سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
اشتباهات و تناقضات راهبردی دولت
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
اولویت مهم ملی در هفتههای پیش رو، تغییر مبنایی رویکرد دولت است. رویکرد کاریکاتوری به مدیریت، اولویت برجام و تعامل با غرب را به اندازه کل پیکره مسئولیتهای دولت، فربه - بلکه فربهتر از کل پیکره دولت- کرد و باقی پیکر را نحیف و ضعیف گذاشت. این رویکرد قبلا هم جواب نمیداد؛ چه رسد به اینکه با خروج کدخدای اروپاییها، عملا دیگر برجامی وجود ندارد. آیا دولت نشانههایی مبنی بر اینکه نمیخواهد اشتباهات راهبردی پنج سال گذشته را ادامه دهد، از خود بروز خواهد داد؟
1- آغاز انحراف، به اعتماد نسبت به رژیمهای ستمگری مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه بر میگردد. سنت الهی، مومنان را از اعتماد و اتکا و میل به ستمگران بر حذر میدارد. «... وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِالله مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ. و بـه آنها که ستم کردند، تمایل و تکیه و اعتماد نـکـنـیـد کـه مـوجـب می شود آتش شما را فرا گیرد. و جز خدا هیچ ولی و سرپرستی برای شما نیست. بنابراین یاری نمی شوید». (آیه 113 سوره هود)
2- نوشتن قرارداد یک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، یک شاهکار حقوقی کمیاب است. خانم شرمن و آقای عراقچی در مذاکرات حتی عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقایان ظریف و کری باهم پیادهروی کردند. عراقچی میگفت امضای کری تضمین است! اما شرمن اخیرا گفت «یقینا میدانستیم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتایان ایرانی مدام میپرسیدند چگونه بدانیم به توافق پایبند میمانید و من گفتم راهی برای این کار وجود ندارد»! به تصریح آیه 22 سوره ابراهیم، شیطان در قیامت میگوید «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی. من بر شما تسلط و راهی نداشتم، فراخواندم و اجابت کردید».
3- عجیب اینکه هنوز هم امثال آقای روحانی اصرار دارند دموکراتها (طراحان تحریمهای فلجکننده، آشوب و بیثباتی 88، ترور و خرابکاری هستهای، و جنگهای نیابتی داعش علیه ایران) را ماهیتا جدا از جمهوریخواهان و ترامپ وانمود کنند و به همانها که این کلاه بزرگ را سرشان گذاشتند، به چشم مردمانی مودب و دلسوز بنگرند. با همین دستگاه ادراکی معیوب بود که اوباما را بسیار مودب یافتند و لفاظی رئیسجمهور قبلی فرانسه را باور کردند و گفتند «رئیسجمهور فرانسه به من در پاریس گفت یکی از اهداف روابط با ایران، اشتغال جوانان ایران است»! اما حالا ماکرون میگوید درباره تحریمها و تصمیم شرکتهای فرانسوی نمیتواند کاری بکند. پس برجام به چه کاری میآید؟
4- مطالبه تضمین، 3 سال پس از اجرای یک قرارداد، از آن حکایتهای تلخ است. گرفتن تضمین از طرف مقابل، پیششرط اجرای هر قرارداد معتبری است. همچنین پیشبینی خسارت در صورت عدم پایبندی به تعهدات، جزو بدیهیترین اصول عقد قرارداد است. از دیگر لوازم ماندگاری یک قرارداد، «پیشبینی مکانیسم معتبر شکایت، توازن تعهدات طرفین و همزمانی اجرای آن، در کنار امکان برگشتپذیری سریع تعهدات در صورت بدعهدی طرفین» است. متاسفانه هیچ یک از این 6 شرط در توافق برجام (و توتال و بوئینگ و...) رعایت نشد. آمریکا به همین دلیل، هم بارها توافق را زیر پا گذاشت و هم پس از گرفتن امتیازات لازم، بدون کمترین هزینه از توافق خارج شد. اروپاییها نیز دلیلی نمیبینند برای پایمال نشدن حقوق ایران تحرکی داشته باشند.
5- آقای ظریف در وین گفت «گرفتن ضمانت از اروپاییها ناممکن نیست». واقعا؟ 35 ماه پساز انعقاد توافق و 28 ماه پس از اجرای یک سویه آن، تازه وقت گرفتن تضمین است؟ چرا توافق در 28 ماه گذشته بدون هیچ تضمین گرفتنی توسط دولت ما اجرا شد؟ اگر از مردم عادی بپرسید برای خرید یک خانه یا فروش یک خودرو چگونه قراردادی باید نوشت که معتبر باشد و سرتان کلاه نرود، آیا حتی یک نفر، قرارداد بیچفت و بستی شبیه برجام (بدون رعایت اصول شش گانه) را که طرف مقابل بتواند پول یا مایملک شما را بالا بکشد اما به وعدهاش عمل نکند، تجویز میکند؟ در چه حال و هوایی بودند که چنین قراردادی را امضا کردند و جشن هم گرفتند؟
6- آقای عراقچی میگوید «مشکلات بانکی ما یک چهارمش به تحریمهای هستهای باز میگشت. یک مقداری به تحریمهای اولیه و یک سوم به «اف.ای.تی.اف»باز میگردد.... باید این را درک کنیم(!!) که اروپاییها برای همکاری با ایران بدون آمریکا با دو مشکل مواجه هستند. یکی مشکل سیاسی است. آمریکا و اروپا شراکت راهبردی دارند. اروپاییها به لحاظ فنی هم مشکلاتی دارند. شرکتها بر اساس سیستم سرمایهداری توسط مدیران و هیئت مدیران خود اداره میشوند». فرض کنید جای آقای عراقچی، موگرینی یا معاونش هلگا اشمید در گفتوگوی ویژه خبری حضور داشتند. آیا سست عهدی و بیمبالاتی اروپاییها را بهتر از این توجیه میکردند؟! همینجا باید از صدا و سیما گلایه کرد که همچنان اشتباه گذشته در محدود کردن انتشار نقدهای صاحب نظران را - این بار درباره اروپا- تکرار میکند و آنتن را یکطرفه کرده است. اظهارات عراقچی درباره برداشته شدن یک چهارم تحریمهای بانکی با برجام در حالی است که روحانی روز اعلام توافق گفت «در روز اجرای توافق، تمام تحریمهای بانکی و مالی یکجا برداشته میشود». سخنان امثال عراقچی و روحانی، چراغ سبز پیاپی به آمریکا و اروپاست مبنی بر اینکه دولت ایران، با کج رفتاری و بیصفتیهای شما برخورد نمیکند؛ بنابراین به بدعهدی خود ادامه دهید! با این دست فرمان، قطعا عایدی ناچیز برجام برای دولت به هیچ گرایش پیدا خواهد کرد.
