تا امروز حتی یک مقام آمریکایی و اسرائیلی نبوده که از محدود شدن برنامه غنی‌سازی و آب سنگین ایران در برجام ابراز ناراحتی کند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

************

هفتمین بازنده خود را گرم می‌کند!

محمد صرفی در کیهان نوشت:


رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از سخنرانی روز 14 خرداد در حرم مطهر امام خمینی(ره) به راهبرد سه وجهی دشمن در مقطع فعلی پرداخته و «فشار اقتصادی، فشار روانی و فشار عملی» را محورهای این راهبرد معرفی کردند. شناخت مختصات هر کدام از این محورها، چگونگی پیوند و اثر تشدید کنندگی آنها بر یکدیگر برای شناخت نقشه راه دشمن و خنثی‌سازی آن ضروری است. درباره طرح دشمن برخی نکات قابل تامل و مهم است.


همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در این سخنرانی ‌اشاره فرمودند، برخلاف تبلیغات رایج دشمن هدف اصلی تحریم‌ها مردم ایران هستند و نه حکومت ایران. دوگانه‌سازی میان مردم و نظام جمهوری اسلامی مسئله‌ای است که در اغلب موضع‌گیری‌های مقامات طراز اول آمریکایی دیده می‌شود. ترامپ در سخنرانی نوروزی امسال خود و سخنرانی 8 می‌(روز خروج از برجام) آشکارا سعی کرد چنین دوگانه‌ای بسازد و مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا و جان بولتن مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز در موضع‌گیری‌های مهم خود این دست فرمان را حفظ می‌کنند. اما ترامپ و مردانش درباره هوش ایرانی‌ها دچار خطای محاسباتی در حد فاجعه هستند. ترامپی که سفر ایرانی‌ها به آمریکا را ممنوع کرده و بولتن که معتقد بود برای توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران باید این کشور را بمباران کرد، چطور انتظار دارند مردم ایران ادعاهای ابلهانه‌شان را باور کنند؟!


آنهایی که درباره میزان خصومت و دشمنی آمریکا با ملت ایران دچار شبهه و سؤال هستند، کافی است کتاب جدید ریچارد نفیو -مشهور به معمار تحریم‌های ایران- را که از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس ترجمه شده، مطالعه کنند. نفیو در این کتاب با عنوان «هنر تحریم‌ها» که به طور ویژه به موضوع تحریم‌های ایران می‌پردازد، به طور صریح و واضح می‌نویسد نباید از ترس مسائل بشردوستانه و تحت فشار قرار گرفتن مردم کشور هدف، فشار تحریم‌ها را در برخی موارد کم کرد چرا که اساساً هدف تحریم ایجاد درد است و با دغدغه‌های اینچنینی تضاد دارد. وی می‌نویسد؛ «هدف غایی از اعمال تحریم‌ها، درد و تغییر در سیاست‌های کشور هدف است و اگر بخواهیم بعضی از این دردها و فشارها را از برنامه تحریم برداریم ممکن است جنبه تبلیغاتی بهتری پیدا کند، اما هدف تحریم‌ها و کارایی و اثرگذاری آن در جنبه عملی از بین خواهد رفت و اگر تحریم‌کننده بخواهد مسائل بشردوستانه را نیز مد نظر قرار دهد عملاً دردی که از تحریم‌ها به‌وجود می‌آید را نیز کاهش داده است.»


تمام شدن رادیو داروهای ایران که در درمان بیماری سرطان کاربرد دارد و ممانعت غربی‌ها از دادن سوخت 20 درصد برای تولید رادیو دارو به ایران یکی از این نمونه‌های دردآور و البته عبرت‌آموز است. ماجرایی که در نهایت با مجاهدت علمی و گمنام دکتر شهریاری منجر به خودکفایی کشور در این زمینه شد و دشمن را چنان عصبانی و خشمگین کرد که پاسخ این دانشمند بزرگ و مخلص را با ترور دادند.


شاید برخی مدعی شوند آنچه امروز با آن مواجهیم و تهدید به تحریم و ایجاد مشکل برای ملت ایران مربوط به فلان حزب یا چهره سیاسی است و عمومیت ندارد و مثلاً دموکرات‌ها اهل تعامل و مذاکره‌اند و جمهوری‌خواهان اهل فشار و جنگ‌افروزی! بررسی روند کاری ریچارد نفیو برای ایجاد حداکثر فشار به ایران، برای ابطال این فرضیه کفایت می‌کند. نفیو کار خود را در دولت بوش پسر از حزب جمهوری‌خواه آغاز کرد و با روی کار آمدن باراک اوبامای دموکرات، وی جزو معدود مدیرانی بود که تغییر نکرد و به‌قول خود آمریکایی‌ها این پیامی برای ایران بود که سیاست فشار تغییر نکرده است.


اما اینکه چرا عده‌ای در داخل کشور اصرار دارند پیام‌ها و مواضع صریح و بی‌پرده آمریکایی‌ها را در داخل به نحو دیگری جلوه دهند، به محور دوم نقشه دشمن یعنی «عملیات روانی» باز می‌گردد. مشاهدات و تجربیات -به‌خصوص در چند سال اخیر- نشان می‌دهد این محور اصلی‌ترین محور فعالیت دشمن است و بیشترین تمرکز و سرمایه‌گذاری در این جبهه انجام شده است. گزارش چندی پیش رویترز از آموزش فارسی در سرزمین‌های ‌اشغالی به صهیونیست‌ها یکی از هزاران نشانه این جبهه گسترده و پیچیده است. فضای مجازی با مختصات خاص خود که فراگیری و سهل‌الوصول بودن، از مهم‌ترین ویژگی‌های آن است، انعطاف‌پذیری و پتانسیل بسیار بالایی به این موضوع بخشیده است. می‌توان و باید این مسئله را از زوایای متنوع و گسترده‌ای مورد تحلیل و موشکافی قرار داد اما در این مجال به سه نکته کوتاه بسنده می‌شود؛


اول آنکه نباید مقهور قابلیت‌های تکنیکی و سخت‌افزاری، فعالیت گسترده و پر سر و صدای دشمن در این حوزه شد. هیچ آفتی بالاتر از مرعوب شدن در جبهه نبرد نیست. آنکه مرعوب می‌شود، با دست خود، خود را نابود می‌کند. اگر قرار به محاسبات تحمیلی دشمن باشد، ایران باید همان سال 1359 و در پی هجوم ارتش بعث با پشتیبانی بلوک شرق و غرب، دست‌ها را بالا برده و تسلیم می‌شد. نکته دوم آنکه در جنگ روانی طرفی برنده است که در حالت آفند قرار دارد. نقل قولی انگلیسی می‌گوید؛ تا حقیقت شلوار خود را بالا بکشد، دروغ نصف دنیا را طی کرده است! نمی‌شود و نباید همیشه در موضع واکنش و انفعال بود. فضای مجازی و جهان شبکه‌ای همانقدر که برای دشمن فرصت است برای ما نیز می‌تواند فرصت‌ساز باشد.

