به گزارش مشرق، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی درباره نامه اخیر برخی تندروها برای مذاکره مستقیم ایران و آمریکا تاکید کرد باید دید براساس چه تحلیلی تعدادی از مأواگزیدگان در خارج و چند فعال حزبی متمایل غرب در داخل متفقا در نامهای خواهان مذاکره به آمریکا میشوند اگر این عده در زمان خروج واشنگتن از برجام در نامههایی به مجامع مختلف این اقدام را محکوم میساختند.
متن یادداشت سلیمی نمین به شرح زیر است:
ادعای اخیر ترامپ مبنی براینکه ایران مواضعش را در خاورمیانه یا همان آسیای غربی تعدیل کرده و از مرز سوریه و اسرائیل فاصله گرفته قابل تأمل است. زیرا هیچگونه تغییری را در موارد ادعایی شاهد نیستیم و هیچ محفل و ناظر سیاسی و مستقلی از آن سخن نگفته است.
قبل از آن نیز یک رسانه اسرائیلی ادعای تماسهای پشت صحنه با تل آویو را مطرح کرده بود. طرح چنین ادعاهای خلاف واقع هرچند اهداف عدیدهای را دنبال میکند که از آن جمله تضعیف محوریت و پرچم داری ایران در نزد ملتها در مبارزه با نژاد پرستی صهیونیسم است اما یکی از مقاصد کوتاه مدت آن ارائه چراغ سبز با هدف بازنشان دادن باب مراوده همزمان با آغاز دور جدید تحریمها که قرار است از 16 مرداد رسمیت یابد برقرار است. کما اینکه ترامپ در اوج مواضع ضدایرانی خود نشان میدهد همچون اوباما این هدف را مدنظر قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
اصلاحطلبان تندرو خواستار چه مذاکرهای هستند؟
اگر چنین فرضی را قرین به صحت بدانیم چرا باید آمریکا از برجام خارج شود و هزینه زیادی برای عهد شکنی بینالملی خود بپردازد. مگر جز آن است که این توافق راه ارتباط و تماس ولو محدود به یک موضوع را گشوده بود. طبعا اگر در این آزمون از دیوار بیاعتمادی کاسته میشد سطح مناسبات تغییر مییافت. در پاسخ به این پرسش باید گفت آمریکا در حال بازسازی استراتژی سلطه خود به صورت عاجل است. این رویکرد را نیز نباید به سلیقه فرد خاصی در حاکمیت این کشور محدود ساخت.
موقعیت واشنگتن به عنوان نماد سرمایهداری به شدت ضربه خورده است به میزانی که میتواند منجر به فروپاشی این مدل نظام سیاسی شود. بنابراین تقویت اقتدارگرایی این نماد از دوران رئیس جمهور سابق آمریکا آغاز شد اما چون ساختار شکننده و در هم ریزنده مناسبات رایج نبود بروز چندانی نیافت.
برهمین اساس برخی صاحب نظران معتقدند اگر مذاکرات عمان پیگیری میشد و نه ژنو، آمریکا در آن چارچوب برای ارتقای اقتدار جهانی خود نتایج بیشتری متصور بود. زیرا به دلیل داشتن نقش محوری احتمالا پایبندی بیشتری به تعهداتش بروز میداد. براساس این نظر در چارچوب قرارداد برجام آمریکا جایگاهی در کنار سه کشور اروپایی از یک سو و چین و روسیه از دگر سو داشته است لذا مزیتی برای این کشور که نیازمند به نمایش گذاشتن نقش محوری خود در حل مناقشات بین المللی است ندارد.
این تمایل در زمان اوباما بروز چندانی نیافت زیرا هنوز حاکمیت آمریکا وارد فاز ساختار شکنی آشکار و توسل به دیو نژاد پرستی نشده بود. البته مخالفان این نگاه به تجربیات تاریخی 4 دهه ملت ایران اشاره دارند. در جریان توافق الجزایر مذاکرات موسوم به ماجرای مک فارلین و... واشنگتن و تهران به نتایج و توافقاتی نایل آمدند که به هیچ وجه از جانب آمریکا عملی نشد. بنابراین اعمال هژمونی همه جانبه در همه کشورها به این معنی نیست که در استفاده از ابزار دیپلماسی جایگاه برابر را برای طرفهای مقابل قائل باشند یا خیر. بلکه در این رویکرد مذاکره نقش حلقه پیوند دهنده فشار اقتصادی، تهدید نظامی و جنگ روانی و تبلیغاتی را ایفا میکند.