7- برجام حتی زمانی که آمریکا ظاهرا از توافق خارج نشده بود، سالی 3 بار سکته میکرد. در سکوت تیم مذاکرهکننده ما، کنگره مصوبهای گذراند مبنی بر اینکه دولت آمریکا باید هر 4 ماه یک بار، ضمن گزارش درباره روند پایبندی ایران، تعلیق تحریمها را تمدید کند! یا به عبارت دیگر بتواند دبّه کند. دولت عجول ما یک بار برای 10-15 سال تعهد داد و ظرف 2 ماه همه تعهداتش را به اجرا گذاشت اما در مقابل پذیرفت آمریکا 4 ماه یک بار به برجام شوک بدهد! نتیجه اینکه هیچ سرمایهگذار خارجی جرئت نکرد حتی همکاری میان مدت داشته باشد. ظرف 4 ماه، کدام همکاری اقتصادی پایدار را میشود انجام داد؟! برجام برخلاف تصور، تبدیل به شمشیر داموکلس تهدید و القای بیثباتی نسبت به محیط اقتصادی پر سود و جذاب ایران شد.
8- اعتبار زدایی از دولت، یکی از خسارتهای برجام است. آمریکا و اروپا به اعتبار برجامزدگی آقای روحانی، تهدیدهای او به تلافی را «معتبر» نمیدانند. برجام طی 28 ماه پس از اجرا دایما زیر پا ماند، چون غرب این گونه میفهمید که هر معاملهای با توافق بکند، اعتراض موثری از تیم روحانی دریافت نمیکند. آمریکا با این یقین، رویکرد نقضی را که پیوسته «اعمال» میکرد، «اعلام» هم کرد تا عایدی «تقریبا هیچ» برجام، تبدیل به «تحقیقاً هیچ» شود. تناقض بزرگی اتفاق افتاد. تیم روحانی، از یک طرف چنان برجام را بزرگ داشتند که از یک رفتار تاکتیکی در حوزه دیپلماسی، به راهبرد مقدس ارتقا دادند. مذاکره و توافق، یک ابزار مشروط و طرفینی است. اما روحانی و تیمش به به نحوی رفتار کردند که گویا حاضر به توافق به هر قیمت و ماندن و اجرای یکطرفه آن هستند! آنها نگاه حیثیتی به برجام داشتند و ماجرا را ناموسی کردند؛ چنانکه هیچ صاحبنظری نتواند درباره منافذ و خلل آن چون و چرا کند. اما همین مسئله حیثیتی، وقتی با دست درازی پیاپی آمریکا و اروپا مواجه میشود، برخی مدیران غیور برجام زده، تمام غیرت و حساسیت خود را غلاف میکنند و رو به سمتی دیگر میچرخانند! تا این رویکرد غلط دگرگون نشود، برجام به ابتذال بیشتری کشیده خواهد شد. روحانی باید در مقابل دشمنان، اعتبار دولت خود را در تراز اقتدار نظام جمهوری اسلامی بازسازی کند.
9- دو سال قبل از برجام و سه سال پس از اجرای نیم بند آن، 25 وزارتخانه و معاونت رئیسجمهور به جز استثناهایی، معطل و منتظر عملکرد جادویی برجام بودهاند؛ انگار قرار است غولی از این چراغ جادو بیرون بیاید و با کارهای محیرالعقول، زحمت تدبیر و تلاش سختکوشانه را از روی دوش برخی دولتمردان بردارد. اما اکنون یکی باید به داد غول گرفتار در چراغ برسد و آن را از مخمصه برهاند. طی این 5 سال، به خاطر دیپلماسیزدگی (برجام زدگی)، از کارکرد تیم اقتصادی دولت غفلت شد. در برابر وزارت خزانهداری (جنگ) آمریکا که جور پنتاگون را میکشید، این طرف ستاد اقتصادی دولت، طفیلی دیپلماسی التماسی و راهبرد «واردات چشم پرکن» قرار گرفت. امروز این اتفاق نظر وجود دارد که دولت از ضعف فرماندهی توانمند رنج میبرد. به تعبیر فرشاد مومنی کارشناس اقتصادی حامی دولت، «دولت روحانی، اقتصاد را وصله و پینهای اداره میکند و بیبرنامهترین دولت سه دهه گذشته است». و به تصریح طهماسب مظاهری وزیر اقتصاد دولت اصلاحات «اگر روال فعلی بیتحرکی دولت ادامه پیدا کند، وضعیت شاخصهای اقتصادی نامطلوب خواهد شد».
10- روحانی سال 91 به طعنه میگفت «کشور مدیر میخواهد نه نوکر» و اکنون میگوید «ما نوکر مردم هستیم». مردم اما در مدیریت حرف، نه مدیریت دیدند و نه نوکری. آقای روحانی آن گونه که وزیر ارتباطات گفت، ساعت 10 صبح «خسته» بوده و گرنه آماراشتغال 200 هزار نفری در فضای مجازی را 2 میلیون شغل اعلام نمیکرد (آمار واقعی 33 هزار شغل است). وقتی از خستگی حرف میزنیم، دقیقا درباره چه چیزی حرف میزنیم؟ عبدالله ناصری (عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان) خبر میدهد «روحانی در مقایسه با همه رؤسای جمهور پیشین، وقت برای دولت نمیگذارد». او 9:30 صبح تا 19 سر کار است. ناطق نوری با اعتراض به روحانی گفته؛ من که فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم، از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر میشوم، شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید. روحانی حوزههای کلیدی را شوخی گرفته. او به دلیل روحیهاش مشورتپذیر نیست. حوزه اقتصادی دولت بسیار به هم ریخته است».
11- مرحوم هاشمی در آخرین جلسه یکی از کمیسیونهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، از شیوه مدیریت روحانی انتقاد کرده بود؛ به این دلیل که وقت کافی برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی نمیگذارد و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست. هاشمی 9 آبان 95 به روزنامه اعتماد گفت «از همان سال اول تأکید داشتم که نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف میشود. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمدهای روی آن انجام نشد که یکی مسئله اشتغال است». او همچنین گفته بود با 20 درصد نقدینگی میشد به اقتصاد رونق داد.