همت و خلاقیت لازم دارد و البته کار گروهی و هم‌افزایی. نکته سوم آنکه عملیات روانی دشمن که زمانی رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان تهاجم و شبیخون فرهنگی نیز یاد کردند، نسبتی فوق‌العاده ظریف و البته حساس و موثر در زمینه فشار اقتصادی دشمن دارد. نفیو در کتاب خود به ظرایف این موضوع به خوبی می‌پردازد. بطور خلاصه در این زمینه می‌توان گفت؛ استحاله فرهنگی جامعه، پیش‌زمینه و جاده صاف‌کن فشار اقتصادی دشمن است و آنان که به ایمان، فرهنگ و باورهای عمیق جامعه می‌تازند، پیشقراولان چریک‌های اتاق جنگ آمریکا یعنی وزارت خزانه‌داری این کشورند.


فشار اقتصادی دشمن مشکل و مانع ایجاد می‌کند و عملیات روانی آن، مشکلات را صدچندان و البته لاینحل نشان می‌دهد. ترکیب این دو محور شوم، زمینه را برای فشار عملی فراهم می‌سازد که عبارت از ایجاد ناآرامی و آشوب در کشور با سوءاستفاده از مطالبات طبیعی و برحق مردم است. رسیدگی به موقع و صادقانه مطالبات بحق مردم از سوی مسئولان و پرچم‌داری رسانه‌های خودی در طرح و پیگیری این مطالبات، از جمله سرفصل‌هایی هستند که فشار عملی دشمن را خنثی می‌کند. ترامپ برخورد با ایران را با معاملات تجاری ‌اشتباه گرفته است. شش رئیس‌جمهور پیش از او نیز روی شکست جمهوری اسلامی شرط‌بندی کرده بودند و باختند. سیاست او نیز تا کنون تنها یک نتیجه بیشتر نداشته است؛ افزایش انسجام و اتحاد ملت ایران.
 

مدیریت اسلامی و الگوی انسان 250 ساله

علیرضا قربانی در خراسان نوشت:

کتاب «انسان 250 ساله» تألیفی از بیانات و تقریرات رهبر معظم انقلاب در تحلیل کلی زندگی و خط مبارزاتی ائمه معصومین (ع) از ابتدا تا آغاز دوران غیبت صغراست که در آن مصداقی از «نور واحد» بودن اهل‌بیت عصمت و طهارت ترسیم شده است. برجسته‌سازی و زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت اسلامی به‌عنوان نقطه محوری این کتاب، مهم‌ترین هدف مشترکی است که امامان معصوم ما (علیهم‌السلام) - باوجود تفاوت‌هایی که در شرایط محیطی و سیاسی حضور آنان وجود داشته - به روش‌های متناسب با شرایط موجود دنبال کرده‌اند؛ طوری که گویا یک انسان با طول عمر 250 ساله چنین مسیری را طی کرده است.

مفهوم کلی که از کتاب انسان 250 ساله منتقل می‌َشود، آن است که وقتی هدفی والا و مقدس چون تشکیل حکومت الهی در میان باشد و پی‌گیرندگان آن هدف نیز انگیزه‌ای الهی و به‌دوراز منفعت‌طلبی‌های شخصی داشته باشند، اختلافی حتی در شیوه مدیریت و مبارزه هم پدید نمی‌آید. برای همین است که هر امام معصوم، کار را درست از همان‌جایی پی گرفته‌اند که از امام پیشین به‌جای مانده، طوری که گویا اگر جای این انسان‌های شریف هم در مقاطع تاریخی عوض می‌شد، بازهم سیر اتفاقات همانی می‌شد که صورت گرفته است. نگاهی به سیره ائمه معصومین نشان می‌دهد که هرگز هیچ‌کدام از آن بزرگواران به تخطئه دوران پیش از خود نپرداخته‌اند، بلکه همواره از مجاهدت‌های امامان پیش از خود تجلیل کرده و اهمیت آن را برجسته ساخته و به ادامه تلاش برای تحقق هدف مشترک پرداخته‌اند. شبیه چنین تعبیری درباره زندگی پیامبران الهی نیز از حضرت امام خمینی (رحمة‌ا... علیه) در کتاب تفسیر سوره حمد وجود دارد. ایشان نیز بارها بر این نکته تأکید داشتند که پیامبران الهی همه یک هدف را تعقیب می‌کردند و اگر همه در یک زمان جمع می‌شدند نیز هرگز اختلاف نمی‌کردند چون تعلقات مادی نداشتند.

سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سالگرد رحلت امام‌خمینی (ره) که به‌صورت سالانه انجام می شود، عیناً همین سیره پیامبران و ائمه معصومین را به ذهن متبادر می‌کند. بدون تردید، تکریم، تعظیم و ترویجی که حضرت آیت ا... خامنه ای رهبر معظم انقلاب در طول نزدیک به 30 سال دوران رهبری خود از بنیان‌گذار انقلاب و جمهوری اسلامی داشته‌اند، با آن چه دیگران درباره امام خمینی (رحمة‌ا... علیه) گفته و نوشته‌اند، قابل قیاس نیست، همان‌گونه که انحراف و اختلافی در اهداف اصلی دنبال شده توسط این دو رهبر الهی دیده نمی‌شود، طوری که گویا 14 خرداد 1368 به‌یک‌باره روح‌ا... خمینی 40 سال جوان شده و اهداف خود را پی گرفته است.

با ‌وجود این و در سطوح پایین‌تر، متأسفانه نمی‌توان سنخیت چندانی میان شیوه‌های مدیریت سیاسی با روش الهی معصومین علیهم‌السلام و حتی با سیره رهبری رهبران انقلاب اسلامی پیدا کرد چراکه اگر مدیریت دستگاه‌ها با تأسی از سیره ائمه معصومین علیهم‌السلام صورت گرفته و منافع فردی، حزبی و جناحی بر منافع عمومی و اهداف مقدس اولویت نیابد، شاهد تخریب‌هایی که بعضی مسئولان نسبت به پیشینیان خود روا می‌دارند نبودیم. متأسفانه در مناصب مختلف، هرگاه مدیری چه با انتخاب مردم و چه با انتصاب مسئولان بالاتر سکان اداره بخشی از امور را به دست می‌گیرد، اولین موضع‌گیری‌ها، بیشتر تخطئه گذشته است، تا ارائه برنامه‌ای برای آینده. این روش ناپسند گاه مهم‌ترین و برجسته‌ترین کاری است که بخشی از مسئولان در همه دوران مدیریت خود انجام  می‌دهند. درحالی‌که در الگوی مدیریت اسلامی برفرض اعتقاد به کاستی‌ها و حتی انحراف در مدیریت گذشته، باید اولویت با ادامه برنامه‌های صحیح و اصلاح نابه سامانی‌های موجود باشد،‌ بدون آن که در جامعه ایجاد تنش کند. طبیعی است که مردم بهترین داورانی هستند که می‌توانند میزان خدمت یا خدای‌نکرده خیانت و بی‌عملی مسئولان را قضاوت کنند؛ هرچند عقیده داریم که پیش از همه خدای عادل در جایگاه قضاوت اصلی نشسته و شاهد کردار و گفتار ماست.

