گروه فرهنگ و هنر مشرق - وبلاگنویسی پدیدهای بود که تحولی در انتشار محتوا در فضای وب محسوب میشد. شاید کاربران بسیاری را سراغ داشته باشیم که وبلاگی داشتند و مطالبی در آن بارگذاری میکردند که در این بین برخی پرمخاطب بودند و برخی هم وبلاگ برایشان چاهی بود تا سر در آن فرو کنند و تنهایی خویش را فریاد بزنند. وبلاگها با گذر زمان و گسترش شبکههای اجتماعی به مرور به گوشه رینگ رانده شدند و زندگی بیسر و صدایی برای خود پیش گرفتند.
وبلاگهایی که روزگاری تا حدی منبع ارجاع شناخته میشدند حالا امروز به شهر متروکی شبیه شدهاند که شاید برای برخی تنها محلی برای مرور خاطرات باشد.
به همین بهانه سراغ علیرضا شیرازی، مدیر «بلاگفا» رفتیم. سرویسدهندهای که روزگاری یکی از پربازدیدترین و پرکاربرترین سرویسدهندههای وبلاگی ایرانی محسوب میشد. با او درباره افت مخاطب و محتوای وبلاگها و همچنین حاشیههای فیلترینگ و فروش اطلاعات کاربران گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
بسیاری میگویند امروز وبلاگها به آخر خط رسیدهاند. شما به عنوان یکی از کسانی که خدمات وبلاگی ارائه میکنید، نظرتان در این باره چیست؟
چیزی که امروز شاهد آن هستیم مانند اتفاقی است که برای ایمیل افتاده است. ما اکنون در عصر ایمیل نیستیم و کسی در مورد اینکه ایمیل یک پدیده خاص است صحبت نمیکند. جریان ایمیل نداریم اما در نهایت ایمیل وجود دارد و مهم است، در مورد وبلاگ هم دقیقا چنین داستانی داریم.
ما الان شاهد این نیستم که کلمه وبلاگ و موضوعات آن هر روز در رسانهها باشد یا اینکه هرکسی باید یک وبلاگ داشته باشد. اما در نهایت وبلاگها وجود دارند و کم و بیش موثر هستند و چیزی که شاهد آن هستیم مفاهیمی است که منشعب از وبلاگنویسی است. مواردی مانند سایت مدیوم که نوعی پلتفرم انتشار محتوا است یا میکروبلاگینگی مانند توییتر انشعابهایی از وبلاگنویسی هستند.
در موقعیت کنونی که شبکههای اجتماعی توانستهاند مخاطب بسیاری را به خود جذب کنند، چقدر در میزان مخاطبان وبلاگها با کاهش روبهرو بودیم یا اینکه نه اصلا کاهشی نداشتیم؟
کاهش را که صددرصد داشتهایم، نهتنها در ایران که در آمریکا و اروپا هم این کاهش وجود داشته چون مفاهیم جدیدتری بهوجود آمده و سهم بیشتری از توجه کاربر را به خود جلب کرده است. زمانی تنها وبلاگ، ایمیل و چت بود و راه ارتباطی مخاطبان در فضای مجازی همینها بودند. اکنون شبکههای اجتماعی سهم قابلتوجهی را گرفتهاند البته شکلهای سنتی وبلاگنویسی همچنان وجود دارد و در یکسری مسائل مانند گردشگری، مسائل فنی و مهندسی یا اجتماعی وبلاگها پررنگ هستند.
امروز چقدر در میزان مخاطبان یا تولید محتوا در بلاگفا به نسبت روزهایی که وبلاگها یکهتاز بودند افت یا کاهش به چشم میخورد؟
شاید تعداد کاربر ملاک خوبی نباشد، اما چیز دیگری را مورد قیاس قرار میدهم و آن هم تعداد پستهای روزانه کاربران است. به نظر من نسبت به دوره اوج سرویس ما (بلاگفا) اکنون حدود 50 درصد کاهش داشتهایم.
یعنی به این میزان افت محتوا داشتهاید؟
بله. تعداد پستهایی که روزانه کاربران منتشر میکنند نسبت به چهارپنج سال پیش (زمانی که اوج دوران وبلاگنویسی بوده و بلاگفا پربییندهترین سرویس وبلاگ و در واقع سایت ایرانی بوده) این میزان کاهش داشته است. البته من از سرویسهای دیگر اطلاعی ندارم و حتی ممکن است بگویند پیشرفت هم داشتهاند، ولی من در مورد سرویس بلاگفا صحبت میکنم. قاعدتاً این آمار نمیتواند ملاک ارزیابی همه سرویسهای وبلاگ باشد، اما فکر میکنم سرویسهایی که با ما همدوره بودند نیز شاهد کاهش در محتوای منتشر شده توسط کاربران خود هستند.
