کد خبر 862453
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۶

مضحک‌ترین بخشِ نمایش، مربوط به سرهنگ «یسخار شدمی» می‌شد. یعنی کسی که فرمان اول کشتار را صادر کرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در تاریخ خون‌بارِ حیاتِ «دولتِ یهود» در «فلسطین اشغالی» جنایت‌های رسوا و فضاحت‌باری اتفاق افتاده است که جز «تروریسم دولتی» نام دیگری بر آن ها نمی‌توان گذارد. یکی از قصابی‌های دیوانه‌وار، ماجرای کشتار در روستای «کفرقاسم» است. اما آن‌چه عرق شرم بر پیشانی انسانیت می‌نشاند، عاقبتِ جانیانی است که دست خود را به این جنایت آلودند. به مناسبت «روز جهانی قدس»، نگاهی کوتاه می کنیم به این جنایت تاریخی و عاقبت جنایت‌کاران:

در آستانه تجاوز سه جانبه اسرائیل، فرانسه و انگلیس علیه مصر در 7 آبان 1335 شمسی(که به «جنگ سوئز» اشتهار دارد)، مرکز فرماندهی ارتش صهیونیستی، مسئولیت گشت و حفاظت از مرزهای فلسطین اشغالی با اردن را به یکی از گردان‌ها تحت فرماندهی سرهنگ «یسخار شدمی» واگذار نمود  و یک گروهان حفاظت از مرزها تحت فرماندهی سرگرد «شموئیل ملینکی» که دستور ارتش را می‌بایست از «یسخارشدمی» بگیرد به گردان فوق‌الذکر اضافه نمود. نیروهای مرزی ارتش صهیونیستی مقرراتِ منع آمد و شد را در منطقه ای که روستای«کفر قاسم» در آن واقع است، در مثلث مرزی با اردن، به اجرا درآوردند. یسخارشدمی تدابیر سخت و شدیدی از جمله قانون منع رفت و آمد در شب را بر روستاهای عربی که در منطقه عملیاتی او قرار داشتند وضع نمود. این روستاها، روستاهای منطقة مثلث بودند که عبارتند از : کفرقاسم، کفربرا، جلجولیه، الطیره، الطیبه، قلنسوة، بیرالسکة، و ابتان.

یعنی همان روز 7 آبان که تجاوز سه جانبه علیه مصر آغاز شد، سرگرد ملینکی توسط یسخار شدمی، به مرکز فرماندهی فراخوانده شد و مسئولیت های مربوط به گروهانش و نیز راه‌های اجرا و به کار بستن آن مسئولیت‌ها را به وی ابلاغ گردید. وی زمان آغاز منع آمد و شد را به ساعت پنج بعدازظهر، جلو انداخت که محال بود ساکنان روستا به ویژه آن‌هایی که در خارج از روستا کار می‌کنند از آن آگاهی یابند. هر دو توافق کردند که قانون منع رفت و آمد بر روستاهای اشاره شده از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ۶ صبح به مرحله اجرا درآید. «شدمی» به «ملینکی» گوشزد نمود که این قانون جدی است و نه با دستگیری مخالفین آن بلکه با آتش گشودن بر روی آن‌ها باید پابرجا باشد و به او گفت «به جای دستگیری مخالفین بهتر است یک نفر کشته شود.» (براساس گواهی دیگران گفته است چند نفر کشته شوند.) و هنگامی که ملینکی از سرنوشت ساکنینی که از محل کارشان در خارج از روستا برگشته و اطلاعی از این قانون ندارند پرسید، شدمی جواب می‌دهد: «من احساسات را نمی‌خواهم. کشتن بهتر است... نمی‌خواهیم دستگیر کنیم... احساسات را کنار بگذارید...» و به عربی اضافه می‌کند که: «خدا به آنها رحم کند.» و پس از این مطلب ملینکی به مرکز فرماندهی خود بازگشت و جلسه‌ای را با حضور همه افسران گروهانش تشکیل داد و به آن‌ها ابلاغ کرد که جنگ آغاز شده و وظایف هرکدام را به آن‌ها محول نمود که شامل اجرای قانون منع آمد و شد با شدت تمام و بدون بازداشت بود و تاکید کرد: «خواسته شده که چندین قتل صورت گیرد.» و سپس سربازانش را به دسته ها و گروه‌هایی تقسیم نمود.

بعد از آن، تقسیم بندی دسته‌ها برای روستاهای عربی منطقه مثلث صورت گرفت که یک دسته به فرماندهی ستوان یک "گبرائیل دِهان" به روستای «کفر قاسم» اعزام شد. «دِهان» دسته‌ تحت فرمانش را به چهار گروه کوچک‌تر تقسیم کرده و یکی از آن‌ها را در مدخل غربی روستا مستقر ساخت.