امروزه حتی در نظام‌های مردم‌سالار غیردینی، این‌گونه گفته می‌شود که فردای انتخابات، پایان رقابت و آغاز رفاقت برای پیشبرد اهداف جامعه و خدمت به مردم است و با روی کار آمدن دولت‌های جدید،‌ دیگر چندان شاهد شخم زدن گذشته و تخریب عملکرد پیشینیان نیستیم؛ همان‌گونه که رقبای سیاسی نیز بعد از روی کار آمدن دولت جدید در مسیر مدیریت او ایجاد اختلال نمی‌کنند. اما متأسفانه در کشور ما بعضی از مسئولان حتی سال‌ها پس از قبضه قدرت، مهم‌ترین سخنشان سیاه‌نمایی از گذشته و ماشینی است که پیشینیان «ته دره» انداخته‌اند!

این روش مدیریتی، روزگار جامعه را به دوره‌های بریده بریده و ابتر تبدیل می‌کند و برای همین است که توسعه‌ای که لازمه آن استمرار برنامه‌ها و ثبات در شیوه‌های مدیریتی و اهداف کلان است، تحقق نمی‌یابد و چنان می‌شود که گاه بخشی از توان مدیریتی صرف تخریب چیزی می‌شود که پیش از آن به‌درستی بنانهاده شده. برای مثال به یاد بیاورید چه مقدار انرژی برای طرح ناپخته و البته ناموفق تخریب سامانه مدیریت مصرف سوخت هدر رفت یا با موضوعاتی چون مسکن مهر چگونه رفتار شد. یا در دولت گذشته چه حجمی از سرمایه‌های انسانی و مدیریتی کشور صرفا به خاطر سیاست هاشمی‌ستیزی خانه نشین شده و کنار زده شدند و نقاری سیاسی ایجاد شد که حرمت‌ها را شکست و به تشدید دوقطبی‌ها انجامید. همین بلیه در دولت دوم خرداد هم کار را به جایی کشاند که از مدیران مدارس ابتدایی تا عالی‌ترین سطوح مدیریتی کشور کنار زده شدند تا با روی کار آمدن هر دولتی دوباره نقطه سر خط باشیم.

اگر قرار باشد، الگویی نجات‌بخش برای جامعه و برون‌رفت از مشکلات ریزودرشت آن وجود داشته باشد، باید آن الگو را در روش مدیریت اسلامی ائمه معصومین و استمرار آن در رهبری انقلاب اسلامی جست وجو کرد. روشی که همواره نگاه به آینده دارد، تا باقی‌ماندن در گذشته. بیانات رهبر انقلاب درباره عملکرد دولت‌های مختلف آشکارا از نارضایتی‌های گاه شدید ایشان از بعضی عملکردها حکایت دارد، اما حمایت مستمر از مسئولان رده‌بالا و راهبری امور با هدف اصلاح روش‌ها و گاه حتی به‌جان پذیرفتن تبعات منفی عملکرد مدیران، روش‌جاری مدیریت نظام اسلامی در دوران رهبری امام‌خمینی (ره) و حضرت آیت ا... ‌خامنه‌ای است، طوری که حتی بعضی احکام حکومتی که مغایر خواست مدیران دستگاه‌های عالی بوده نیز با روش و منشی پدرانه و دلسوزانه ابلاغ و اجرا شده و تا حد ممکن از انتقال فشارهای روانی به جامعه پرهیز شده است. باوجود تفاوت‌هایی که در روش مدیریت و راهبری کلان با مدیریت دستگاه‌های اجرایی وجود دارد، اما اگر بعضی اصول کلی مانند پایبندی به قانون و برنامه‌های بالادستی، اولویت منافع ملی، نیت الهی، پیروی از ولایت و سخت‌کوشی و تلاش مجاهدانه و استفاده از همه ظرفیت‌های انسانی کشور صرف‌نظر از تعلقات جناحی که می‌توان آن را در «شایسته‌سالاری» خلاصه کرد، در منظومه فکری و مدیریتی کشور به رسمیت پذیرفته و نهادینه شود، چشم‌انداز روشن‌تری فراروی مُلک و ملت خواهد بود.

ابتکار عمل ایرانی با بازگشت به گزینه‌های هسته‌ای

مهدی محمدی  در وطن امروز نوشت:

یکم- برخلاف تصویری که عموما در رسانه‌ها ارائه می‌شود، مذاکرات برای حفظ برجام با اروپا خوب پیش نمی‌رود. دولت‌های اروپایی فقط به حرف بسنده کرده‌اند و در عمل شرکت‌های اروپایی در حال ترک ایران هستند، اگرچه زمانی هم که در ایران بودند کار خاصی جز تبدیل ایران به بازار صادرات نامطمئن کالاهای خود نمی‌کردند. اروپا تقریبا هیچ گام عملی درخوری برای تحمیل هزینه خروج از برجام به آمریکا برنداشته و تضمینی حتی نصفه و نیمه به ایران ارائه نکرده که ثابت کند پروژه حفظ برجام با اروپا چشم‌انداز روشنی دارد. آنچه محتمل‌تر است این است که اروپایی‌ها نابودی برجام را پذیرفته‌اند و هدف آنها نه حفظ توافق، بلکه حفظ محدودیت‌های هسته‌ای ایران به اضافه استفاده از این برگ در منازعات بزرگ‌تری است که با آمریکا دارند بویژه مسأله تعرفه‌های تجاری که می‌تواند آینده بازرگانی خارجی اروپا را دگرگون کند.


دوم- از ابتدا هم این توقع که اروپا- لااقل با وضع فعلی- انگیزه فوق‌العاده‌ای از خود برای مقابله با تحریم‌ها نشان خواهد داد، ساده‌دلانه بود. جز هدف میان‌مدت براندازی و به هم ریختن محیط داخلی ایران، در کوتاه‌مدت، هدف آمریکا از فشارهای جدیدی که بر ایران آغاز کرده، توسعه برجام- نه کنار گذاشتن آن- به منظور انهدام سایر مولفه‌های قدرت ملی ایران از جمله در حوزه‌های موشکی و منطقه‌ای است. اروپا کاملا با این هدف‌گذاری موافق است و برخی از کسانی که در ماه‌های گذشته با اروپایی‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، می‌گویند موضع اروپا درباره برنامه منطقه‌ای و موشکی ایران از آمریکا هم رادیکال‌تر است. حتی نشانه‌هایی هست که اخیرا برخی کشورهای اروپایی به طور رسمی و البته نیمه‌علنی، وارد مذاکره با برخی گروه‌های ضدانقلاب با دستور کار «براندازی نظام جمهوری اسلامی» شده‌اند.