12- تناقضات عجیبی در دولت رخ داده است. گفتند تزریق پول به حوزه مسکن - که 250 شاخه شغلی و صنعتی را فعال میکرد، مردم را صاحبخانه مینمود و به اقتصاد رونق میداد- موجب افزایش نقدینگی و تورم میشود؛ پس باید نقدینگی را جمع کرد. با این سیاست انقباضی، رکود اقتصادی را شدت بخشیدند اما با این وجود، نقدینگی430 هزار میلیاردی را ظرف 5 سال، به 1485 هزار میلیارد تومان (بیش از سه برابر) رساندند! این نقدینگی تورم زا مدتی به سمت سوداگری زمین و مسکن رفت، سپس در دو سال گذشته به ویژه 6 ماه اخیر، بازار طلا و ارز را هدف گرفت. بنابراین تورمی که به قیمت تحمیل رکود، کاهش یافته بود، رو به افزایش گذاشت و مثلا بر اساس گزارش بانک مرکزی، به 34 درصد در بخش مسکن در تهران رسید. همزمان قیمت ارز صد درصد افزایش یافت! عجیب اینکه دولت در همین دوره، دربهدر جذب سرمایهگذار خارجی بود! آیا نمیشد با رونق دادن به بخش مسکن از طریق انتقال سرمایههای سرگردان و تضمین سود آن، به اقتصاد رونق داد، مشکل مسکن را چارهجویی کرد و از آشفتگی بازار ارز مانع شد؟ چرا همزمان، سیلاب نقدینگی و قحطی منابع سرمایهگذاری را موجب شدند؟
رایزنی های شرقی در کنار مذاکرات اروپایی
هادی محمدی در خراسان نوشت:
در حالی که دو هفته از فرصت چند هفته ای جمهوری اسلامی ایران به طرف های مقابل در برجام برای ارائه تضمین های عینی و واقعی برای حفظ تهران در برجام می گذرد، به نظر می رسد تحول جدیدی در این حوزه در حال رقم خوردن است. سفر محمد جواد ظریف به هند که به گفته منابع آگاه، خارج از روندهای معمول برنامه ریزی سفرهای دو جانبه انجام شده و سفر آینده رئیس جمهور به اجلاس سران کشورهای همکاری شانگهای که تا 10 روز دیگر در چین برگزار می شود و می تواند بستر مناسبی برای گفت وگوی مستقیم روحانی با روسای جمهور چین و روسیه به عنوان کشورهای نزدیک به تهران در برجام باشد نشان دهنده ابتکار جدیدی در دیپلماسی ایران است که می خواهد علاوه بر پیش بردن روند مذاکرات با سه کشور اروپایی بر سر برجام، رایزنی های خود را نیز با کشورهای شرقی که اتفاقا سیاست هایی نزدیک به ما داشته و از بزرگ ترین شرکای اقتصادی ایران نیز به حساب می آیند، ادامه بدهد.
نگاه به شرق یا به غرب در سیاست خارجی همواره و به ویژه در سال های اخیر موضوع بحث محافل سیاسی و کارشناسی بوده است که البته عمده کارشناسان بر گسترش متوازن این روابط تاکیددارند اما اگرچه بدیهی است که گسترش متوازن این روابط می تواند تا حد زیادی تامین کننده منافع کشور باشد، در مواقعی به دلیل تحولات فضای بین الملل حرکت به سمت یکی از این قطب ها و استفاده از تعارضات موجود بین آن ها نیز تامین کننده منافع ملی است حرکتی که به نظر می رسد اکنون ایران ضمن پیش بردن مذاکرات با اروپا نگاه جدی به آن دارد.
چین بزرگ ترین خریدار نفت ایران در دنیاست و در مجموع حدود 40میلیارد دلار در سال با ایران تبادلات اقتصادی دارد. هند نیز پس از چین رتبه دوم را در واردات نفت از ایران داشته به گونه ای که در ماه میلادی گذشته با خرید حدود 650هزار بشکه نفت خام در روز به تنهایی نزدیک به اندازه کل اتحادیه اروپا نفت ایران را خریده است. این افزایش خرید نفت از سوی دهلی نو پس از یک دوره سردی روابط بابت تنش درباره پروژه فرزاد ب و تلاش آمریکا برای گل آلود کردن روابط تهران – دهلی و سفر سال گذشته روحانی به هند که آب سردی بر این تلاش ها بود صورت گرفته و نشان می دهد هندی ها با وجود تهدیدهای برجامی ترامپ و از جمله احتمال شروع تحریم های ثانویه این کشور علیه ایران که می تواند اثر مهمی بر صادرات نفت ایران داشته باشد، سعی در اتخاذ سیاستی مستقل و متکی بر منافع ملی خود دارند. این گفته خانم سوشما سوارج، وزیر امورخارجه هند که تنها چند ساعت پس از ورود ظریف به دهلی در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره واکنش هند به تحریم های آمریکا علیه ایران اظهار کرده است « موضع دهلی مستقل از هر کشور دیگری است و هند تنها تحریمهای سازمان ملل را دنبال خواهد کرد و نه تحریمهای یکجانبه کشورها» نیز در همین باره قابل ارزیابی و توجه است به ویژه این که هندی ها از همان ساعات اولیه اعلام خروج آمریکا از برجام نیز با موضع گیری های مناسب ، پالس های مثبتی را از حمایت شان از برجام روانه تهران ساختند. استفاده دیپلمات های کشورمان از نیاز هند به نفت ارزان قیمت تر ایران در عرصه رقابت صادرات نفت با عربستان و عراق از یک سو و ظرفیت های بزرگ ایران در بندر چابهار در عرصه رقابت میان هند و پاکستان از سوی دیگر می تواند بسترهای مناسبی برای تحکیم و افزایش مناسبات دو کشور در دوران پرخطر کنونی باشد.
به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران راهبرد مهمی در چند هفته آینده برای دیپلماسی خود در نظر گرفته که علاوه بر مذاکرات فشرده در سطوح مختلف با طرف های اروپایی، رایزنی های گسترده با طرف های شرقی مهم ترین خط این ابتکار باشد. به گفته منابع آگاه، سفر روحانی به چین و دیدار با سران چین،روسیه و هند که عضو سازمان شانگهای هستند و سفر تقریبا ناگهانی ظریف به هند به عنوان سه اقتصاد پیشرو در گروه بریکس نشان دهنده این برنامه مهم کشورمان در شرایط کنونی است که نمی خواهد همه تخم مرغ های خود را در یک سبد نا مطمئن بگذارد و تلاش دارد تا از همه ظرفیت ها و قابلیت های خود که برای دیگران به عنوان مشوق مطرح هستند استفاده کند. طرف هایی که در این سال ها همواره از شرکای مهم اقتصادی و سیاسی ما به شمار رفته و حتی در شرایط تحریم نیز به رغم برخی انتقادات، توانستند گره های سخت را برای تهران باز کنند. ظریف در ماموریت دو روزه خود در دهلی چنین روندی را دنبال می کند تا برپایه یک دیپلماسی اقتصادی پیش رونده برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی و به همراه هیئتی بزرگ و بلند پایه از اقتصادیون، ضمن نشان دادن درهای سبز ظرفیت های اقتصادی ایران به هندی ها، پاتک موثری در برابر اقدامات مخرب آمریکایی ها در یارگیری و ائتلاف سازی علیه کشورمان باشد. همچنین سفر روحانی به چین نیز که اگرچه در چارچوب نشست شانگهای برگزار می شود ولی می تواند پاسخی به دیدار چندی قبل شی جی پینگ از تهران باشد و برگ دیگری از سوی کشورمان برای بازکردن راه های مناسب و متعدد در شرایطی است که آمریکا می خواهد محاصره اقتصادی علیه ایران را تنگ تر کند.