 در ساعت چهار و نیم  بعد از ظهرِ  همان روز، توسط یک ستوان از دسته مزبور، کدخدای «کفرقاسم» با نام  «احمدصرصور» را فراخواند و حکم منع رفت و آمد را به او ابلاغ کرد و از او خواست که اهالی روستا را نسبت به این مطلب آگاه سازد. کدخدا به او گفت که ۴۰۰ نفر از اهالی در خارج روستا مشغول کار هستند و نیم ساعت باقیمانده تا اجرا قانون برای ابلاغ و اعلام به اهالی کافی نیست، لذا ستوان قول داد که تمامی افرادی را که از کار باز می‌گردند از این امر مطلع سازد و گفت «ضمانت بازگشت آن‌ها به روستا به عهده حکومت است.»

در ساعت ۵ بعدازظهر، در قسمت غربی روستا، جایی که دسته گروهبان «شالوم عوفر» در مدخل اصلی روستا مستقر بود، چهار کارگر  فلسطینی که در حال بازگشت به داخل روستا بودند،  به سربازان اسرائیلی با واژه «شالوم» سلام کردند و آن‌ها در پاسخ، هر چهار نفر به گلوله بستند، البته یکی از آن‌ها خود را به مردن زد و زنده ماند.

قربانیان بعدی، 12 کارگرِ زن را که از جمع آوری زیتون باز می‌گشتند. ستوان جبرائیل دِهان با بی‌سیم [درباره کشتن آنان] کسب تکلیف کرده بود و سپس آن ها را از دمِ تیر گذراند (یکی زنان، باردار بود). در طی یک ساعت و نیم، 49 فلسطینی کشته و 13 تن زخمی شدند. جالب این که سربازان اسرائیلی پول و ساعت مچی‌های آن‌ها را برداشتند.

در قسمت شمال روستا، سه نفر و در داخل آن دو نفر شهید شدند. و اما در روستاهای دیگر اوضاع بهتر بود. در روستای الطیبه  یک طفل 11 ساله شهید شد.

«امیل حبیبی» در کتابش با نامِ «کشتار کفرقاسم» که در بیستمین سالگرد این جنایت منتشر شد، جزئیات آن‌چه که در مدخل غربی «کفرقاسم» اتفاق افتاده و نیز چگونگی کشته شدن 9 گروه از مردمی را که پشت سرهم در حال بازگشتن به روستا بودند، شرح داده است. گروه هایی از کارگران با خودرو وارد روستا می شدند که آن ها را از خودرو پیاده کرده و در کنار دیوار مجاور، اعدام کردند. هنگامی که قتل عام گروه ششم از مردم که تعدادشان 15 نفر بوده پایان می‌یابد، ستوان«دِهان» در حین گشت با ماشین جیپ، از آن‌چه اتفاق می‌افتاده به وسیله مرکز فرماندهی‌اش مطلع می‌شود. مرکز به او اعلام می‌کند: «۱۵ عرب کم شدند.» بعد از کشتار دسته هفتم که تعدادشان ده نفر بود، مرکز به دِهان خبر می دهد که «شمارش کشته ها مشکل است». ستوان «لیوی» این دو خبر را به فرمانده گروهان «سرگردملینکی» منتقل می‌کند و او فورا دستور آتش‌بس و رفتار ملایم را به دِهان صادر می‌کند.  هنگامی که این دستور به دهان می‌رسد، تعداد شهدا به ۴۸ تن رسیده بوده. این تعداد در مدت زمان کم‌تر از یک ساعت یعنی تا قبل از ساعت ۶ بعدازظهر به شهادت می رسند.

در میان 43 فلسطینی که در مدخلِ غربی روستا کشته شدند، هفت نفر  پسر و دختر و زن جوان و پیر بودند که یکی از آنها ۶۶ ساله بود. اما در میان کسانی که در قسمت شمالی روستا به شهادت رسیدند دو پسر 9 و 15 ساله بوده‌اند و در وسط روستا 2 نفر که یکی طفل 8 ساله‌ای بوده شهید می‌شوند.

به این ترتیب آتش‌بس تنها زمانی برقرار شد که تقریبا همه خانه‌های «کفرقاسم» _که تعداد ساکنینش متجاوز از 200 نفر بوده _ داغدار می‌شوند.