اگر فرض کنیم تنها ابزار آمریکا برای تحقق هدفی که در پی آن است تحریم‌های اقتصادی (به اضافه توفانی از عملیات روانی) است، اروپا به عنوان طرفی که در هدف‌گذاری‌های راهبردی خود با آمریکا اشتراک نظر دارد، نمی‌تواند به عنوان شریک ایران برای بی‌خاصیت کردن این ابزار در نظر گرفته شود. اکنون در ایران به طور فزاینده‌ای این دیدگاه در حال شکل‌گیری است که هدف اروپا نه مقاومت موثر و واقعی در مقابل تحریم‌های آمریکا، بلکه جلوگیری از ترک برجام یا ترک اتاق مذاکره از سوی ایران در طول چند ماهی است که آمریکا برای به حداکثر رساندن تحریم‌های خود به آن نیاز دارد. اروپا قرار نیست جلوی گلوله‌های آمریکا را بگیرد، بلکه قرار است ایران را در سیبل نگه دارد تا گلوله‌های محدود آمریکا هدر نرود.


سوم- با این حال مذاکره با اروپا ادامه دارد. ایران نیازمند راهبردی است که اروپا- و در نهایت آمریکا- را به بازنگری در استراتژی خود وادار کند. ناکارآمدی ماندن در استراتژی فعلی- یعنی تداوم اعتمادسازی با اروپا و دل بستن به شکاف میان آمریکا و اروپا- ثابت شده است. در گام نخست، کارآمدترین اقدام «بازگشت به زمین بازی هسته‌ای» است. دستورات رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز 14 خرداد خطاب به سازمان انرژی اتمی که در واقع مکمل شروط اعلامی از سوی ایشان برای مذاکره با اروپا بود، نشانه آغاز در پیش گرفته شدن این راهبرد جدید از سوی ایران است. چیزی که تا حدی مایه امیدواری است این است که رئیس‌جمهور هم طی دستوری به سازمان انرژی اتمی خواستار آغاز اقداماتی شده که در چارچوب همین استراتژی جدید قرار دارد.


چهارم- نام راهبرد جدید را می‌توان «استفاده از گزینه اقدامات هسته‌ای برای تنظیم مجدد محاسبات آمریکا و اروپا» در نظر گرفت. ایران اگر خواهان تغییر شرایط است باید اروپا و آمریکا را وادار به «محاسبه مجدد» بکند. اقدامات جدید ایران، فعلا همگی در چارچوب برجام قرار دارد ولی آغاز آنها نشان‌دهنده وجود برنامه اقدامی در ایران است که متناظر با اقدامات غرب و به میزانی که برجام به سمت نابودی کامل برود، برنامه هسته‌ای ایران را نه به شکل برجامی، بلکه بسیار فراتر از آن احیا خواهد کرد. پیش‌فرض راهبردی این «برنامه اقدام» هم این است که حفظ تعهدات هسته‌ای ایران برای اروپا و آمریکا- و من معتقدم حتی اسرائیل- اهمیت و موضوعیت حیاتی دارد و هیچ‌یک از آنها خواستار کنار گذاشته شدن این محدودیت‌ها از سوی ایران نیستند.

این دقیقا چیزی است که متاسفانه سال‌ها از سوی دولت آقای روحانی به آن بی‌توجهی شده است. تا امروز حتی یک مقام آمریکایی و اسرائیلی نبوده که از محدود شدن برنامه غنی‌سازی و آب سنگین ایران در برجام ابراز ناراحتی کند. همه کسانی که در آمریکا و اسرائیل از برجام- ظاهرا- خشمگین هستند، در واقع می‌گویند می‌شد از ایران امتیازهای بیشتری گرفت، تیم اوباما در این باره کوتاهی کرده است و آنها می‌خواهند این کوتاهی را جبران کنند. همین حالا هم همه آنچه در پی آن هستند استفاده از ضعف راهبردی است که برجام به ایران تحمیل کرده تا این توافق به حوزه‌های منطقه‌ای و دفاعی توسعه داده شود.

ایران در راهبرد جدید خود دقیقا روی همان چیزی انگشت گذاشته که در استراتژی ترامپ- نتانیاهو محاسبه نشده است، یعنی احیای جهشی برنامه هسته‌ای در زمان کوتاه. بر اثر یک سلسله آدرس‌های غلط-که جداگانه باید درباره آنها بحث کرد- همه طرف‌ها تقریبا مطمئن شده بودند که ایران در هر حال تعهدات برجامی خود را حفظ خواهد کرد، لیکن راهبرد جدید می‌گوید برگ هسته‌ای به سبد گزینه‌های ایران بازگشته است. اگر خرد راهبردی در آمریکا وجود داشته باشد باید این موضوع را بسیار جدی بگیرند که این دولت آقای حسن روحانی در ایران است که به احیای گزینه هسته‌ای رو آورده و دیگر پای انقلابیون دوآتشه یا اصولگرایان در میان نیست.


پنجم- در صورتی که این راهبرد همانطور که تدوین شده اجرا شود و در مرحله اجرا گرفتار محافظه‌کاری نشود، می‌توان امیدوار بود راهی واقعی به سوی معنادار کردن مذاکرات و کاهش فشارها گشوده شده است:


1- راهبرد جدید چشم‌انداز خروج ایران از برجام را ایجاد کرده و نیاز غرب به حفظ تعهدات هسته‌ای ایران را گروگان می‌گیرد. اگر این نیاز واقعی باشد - که هست- غرب ناچار اهداف راهبردی خود را تعدیل خواهد کرد و اگر نباشد، برای ایران محرز خواهد شد حفظ تعهدات هسته‌ای‌اش بی‌معناست.


2- راهبرد جدید، گزینه هسته‌ای را به سبد گزینه‌های ایران در مقابل غرب بازمی‌گرداند. از همان ابتدا که برجام توافق شد، غربی‌ها به صراحت گفتند هدف از برجام کنار گذاشتن تحریم‌ها نیست، بلکه گرفتن امکان پاسخ هسته‌ای از سوی ایران به تحریم‌هاست. پس از سال‌ها تجربه بسیار پرهزینه، اکنون ایران در حال حرکت به سمت احیای این گزینه است. جهش در غنی‌سازی از طریق به کارگیری وسیع ماشین‌های نسل بالاتر به کاهش اساسی زمان گریز خواهد انجامید و این امر می‌تواند معادله راهبردی را در زمانی کوتاه دگرگون کند.


3- از حیث مذاکراتی، این استراتژی کمک بسیار موثری به تصحیح دستور کار مذاکرات با اروپا خواهد کرد. اروپا بسیار مایل است مذاکرات با ایران را به محلی برای گفت‌وگو درباره همان توافق مکمل فراهسته‌ای تبدیل کند که مدنظر آمریکاست. راهبرد جدید ایران کمک خواهد کرد دستور مذاکرات «هسته‌ای» باقی بماند و به حوزه‌های دیگر کشیده نشود.


در صورت احیای تدریجی برنامه هسته‌ای ایران، اروپا اگر واقعا خواهان حفظ برجام باشد باید امتیازهای واقعی به ایران بدهد تا مانع این کار شود. لفاظی بی‌فایده خواهد شد و میزان اراده واقعی اروپا برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها، معیار ایران برای حفظ یا کنار گذاشتن محدودیت‌های برجامی خواهد بود که بر برنامه هسته‌ای‌اش اعمال کرده است. همینجا باید گفت دلیلی برای جدی گرفتن تهدیدهای ظاهری اخیر اروپایی‌ها هم وجود ندارد. ژان ایولودریان، وزیر خارجه فرانسه گفته است ایران به خطوط قرمز نزدیک شده و بازی با خطوط قرمز کار خوبی نیست.