نگذارید خوابتان کنند!
محمد وزیری در وطن امروز نوشت:
اینکه «اروپا برای تداوم مسیر برجام، قابل اعتماد نیست» را در این کشور، شخص حسن روحانی بیش از هر کس دیگر میداند. روحانی علاوه بر اینکه همین 5 سال پیش، با لفظ تحقیرآمیز «آقااجازهها» اروپاییها را معرفی کرده، بیش از هر ایرانی دیگری هم طعم نامردی و گستاخی اروپاییها را چشیده است! او مردادماه 84، 2 سال پس از آنکه انواع امتیازات- تا پلمب کردن داوطلبانه تمام تاسیسات هستهای کشور!- را به اروپاییها داده و آماده رفتن از شورای عالی امنیت ملی بود، در نامهای تاریخی و دردناک خطاب به البرادعی، دبیرکل وقت آژانس نوشت: «...متاسفانه در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجامنشده و درخواستهای بیشتر روبهرو شد!»
روحانی در ادامه به موارد متعدد نقض عهد اروپاییها اشاره کرده، گویی با مفروض گرفتن استقلال آژانس، سعی دارد پس از خیانت اروپاییها، شاید با نامه نوشتن و گلهگذاری به البرادعی، وضعیت پرونده هستهای ایران را تغییر دهد! اینها اطلاعات اختصاصی روحانی است که طی سالها با گوشت و پوست خود آنها را لمس کرده است. ما اما در مقام یک ناظر عادی میدانیم پیش از آنکه ترامپ از برجام خارج شود، اروپاییها تعهد داده بودند تمام خواستههای فرابرجامی او را نیز طی مذاکراتی جداگانه با ایران، محقق کنند. برای اروپاییها این مهم بود که با خروج ترامپ از برجام، دستبند برجام از دست ایران باز نشود. آنها معتقد بودند ایران معتدل و نرمالیزه شده با برجام، برای دادن امتیازهای جدیدتر رامتر خواهد بود. ترامپ اما روش خاص خود را داشت و ظاهراً بهرغم قول و قرارهای قبلی با اروپاییها، برجام را پاره کرد.
«وندی شرمن» عضو سابق تیم مذاکرهکننده هستهای آمریکا، توضیح خاص خود را در اینباره دارد و میگوید ترامپ تنها برای آنکه برجام دستاورد دولت اوباما بود، از آن خارج شد. رسانههای منطقهای، اروپایی و آمریکایی اما تمرکزشان را بیشتر حول پیشگویی آینده قرار دادهاند. این موضوع علاوه بر آنکه سویه دراماتیک جذابی دارد، واقعی هم به نظر میرسد و به قول معروف، خوراک رسانه است. اینجا رسانههای نشاندار اصلاحطلب با دقت و سرعت، همان تحلیلها را ترجمه، زیرنویس و بازنشر میکنند. فرو بردن مخاطب در کلافی سردرگم از تحلیلهای پرشمار که هر روز به فضای افکار عمومی جهان- و نهتنها ایران- پمپاژ میشود اما بیشتر از آنکه چیزی عاید مخاطب کند، او را خمار و خموده خواهد کرد. ما باید مشتی آب به صورت خود، مسؤولان و جامعهمان بپاشیم تا دوباره بازنده نشویم!
ترامپ اما چرا برجام را پاره کرد؟ و مهمتر اینکه چرا چند روز قبل از فرارسیدن موعد تمدید تحریمها، این عمل را انجام داد؟ پاسخ را باید در روانشناسی خاص او دید. ترامپ یک بازاری کهنهکار است؛ از آنها که پیش مشتری، برای نفس کشیدنشان هم برنامه دارند! او معتقد است برای موفقیت در چانهزنی، همان ابتدا باید بالاترین قیمت ممکن را پیشنهاد داد و به قولی، به طاق زد تا حریف آچمز شود و اجباراً در زمین شما بازی کند. او اکنون 2 هدف دارد؛ اول اینکه برنامه بهبود وضع اقتصاد داخلی آمریکا را ادامه دهد و دوم اینکه دوره ریاستجمهوریاش را تکرار کند. او برای این منظور باید ثابت کند برجام، توافق بدی بوده و توافق خوب را هم به مردم آمریکا نشان دهد!
بر این اساس، او با آگاهی از میزان قدرت اقتصادی اروپا برای ایستادگی احتمالی در برابر خود، در یک شوی تلویزیونی پرسروصدا زیر برجام زد. این خروج به 2 دلیل، مصداق چانهزنیهای خاص ترامپ بود؛ اول اینکه چند روز قبل از موعد تمدید تحریمها بود تا نشان قاطعیت باشد و دوم آنکه 2 بازه 90 و 180 روزه مذاکراتی را باز گذاشت تا در آن، توافق بهتر از برجام را هم به مردم آمریکا و جهان معرفی کند! اروپاییها اگر واقعاً چنانکه میگویند هم از اقدام ترامپ رنجیده باشند، برای پیمانکاری ترامپ در پختن توافقی بهتر از برجام، هیچ تردید ندارند. اینجا هم ما در ایران، دولتی داریم که تمام هویتش را به مذاکره با غرب گره زده است. پس ترامپ حساب اینجا را هم کرده بود.
ترامپ علاوه بر آنکه باعرضه است، مشتریشناس هم هست!
او میداند مثلاً امتیاز گرفتن از کسی چون «کیم جونگ اون» ابداً با این مدل جواب نمیدهد، لذا تا سخنان قدیمی بولتون درباره استفاده از مدل لیبی برای کرهشمالی مجدد در رسانهها مطرح میشود، زود میگوید اصلاً مدلی به نام لیبی نداریم! اینجا اما حساب فرق دارد و براستی چرا وقتی مشتری اینقدر تشنه است، نباید به طاق زد؟! ترامپ نهتنها از حیث سیاسی که از جهت اقتصادی هم برای خروجش از برجام چرتکه انداخته و میداند نتیجه افزایش تنش؛ بالا رفتن قیمت نفت، رونق استخراج نفت شیل و در یک کلام، کار و کار بیشتر برای مردم آمریکاست! بتازگی هم مکرون گفته: «با آمریکا بر سر ایران، جنگ تجاری راه نمیاندازیم. رئیسجمهور فرانسه، مدیر توتال نیست!» اینجا ما اما به جای آنکه نشان دهیم ترامپ ما را خوب نشناخته، بلافاصله و بدون طی روالهای قانونی، پشت تریبون میآییم و میگوییم برجام را با اروپا ادامه میدهیم!