شما چقدر با این حرف موافقید که اگر کاربر از وبلاگ به جای شبکههای اجتماعی استفاده کند به نفع خودش است، زیرا نظری وجود دارد که گفته میشود کاربران شبکههای اجتماعی به نوعی برده این شبکهها هستند و تولید آنها به بیشتر دیده شدن آن شبکهها منجر میشود، در صورتی که اگر در وبلاگ بنویسند خودشان بیشتر دیده میشوند.
با واژه برده موافق نیستم! ولی تا حدودی با چنین استدلالهایی موافقم. از دید فنی گاهی وبلاگنویسی سنتی بهتر از نوشتن در شبکههای اجتماعی است؛ زیرا اکثر مطالبی که در پیامرسانها و کانالها به اشتراک گذاشته میشود نهایتا عمری چند روزه دارند اما در مورد وبلاگها اینطور نیست و محتوا در وبلاگها ماندگاری بالاتری داشته و همچنین در موتورهای جستوجو هم در دسترس هستند. اما در مورد پیامرسانها و شبکههای اجتماعی چنین قابلیتی وجود ندارد و معمولا اینطور نیست که شما یک محتوایی را جستوجو کنید و از یک شبکه اجتماعی به شما نتیجه ارائه شود. مزیت دیگر اینکه وبلاگها میتوانند مستقل باشند و با دامنه و سرور مستقل فعالیت کنند. اما در شبکههای اجتماعی امکاناتی که در اختیار کاربر قرار میگیرد محدود به آن سرویس و شبکه اجتماعی است.
نمونههایی مانند «ویرگول» و... در دسته میکروبلاگها قرار میگیرند؟
اینها میکروبلاگ نیستند بلکه پلتفرم انتشار محتوا هستند که انشعابی از وبلاگنویسی هستند و مصارف خاص خود را دارند که «مدیوم» هم یکی از آنهاست. که مخاطب در آنها کمتر از سرویسهای میکروبلاگ مینویسد. اینها نوعی از تلفیق شبکههای اجتماعی و سرویس وبلاگ هستند.
شما بهعنوان مدیر «بلاگفا» با ورود پدیدههای جدید در فضای مجازی مانند شبکههای اجتماعی به این فکر نکردید پا به پای آنها پیش بیایید و مخاطب را نگه دارید.
این انتظار و ایده خیلیها بوده که یک سرویس وبلاگ فعلی تغییر کاربری بدهد و مثلا شبیه «مدیوم» شود. اما این اتفاق در دنیا نمیافتد و درست هم هست، همانطور که بلاگر یا وردپرس شبیه مدیوم نشد، دلیلی ندارد که همه سرویسها شبیه هم باشند. هر سرویسی مخاطب خود را دارد و امکانات خاصی ارائه میکند و مخاطبی که وارد «بلاگفا» میشود انتظار خاصی از آن دارد. مثلا انتظار دارد قالب وبلاگش را خودش انتخاب کند و نمیتوانیم به مخاطب بگوییم خب دوران این شیوه میزبانی از وبلاگ تمام شده باید نوع دیگری را انتخاب کنید.
بنابراین معتقد هستم اگرچه درست است که به نیاز کاربر توجه شود اما لزومی در این نیست که یک سرویس هر روز با یک جریان یا پدیده نویی همراه شود و تغییر کند.
یکی از موضوعاتی که مخاطب ایرانی در ارتباط با فضای مجازی با آن درگیر است و هنوز این درگیری برطرف نشده مساله فیلترینگ است. میخواهم بگویید این فیلترینگ چقدر به شما کمک کرد و چقدر از آن ضربه خوردید؟
زمانی که بلاگفا را بالا آوردیم، «بلاگر» و «وردپرس» فیلتر نبودند و حداقل تا چند سال فیلتر نبودند و سرویسهای وبلاگ داخلی در کنار رقبای خارجی خود مشغول فعالیت بودند. وقتی هم فیلتر شدند کاربران ما دوبرابر نشد یعنی این فیلترینگ به ما کمکی نکرد. در واقع همزمان با فیلتر شدن سرویسهای خارجی فعالیت کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه نیز گستردهتر شد و سرویسهای ایرانی مجبور به اجرای قوانین بودند و آن زمان چندین هزار وبلاگ فیلتر شد. باید بگویم.
البته اگر منصف باشم در دورهای بهدلیل اینکه محتوای وبلاگهایی که در سرویسهای خارجی میزبانی میشدند حتی در صورت فیلتر هم در دسترس بودند و از این نظر بر سرویسهای وبلاگ ایرانی (که مجبور به مسدودسازی کامل محتوا بودند) مزیت داشتند و در واقع فضای رقابت عادلانه نبود.