مقامات اسرائیلی تا دو هفته کامل در برابر این کشتار سکوت اختیار کردند و  از درز اخبار آن به روزنامه‌ها و رسانه‌ها ممانعت نمودند. دفتر نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، ناچار شد بیانیه‌ای صادر کند. دولت «بن‌گوریون» کوشید جریان را کتمان و سانسور کند و جریانات را به خصوص از شهروندانِ عادی یهودی مخفی نگه دارد ولی اخبار فاش شد و حکومت را مجبور به انتشار بیانیه‌ای در رابطه با این حادثه نمود. در آن بیانیه آمده بود: «قانون منع رفت و آمد در تعدادی از روستاهای عربی در قسمت مرزهای شرقی (پس از افزایش تعداد عملیات چریک‌ها) به مرحله اجرا درآمد. اجرای آن هم برعهده یک گروهان از نگهبانان مرزی بود. اهالی روستا این قانون را که از ساعت 5 بعدازظهر تا 6 صبح بود، رعایت کرده‌اند و در بعضی از روستاها عده‌ای از ساکنین پس از شروع ساعت منع رفت و آمد به خانه‌هایشان برمی‌گردند که به دست نگهبانان مرزی مجروح می‌شوند. هنگامی که رئیس حکومت از این موضوع مطلع می‌شود در روز 11 نوامبر 1956 اقدام به تشکیل کمیته تحقیق برای روشن نمودن کم و کیف فاجعه در روز 29 اکتبر 1956 و اطلاع از حدود مسئولیت نگهبانان مرزی، افسران، ارتشیان و نظامیان می‌نماید.» همچنین در اطلاعیه بیان می‌شود که ضروری است آنان محاکمه شوند و دولت باید تاوان و غرامت به خانواده‌هایی که خسارت دیده‌اند را بپردازد.

اطلاعیه همچنین اضافه می‌کند که کمیته تحقیق به این نتیجه رسیده که فرمانده گروهان مرزبانی و تعدادی از فرماندهانی که دستوری غیر قانونی را اجرا نموده‌اند، به دادگاه نظامی سپرده می‌شوند و حکومت مقرر می‌دارد که به صورت فوری، مبلغی به هر یک از خانواده‌های متضرر پرداخت نماید. 

در این میان، دو عضو کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) موفق می‌شوند در روز  30 آبان (23 روز پس از کشتار) از حصار کشیده شده در اطراف روستا گذشته و اخبار جنایت را به «آوری آفنیری» (روزنامه نگار صهیونیست و عضو سابق پارلمان) منتقل نمایند. پس از آن بود که افشاگری آغاز شد. این افشاگری به قدری تکان‌دهنده بود که موجب شد جلسه پارلمان تشکیل شود. یکی از دو نماینده ای که موفق شده بود وارد کفر قاسم شود،  سعی کرد پرده از جزئیات جنایت بردارد ولی پس از 12 دقیقه صحبت، اعتراض اعضای پارلمان او را ساکت نمود.

برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت، سیزده تن - که در رأس آنها سرهنگ «شدمی» بود، به اصطلاح محاکمه شدند. محاکمه‌ای تقریبا دو سال طول کشید. این محاکمه به تبرئه «شدمی» انجامید و «موشه دایان» و «حیم هرتزوگ» به نفع او شهادت دادند. در نهایت به تاریخ  24 مهر 1337 شمسی، احکام زیر در حق آنها صادر شد:

«شموئیل ملینکی» به ۱۷ سال زندان، «گبراییل دِهان» و «شالوم عوفر » هر یک به ۱۵ سال زندان به خاطر اتهام شرکت در قتل  43 عرب و سربازان دیگر به 8 سال زندان به خاطر اتهام کشتن 22 عرب محکوم شدند و سایرین از اتهامات وارده مبرا شدند.

اما این مجازات‌ها همان‌گونه که صادر شده بودند، باقی نماندند. دادگاهِ تجدید نظر، حکم آن‌ها را تخفیف داد. مجازات ملینکی به 14 سال و مجازات دِهان به 10 سال و عوفر به 9 سال تخفیف داده شد. پس از آن نوبت به رئیس «ستادکل ارتش» رسید که مجازات محکومین را پس از تصویب آن تخفیف داد؛ ملینکی 10 سال، عوفر 8 سال و سایر قاتلین هم 4 سال. بعد نوبت رئیس دولت بود که او هم احکام صادره را کم کرد: ملینکی، عوفر و دهان هر کدام به ۵ سال زندان محکوم گشتند. در آخر، نوبت به «کمیته آزادی زندانیان« رسید که آن هم به نوبه خود دستور داد مدت یک سوم زمانِ زندانی هر یک از محکومین کاسته شود و همین‌طور آزادی‌های دیگری که یکی از آن‌ها در آغاز سال 1960 یعنی پس از گذشتن سه سال و نیم از کشتار صورت می گیرد.