ما نهتنها تعهدات خود- حداقل بخشی از آن- را معلق نمیکنیم که برای پذیرش دیگر شروط ترامپ و رفقایش هم عجله داریم. آنقدر که همین جور اتفاقی(!) لایحه الحاق به کنوانسیون پالرمو، با چندین غلط تایپی به دست نمایندگان میرسد تا خودمان، شورای نگهبان، تاریخ، مردم و همه چیز را دور بزنیم! تصویب 3 لایحه دیگر شامل الحاق به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم، اصلاح قانون پولشویی و اصلاح قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم هم با جدیت از سوی معاون پارلمانی رئیسجمهور پیگیری میشود. قهرمانان دیپلماسی هم ابداً به این فکر نمیکنند که شاید لااقل پس گرفتن موقت این لایحههای استعماری از مجلس و اعلام عمومی آن، پیامی حداقلی برای ترامپ و تیم اروپاییاش ارسال کند. آخر این غمنامه، این لطیفه را هم از جناب مکرون داشته باشید که گفته است: «اولویت من تلاش برای گشایش اقتصاد و جامعه ایران است!»
حقوق بشرآمریکایی و کرامت بشر
عبدالله متولیان در جوان نوشت:
آن حقوق بشری که غرب و نظام سلطه به رهبری شیطان بزرگ در جهان دنبال میکنند دهها اشکال اساسی دارد که برخی از آنها عبارت است از: ۱ - بیش از آنکه ماهیت حقوقی داشته باشد، ماهیتی سیاسی دارد. ۲ - با فرهنگ ملتها در تضاد آشکار است. ۳ - بر اساس منافع چند کشور خاص تنظیم شدهاست. ٤ - مروج فرهنگ لیبرال دموکراسی و سرمایهداری غربی است. ۵ - در تضاد آشکار با همه ادیان الهی است. ۶ - جهان شمول نیست. ۷ - فاقد پشتوانه مکتبی و ایدئولوژیکی است. ۸ - فاقد اصول و مبانی اخلاقی بوده و مبتنی بر بیاخلاقی و هرزگی و سقوط انسانیت است. ۹ - فاقد ضمانت اجراست. ۱۰- با سلیقه قدرتهای بزرگ و بر اساس حفظ منافع قدرتها اداره میشود.
نظام سلطه و در عصر حاضر مشخصاً امریکا اهداف متعددی را در پناه موضوع منشور حقوق بشر در سطح جهان دنبال میکنند: ۱ - فرهنگسازی و یکسانسازی. ۲ - الگوسازی رفتاری. ۳ - منزویسازی. ٤ - پروپاگاندا و دیپلماسی رسانهای. ۵ - مدیریت افکار عمومی. ۶ - موجه سازی رفتار خود در جهان. ۷ - دستاویزسازی برای جنگ در کشورها. ۸ - مداخله در امور کشورها. ۹ - قانونی کردن نظام سلطه. ۱۰ - ایجاد سازمانهای مردم نهاد! وابسته. ۱۱ - سازماندهی شبکه نفوذ و جاسوسان در کشورها. ۱۲ - تحقیر ملتها و فرهنگها. ۱۳ - دفاع از حقوق بشر در جهان با هدف فرار از پاسخگویی. ۱٤ - دوقطبیسازی و چند قطبیسازی در کشورها. ۱۵ - ترویج سکولاریزم و لائیزم در جهان. ۱۶ - ترویج اومانیزم. ۱۷ - امتیازگیری از دولتها. ۱۷ - اعمال تحریم. ۱۸ - اعمال فشارهای سیاسی و غیرسیاسی. ۱۹ - جهانی سازی حقوق بشر به سبک غربی. ۲۰ - ممانعت از شکلگیری نظامهای مترقی حقوق بشری در تقابل با نظام سلطه.
غرب و مشخصاً شیطان بزرگ در سده اخیر جنایات ضد بشری خود را پشت نقاب دفاع از حقوق بشر پنهان کرده است. از سال ۱۹۱۶ میلادی تا کنون بالغ بر ۱۵۰ جنایت ضد بشری در کارنامه ننگین یانکیهای امریکایی ثبت و ضبط شده که: «فاجعه هیروشیما و ناکازاکی»، «کشتار داخائو»، «کشتار بیسکاری»، «کشتار شینونه» «مداخله در جنگهای کره» «زندان گوانتانامو»، «تولید و تجهیز و حمایت از تروریسم»، «برنامهریزی و اجرای براندازی در کشورها»، «تجاوز و کشتار وحشیانه مردم ویتنام»، «نسلکشی مسلمانان با استفاده از بمبهای شیمیایی و میکروبی و... »، «مدیریت و اداره تمامی جنگها و قتل عامهای بشری در جهان»، «کشتار کور و بیمنطق مسلمانان عراق و افغانستان به بهانه انتقام گیری از کشتههای ۱۱ سپتامبر»، «نژادپرستی، نقض حقوق بشر، صادرات و ترویج خشونت و خونریزی و هرج و مرج در جهان»، «دخالت در امور کشورها و تهدید استقلال کشورها در جهان» از جمله آنهاست.
علاوه بر موارد مذکور ایران نیز از ترکشهای حقوق بشر امریکایی بینصیب نبوده و بیشترین آسیب را دیده است که: «کودتای ۲۸ مرداد و سلطه بر جان و مال و ناموس مردم»، «تجاوز دزدانه به ایران در واقعه طبس»، «کودتای شهید نوژه»، «تجهیز و حمایت از منافقین و سایر گروهکها»، «حمایت از صدام و ورود به جنگ با ایران و حمله به هواپیمای مسافری و... »، «ایران هراسی و تحریک دولتهای عرب علیه ایران»، «تولید و تجهیز و سازماندهی تروریزم داعشی و القاعده و... »، «اعمال شدیدترین تحریمهای ضد انسانی»، «تهدید و ممانعت از روابط تجاری سایر کشورها با ایران»، «تصویب بودجه برای نفوذ براندازی» و... از جمله آنهاست.
