کد خبر 872879
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۷ - ۰۰:۱۰

شیخ طوسی از سالمه کنیز حضرت صادق(ع) روایت کرده که گفت: نزد حضرت در وقت احتضارش بودم که حال اغماء پیدا کرد، چون به حال خود آمد فرمود به کسی که با چاقو به ایشان حمله کرده بود، ۷۰ اشرفی بدهیم!

به گزارش مشرق، امام صادق(ع) که مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می‌شناسند، در سال ۸۰ یا ۸۳ قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت امام محمدباقر(ع) رهبری فکری و سیاسی شیعیان را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال ۱۴۸ قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می‌شدند، در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است، در ادامه به برخی روایت‌ها از آخرین لحظات زندگانی این امام همام اشاره می‌کنیم:

از مشکاة الأنوار نقل شده که یکی از اصحاب امام ششم، نزد حضرت رفت و دید حضرت صادق(ع) بسیار لاغر شده است گویا هیچ از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش! آن مرد به گریه در آمد. حضرت فرمود: برای چه گریه می‌‏‌کنی؟

گفت: گریه نکنم، با آنکه شما را به این حال می‌‏بینم؟!

فرمود: چنین مکن، همانا مؤمن چنان است که هر چه عارض او شود خیر اوست و اگر بریده شود اعضای او برای او خیر است؛ و اگر مشرق و مغرب را مالک شود برای او خیر است.

شیخ طوسی از سالمه کنیز حضرت صادق(ع) روایت کرده که گفت: نزد حضرت صادق(ع) در وقت احتضارش بودم که حال اغماء پیدا کرد، چون به حال خود آمد فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) که افطس باشد هفتاد اشرفی بدهید و به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید. 

من گفتم: به مردی که بر شما با کارد حمله کرد و می‏‌خواست شما را بکشد، عطا می‌‏کنید؟!

فرمود: می‏‌خواهی من از آن کسان نباشم که خدا مدح کرده ایشان را به صله کردن رحم و در وصف آن‌ها فرموده: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»

سپس فرمود: ای سالمه به درستی که حق تعالی بهشت را خلق کرد و آن را خوش بو گردانید و بوی آن تا دو هزار سال می‌‏رسد و بوی آن را عاق والدین و قطع کننده رحم نمی‌‏شنوند.

شیخ صدوق از ابوصیر روایت کرده که گفت: خدمت ام حمیده، ام ولد حضرت امام جعفر صادق(ع) برای تعزیت حضرت صادق(ع) مشرف شدم، آن بانو گریست و من نیز به جهت گریه او گریستم.

پس از آن فرمود: ای ابومحمد! اگر می‏‌دیدی حضرت صادق(ع) را در وقت موت، همانا امر عجیبی مشاهده می‌‏کردی. چشم‌‏های خود را گشود و گفت: به نزد من جمع کنید، هر کسی که مابین من و او قرابت و خویشی است. ما احدی را از خویشان او نگذاشتیم، مگر آنکه به نزد او آوردیم.

آن جناب به سوی همه نظری افکند و فرمود: «انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّا بالصّلاة»؛ همانا شفاعت ما نخواهد رسید به کسی که نماز را خوار و سبک بشمارد و اعتنا و اهتمام به آن نداشته باشد.

منبع: فارس