میان وبلاگها و تالارهای گفتوگو رقابتی هم بود؟
رقابتی نبود چون خاستگاه و مخاطب آنها با هم متفاوت بودند. مثلا وقتی پیامرسانها آمدند هم چنین موضوعی مطرح نبود ولی وقتی مفهوم گروهها و کانالها رایج شد تا حدودی رقیب سرویسهای وبلاگی شدند. الان اگر بخواهیم صحبت کنیم عملا رقابت میان سرویسهای وبلاگ و پیامرسانها در ایران است. ما دو موج رقابت داشتیم که موج اول با ورود فیسبوک بهوجود آمد و موج دوم با ورود پیامرسان و قابلیتهای جدید آنها ایجاد شد. هرچند در همه جای دنیا این فضای رقابت (بین سرویسهای وبلاگ و پیامرسانها) وجود ندارد و شاید رقابت این دو در کشوری مانند ایران به دلیل ویژگیهای پیامرسانهای محبوب در آن بهوجود آمده است.
بحث فروش اطلاعات کاربران به دستگاههای امنیتی و حاکمیتی یکی از موضوعات داغ سالهای اخیر در رسانهها و افکار عمومی است. بخصوص با افشاگریهایی که علیه سرویسهای مجازی صورت میگیرد. سوال من دراینباره است که چنین پیشنهادی به شما هم شده بود؟
باید بگویم که در ایران چیزی به نام فروش اطلاعات کاربران نداریم. اصلا در ایران نیازی به این نیست که دستگاهی پیشنهاد خرید بدهد، مساله این است که وقتی لازم باشد باید اطلاعات درخواستی (در چارچوپ قانونی) را به هر نهاد (قانونی) مرتبط رایگان ارائه کنید. چیزی نیست که یک سیستم و نهاد حکومتی به شما پیشنهاد مالی یا امتیاز خاصی بدهد تا اطلاعات کاربران را به آنها بدهید حتی فکر میکنم در خارج از کشور هم چنین چیزی نیست.
قانون جرایم رایانهای تصریح دارد که سرویس میزبانی محتوا چه اطلاعاتی را بر اساس دستور مقام قضایی در اختیار ایشان بگذارد.
اینکه گفته میشود توییتر یا فیسبوک اطلاعات کاربرانش را فروخت پس چیست؟
آن چیزی که در خارج از کشور میشنویم فروش اطلاعات به نهادهای قضایی یا پلیسی نیست بلکه فروش به نهادهای آنالیز اطلاعات مانند دانشگاهها و شرکتهای خصوصی است، در قضیه فیسبوک یک نهادی که آنالیز اطلاعات انجام میداده و کارش تبلیغاتی بوده آن اطلاعات را خریداری کرده است نه اینکه نهادهای قضایی در آمریکا چنین پولی خرج کند.
بحث فعالیتهای اقتصادی در وبلاگها چقدر بود و آیا برنامهای برای حمایت از آنها داشتید یا برخورد میشد؟ چون خاطرم میآید که برای مثال با وبلاگهای فروش فیلم یا موسیقی برخورد میشد.
در مورد درآمدزایی وبلاگها دو بحث وجود دارد. یکی وبلاگهایی که در واقع بهعنوان ویترین مثلا یک واحد صنفی یا خدمات شخصی فعالیت میکنند که ما هیچوقت برنامهای برای فیلتر کردن آنها در سرویس خودمان نداشتیم.
ولی مساله دیگری که پررنگ بود مساله کسب درآمد از طریق سایتهای کسب درآمد بوده است، مثلا کاربری کدی را از یکی از این سایتها در وبلاگش قرار میداد و تبلیغی از این سایتها در وبلاگش نمایش داده میشدکه در سرویس بلاگفا با این برخورد میکردیم. دلیل این برخورد هم افزایش حجم بسیار بالای اسپم، محتوای غیراخلاقی و کپی محتوا بود که شاید ده برابر شرایط عادی سرویس ما بوده است و عملا ناچار به محدود کردن این سایتهای کسب درآمد شدیم.
عموم وبلاگهای فروش فیلم یا موسیقی که مسدود شدهاند به دستور کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه بوده است چرا که تیم ما نیز این موارد را با سلیقه خود مسدود نمیکرده است.
حمایت خاصی از کسانی که درآمدزایی داشتند ،میکردید؟
نه، ما یک پلتفرم و سرویس ارائه خدمات میزبانی محتوا هستیم و وظیفهای که برای خود قائل بودیم و هستیم ارائه این خدمات بهصورت رایگان بوده است.
*روزنامه جام جم