نقض حقوق بشر، خشونت و خونریزی امریکایی، اختصاص به سایر کشورها نداشته و مردم امریکا بهویژه رنگینپوستها نیز همواره مورد تعرض و نقض حقوق بشر امریکایی قرار داشتهاند. روزنامه واشنگتنپست در صدمین روز دولت ترامپ نوشت: «ترامپ در این صد روز ٤۸۸ دروغ گفته است» که اگر اینک بهروزرسانی شود باید صدها مورد دیگر به آن اضافه شود.
امریکا بهعنوان مدعی دفاع از حقوق بشر کشوری است که افتخار میکند یک بیمار روانی، یک مفسد اخلاقی، یک دروغگوی قهار و یک جانی و مروج خشونت رئیسجمهور آن کشور است.
در امریکای مدعی آزادی و حقوق بشر، حقوق سیاهپوستان و سرخپوستان بهکلی نادیده گرفته میشود. پایگاه اینترنتی لاپروگرسیو مینویسد «تعداد زندانیان سیاهپوست در امریکا بهمراتب بیش از سیاهانی است که در سال ۱۸۵۰ و پیش از جنگ داخلی در این کشور به بردگی کشیده شدند».
در مناطق سیاهپوست نشینِ امریکا از هر پنج جوان سیاهپوست حداقل چهار نفر در طول زندگی خود ممکن است به اتهامات مختلف دستگیر و گرفتار نظام قضایی فاسد امریکا شده باشند.
نژادپرستی پلیس در امریکا، خود عامل فزاینده جرم و جنایت و جمعیت زندانیان شده و امریکا را به اردوگاه کار اجباری و زندانی بزرگ شبیه گولاگ تبدیل کرده و به نظر میرسد نظام فاسد سرمایههای امریکا با گولاگیسم اقتصادی و بردگی مدرن قضایی و بهرهکشی از انبوه زندانیان رنگینپوست اداره میشود.
روزانه بیش از ۹۰ نفر (سالی ۳۳ هزار نفر) بهوسیله سلاح گرم قربانی خودخواهی و پولپرستی تولیدکنندگان اسلحه و مافیای جهنمی سلاح و مهمات میشوند و این تعداد بهجز افرادی است که توسط پلیس به صورت رسمی و قانونی!! کشته میشوند.
مایکل مک فیرسون رئیس مؤسسه «کهنه سربازان برای صلح» میگوید: «به مردم امریکا آشکارا آموزش داده میشود تا از سیاهپوستان ترس و واهمه داشته باشند و به آنها به چشم حیوان نگاه کنند».
علاوه بر سیاهپوستان، بومیان امریکا (وارثان اصلی امریکا) بیش از یک قرن است که برای حفظ هویت محلی و بومی خود در مقابل فرهنگ ویرانگر و یکسانساز امریکایی در حال مقاومت هستند و هیچکس در جهان فریادشان را نمیشنود.
۲۵ سال است که هیچ عزم و ارادهای برای پیگیری کشتار بیرحمانه و قرون وسطایی فرقه داوودیه و مسیحیان ادونتیست وجود ندارد. و اینک زمان آن فرا رسیده تا وجدانهای بیدار بشری، رسانههای آزاده، افراد و شخصیتهای حقیقی و حقوقی جهانی و... . علیه بیدادگری حقوق بشر امریکایی وارد میدان شده و به پشتوانه افکار عمومی جهانی پایان فاشیست حقوق بشر امریکایی را مطالبه کنند.
اجماع، کلید ابرچالشهای اقتصادی
محسن جلال پور در ایران نوشت:
نخستین نشست شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه گانه تشکیل شده و سؤال این است که با تشکیل این نشست آیا گام مؤثری برای حل و فصل ابر چالشهای کشور برداشته میشود؟ در سالهای گذشته بارها از سوی اقتصاددانان و ناظران توسعه درباره وجود چند چالش جدی در کشور هشدار داده شده اما دولتها معمولاً از کنار هشدارها گذشته یا درنهایت با تدابیر کوتاه مدت بر مسأله سرپوش گذاشتهاند.
با گذشت زمان چند چالش اقتصاد ایران به ابرچالشهای نگرانکننده تبدیل شدهاند که امروز شرایط نگران کنندهای برایمان به وجود آوردهاند. به نظر میرسد با تمهید رهبری چهار ابرچالش جدی در دستور کار سران قوا قرار گرفته است که به این شرح هستند:
1-کسری بودجه دولت ۲- بحران نظام بانکی ۳- موانع کسب وکار و تولید
۴- فقر و نابرابری.
کسری بودجه بزرگ و افزایش هزینههای جاری در بودجه، هزینههای عمرانی را به کمترین حد ممکن رسانده است.به گونهای که دولت مجالی برای انجام وظایف خود ندارد. کسری صندوقهای بازنشستگی نیز بشدت روی بودجه سنگینی میکند.سه سال دیگر، 50 درصد بودجه را باید صرف پرداخت حقوق به بازنشستگان کنیم. پس بیخود نیست که از کسری بودجه به عنوان
«ام المصائب» اقتصاد کشور یاد میشود، چون به تنهایی بر ابرچالشهای بحران آب، محیط زیست، صندوقهای بازنشستگی و نظام بانکی تأثیر میگذارد و بیکاری را نیز تشدید میکند.
فقر و بیکاری عواقب سیاسی و امنیتی دارد. ابعاد این ابرچالش دامنگیر حوزههای دیگر شده به گونهای که رئیس جمهوری به درستی میگوید هیچ خطری بالاتر از بیکاری نیست. انبوهی از جمعیت جوان در صف انتظار کارند و این نگرانی وجود دارد که بیکاری از دایره اقتصاد خارج شده و ابعاد اجتماعی و امنیتی پیدا کند.
ارزیابیهای داخلی و خارجی در مورد فضای کسبوکار مؤید این نکته است که اقتصاد ایران در شاخص آزادی اقتصادی و رقابت پذیری در شرایط نامساعدی قرار دارد. این جایگاه نامناسب مؤید این نکته است که تولید در بنگاههای اقتصادی ما با محدودیتهای پیچیده و سختی همراه است. بخش خصوصی مدام از دولت میخواهد که این فضا بهبود پیدا کند.
وضع نظام بانکی هم اصلاً خوب نیست. فساد و مدیران نالایق دست به دست هم دادهاند تا نظام بانکی ایران را نابود کنند. داراییهای منجمد و موهوم در ترازنامه بانکها که منجر به جنگ قیمتی شده و در کنار آن، سیاستهای مداخلهجویانه دولت در بازار ارز و پایین نگاه داشتن دستوری نرخها منجر به التهاب در بازار و تشدید مشکلات نظام پولی کشور و آتشزنهای برای ایجاد بحران شده است.
واقعیت این است که هرکدام از این ابرچالشها برای ساقط کردن یک ساختار سیاسی کافیاند و ما در حال حاضر این همه چالش را یکجا و با هم داریم.
