رسیدگی به این پرونده از دهم فروردین سال 95 بهدنبال اعلام خبر ناپدید شدن مرد49 سالهای بهنام غلامرضا کلید خورد.
یک روز بعد جسد مردی ناشناس با کت وشلوار سرمهای در حوالی خیابان خلیج فارس تهران کشف شد. پس از شناسایی هویت وی مشخص شد این جسد متعلق به غلامرضا است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد وی در اثر اصابت چاقو به قلبش جان باخته است. بدین ترتیب تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی برای رمز گشایی این پرونده تشکیل شد.
در حالی که تحقیقات پلیس ادامه داشت یک ماه بعد مأموران پلیس به یک خودروی پراید در شهر رفسنجان مشکوک شده و به راننده دستور ایست دادند. اما راننده که مقدار زیادی مواد مخدر در خودرو جاسازی کرده بود میخواست فرار کند که به دام افتاد. در حالی که بررسیها از خودرو ادامه داشت مأموران دریافتند خودرو سابقه سرقت دارد بنابراین وقتی در بازرسی از پراید مدارک مربوط به غلامرضا- مقتول- را پیدا کردند راز جنایت شوم نیز فاش شد.
بیشتر بخوانید:
دلار فروشی که قاتل شد
قتل دختر بچه 5 ساله توسط معتاد دوره گرد +عکس
7 سال بلاتکلیفی به خاطر قتل مرد کارتن خواب +عکس
متهم درحالی که به جرم حمل مواد مخدر به زندان رفسنجان منتقل شده بود تحت بازجویی قرار گرفت و در نخستین بازجوییها پرده از راز جنایتش برداشت و اعتراف کرد. او به کارآگاهان گفت: من از شهرری سوار خودرو دربستی شدم چون پولی نداشتم میخواستم زمان رسیدن به مقصد پا به فرار بگذارم اما راننده دستم را گرفت ودرحالی که میخواست از گوشه صندلیاش چاقو در بیاورد من چاقوی کوچکم را از جیب درآوردم و با راننده درگیر شدم وضربههایی با چاقو به او زدم وقتی از خودرو پیاده شد کمی جلوتر رفت و روی زمین افتاد.
از آنجا که خیلی ترسیده بودم با خودروی مقتول فرار کردم اما بعد از فرار فهمیدم که گوشیام در صحنه جنایت جا مانده به برادرم زنگ زدم و از او خواستم به محل قتل برود وگوشیام را بردارد. همان جا بود که برادرم متوجه قتل شد.
بعد از فرار به شهری رفتم که زن وپسر سه سالهام آنجا سکونت داشتند. چند روز اول خودرو را داخل پارکینگ گذاشتم اما چندی بعد به گمان اینکه آبها از آسیاب افتاده با خودرو میخواستم مواد مخدر جا به جا کنم که دستگیر شدم.
صبح دیروز این متهم از زندان به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی منتقل شد تا محاکمه شود. در آغاز جلسه رئیس دادگاه به نیابت از نماینده دادستان که در دادگاه حضور نداشت متن کیفرخواست را خواند، آنگاه وکیل مدافع خانواده مقتول در جایگاه ایستاد و خواستار قصاص متهم شد. نماینده قوه قضائیه هم از جانب طفل صغیر مقتول خواستار قصاص متهم شد. سپس متهم در حالی که منکر قتل شد پشت میز محاکمه ایستاد تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.
چند سال داری؟ 27ساله هستم.
متأهل هستی؟ بله، یک فرزند پنج ساله هم دارم.
براساس کیفرخواست متهم هستی به قتل و جراحاتی که بر میت وارد کردی؟ آیا اتهامهایت را قبول داری؟ خیر من اتهامم را قبول ندارم من قاتل نیستم.....
ماجرا را شرح بده؟ قرار بود من گوسفندی برای دوستم ببرم وقتی سر قرار رسیدم او با مقتول درگیر بود من خواستم آنها را از هم جدا کنم اما نتوانستم، دوستم او را کشت من خیلی ترسیده بودم. او ازمن خواست فرار کنم....
چرا متناقض حرف میزنی و داستانسرایی میکنی تو قبلاً بهصراحت در چندین مرحله قتل را به گردن گرفتی؟ دوستم از من خواست قتل را به گردن بگیرم تا بتواند رضایت بگیرد و من را آزاد کند....
او حتی الان به خانهام رفته ومیخواسته پسرم را گروگان بگیرد.....
چرا با خودروی مقتول پا به فرار گذاشتی؟ از روی ترس....
سعی نکن با داستان جدید دادگاه را معطل کنی؟ من هرآنچه گفتم راست است فقط باید بگویم که قاتل نیستم...
پس از اظهارات ضد و نقیض متهم، قضات دقایقی وارد شور شده و متهم را به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم کردند همچنین درباره پرداخت دیه بهخاطر جنایت بر میت نیز وارد شور شدند.