوع نفوذ و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، توانمندی موشکی و بازدارندگی دفاعی ایران و ... می‌نماید. البته منطقی نیست که منتظر ما به ازای اقتصادی در برابر این قربانیان آتی برجام باشیم، چراکه برجام در بهارش ثمری نداشت، چه رسد به موسم خزانش. اینک طرف غربی تعارف را به کنار وانهاده و دیگر برای تحمیل برجام‌های آتی، حتی وعده‌ووعید هم نمی‌دهد.


قربانی کردن امنیت ملی کشور و مردم پیش وعده‌های توخالی غرب به‌هیچ‌روی منطقی نیست. مذاکره کردن بر سر مؤلفه‌های بازدارندگی دفاعی، همچون توانمندی موشکی و سلاح‌های راهبردی بدان معناست که به دست خود وارد فرایند خلع سلاحی شویم که نه‌تنها هیچ مبنای متعارف بین‌المللی ندارد، بلکه خلاف منطق عقلی نیز است. حتی اگر مذاکره بر سر موشک‌ها به نتیجه هم نرسد، ورود به آن به‌هیچ‌عنوان به صلاح نیست.


ورود به این نوع مذاکرات حداقل ضرر بزرگی که دارد، باز شدن مشت بسته دفاعی در مقابل طرف مقابل است، امری که سال‌های سال غربیان برای آن تلاش کرده و ناموفق بوده‌اند. توانمندی موشکی جمهوری اسلامی ایران از نوع متعارف بوده که خلاف هیچ معاهده بین‌المللی نیست و نباید زیر بار بدعت گفت‌وگو یا حتی «گپ زدن» درباره آن رفت. حوزه دیگر چالش غرب با اقتدار ملی ایران، در حوزه قدرت منطقه‌ای و نفوذ ایران در عرصه غرب آسیا است. غربی‌ها امروز نمی‌توانند ایران را به‌عنوان بازیگر مهم و تعیین‌کننده منطقه‌ای نادیده بگیرند و ما نیز نباید بر سر اصل بازیگری و نیز راهبردها و تاکتیک‌های خود در محیط منطقه با کسی مذاکره کنیم.


قطعاً جمهوری اسلامی ایران همانند گذشته به‌عنوان یک بازیگر منطقه با دیگر اطراف تأثیرگذار در تحولات منطقه به‌صورت دوجانبه بر سر راه‌حل‌های مفید در خصوص بحران‌های منطقه مذاکره خواهد کرد اما به‌هیچ‌عنوان زیر بار مذاکره بر سر اقتدار منطقه‌ای خود و تصمیمات راهبردی خود در این منطقه نخواهد رفت. به همین ترتیب مذاکره به بهانه حقوق بشر، در حکم دخالت طرف غربی در شئون داخلی کشور و نفی استقلال و حاکمیت ملی ایران تلقی شده و قابل‌قبول نیست.


در بازی مهندسی‌شده سردمداران کاخ سفید احتمالاً از پایان کار برجام ۱ سخن به میان خواهد آمد تا آنان که دلشان برای غرب و توافق غنج می‌زند، به دلهره بیفتند و برای حفظ همین کاغذپاره بی‌فرجام، ندای مذاکرات بیشتر را سر دهند. اینجاست که سناریوی «اختلال محاسباتی» و به‌اشتباه انداختن مسئولان ایرانی پیش خواهد آمد. حتی بعید نیست که مشابه آنچه در تهاجم محدود به سوریه اجرا شد، با هدف «معتبرسازی تهدید نظامی» و اختلال در نظام محاسباتی راهبردی کشور اقدامات محدودی در برنامه آتی غرب باشد. به‌هرروی لازمه حفظ منافع ملی و فریب نخوردن در این بازی پیچیده، حفظ هوشیاری کامل و پیش‌بینی سناریوی دشمن است که نخبگان جامعه و نهادهای ذی‌ربط باید در این خصوص حساس‌تر از گذشته باشند.