عجیب است که وزیر خارجه فرانسه اعتقاد دارد در مناسبات ایران و غرب هنوز چیزی به نام خط قرمز باقی ‌مانده است! تا جایی که ایران به یاد می‌آورد غربی‌ها همه خطوط قرمز قبلی را زیر پا گذاشته‌اند و درصدد ترسیم خطوط قرمز جدید هستند که احتمالا فردا آنها را هم زیر پا خواهند گذاشت، بنابراین دلیلی وجود ندارد ایران به مرزهای پیشین محدود بماند. گذشته از این، وزیر خارجه فرانسه تلویحا خواسته این پیام را به ایران بدهد که خروج ایران از برجام خط قرمز اروپاست اما واقعیت این است که او عمدا درباره گام بعدی حرف نزده است. واقعا اگر ایران از برجام خارج شود از اروپا و آمریکا چه کاری بیش از اینکه الان می‌کنند و کرده‌اند بر می‌آید؟! ایران پاسخ این سوال را می‌داند و بر مبنای آن برنامه‌ریزی کرده است.


4- راهبرد جدید، توهم بی‌گزینه بودن یا ضعیف بودن ایران و همچنین توهم محافظه‌کار شدن ایران بر اثر مشکلات یا اختلاف‌نظرهای داخلی را از میان خواهد برد. یکی از پیش‌فرض‌های غرب در دوران جدید فشار این است که توان یا اراده ایران برای مقاومت تضعیف شده است. مسؤول این سوءمحاسبه هم کسانی در ایران هستند که در مقام شبکه همکار غرب منظما و به طور سیستماتیک اراده و اتحاد ملی را در مقابله با آمریکا تضعیف و تخریب می‌کنند. راهبرد جدید مشخصا این اشتباه محاسباتی را هدف گرفته و به آمریکا می‌گوید ایران نه‌تنها تصمیم گرفته بایستد، بلکه ابزارهای فراوانی هم برای ایستادگی دارد. در معادله راهبردی که میان ایران و آمریکا شکل گرفته، کاهش «احتمال اثرگذاری فشار» اگر به دقت انجام شود، مستقیما به بی‌معنا شدن فشار خواهد انجامید.


5- ایران در حال صادر کردن این پیام است که حتی دولت آقای روحانی هم ممکن است استراتژی حفظ برجام به هر قیمت را کنار گذاشته باشد. از این پس این اروپاست که باید برای حفظ برجام بجنگد نه ایران و این کاملا وابسته به میزانی از جدیت است که دولت آقای روحانی در اجرای راهبرد جدید به خرج خواهد داد. استراتژی جدید به طور گام به گام برای عدم پایبندی آمریکا و اروپا به برجام هزینه تولید خواهد کرد و شدت این هزینه عدم پایبندی است که انهدام یا بقای برجام را تعیین تکلیف می‌کند.


ششم- همه اینها به این معناست که نوعی حرکت ملی در ایران به سمت تکمیل تجربه برجام آغاز شده است. به شرط اینکه دولت آقای روحانی موقعیت بسیار حساسی را که در آن قرار دارد دریابد و شبکه همکار غرب در ایران کنترل شود، یک زیرساخت ملی جدید برای مهار فشارهای دشمن و تبدیل تهدیدها به فرصت شکل خواهد گرفت.

فصلی دیگر در مدیریت عزتمندانه انقلاب

عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:

سخنان مقام معظم رهبری در مراسم بیست‌ونهمین سالگرد ارتحال بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی، اگرچه در نگاه اول معطوف به بازخوانی ابعاد شخصیت آن راحل عظیم‌الشأن و بررسی تطبیقی سیره عملی او با سیره و روش مولی‌الموحدین حضرت علی (ع) در تشکیل و اداره نظام اسلامی اختصاص داشت، اما در منظری دیگر این سخنان را باید مدیریت هوشمندانه افکار عمومی در شرایط اوج‌گیری جنگ نرم دشمن علیه نظام اسلامی و ایجاد آمادگی ملی برای عبور قدرتمندانه و عزتمندانه از این شرایط دانست.


شرایط کنونی را به لحاظ وضعیت شناسی جنگ نرم دشمن علیه نظام اسلامی، می‌توان نقطه اوج تقابل و فراز اصلی آن پیچ تاریخی دانست که دشمن علیه نظام اسلامی طراحی کرده و به اجرا درآورده است، زیرا هم به لحاظ تعیین و اعلام استراتژی نظام سلطه علیه انقلاب اسلامی، اوج‌گیری و تشدید تحریم‌های اقتصادی، برآورد نسبت به محیط داخلی و نشان‌گذاری و مهره‌یابی از بازیگران درونی و همچنین بازی مشترک اروپایی‌ها در کنار امریکا برای میوه چینی از این شرایط و... همگی اضلاع پازلی هستند که از منظر دشمن، بستر برای زدن ضربه‌ نهایی آماده شده و البته مکمل این فرآیند نیز پیوست تهدید نظامی علیه نظام اسلامی و سرپنجه‌های انقلاب است که مسئولیت آن نیز بر عهده رژیم منحوس صهیونیستی گذاشته شده و آنها به زعم خود در این میدان ابتکار عمل را به دست گرفته‌اند.


در داخل نیز علاوه بر میدانداری رسانه‌های معاند در فضای مجازی، رسانه‌های داخلی به‌طور خودآگاه و یا ناخودآگاه به عنوان بخش‌هایی از این پازل در دامن زدن به ظرفیت‌های دشمن در این جنگ روانی، اثربخشی تهدیدها و تحریم‌ها، دعوت ایران به تسلیم و تمکین در برابر فشار اروپایی‌ها برای مقابله با امریکا، دامن زدن به کاهش آستانه تحمل مردم و... عمل می‌کنند.


اما به رغم این برآورد دشمن رهبر معظم انقلاب فرصت سالگرد ارتحال امام (ره) را به میدانی برای مقابله با ابهامات مطرح‌شده در روند حرکت انقلاب و تقویت عزم ملی برای مهار و مدیریت این شرایط و اعتلای نظام اسلامی تبدیل کردند که به گزاره‌هایی از آن اشاره می‌شود.


1- تأکید بر حقانیت انقلاب و مسیری که از آغاز مبتنی بر ارزش‌های الهی و سیره علوی طی کرده و اکنون به جایی رسیده است که استکبار جهانی در اعلام استراتژی خود، ایران را به عنوان ابرتهدید خود اعلام می‌کند. مقام معظم رهبری با اشاره به دو خصوصیت مولا امیرالمؤمنین علی (ع) یعنی صلابت و ایستادگی در مقابله با ستمگران و ظالمان و انحراف از راه خدا در برابر طغیانگری و اغواگری، صفا و لطافت و دقت در برابر مظلومان و ضعفا و محرومان، به ویژگی‌های حضرت امام (ره) اشاره کرده و یادآور شدند که امام راحل ما، از یک سو با صلابت، استحکام و ایستادگی محکم در برابر ستمگران، در مقابل بدی‌ها، در مقابل رژیم پهلوی مثل صخره‌ای محکم ایستاد و در برابر تهدیدها، در برابر صدام متجاوز، در جنگ تحمیلی و دفاع هشت‌ساله، در برابر فتنه‌های داخلی حتی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود به خاطر اینکه رفتار او را بر خلاف مشاهده می‌کرد، بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای ایستاد و از طرفی انسان، رقت، لطافت امام بزرگوار را مشاهده می‌کرد که در برابر فتنه‌های داخلی حتی در برابر نامه یک مادر شهید چشمانش پر از اشک شد. دفاع از مستضعفان و محرومان در کلمات امام بزرگوار فراوان است.


