کد خبر 861259
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۱

مدعیان دیپلماسی» در مقابل «شریک دزد و رفیق قافله» چه خواهند کرد؟ مومن از یک سوراخ ۲ بار گزیده نمی‌شود.

به گزارش مشرق، «امیدرامز» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:

بررسی بیانات رهبر انقلاب در دیدار اخیر مسؤولان و کارگزاران نظام در ۲ بعد اساسی قابل بررسی است:

بیشتر بخوانید:

میخی بر تابوت رویای بازگشت‌ناپذیری تحریم‌ها


۱- دکترین سیاست خارجه در نحوه مواجهه ایران با آمریکا در نگاه رهبری، مواجهه با یک معاند و متخاصم است. غیر قابل انکار است که نحوه «کنش» ایالات متحده با ایران بعد از انقلاب اسلامی، یک نبرد ماهوی و ایدئولوژیک و با هدف حذف یا تغییر نظام بوده است. بنابراین نیازمند یک «واکنش همسطح» در نحوه تقابل است. بر خلاف دولت‌ها که نحوه مواجهه با آمریکا را به سطح «استراتژیک» تنزل می‌دهند (خطایی که در شوروی هم انجام شد و بنا به گفته «کلود دلماس» در کتاب «همزیستی مسالمت‌آمیز» نقطه آغاز فروپاشی این کشور شد) رهبری همواره با واقع‌بینی مبتنی بر مبانی قرآنی و تجربیات غیر قابل کتمان تاریخی سعی داشته‌اند این مواجهه را در سطح «ایدئولوژیک» نگاه دارند: «تجربه دوم، عمق دشمنی آمریکا با ایران و جمهوری اسلامی است.

دشمنی، دشمنی عمیق است، دشمنی سطحی نیست؛ مخالفت [آمریکا] بر اساس و بر محور مساله‌ای مثل مسأله اتمی نیست، این را همه فهمیده‌اند؛ بحث فراتر از اینهاست. بحث این است که اینها با نظامی که در این منطقه حساس سر بلند کرده، ایستاده، رشد کرده، با ظلم‌های آمریکا مخالفت می‌کند، نسبت به آمریکا هیچ‌گونه ملاحظه‌کاری نمی‌کند، روحیه مقاومت را در منطقه توسعه می‌دهد و پرچم اسلام را در دست گرفته، مخالفند».


۲- بر خلاف دولت دوازدهم و حامیان آن که سعی دارند این دشمنی را محدود به دولت دونالد ترامپ کنند، رهبری بازهم مبتنی بر یک نگاه عمیق راهبردی، این دشمنی را متوجه کل سیستم سیاسی این کشور می‌کنند: «نگویید اینها کار این دولت است و کار ترامپ است، نه! دولت قبل هم که با ما نشست، صحبت کرد و وزیر خارجه‌اش ۱۰ روز، ۱۵ روز در اروپا پایبند جلسات بود؛ آنها هم تقریبا همین جور[بودند]». ایشان پیش از این نیز بارها تاکید کرده‌اند بدعهدی‌های آمریکا محدود به برجام نبوده و تاریخ سیاسی قبل و بعد از انقلاب اسلامی پر است از بدعهدی‌ها و خباثت‌های آمریکا در قبال دولت و ملت ایران.

سیدحسین موسویان، عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در سال‌های ۸۲ تا ۸۴، سفیر سابق ایران در آلمان، عضو پیشین شورای عالی امنیت ملی و از اعضای نزدیک به رئیس‌جمهور در دولت‌های مرحوم هاشمی و خاتمی، در کتاب «ایران و آمریکا، گذشته شکست‌خورده و مسیر آشتی» روایتگر تاریخچه بدعهدی‌های آمریکا در قبال ایران است. روایت او از خباثت‌های مکرر آمریکا و البته خوشبین نبودن رهبر انقلاب و هشدارهای جدی به دولت‌ها مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن این کشور، در مقاطع مختلف زمانی، قابل توجه و عبرت‌آموز است که ذکر ۲ نمونه از آنها ضروری به نظر می‌رسد.