در چنین شرایطی رهبری با تشکیل شورایی سعی کردهاند نارساییهای حکمرانی موجود را برای حل ابرچالشهای اقتصادی برطرف کنند. چه آنکه با این تمهید، برخی ناهماهنگیها و اختلاف نظرها درباره مسائل اقتصادی برطرف میشود و تصمیمگیران کشور درباره مهمترین ابرچالشهای اقتصادی به تقریب ذهنی و اجماع راه حلی میرسند. در این شرایط حساس، انتظار از حاکمیت این است که در مسیر اصلاح و ترمیم گام بردارد و مردم نیز باید صبوری کنند. ما وسط پیچیدهترین و حساسترین بازی یک قرن گذشته قرار داریم و در جهان پر آشوب فعلی، هیچ سناریویی به نفع ما نوشته نمیشود. به گمانم درهیچ زمانی، مردم ایران تا این اندازه تنها نبودهاند. پس همبستگی و اتحاد و صبوری را برای چه زمان و چه شرایطی تجویز کردهاند؟
روسیه از ایران و برجام چه میخواهد؟
بهرام امیراحمدیان در شرق نوشت:
اکنون خروج ایالات متحده از برجام، آزمون دیگری برای راستیآزمایی روسیه است که پنداشته میشود از ایران در برابر ایالات متحده پشتیبانی خواهد کرد. ولی این شکل اخلاقی مناسبات در عرصه بینالملل جایی ندارد. هم چین و هم روسیه کشورهایی با درجه بالایی از زیادهخواهی در ارتباط با شرکای خود هستند و اگرچه بازی برد-برد را به نظر خودشان با ایران داشتهاند ولی سهم آنها خیلی بیشتر از سهم ایران بوده است. نمونه اخیر در سوریه اتفاق افتاده است که روسیه سهمی بسیار بیشتر از ایران برای خود برمیدارد. در روابط چین با روسیه نیز میتوان اینگونه موضوعات را مشاهده کرد. قرارداد صادرات گاز روسیه از سیبری به چین به مبلغ 400 میلیارد دلار اگرچه از نظر قدرمطلق ارزش رقمی درشت است، ولی این مقادیر در 30 سال و آن هم بهصورت کالایی به روسیه پرداخت خواهد شد و روسیه به بازار مصرفی کالاهای چینی و روسیه به پمپ بنزین چین تبدیل خواهد شد. بنابراین اگرچه چین یکی از طرفهای 1+5 در مذاکرات هستهای و برجام است، ولی در برابر خروج آمریکا از برجام چندان واکنش مورد انتظار ما ایرانیها را بروز نداده است. تجارت خارجی روسیه با جهان در سال 2017 برابر با 526.7 میلیارد دلار بوده است (تجارت خارجی چین 3953.1 میلیارد دلار) [هفت برابر روسیه] و ایالات متحده 3956.2 میلیارد دلار. چین 11.2 درصد و ایالات متحده 11.3 درصد تجارت کل جهان را در اختیار داشتهاند و سهم روسیه از تجارت جهانی فقط 1.5 درصد بوده است. سهم ایران از تجارت جهانی چهاردهم درصد (0.4 درصد)
بوده است. واردات روسیه در همین سال 182.8 میلیارد دلار و صادرات آن 343.9 میلیارد دلار بوده است. سهم آمریکا در صادرات روسیه 2.3 درصد و ایران یک درصد بوده است. در محیط بینالملل هر کشوری به اندازه حجم تجارت خارجی، تولید ناخالص داخلی و کنشگری در مسائل بینالمللی میتواند نقش داشته باشد. ازاینرو هر کشوری سیاست خارجی خود را بر مبانی شرکای تجاری یا شرکای استراتژیک و منافع و تهدیدات خود تدوین میکند. درباره روابط ایران و روسیه میتوان گفت که نگاه روسیه به ایران با نگاه ایران به روسیه هیچگاه هموزن و همراستا نبوده است. بهویژه آنکه در ایران در برخی موارد و در بین برخی گروهها نگاه به روابط بین دو کشور، نگاه دوره جنگسردی است؛ به این معنی که روسیه بهعنوان یک ابرقدرت در برابر آمریکا دیده میشود. این نگاه دوقطبی سبب بروز برآوردهای اریب در نگاه به روسیه میشود و پنداشته میشود که روسیه قهرمان رویارویی با آمریکاست. ولی جهان دوقطبی دیگر وجود ندارد و بلوک شرق از هم پاشیده است و چین کمونیست چیزی شبیه به یک جهان سرمایهداری از نوع دنگ شیائوپینگی است با جمعیتی بیش از 1.3 میلیارد نفر. اگر بهفرض جهان دوقطبی هم وجود داشته باشد، قدر مسلم این است که باز هم آمریکا قطب نخست است ولی قطب دوم روسیه نیست که کشور دوست و همسایه (البته آن هم فقط از طریق دریای خزر و بدون مرز زمینی) ماست. در این دوره چینی ظهور کرده است که دوشادوش آمریکا در تجارت جهان نقش دارد و دومین اقتصاد جهان بعد از آمریکاست (آمریکا 19 هزار و چین 12 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارند).
از آنجا که در ایران برخی نگاهها به محیط بینالملل خوشبینانه یا آرمانی است، طبیعی به نظر میرسد که با نگاه جنگسردی تلفیق شود (هرچند در روسیه نیز بین ناسیونالیستها هنوز این نگاه وجود دارد)، اینکه روسیه یک ابرقدرت نظامی است که در برابر آمریکا و غرب ایستاده است. بنابراین از روسیه انتظار میرود که از منافع ایران، کشور دوست و همسایه در همه زمینهها در برابر غرب دفاع کند. برگردیم به حجم اقتصاد. روسیه بعد از بحران اوکراین از سال 2014 درگیر تحریمهای غرب است و این کشور را به سبب اشغال شبهجزیره کریمه تحریم اقتصادی کردهاند. روسیه کشوری قوی است که در برابر این تحریمها ایستادگی کرده و درعینحال از نظر نظامی قدرتمند شده است و در برابر غرب میخواهد به توازن استراتژیک برسد. تنها ایالات متحده حدود 700 میلیارد دلار بودجه سالانه نظامی دارد که روسیه شاید یکدهم آن را بتواند تخصیص دهد. اگر روسیه بخواهد به اندازه آمریکا هزینه نظامی داشته باشد، توان آن را نخواهد داشت. زیرا ناگزیر خواهد بود چندینبار بیشتر از سهمی که آمریکا از تولید ناخالص داخلی خود صرف بودجه نظامی میکند، هزینه کند. این برای روسیه ممکن نیست. در این فضا ما انتظار داریم روسیه بدون چون و چرا از منافع ما به هر قیمتی که شده، دفاع کند. اکنون باید دید ما در سیاست خارجی روسیه در کجا قرار داریم؟ روسیه ایران را در سیاست خارجی در محدوده خاورمیانه میبیند. در سیاست خارجی روسیه اولویتها بهترتیب به غرب، خاورمیانه، آسیا و اقیانوس آرام و کشورهای پساشوروی داده میشود.