آنچه توافق برجام را برای آمریکا نامطلوب ساخت دقیقا فراهم نشدن چنین شرایط برتری جویانه در مذاکرات منجر به این توافق بود. اکنون که ساختار شکنی آشکار در پیش گرفته شده است باید دید براساس چه تحلیلی تعدادی از مأواگزیدگان در خارج و چند فعال حزبی متمایل غرب در داخل متفقا در نامهای خواهان مذاکره به آمریکا میشوند اگر این عده در زمان خروج واشنگتن از برجام در نامههایی به مجامع مختلف این اقدام را محکوم میساختند جای توجیهی برای دفاع از ادامه مذاکره با این کشور باقی میماند اما اینان که دیروز محتاطانه مراقب مخدوش نشدن چهره آمریکا بودند امروز حتی از بذل آبروی خود برای احیای اقتدارگرایی کاخ سفید دریغ نمیورزند. پایبندان به منافع ملی این مرز و بوم علی القاعده میبایست مدعی کشوری باشند که چند سال تمام توان ایران را معطوف به خود داشت و در نهایت توافق حاصله را شکست.
توافقی که در چارچوب سازمان ملل و با حضور نماینده اتحادیه اروپا و دول مطرح جهان بدست آمده بود به این سهولت زیرپا گذاشته شد، لذا با کدام وطن دوستی همچنان با توجه دادن به خارج از مرزها مانع از انسجام داخلی برای یافتن پاسخ داخلی به نیازها شویم.
باید توجه داشت در چند سال گذشته باشکست عمده طرحهای آمریکا برای نجات اسرائیل از سراشیبی سقوط، اقتدار این کشور به شدت زیر سوال رفته لذا فهم معنای ارائه پیشنهاد مذاکره با آمریکا بعد از خروج آن از برجام چندان دشوار نیست. شاید همین نجواها برای شبکه تبلیغاتی که از هیچ تغییر در مواضع ایران در آستانه اعمال تحریمها را القا میکند کفایت کند.
به عبارت دیگر اقتدار درهم شکسته آمریکا نیازمند آن است که گفته شود در آستانه عملی شدن تهدیدات در داخل ایران نجوای آمادگی برای عقب نشینی به گوش میرسد. البته این نشان از میزان استیصال واشنگتن دارد. رسانههای مرتبط با شبکه حامیان نژاد پرستان حاکم شده بر فلسطین اشغالی که مواضع ملت ایران را در جریان روز قدس کاملا سانسور نمودند به صورت گسترده این نامه را بازتاب دادند. این نشان از چه شرایطی دارد؟ قوت یا ضعف؟
آمریکا برای احیای اقتدار خود امروز ناگزیر است در چند جبهه در مقام مقابله برآید. از یک سو واشنگتن میخواهد پایههای اقتصادی پایدار را به عنوان یکی از زیرساخت های ضروری برای احیای اقتدار سیاسی بنا نهد این مسئله این کشور را به طور جدی با چین که براساس همه شاخص ها در سال 2024 اقتصاد اول جهان را خواهد داشت درگیر میسازد همچنین برای احیای موقعیت سیاسی برتر در جهان اقتصاد اروپا را برنینگیزد اما در بلند مدت چالش جدی برای واشنگتن رقم خواهد زد.
در کانون حاکم سازی صهیونیستها نیز وضعیت و موقعیت آمریکا نیازی به توصیف ندارد. میتوان ادعا کرد همه کارتهای بازی این کشور در آسیای غربی همچون داعش سوخته است. ترکیه ای که قرار بود محور ثبات مورد نظر آمریکا در منطقه باشد خود از درون با مشکلات فراوانی مواجه شده که برای حل آنها ناگزیر به سوی ایران و روسیه دست دراز کرده است. در افغانستان شرایط مدعی رهبری جهان از آن نیز وخیم تر است آیا گسترش درآمدها از طریق ازدیاد مواد مخدر در افغانستان برای آمریکا اقتصاد پایدار رقم خواهد زد یا دوشیدن دلارهای نفتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به کمک آل سعود؟
انتقال چنین درآمدهایی به واشنگتن در کوتاه مدت میتواند تغییرات ظاهری در جامعه آمریکا ایجاد نماید اما آیا به کمک چنین فعالیتهای سیاهی میتوان به اقتصاد برتر دست یافت. در شرایط استقرار علم سیاست دست کم افرادی که هدایت مالی کارتلهای رسانهای را در ایران بدست دارند نباید اینگونه تحلیلهای سطحی برای ایجاد رعب و وحشت ارائه دهند حضرات امضا کننده نامه دعوت ملت ایران به آزمون آزموده را اگر قرار بود واکنشی بروز دهند قبل از آغاز مذاکرات با 1+5 که آمریکا توانسته بود اجماعی جهانی علیه این مرز و بوم ایجاد کند مقطع مناسبتری بود.
امروز نه تنها آمریکا قادر نخواهد بود به موقعیت قبل از برجام بازگردد بلکه برخی اعضای 1+5 انگیزه جدی برای مقابله با سلطه طلبی آشکار آمریکا دارند. برخی نیز با احتیاط مخالفت خود را اعلام میدارند بنابراین برخی فعالان سیاسی داخلی به جای پیوند خوردن با مأواگزیدگان در خارج که راه را بر وحدت نیروهای داخلی سد میکند توانمندی های ملت را باور کنند. زیرا افرادی که از پیشینه خود غافلند در چرخه تکرار گرفتار خواهند آمد.