2- تأکید بر عدم انحراف حرکت انقلاب از مسیر خود؛ با توجه به درک و بصیرت رهبری نهضت از تجربیات تاریخی و ظرفیت‌های ملی: رهبر معظم انقلاب در تحلیل روند حرکت امام و تحقق آرمان انقلاب و باز هم در مقایسه تطبیقی با شرایط دوران صدر اسلام یادآور شدند که امام بزرگوار هم (همچون مولی‌الموحدین علی (ع) ) پیروز شد، پیروزی او در استحکام نظام اسلامی، در بقای نظام اسلامی و در رشد و توسعه و پیشرفت نظام اسلامی خودش را نشان می‌دهد، بسیاری از آرزوهای امام بعد از رحلت امام تحقق پیدا کرد؛ خودباوری کشور، پیشرفت علمی و فناوری کشور، پیشرفت سیاسی کشور، توسعه صفحه نفوذ کشور و جمهوری اسلامی در منطقه وسیع غرب آسیا و شمال آفریقا، اینها چیزهایی بود که اتفاق افتاد و این پیروزی گفتمان امام و راه امام و روش امام بود، بسیاری از آن آرزوها تحقق پیدا کرده است و بسیاری دیگر از آرزوهای امام باذن‌الله تحقق پیدا خواهد کرد و جمهوری اسلامی امام بزرگوار ما روزبه‌روز اعتلا و عظمت بیشتری خواهد یافت و همین امر است که دشمنان را عصبانی کرده است. 

3- تأکید بر اینکه واکنش‌های دشمن در این جنگ ادراکی نه از سر قدرت که از سر استیصال است. ایشان در این زمینه خطاب به جوانان و ملت ایران می‌افزاید: عزیزان من، جوانان عزیز، ملت بزرگ ایران، حرکاتی که شما از دشمن مشاهده می‌کنید، نشانه دستپاچگی و آشفتگی دشمن است، نشانه عصبی شدن دشمن است، نشانه اقتدار او نیست، آنچه از دشمن امروز علیه جمهوری اسلامی سر می‌زند، از سر اقتدار نیست، به خاطر این است که از پیشرفت جمهوری اسلامی، از عظمت جمهوری اسلامی، از ایستادگی ملت ایران، آشفته است، عصبی است، دستپاچه است.


4- ترسیم نقشه راه دشمن و توصیه مردم بر حفظ هوشیاری در برابر آن: مقام معظم رهبری با اشاره به مراحل سه‌گانه نقشه دشمن علیه نظام اسلامی یعنی فشار اقتصادی، فشار روانی و فشار عملی، هدف اصلی دشمن را سیطره بر ایران عزیز همچون تسلط بر سایر کشورهای روسیاه منطقه دانسته و ضمن تبیین سناریوی دشمن برای تحقق این مراحل، در مورد فشار اقتصادی و تحریم کشور یادآور شدند که هدف از آن صرفاً تحت فشار قرار دادن دستگاه دولت و حکومت نیست، بلکه می‌خواهند ملت را به ستوه بیاورند، به خیال خودشان می‌گویند ملت ایران را به ستوه بیاوریم تا نظام اسلامی ناچار شود تسلیم زورگویی ما بشود.

ایشان با تأکید بر ناکامی دشمن در این هدف با توفیق الهی و تلاش مسئولان و همت مردم، هدف فشار روانی دشمن را این می‌دانند که نقاط قوت جمهوری اسلامی که برای ملت مایه افتخار و اقتدار است، در تبلیغات به عنوان نقاط چالش‌آفرین معرفی تا مردم را نسبت به آن دلسرد کنند. ایشان آنگاه با اشاره به برخی توانمندی و نقاط قوت کشور در عرصه دفاعی، هسته‌ای، توان علمی که عصبانیت دشمنان را در پی داشته، هدف دشمن در گام سوم یعنی فشار عملی را معطوف به ایجاد آشوب در داخل دانسته و با اشاره به تلاش ایادی دشمن برای تبدیل اعتراضات صنفی و یا مطالبات شهری به حرکت‌های ضدامنیتی و آشوبگرانه بر ضرورت هوشیاری مردم نسبت به آن تأکید و یادآور شدند که مردم عزیز ما همچنان که تا امروز هوشیاری خود را در برابر این راهبرد دشمن حفظ کرده‌اند، باز هم حفظ خواهند کرد.


5- ترسیم خط‌مشی هسته‌ای پس از خروج امریکا از برجام: مقام معظم رهبری با اشاره به اینکه قدرت‌های بیگانه و کسانی در داخل در صدد هستند که یک شکل معیوب از برجام را بر کشور تحمیل کنند و القا می‌کنند که اگر این نشود جنگ می‌شود، ضمن رد این سناریو و دروغ خواندن آن، در ادامه شروطی که برای اروپایی‌ها در ماندن ایران در برجام تعیین کرده بودند، با تأکید بر اینکه نه دولت و نه ملت ایران تحمل نخواهند کرد که هم تحریم باشند و هم در محدودیت هسته‌ای و حبس هسته‌ای قرار داشته باشند، سازمان انرژی هسته‌ای را موظف کردند که سریعاً مقدمات و آمادگی لازم را برای رسیدن به 190 هزار سو و برخی مقدمات دیگر که رئیس‌جمهور محترم دستور داده‌اند، فعلاً در چارچوب برجام فراهم کند.


6- تأکید بر استمرار راه امام و حتمیت پیروزی مردم: مقام معظم رهبری با تأکید بر اینکه بعد از امام، همان راه امام را موبه‌مو دنبال کرده و ان‌شاءالله خواهیم کرد، یادآور شدند، دچار انفعال و ضعف نمی‌شویم و به حول و قوه الهی در برابر زیاده‌خواهی‌ها و زورگویی بیگانگان و دشمنان می‌ایستیم، هیجان‌زده و احساساتی تصمیم نمی‌گیریم، به جای متن به حاشیه‌هایی که برایمان می‌سازند اعتنا نمی‌کنیم و وارد حواشی نمی‌شویم و سرگرم نمی‌شویم، اولویت‌هایمان را به توفیق و هدایت الهی تشخیص می‌دهیم و به امید خدا به مردم‌مان و به توانایی‌های آنها و به جوانان عزیزمان اعتماد می‌کنیم، به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمینان نمی‌کنیم. مردم عزیزمان را از دودستگی و دوقطبی بر حذر می‌داریم و به نصرت الهی هم اطمینان داریم، شک نداریم که ملت ایران با این انگیزه و با این احساسی که امروز دارد حرکت می‌کند، با این ایمان و با این امید، قطعاً به توفیق اهلی و به حول قوه‌ الهی پیروز خواهد شد.