از سال ۶۸ و با روی کار آمدن مرحوم هاشمی به عنوان شخصیت پراگماتیک، آن مرحوم همواره به دنبال «تنش‌زدایی» با آمریکا بود و البته هر بار نیز با خباثت طرف مقابل مواجه می‌شد. نمونه بارز آن استراتژی «حسن‌نیت در مقابل حسن‌نیت» بوش پدر و پیشنهاد واسطه‌گری به ایران برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان در ازای حسن‌نیت آمریکا و بازگرداندن پول‌های بلوکه ایران بود که رفسنجانی تمرکز بسیار زیادی روی آن داشت و در نهایت هم پس از آزادسازی گروگان‌ها و دادن امتیازهای نقد (همانند آنچه در برجام شاهد بودیم) آمریکا بدعهدی کرد.


در دوره اصلاحات نیز همزمان با ریاست‌جمهوری بوش پسر، تلاش‌ها برای تنش‌زدایی از روابط ایران و آمریکا ادامه می‌یابد و این بار مسأله افغانستان بهانه مذاکره و همکاری می‌شود تا از قبَل آن، سایر موضوعات فی‌مابین نیز به صورت محرمانه برطرف شود. همکاری ایران با آمریکا برای مقابله با طالبان و القاعده با تمام امکانات ممکن اجرا می‌شود و شهریور سال ۸۰ تشکیلات طالبان و القاعده در شمال افغانستان متلاشی می‌شود. اما کمتر از ۴ماه بعد در دی‌ماه ۸۰، جرج بوش پسر، ایران را به عنوان «محور شرارت» معرفی می‌کند و همه رشته‌های دولت وقت در ایجاد روابط حسنه با دولت آمریکا، پنبه می‌شود. اما آنچه قابل توجه است، اظهارات حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی درباره پیش‌بینی رهبری درباره عدم حسن‌نیت و بدعهدی آمریکا در واقعه مذکور است. نویسنده کتاب نقل می‌کند:

«حسن روحانی به من گفت: آمریکایی‌ها مرتکب اشتباه بزرگی شده‌اند؛ افغانستان می‌توانست مدل مناسبی برای همکاری ایران و آمریکا برای مدیریت بحران در تمام منطقه شود. او ادامه داد آیت‌الله خامنه‌ای در شروع این همکاری به او گفته است دعوت آمریکا به همکاری [درباره افغانستان] تاکتیکی است؛ ایشان از ضرب‌المثل پارسی «خرشان از پل بگذرد» در تحلیل خود در جهت توضیح رفتار آمریکا نیز استفاده کرد و اینکه سپس آنها به موضع خصمانه گذشته باز خواهند گشت».


تعابیری از این دست در ماجرای برجام نیز بارها و بارها توسط رهبری به کار برده شد؛ اینکه «به این مذاکرات خوشبین نیستم» و اینکه «به طرف مقابل اعتماد نکنید، زیرا خرشان از پل بگذرد، به ریش‌تان می‌خندند».


بنابراین بر خلاف مدعیان دیپلماسی که مدعی آگاهی از نحوه تعامل با دنیا هستند و شناخت جهان را محدود به خود می‌دانند و البته نتیجه خوشبینی‌شان به قدرت‌های معاند بارها مشخص شده، رهبر حکیم انقلاب با شناخت کامل از اصول حاکم بر روابط بین‌الملل و واقع‌بینی و تدبیر مثال‌زدنی، هشدارهای لازم را درباره اینکه آمریکا از هر فرصتی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده می‌کند، به دولت‌ها و ملت داده‌اند و هربار که این هشدارها نادیده گرفته شده، کشور ضربه خورده است.


