کد خبر 851099
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۶

شیرودی گاه در مأموریت‌های مرزی در میان عشایر غرب فرود می‌آمد و از مشکلات و معیشت آنان پرس‌وجو می‌کرد. بیماران فرتوت را با خود به بیمارستان می‌رساند و با ارزاق و مایحتاج به میان آنان بازمی‌گشت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - سرتیپ دوم عباسعلی امیریان درباره شهید علی اکبر شیرودی می گوید:‌ این نظامی شجاع میهن اسلامی سال 1334 در «شیرود» از توابع تنکابن در خانواده‌ای کشاورز و زحمتکش چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را به‌دلیل جثه رشید و نیرومند به یاد شهدای کربلا «علی‌اکبر» نام نهادند. از کودکی با درد و رنج طبقه محروم روستایی آشنا شد و در کار پر مشقت خانه و مزرعه دلسوز و همراه خانواده بود. دوران دبستان و بخشی از دبیرستان را در همان منطقه گذراند. به‌دلیل هوش و ذکاوت سرشار در میان هم‌شاگردان خود ممتاز و نمونه بود. سال سوم متوسطه راهی تهران شد و در سال 1351 به استخدام هوانیروز درآمد و دوره خلبانی هلیکوپتر جنگی کبری را در پایگاه هوانیروز اصفهان گذراند وپس از مدتی با درجه ستوانیاری به کرمانشاه منتقل شد.

شیرودی به‌دلیل وابستگی ارتش شاه به استکبار جهانی از همان آغاز در جست‌وجوی حقیقت و ارضای روح خدمتگزاری خویش بود. در پایگاه هوانیروز کرمانشاه با خلبانان انقلابی و عناصر مذهبی آشنا شد و راه خود را یافت.  شیرودی در روزهای بحرانی انقلاب همراه با نیروهای متعهد لشکر و خلبانان و کادر فنی هوانیروز به کمک حجت‌الاسلام سید موسی موسوی نماینده حضرت امام در غرب و انقلابیون شهر، یگان‌های نظامی و پایگاه هوانیروز را در برابر یورش دموکرات و کومله و غارت گروهک‌ها بیمه کرد.

 با آغاز ناآرامی‌ها در غرب کشور شیرودی مردانه قیام کرد و در رأس تیم ورزیده‌ای از خلبانان، نقش بزرگی در مبارزه با آشوب طلبان و جدایی‌خواهان در ارتفاعات غرب کشور برعهده گرفت. تلاش و فداکاری او در شکستن محاصره سنندج «در اسفند 57» و اسکورت کاروان‌های نظامی و حضور فعال در کمینگاه‌ها و گردنه‌ها و بازگشایی محورها و آزادسازی شهرها، «بخصوص بانه» و همچنین نقش وی در نجات پادگان سرپل‌ذهاب در نخستین روزهای آغاز دفاع مقدس زبانزد است.
شیرودی در راه دفاع از وطن شب و روز نمی‌شناخت و در همه رزمگاه‌ها نوک پیکان حمله به ضد انقلاب بود. شیرودی ترس از مرگ را در خود کشته بود و با جان و دل و شجاعتی کم نظیر به استقبال خطر می‌رفت و همچون عقابی خشمگین به سوی دشمن می‌تاخت و پیشاپیش تیم هجومی خود با مدیریتی کم نظیر و انبوهی از آتش و مانور آنان را به فرار وامی داشت. او درعین حال قلبی بسیار رئوف و مهربان داشت و مصداق کاملی بود از کلام گهربار مولای‌متقیان ‌علی(ع) که فرموده‌اند: «با دشمن مغرور و ستیزه جو و با دوست، افتاده و ازجان گذشته باش.»

شیرودی گاه در مأموریت‌های مرزی در میان عشایر غرب فرود می‌آمد و از مشکلات و معیشت آنان پرس‌وجو می‌کرد. بیماران فرتوت را با خود به بیمارستان می‌رساند و با ارزاق و مایحتاج و گوشت قربانی که از حقوق ماهانه خود و همرزمانش تهیه می‌کرد به میان آنان بازمی‌گشت، که این اقدام انسانی خود عامل مؤثری در جذب عشایر به جمهوری اسلامی و توسعه امنیت در آن مناطق حساس و استراتژیک بود.

بارها اتفاق افتاد که با فراخوان و پیشگامی شیرودی نیروهای انقلابی به تکاپو می‌افتادند و کاروانی از کمک‌های مردمی را با خودروهای نظامی یا هلیکوپتر به مناطق محروم غرب روانه می‌داشتند. اقدامات مردم یاری شیرودی و دوستانش در این مناطق بسیار مؤثر و برای محرومان و درماندگان امید و رحمت بود.
آقای سید نصرالدین حیدری از سران منطقه عشایری غرب که خود مردی سخاوتمند و حاتم گونه بود و همیشه در خانه او برای حل مشکلات مردم محل باز بود به شیرودی و همرزمان نظامی او ارادتی خاص داشت.

شیرودی حامی نیروهای مردمی بود و آنان را فرزندان خود می‌دانست. در تنگناها و محاصره‌ها شتابان و شجاعانه به یاری‌شان می‌رفت و مورد محبت خاص سپاه و بسیج قرار داشت. شیرودی روحی بزرگ و شاکله و شخصیتی آزادمنش داشت و در چارچوب مقررات نظامی نمی‌گنجید و این صفت اغلب به مذاق رده‌های بالای فرماندهی که با سلسله مراتب نظامی خو گرفته بودند و حق هم داشتند در تعارض بود و گاه منجر به اصطکاک می‌شد. کما اینکه بین او و ریاست جمهوری وقت دکتر ابوالحسن بنی صدر چنین برخوردی پیش آمد که چرایی و چگونگی آن در این مقال نمی‌گنجد اما هیچ‌کس منکر رشادت و قهرمانی و حضور بموقع و مؤثر او در صحنه‌های جنگ نبود.

سرانجام شیرودی در هشتم اردیبهشت 60 در مصاف با انبوهی از تانک‌های ویرانگر عراقی «در ارتفاعات بین قصر شیرین و بازی‌دراز»، به افتخار شهادت نائل آمد و این مالک اشتر زمان به آرزوی دیرین خود دست یافت. آرامگاه وی در جاده شیرود به تنکابن زیارتگاه خانواده شهدا و عاشقان اسلام و ایران است.