دو پیام مهم ایران به اروپا

رحمان قهرمانپور در ایران نوشت:


دستور رهبر معظم انقلاب برای افزایش توان غنی‌سازی ایران در شرایطی که کشورهای اروپایی در حال ارزیابی وضعیت اجرای برجام و تأمین منافع ایران در قالب این توافق هستند، بیش از آنکه اهمیت فنی داشته باشد، دارای اهمیت سیاسی است.


برجام برای تولید اورانیوم کمترغنی شده یا چهار و نیم درصد سقف تعیین کرده است. یعنی اگر ایران فراتر از آن سقف تولیدی نداشته باشد نقض برجام نیست. بنابراین ایران می‌تواند 190 هزار سو ظرفیت تولید داشته باشد اما سقف اورانیوم کمتر غنی شده خود را در سقف برجام نگه دارد. به عبارتی اینجا ایران آمادگی فنی خود را برای رفتن به سمت چنین تولیدی نشان می‌دهد، بی‌آنکه مرتکب نقض برجام شده باشد. مضافاً اینکه چنین اقدامی پیامی کاملاً واضح به طرف مقابل برای طراحی حرکت‌های بعدی‌اش خواهد بود. قاعدتاً ایران علاوه بر سانتریفیوژهای ir1، سانتریفیوژهای قوی‌تری هم تولید کرده که ظرفیت غنی‌سازی به مراتب بالاتری دارند. امکان استفاده ایران از این سانتریفیوژهای پیشرفته با ظرفیت غنی‌سازی بالاتر، بسیار زیاد است. در چارچوب برجام سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر در بخش مربوط به R&D یا همان تحقیق و توسعه کاربرد داشته‌اند. با این شرایط باید منتظر بود و دید که جزئیات فنی این موضوع چگونه خواهد بود؟ آیا ایران از سانتریفیوژهای پیشرفته خودش در بخش غنی‌سازی استفاده خواهد کرد یا ترتیبات فنی دیگری اتخاذ می‌کند؟


 اما آنچه اهمیت دارد و می‌توان آن را پیام سیاسی تحولات اخیر دانست، این است که این رویداد با توجه به تجربه مذاکرات ایران و اروپا در فاصله سال‌های 82 تا 85 قابل فهم است. در سه سالی که ایران با اروپا مذاکراتی داشت، خود تحلیلگران و مفسران اروپایی بر چند نکته تأکید می‌کردند که اروپا در آن مذاکرات چند اشتباه راهبردی داشت؛ یکی از مهم‌ترین این اشتباهات این بود که اروپا سرعت لازم را برای رسیدن به توافق با ایران نداشت و تعلل می‌کرد. در همان زمان در ایران، مقامات ما اعلام کردند که مخالف مذاکره برای مذاکره هستند. بنابراین اقدام اخیر ایران برای ایجاد آمادگی جهت تولید 190 هزار سو انرژی هسته‌ای می‌تواند در این راستا تلقی شود که اروپا نبایستی مثل گذشته رفتار کند و اگر اراده‌ای برای توافق با ایران دارد، باید سریع‌تر اراده خودش را عملی بکند.


نکته دومی که منتقدان و تحلیلگران اروپایی در آن مقطع به آن اشاره داشتند این بود که دولت‌های اروپایی تصور می‌کردند می‌توانند روی شکاف داخلی در ایران برای بحث هسته‌ای سرمایه‌گذاری کرده و از آن به نفع خودشان استفاده کنند. اما بعدها معلوم شد که آنها در این موضوع هم واقع‌بینانه نگاه نمی‌کردند و رفتار تقریباً منسجم مسئولان ایرانی باعث شد تا اروپایی‌ها متوجه خطای راهبردی خودشان بشوند. در شرایط فعلی از این منظر کشورمان با اقدامات خودش دو پیام مهم را برای اروپا می‌فرستد؛ اول اینکه آیا اروپا در انجام توافق با ایران جدی هست و اگر جدی باشد آیا سریع‌تر و در کوتاه ترین زمان ممکن می‌تواند به یک توافق مورد قبول برای طرفین برسد؟ دوم اروپایی‌ها روی اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه‌ها در داخل ایران حساب باز نکنند، چرا که در موضوع هسته‌ای سیاستی منسجم در پیش است.


این دو پیام در واقع مهم‌ترین زاویه اقدامات اخیر کشورمان است. اکنون لازم است تا ببینیم طرف دیگر ماجرا یعنی اروپایی‌ها در عمل چگونه با این موقعیت برخورد خواهند کرد و آیا اگر اراده‌ای برای توافق دارند، هزینه تحقق این اراده و ایستادگی در مقابل امریکا را خواهند پرداخت یا خیر؟ اما باید نکته‌ای دیگر را هم به این بحث اضافه کرد؛ برجام بر اساس اصل اقدام متقابل طراحی شده بود. اگر بر اساس این اصل جلو برویم، در شرایطی که امریکا از برجام خارج شده است به نوعی می‌توان گفت این حق متقابل برای ایران هم وجود دارد. اگر بخواهیم به چنین اقدامی لباس حقوقی بپوشانیم و از منظر حقوقی تحلیل و تفسیر بکنیم، استفاده از این حق متقابل است.



در واقع ایران این پیام را می‌دهد که اگر روند فعلی ادامه یابد و از برجام چیزی نماند، ایران هم اقدامات بیشتری را در پیش خواهد گرفت. نکته مهم این است که اقدامات ایران تا چه اندازه می‌تواند در روند چاره‌اندیشی اروپایی‌ها برای حفظ برجام تأثیر داشته باشد. این مهم به عوامل تعیین کننده‌ای برمی‌گردد نظیر اینکه اروپایی‌ها بر سر مسیر پیش رو بین خودشان تا چه اندازه دارای انسجام هستند و چقدر می‌توانند در مورد برجام اختلافات خود را حل کنند؟ دوم این است که آیا اروپا بر خلاف روند قبلی می‌خواهد اشتباهات راهبردی خود را کنار بگذارد یا خیر؟ مسأله دیگر هم این است که اگر اروپا اراده عملی خود را برای حفظ برجام نشان دهد، آیا این اراده می‌تواند برای مدت زمانی قابل توجه حفظ شود یا ظرف چند ماه این اراده تحت تأثیر عواملی نظیر فشارهای امریکا متزلزل خواهد شد؟ البته این مذاکرات برای اروپایی‌ها هم دارای اهمیت بسزایی است؛ چرا که نتیجه آن می‌تواند بر تصویر جهانی از اتحادیه اروپا و میزان استقلال رأی و نفوذ آن تأثیر زیادی بگذارد. چرا که موقعیت این اتحادیه نسبت به سال‌های 2003 و 2004 در نظام بین‌الملل بشدت ضعیف‌تر شده است. بنابراین توافق با ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری بستگی به اراده کشورهای اروپایی دارد.