اما مضحک ترین بخشِ نمایش، مربوط به سرهنگ «یسخار شدمی» می‌شد. یعنی کسی که فرمان اول در این کشتار را صادر کرد. او پس از گذشت سه سال از جنایت در «کفرقاسم»،  در آغاز سال 1959 میلادی محاکمه شد و مجازاتش تنها توبیخ و پرداخت غرامتی به مقدار یک «قروش» اسرائیلی بود.

در نهایت، اگرچه محاکمه متهمان «کشتار کفرقاسم» دو سال  پس از این کشتار، صورت گرفت اما پیش از سال 1339 شمسی،، همه آن‌ها بیرون از زندان و از آزادی کامل برخوردار بودند.

«کشتار کفرقاسم»، نمونه تروریسم دولتی است که اسرائیلی‌ها با برنامه ریزی و هماهنگی مقامات مختلف‌شان علیه فلسطینیان اعمال می‌کنند. «بن‌گوریون» نخست وزیر و «موشه دایان» وزیر دفاع  و رئیس ستاد ارتش و «شیمون پرز»معاون وزیر دفاع، مسئولان اصلی این کشتار بودند، اما دستگاه قضایی صهیونیست‌ها، آن ها را محاکمه نکرد.

شهدای فاجعه «کفرقاسم» از این قرارند:

1- إبراهیم عبدالهادی حماد عیسی: متاهل، 35 ساله
2     أحمد محمد صوص فریج:  متاهل، 35 ساله
3     جمعة محمد عبد صرصور: مجرد، 17 ساله
4     طلال شاکر عبد الله عیسی: 8 ساله
5     موسی ذیاب عبد حمد فریج: مجرد، 21 ساله
6     محمد سلیم خضر صرصور:  مجر، 15 ساله
7     أحمد محمد جودی عامر: مجرد، 17 ساله
8     جمال سلیم محمد طه:  11 ساله
9     جمعة توفیق أحمد عیسی: مجرد، 18 ساله
10     یوسف محمد إسماعیل صرصور: متاهل، 52 ساله
11     محمد عبد الرحمن عاصی: متاهل، 50 ساله
12     محمود عبد الرازق صرصور: مجرد، 16 ساله
13     سلیم أحمد بشیر بدیر : متاهل، 51 ساله
14     عبده محمد عبد الهادی عیسی: 9 ساله
15     عبده سلیم صالح عیسی: متاهل، 29 ساله
16     عبد الله محمد صرصور: 9 ساله
17     عبد الرحیم محمد سمیر بدیر : متاهل 25 ساله
18     علی نمر نوارة فریج: مجرد 17 ساله
19     غازی محمود درویش عیسی : مجرد، 20 ساله
20     عبده سلیم نوارة فریج: مجرد، 16 ساله
21     عبد الله أحمد عیسی: مجرد، 15 ساله
22     عبد الله عبد الغفار بدیر : مجرد، 16 ساله
23     عطا یعقوب صرصور: متاهل، 26 ساله
24     علی عثمان علی طه: متاهل، 30 ساله
25     عثمان عبده حماد عیسی:
26     صالح محمود نصار عامر : متاهل، 40 ساله
27     بکریة محمود إسماعیل طه: 14 ساله
28     ریاض رجا حمدان: 8 ساله
29     زینب عبد الرحمن طه: متاهل، 45 ساله
30     صالح مصطفی أحمد عیسی: مجرد، 17 ساله
31     صالح محمد (سلامة) أحمد عامر: مجرد، 40 ساله
32     فتحی عثمان عبده حماد عیسی: 12 ساله
33     آمنة قاسم سعید طه: متاهل، 50 ساله
34     زغلولة أحمد بشیر عیسی: متاهل، 45 ساله
35     خمیسة فرج عامر: متاهل، 50 ساله
36     لطیفة داود خمران عیسی: 12 ساله
37     فاطمة مصطفی خمران عیسی: مجرد، 18 ساله
38     فاطمة صالح أحمد صرصور: 14 ساله
39     رشیقة فائق إبراهیم بدیر: 14 ساله
40     حلوة محمد عودة بدیر: متاهل، 60 ساله
41     فاطمة داود أحمد صرصور: متاهل و باردار، 30 ساله
42     فاطمة محمد سلیمان بدیر: متاهل، 40 ساله
43     صفاء محمد عبد الله عسعس: متاهل، 45 ساله
44     عبد الله سلیمان عیسی: متاهل، بیش از 70 سال
45     محمود خضر صرصور: متاهل، 27 ساله
46     محمود عبد الغفار ریان: متاهل، 35 ساله
47     محمود عقل جابر: 12 ساله
48     محمد علی ذیاب صرصور: متاهل، 35 ساله
49     محمود محمد حبیب مصاروة: متاهل، 25 ساله