به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، آتش نشانی یکی از کارهایی است که همواره با سختی و مشکلات همراه است و هراز چند گاهی نیز حوادث ناگواری در ماموریتهای آتشنشانان رخ میدهد که در حادثه ساختمان پلاسکو ۱۶ آتش نشان فداکار و ایثارگر جان خود را برای نجات مردم و اموال آنها از دست دادند. افرادی که سالها در این عرصه فعالیت کردند و همیشه آماده فداکاری و ایثار بودند.
در این خصوص با مادر شهید «فریدون علی تبار» گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
۲۳ مهر سال ۱۳۶۹ فریدون به دنیا آمد. دوران کودکی با ادب و درس خوان بود. همه کارها را سر وقت انجام میداد.
وی از کودکی هنگامی که بازی میکرد مرتب به بقیه پسرها میگفت؛ مواظب دخترها باشید آنها نباید اذیت شوند و همیشه رفتار بزرگ منشی از خود نشان میداد و بازی را مدیریت میکرد. بیشتر از سن خود میفهمید و خیلی خوب عمل میکرد.
از دوران دبیرستان که هنرستان آتش نشانی را انتخاب کرد، از ساعت پنج صبح تا پنج بعدازظهر از میدان خراسان تا آزادی میرفت، ولی این قدر علاقه و رغبت و گرایش داشت که این سختیها و مسائل را تحمل میکرد و هرگز هم حرفی نمیزد و شکایت نداشت. فریدون بسیار پر انرژِی و نشاط بود و خیلی با علاقه درس خواند و مباحث آموزشهای عملی کامپیوتر را یاد گرفت.
کمک به پدر و مادر، دوستان و اعضای خانواده همواره انجام میداد و هرگز لحظهای از کمک کردن به دیگران غافل نمیشد. الان که به تک تک کارهای او میاندیشم، میبینیم خیلی دقیق بود و به همه امور توجه داشت به عنوان نمونه مادر بزرگ و پدر بزرگش در طبقه پایین ساختمان خانه زندگی میکردند و همیشه خیلی به آنها توجه میکرد و اگر بیمار بودند و یا کاری داشتند فریدون همه کارهای آنها را انجام میداد.
همه افراد در هر سنی بودند با توجه به مقتضیاتی که داشتند به آنها توجه میکرد و احترام میگذاشت و زمینه دوستی و محبت با آنها را فراهم میکرد بسیار متفاوت باهم سن و سالان خود بود به جای توجه به خود بیشتر نظر وی به دیگران معطوف بود. نوع دوستی و دیگر خواهی در وی موج میزد.
بسیار متفاوت با جوانان این دوره و زمانه بود هرگز مطلبی روی حرف پدرش نمیزد و هرگز جواب پدر خود را نمیداد و هر چه میگفت: را فریدون با جان دل میپذیرفت.
خدمت به دیگران و این که بتواند بهترین شرایط را برای دیگران فراهم کند. همیشه مراقب و مواظب خواهر خود بود و به وی هم محبت و توجه میکرد همه خوبیها را برای دیگران میخواست، دفتر خاطرات وی را بعد از شهادتش در پلاسکو خواندیم فقط در مورد دیگران نوشته بود و کارهایی که دوست داشت برای دیگران انجام بدهد. با دوستان خود خیلی به مسافرت میرفت و اهل تفریح بود.
دوستانی که برای نجات رفیق خود تلاش بی وقفهای کردند «امیر آخوندی» «حمید طالقانی» «نوید شایسته» اینها با فریدون از سال اول دبیرستان هم همکلاس و رفیق بودند و زمانی که حادثه رخ داد دوستان فرزندم تا پیدا کردن پیکر دوست خود از پای ننشستند و هر روز بی وقفه تلاش کردند و پیکر فرزندم طی مدت ۲ روز با تلاش شبانه روزی همکارانش پیدا شد.
شهدای پلاسکو انسانهایی عاشق بودند که برای انجام کار ماموریت و خدمت کارهای لازم در این عرصه وارد صحنه شدند و به شهادت رسیدند، در حالی که شهدای دفاع از مقدس و حرم میدانستند که احتمال این که به شهادت برسند را میدادند و این آمادگی را داشتند من داییام در زمان دفاع مقدس شهید شد، ولی این شهدای آتش نشان وضعیت و نحوه شهادت آنها به گونهای شد که دل همه را سوزاندند. فرزندان ما به عشق این که به هم نوعان خود کمک کنند و آنها را نجات دهند، جان خود را فدا کردند و به شهادت رسیدند.
امید و آرزوهایی که باحادثه پلاسکو به خاکستر تبدیل شد
فرزندم همیشه آرزوهای بزرگی داشت و تلاش میکرد. ابتدا علاقهمند بود که خلبان شود، ولی بعد منصرف شد و شغل آتش نشانی را انتخاب و در این عرصه فعالیت کرد. با ریختن ساختمان پلاسکو و آتش سوزی همه امیدها و آرزویهای من و خانوادهام در مورد فریدون برای تشکیل زندگی و آینده وی به خاکستر تبدیل شد.
ابتدا توصیهای برای مسوولان جامعه اسلامی دارم که به فکر جوانانی که با عشق و شور بسیار درس میخوانند و تلاش میکنند تا کار پیدا کنند توجه داشته باشند، قدر این جوانان را بدانند و تمهیدات لازم را برای کارهای سخت و ارزشی جامعه اسلامی بیندیشند و پیش بینی کنند، تا در مواقع لزوم در صورت رخ دادن مشکلات و مسائل و به ویژه مشاغل سخت همانند آتش نشانی تمهیداتی اندیشیده باشند تا بازماندگان و به ویژه خانوادهها در تامین هزینهها دچار مشکل کمتری شوند و حتی در اثر معلولیت خود این افراد برای تامین نیازهای خود دچار مشکل نشوند و دغدغه این مسائل در جامعه کمتر شود.