سنتز دولت هاشمی و احمدی‌نژاد

احمد غلامی در شرق نوشت:

اگر خصیصه اصلی دولت‌های بعد از انقلاب را خلاق و انقلابی‌بودن بدانیم، دولت‌های بعد از انقلاب اسلامی 57 در این زمینه و در فرایندی 40ساله سیری نزولی داشته‌اند و دولت‌ها در هر مقطع و به دلایلی پاره‌ای از مردم را از کف داده‌اند. این دولت‌ها بیش از آنکه خلاق و انقلابی باشند، در پی افزایش اقتدار خویش بوده‌اند؛ البته فارغ از اینکه این دولت‌ها به چه میزان اقتدارگرا بوده و به این مهم دست یافته‌اند، نقد آنها راهگشاست. دولت موقت بسیار تلاش کرد تا دولتی خلاق و انقلابی باشد؛ خلاق به آن معنا که مردم نقشی اساسی در تصمیمات دولتی داشته باشند و انقلابی از آن جهت که این تصمیمات به دست مردم تداوم یابد.

دولت دوران دفاع مقدس بنا بر اقتضای شرایطش بیش از آنکه اقتدارگرا باشد، ناگزیر بود جنگی بزرگ و میهنی را سامان بدهد و این ساماندهی بدون مقاومت مردم در جبهه و شهر ناممکن بود. ازاین‌رو هر دولتی که روی کار می‌آمد، خواسته یا ناخواسته بیش از هر چیز باید به مردم تکیه می‌کرد. این همگرایی دولت- ملت که مردم در آن نقش پررنگ‌تری داشتند، الزاما قائم به گردانندگان دولت نبود. دولت موقت و دولت دوران دفاع مقدس دولت‌های خلاقی نبودند. نتوانستند ایده‌ای را خلق و در سایه آن نقش دولت را کمرنگ کنند. دولت موقت در فضای سوءظن‌های انقلابی شکل گرفت؛ فضایی که در آن ایده‌ای خودانگیخته اجرائی نمی‌شد.

دولت دفاع مقدس هم از این قاعده منفک بود. این دولت‌ها با اینکه توان انقلابی و خلاق داشتند اما شرایط آن روزگار نگذاشت تبدیل به دولت‌های بزرگ انقلابی شوند. دولت هاشمی‌رفسنجانی دولت بماهو دولت بود. هاشمی معنای دولت انقلابی را واژگون کرد. با اینکه خود او از پیشگامان انقلاب بود. همین تضاد در هاشمی به دولتش نیز سرایت کرد. او می‌خواست دولتی کوچک داشته باشد تا بخش‌های خصوصی فعال شوند اما نه‌تنها این اتفاق نیفتاد بلکه خصولتی‌ها دولت را فربه‌تر کردند. با این تفاوت که خصولتی‌ها نه به دولت پاسخ‌گو بودند نه به مردم. تضاد دیگر دولت هاشمی که خود را دولتی انقلابی می‌دانست، وانهادن مردم و روی کار آوردن تکنوکرات‌های درس‌خوانده در غرب بود؛ افرادی که انقلابی‌گری (مردم‌محوری) را متضاد با سازندگی می‌دانستند. آغاز جدایی راستین مردم از دولت با دولت سازندگی آغاز شد. مردمی رفتند و مردمی دیگر جایشان را گرفتند؛ مردمی رانتی با دولتی سرمایه‌سالار. دولت هاشمی با کنارگذاشتن دولت خلاق (ایده‌محور) و انقلابی (مردم‌محور) سعی در خنثی‌سازی شرایط ایجادشده بعد از دولت دفاع مقدس را داشت. 

در این خنثی‌سازی مردم اعتمادبه‌نفس خود را از دست دادند و قشر عظیمی از آنها که تا دیروز فکر می‌کردند صاحبان انقلاب‌اند با این واقعیت روبه‌رو شدند که دیگر کاره‌ای نیستند و کار فکری از کار یدی جداست؛ تکنوکرات‌ها فکر می‌کنند، برنامه‌ می‌ریزند و مردم عمل می‌کنند. دولت هاشمی درصدد برآمد که با حزب کارگزاران سازندگی به ترکیب دولت-حزب دست یابد اما این کار درست از آب درنیامد و حزب کارگزاران که سودای حزبی دولتی و تمام‌عیار را در سر می‌پروراند، برای رفع مشکلات به برخی تحرکات سیاسی و اقتصادی روی آورد تا مخالفان خود را راضی کند. دولت اصلاحات، رؤیای دولتی خلاق و انقلابی را داشت، ازاین‌رو با ایده توسعه دموکراسی روی کار آمد. دولت خاتمی، دولتی خلاق بود که انقلابی نماند، ازاین‌رو به طبقه روشنفکران جامعه تن در داد تا اعتبار خویش را نه از راه توسعه سیاسی -که نیاز به توده‌های وسیع مردم داشت- بلکه از طریق توسعه فرهنگی دنبال کند. راهی نه‌چندان پرخطر اما صعب و دشوار. در این راه نیز هرچه زد به در بسته خورد و در نهایت دولت اصلاحات نیز نتوانست دولتی خلاق و انقلابی باشد.

اما نکته تأمل‌برانگیز رئیس دولت اصلاحات، سنجش او فارغ از دولتش است. مردی که تن به حزب دولتی نداد و سعی کرد خودش خلاق و انقلابی باقی بماند. گویا پاسخ مائو را به این پرسش شنیده بود که در یک کشور سوسیالیستی، بورژوازی را در کجا باید جست، مائو گفته بود: «درست درون خود حزب کمونیست». نخست‌وزیر دوران جنگ بعدها به راه رئیس دولت اصلاحات پیوست. دولت احمدی‌نژاد دولتی خلاق و انقلابی بود اما از نوع و جنسی کاملا فرقه‌ای. احمدی‌نژاد توانست ملت را به یک فرقه تقلیل دهد. او با ایده عدالت‌طلبانه بر سریر قدرت نشست و با دمیدن روحیه انقلابی‌گری در حلقه پیرامون خود کارهایش را اجرائی کرد. احمدی‌نژاد در ظاهر توانست بر ملت و دولت سرمایه‌سالار خط بطلان بکشد اما از این خط‌خوردگی دولتی شکل گرفت که نه دولت بود نه ملت، نه خلاق بود نه انقلابی.

دولت هاشمی و احمدی‌نژاد دو دولت متضادند که در فرایند دولت‌های بعد از انقلاب هر یک از منظری دولت‌ها را کم‌ارج کردند. اما نکته مهم این است که دولت آینده در تضاد بین این دو دولت سر برخواهد آورد. دولت روحانی، دولتی خلاق و انقلابی نیست؛ دولت گذار است که همواره بعد از توفان‌های سهمگین روی کار می‌آید. دولتی که انتظار چندانی از آن نیست. با این مقیاس دولت روحانی بیش از ظرفیت خودش مثبت عمل کرده است. دولت‌های یازدهم و دوازدهم فرصتی است برای خیزش دولتی از میان تضادهای دولت هاشمی و احمدی‌نژاد که تا انتها خصم یکدیگر بودند.