برای هریک از این مناطق نیز چالشها و تهدیدات، فرصتها و وظایف اصلی سیاست روسیه در برابر هریک از این عوامل ملاحظه میشود. روسیه در چارچوب این رهنمودها نقاط قوت خود را معرفی نمیکند و برای خود نقاط ضعفی متصور نیست و خود را اَبَرقدرت جهانی میشمارد. این سیاست خارجی روسیه البته ناکارآمدیهایی هم دارد؛ زیرا از نظر مدیریت استراتژیک نقاط قوت و ضعف خود را معرفی نمیکند. حالا ایران در این سیاست خارجی در خاورمیانه تعریف میشود که منطقهای مهم است. خاورمیانه بهعنوان جبههای از ایدئولوژی اسلامگرای رادیکال، تهدیدی برای روسیه و متحدان آن به شمار میرود. درعینحال روسیه نقش خود را تحکیم میکند و دارای قدرت جهانی مسئولیتپذیر است که در حل مسائل امنیتی مشترک کمک میکند. نتایج اصلی سال 2017 در این زمینه عبارتاند از:
- آزادسازی بخش درخورتوجهی از سوریه از دست داعش با مشارکت مستقیم روسیه؛ ایجاد شرایط برای حرکت روند صلح و بازگرداندن آرامش به سوریه و همکاری روسیه با ایران در سوریه در این چارچوب ارزیابی میشود و دیدیم که پس از ختم مبارزه با تروریسم ولادیمیر پوتین در پایگاه نظامی سوریه خود را قهرمان و پیروز میدان اعلام کرد و سخنی از ایران به میان نیاورد. بنا بر سیاست خارجی روسیه توافقنامه در زمینه افزایش مناطق، جلوگیری از درگیریهای بین روسیه و ایالات متحده در سوریه و پیشرفت در روند صلح آستانه از دیگر موارد است. عادیسازی روابط با ترکیه، توسعه روابط با عربستان سعودی، برای هماهنگسازی تعامل در بازار نفت و در پایان حفظ وضع موجود با توجه به برنامه هستهای ایران ذکر شده است. از سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، نقل شده که گفته کشورش خواهان حفظ توافق هستهای است، اما در کنار آن معتقد است به یک توافق الحاقی نیاز است که نگرانیهای غرب را درباره برنامه موشکی ایران و نقشش در خاورمیانه و سوریه برطرف کند. این چیزی است که ایران تاکنون در مقابل آن مقاومت کرده است.
البته مورد دیگر حمله رژیم صهیونیستی به پایگاههای نظامی در مرز سوریه با فلسطین اشغالی است که گفته میشود بدون هماهنگی با روسیه نمیتوانست امکانپذیر باشد. در آغاز همکاری و حضور ایران و روسیه در صحنه سوریه اگرچه هر دو در یک نقطه مبارزه با تروریسم و تقویت دولت مرکزی سوریه همراستا بوده و فعالیتهای گسترده مستشاری و فنی و عملیاتی از هوا (روسیه) و از زمین (ایران) در این صحنه داشته و هدف مشترکی را دنبال میکردند؛ ولی در رویارویی با رژیم اشغالگر قدس همراستا و همداستان نبودهاند. روسیه روابط بسیار نزدیکی با رژیم اشغالگر قدس دارد و ایران در مبارزه با این رژیم است. در اینجا اختلافاتی بین دو کشور وجود و بروز دارد. باید توجه داشت که علاوه بر مسئله سوریه، جمهوری اسلامی به سبب روابط نزدیک با روسیهای که از سوی غرب تحریم شده است، نتوانسته است از سرمایهگذاری غرب و بهبود روابط در چارچوب برجام برخلاف تعهدات اروپا برخوردار شود. هرچه ایران روابط خود را با روسیه گستردهتر کرده و آن را به حوزههای امنیتی (اظهار تمایل ایران به عضویت در سازمان امنیت دستهجمعی)، سازمان همکاری شانگهای (اقتصادی، نظامی، امنیتی) و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (اقتصادی) کشانده است، به همان اندازه غرب به تعهدات خود درباره سرمایهگذاری و عادیسازی روابط خود با ایران مسامحه و تعلل کرده است.
در برخی از تحلیلها و گزارشها ایران شریک استراتژیک روسیه یا بالعکس روسیه شریک استراتژیک ایران اعلام و انتظارات روابط را بالا میبرند؛ ولی در واقع در محافل رسمی چنین قراردادی با ایران به امضا نرسیده است. ایران بهعنوان یک کشور قدرتمند خاورمیانه ظرفیتهای مناسبی برای تبدیلشدن به یک قدرت برتر منطقهای را دارد که این ظرفیتها هم مادی و هم انسانی است. اگرچه روسیه بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی است؛ ولی ایران هم از نظر ذخایر اثباتشده گاز طبیعی، اکنون مقام اول جهان را دارد و نیازمند سرمایهگذاری و تکنولوژی استخراج است. اروپا هم نیاز، هم سرمایه و هم تکنولوژی دارد. ایران و اروپا میتوانند در این معادله با هم همکاری کنند. هم تمایل و هم امکان همکاری باید به وجود بیاید. در آن صورت اروپا هم از سیطره انحصاری گاز روسیه بیرون خواهد آمد؛ هرچند این معادله به ضرر روسیه است و طبیعی است که دراینباره بهعنوان رقیب عمل کند. ذخایر اثباتشده نفت خام ایران 50 درصد بیشتر از روسیه است. نیروی انسانی ماهر و طبقه تحصیلکرده و انسجام ملی ایران از نقاط قوت این کشور است که بدون نیاز به پشتیبانی روسیه میتواند در عرصه بینالملل به ایفای نقش بپردازد. ایران از نظر علوم، تکنولوژی از نانوتکنولوژی تا هوافضا و بالستیک و هستهای ایران در منطقه خود بیمانند است. در علوم پزشکی از سلولهای بنیادی تا پیوند اعضا و بسیاری جهات دیگر، بیوتکنولوژی و آیتی ایران میتواند همه آنها را برای تبدیلشدن به قدرت به کار گیرد. ارتقای سرمایههای اجتماعی و حاکمیت قانون و تقویت روحیه دفاع ملی از ارکان تبدیل ایران به قدرت منطقهای است.