کد خبر 861618
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۳:۱۶

نگاهی که معتقد است صدای جمهوریت صدای امامت است، وظیفه حکومت و ولایت را صرفا پشت مردم حرکت کردن و عمل به هوا و خواهش جامعه دانسته و رعایت مصلحت عامه را صرفا به کرنش کردن مقابل مطالبه مردمی می داند.

به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در کانال خود نوشت: این روزها یک تلقی رایج وجود دارد و ان اینکه خواست مردم ما مقاومت نیست و دولت تکلیفی ندارد جز اینکه عمل به امر مردم کند. فارغ از این تصور نادرست از جامعه، اما این نگاه دارای یک مبانی غلط است که شاید در مقاله امروز حجاریان مستقیم یا غیرمستقیم اشاره شده است.  

سعید حجاریان  به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام، در مقاله ای با عنوان"صدای جمهور، صدای معصوم" در روزنامه سازندگی، به رابطه "دولت مدرن" و "جمهوریت" اشاره کرده و می نویسد:"اهل تسنن قرن ها پیش از شیعه به این نتیجه رسیدند که باید امامت را در راستای جمهوری مردم متجلی دید."

حجاریان توضیح می دهد که اهل سنت روایت شیعیان درباره "من مات و لم یعرف امام زمانه..." را بجای امام زمان، "سواد اعظم" می دانند که همان صدای جمهوریت است. یعنی "هرکس از جمهور مردم کناره گیری کند به مرگ جاهلیت مرده است"

او سپس با همین مبنا به اهمیت و جایگاه مصلحت مردم در تدبیر سیاسی حکومت می پردازد.

اما ابهامی وجود دارد؛


آیا صدای "جمهوریت" صدای "امامت" است یا "صدای امامت" صرفا تحققش در "صدای جمهوریت" است؟ ایندو بسیار فرق دارد.

تفاوت روشن است؛ اما توضیح بیشتر اینکه یکبار صدای جمهوریت را صدای حق می دانیم و طبیعی است که از دل آن می تواند سقیفه هم خارج شود. یکبار "تحقق" صدای امامت را در دل جمهوریت می دانیم و نتیجه این می شود که گرچه مشروعیت حق و امامت بیرون از صدای جمهوریت است اما تحقق یافتن آن به عبور از دل جمهوریت و مردم است؛ مثل رفراندوم ابتدای انقلاب و یا همه انتخابات ها در جمهوری اسلامی.

بنابراین برخلاف برداشت آقای حجاریان نگاه اهل سنت و شیعه در نسبت جمهوریت و امامت کاملا متفاوت است.

اما اثر این بحث برای این روزهای ما چیست؟


نگاهی که معتقد است صدای جمهوریت صدای امامت است، وظیفه حکومت و ولایت را صرفا پشت مردم حرکت کردن و عمل به هوا و خواهش جامعه دانسته و رعایت مصلحت عامه را صرفا به کرنش کردن مقابل مطالبه مردمی می داند.

اما نگاه دوم معتقد است حکومت تشکیل می شود که اسلام محقق شود. البته تحقق اسلام در خواستن مردم است. پس باید تلاش کرد مردم همراه شوند تا اسلام نصرت یابد و محقق شود.

یک دنیا تفاوت بین ایندوست.


روشنتر شویم؛


مردم اگر نخواستند مقابل ظلم و استکبار بایستند، اینصدا صدای امامت نیست؛ اما اگر صدای حق، مقابله با استکبار است باید مردم را برای ایستادن و مقاومت رشد و آگاهی بخشید که تحقق چنین قیامی همراهی مردمست.

اولی پشت سر مردم حرکت کردن است و دومی جلوتر رفتن و مردم را همراه کردن. از اولی نشستن در می آید و از دومی بیدار کردن. اولی به اسلام سکولار می رسد و دین عرفی و پوسته ای و دومی به اجتهاد پویا و تحقق حقیقت دینداری در حکومت اسلامی.

شاید مبانی غربگرایی این روزهای برخی مسئولین ریشه در همین اعتقاد نادرست داشته باشد...والله اعلم.