۳- اگرچه نگاه رهبری به اروپا مشابه نگاه ایشان به آمریکا نیست اما این نگاه توأم با بدبینی و بی‌اعتمادی است: «ما با این سه کشور [انگلیس، فرانسه و آلمان] دعوا نداریم [اما] اعتماد [هم] نداریم. مسأله ما دعوا کردن و اختلاف ایجاد کردن نیست، مسأله ما اعتماد نداشتن است؛ ما به این کشورها اعتماد نداریم و این هم متکی است به یک سابقه‌ای». این عدم اطمینان نیز ناشی از همراهی تروئیکای اروپایی با سیاست‌های آمریکا در مقاطع مختلف زمانی، از جمله درباره توافق برجام است: «یک تجربه دیگر که این هم تجربه مهمی است، تجربه همراهی اروپا و آمریکا در مهم‌ترین موارد است... این ۳ کشور نشان داده‌اند در حساس‌ترین موارد با آمریکا همراهی می‌کنند و دنبال آمریکا حرکت می‌کنند». اعلام شروط هفتگانه برای ادامه برجام با اروپا نیز در همین راستا قابل تفسیر است.

واضح است که استراتژی اروپا و آمریکا، تقسیم وظایف در قبال ایران جهت حفظ کشورمان در محدودیت‌های قبلی و در عین حال اعمال محدودیت‌های جدید علیه ایران است. آمریکا از برجام خارج شد تا «تهدید» و فشار «برجام۲» را بر ایران اعمال کند و اروپا، ولو ظاهری در برجام ماند تا ایران را به ماندن در برجام یک «تشویق» کند. بدیهی است خروج همزمان اروپا و آمریکا از برجام، منجر به خروج ایران و نابود شدن دستاوردهای قبلی ۱+۵ می‌شد ولی با باقی ماندن اسمی اروپا در برجام، ضمن حفظ و تثبیت محدودیت‌های قبلی ایران، با تهدید چماق آمریکا، به زعم آنها راه برای اعمال محدودیت‌های بیشتر نیز باز می‌شود.

در واقع با خروج اروپا از برجام نه‌تنها ایران محدودیت‌های قبلی را می‌شکست، بلکه ابدا حاضر به پذیرش محدودیت‌های جدید نیز نمی‌شد اما رهبری با علم به استراتژی آمریکا و اروپا و با اعلام شرایط هفتگانه، برخلاف انفعال توأم با التماس دستگاه دیپلماسی طی یک ماه گذشته، با اتخاذ استراتژی «تشویق و تهدید» در مقابل «تشویق و تهدید» آمریکا و اروپا، تصریح کردند اگر اروپا واقعا خواهان حفظ برجام و بهره‌مندی از مواهب اقتصادی آن در قبال ایران و همچنین ادامه توقف غنی‌سازی ایران است، باید هم فروش نفت و تراکنش‌های بانکی ایران را تضمین کند، هم از وضع تحریم‌های جدید علیه ایران جلوگیری کند و هم در شورای امنیت سازمان ملل برخورد قانونی با نقض عهد آمریکا انجام دهد، در غیر این صورت فعالیت‌های هسته‌ای ایران با غنی‌سازی ۲۰ درصدی از سرگرفته خواهد شد.

به عبارتی رهبری با یک نگاه راهبردی و حمله به استراتژی طرف مقابل، ضمن مطرح کردن این شروط، با خارج کردن ایران از موقعیت انتخاب بین دوگانه «برجام۲» یا «تحریم بیشتر»، اروپا را در موقعیت انتخاب «ادامه برجام یک و رفع تحریم‌ها» یا «پذیرش بازگشت ظرفیت‌های غنی‌سازی ایران» قرار دادند.

این هشدار باید مدت‌ها پیش از این و با هر بار نقض روح و جسم برجام توسط تیم مذاکره‌کننده داده می‌شد اما اصرار دولت بر ادامه حضور در برجام در هر شرایطی، منجر به گستاخ‌تر شدن طرف مقابل شد. گام مهم بعدی اخذ تضامین مورد نظر رهبری از اروپاست که بر عهده دولت است. نکته مهم این است که با توجه به تجربه تلخ دادن امتیازهای نقد از طرف ایران و عدم انجام مناسب تعهدات طرف مقابل طی ۳ سال گذشته، این بار نباید ارائه تضمین جهت تحقق خواسته‌های ایران از طرف اروپا منوط به پذیرش تعهدات جدیدی از جمله FATF و... شود. «مدعیان دیپلماسی» در مقابل «شریک دزد و رفیق قافله» چه خواهند کرد؟ مومن از یک سوراخ ۲ بار گزیده نمی‌شود.