امروز برخی از سیاستمداران ما که نمود تأثیرگذاری اخلاق و سبک زندگی در جامعه هستند به سمت و سوی دیگری رفتند که با فرهنگ و آرمان‌های انقلاب ما در تضاذ است.

به گزارش مشرق، جهانگیر الماسی بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون در تازه‌ترین گفتگویش به آسیب‌شناسی فعالیت‌های فرامتنی سلبریتی‌ها پرداخته و در این رابطه می‌گوید: ناراحت هستم که مسائل اقتصادی به خانواده‌ام فشار می‌آورد اما چه کنم که پرده نقره‌ای و قاب تلویزیون گرفتار توجه به چهره‌ها شده و این اسپانسرها و تهیه‌کنندگان بی‌هنر و ناآگاه نسبت به معضلات و ناهنجاری‌های اجتماعی ذائقه مردم را فقط به سمت مدگرایی و بی‌هنری چهره‌های بی‌چهره کرده‌اند. این نوع پرداخت‌ها همگی برمی‌گردد به الگوهایی که لیبرالیسم در اختیار این اقشار قرار داده است. آن‌ها که از شهرت و محبوبیت گروه‌های مختلف اجتماعی یا افراد در جهت تحکیم مواضع خودشان بهره می‌بردند. از آن جایی که متأسفانه ما هم مصرف‌کننده رفتارهای سیاسی دنیای غرب و پیشرفته شرق و غرب هستیم یک الگوبرداری سطحی می‌کنیم. کلمه سلبریتی دو سه سال است که به فرهنگ ما راه یافته و هیچ‌کس نمی‌پرسد که این پدیده آلوده به ناهنجاری از کجا سر درآورده است. اصلاً توده مردم چه تعریفی از این واژه دارند و اصلاً از مردم بپرسید، نمی‌دانند این واژه از کجا آمده و شاید هم نتوانند بار اول به خوبی آن را تلفظ کنند. این اتفاق را برخی از رسانه‌های زرد پدید آوردند تا این نام، در بین مردم شایع شود.


بازیگر سریال کوچک جنگلی در ادامه گفت : می‌دانید که در دنیای غرب محبوبیت، خاص هنرپیشه‌ها، خواننده‌ها و برخی از تجار است اما در شرق و حتی مهد فرهنگ ملی ما از دیرباز به تعبیری سلبریتی‌ها و آدم‌های مشهور و موفق کسانی بوده‌اند که از اخلاق حسنه، رفتار نیکو، حسن شهرت و برخورد با مردم، عدالت‌خواهی و مومن بودن برخوردار بوده‌اند. بنابراین موقعیت‌های سیاسی به تأیید این بزرگان تعریف می‌شد. همان طور که از دوران صفویه به بعد، مراجع بودند. مراجع تقلید و علمای دینی، هم محبوب مردم بودند و هم در میان مردم زندگی می‌کردند و زندگی ساده ای هم داشتند. اما امروز برخی از سیاستمداران ما که نمود تأثیرگذاری اخلاق و سبک زندگی در جامعه هستند به سمت و سوی دیگری رفتند که با فرهنگ و آرمان‌های انقلاب ما در تضاذ است. اصلاً یکی از دغدغه‌های انقلاب ما، دور شدن از شیوه زندگی غربی و نزدیک شدن به معرفت و هویت دینی و ملی بوده و هست. متأسفانه در عصر تکنولوژی و مدرنیته شدن رسانه‌ها، نتوانستیم هویت خودمان را به تکنولوژی دیکته کنیم و مجبور شدیم خودمان تغییر رویه بدهیم و شبیه به تکنولوژی بشویم. مضرات بسیاری می‌دانم از این که بسیاری از آدم‌ها صرفاً به خاطر شهرت بین مردم جایی را باز کرده‌اند و نه به خاطر شخصیت، اعتقادات، باورها، شیوه رفتار، معرفت، دانش، تخصص و بینش؛ یعنی این‌ها چراغی ندارند که راهی به مردم نشان بدهند و نه قادر به پیشه‌کردن روشن کردن ‌دلی هستند. نه عقبه فرهنگی دارند که با ابتکار و الهام از آن‌ها راه نیکو و خوش نصیب جوانان ما شود. صرف مشهوریت در رشته‌های زودگذر باعث شده‌اند سیاستمداران ما دست به اشتباه بزرگی بزنند و آن‌ها را الگوهای مناسب جامعه معرفی کنند.

انسجام و وحدت ملی تابع مستقیم عدالت، پاکدامنی و شرافت است نه اشرافی‌گری! شرافت یعنی خون پاک، چشم پاک،  قلب پاک، ایمان و رفتار متناسب آدمی؛ این‌ها اسباب انسجام ملی است. در غیر این صورت، سلبریتی چطور می‌تواند انسجام ایجاد کند؟ در این شرایط،یک چهره مشهور برخلاف این عمل می‌کند. سلبریتی، اصل و شیوه رفتارش به گونه‌ای است که هر وحدت منسجمی را منقطع می‌کند. چون گرایش‌های هر قومیت و منطقه‌ای در ایران به گونه‌ای دیگر است. متأسفانه مدیران اجتماعی ما به تنها چیزی که اهمیت نمی‌دهند روانشناسی فردی و اجتماعی مردم است. خودشان نمی‌بینند مردم دارای شعور و معرفت و تحلیل هستند و فکر می‌کنند بر جای درست نشسته‌اند و حرف‌های درست می‌زنند.

بیشتر بخوانید:

نیما حسنی نسب: منابع ارتزاق خیلی از سلبریتی‌ها فاسد است+فیلم


به درد حوزه خودشان می‌خورند. هنرمند ما به جایگاهی رسیده که مردم علاقه‌مندند او در عرصه کاری خودش کاربرد داشته باشد. باید عقبه فرهنگی، تحصیلات و معرفتش به کمک جامعه بیاید و جایی مورد استفاده قرار بگیرد. اما بسیاری از به اصطلاح سلبریتی‌ها با این مسائل خیلی فاصله دارند و بیشتر به برداشت سطحی از معرفه‌های ظاهری همکاران خارجی خود می‌پردازند. مثلا در دنیای غرب، سلبریتی‌ها اولین کاری که انجام می‌دهند این است که بادیگارد می‌گیرند، چون فراهم آوردن امنیت اجتماعی در آنجا یک مقدار به سختی انجام می‌شود و گروه‌های مسلحی هستند که باج می‌گیرند و باج می‌دهند. همان فرهنگ به ایران می‌آید و به یک باره فردی که خیلی شناسنامه خاصی ندارد چند بادیگارد همراه خودش می‌آورد واز طریق این بادیگارد بازی برای خودش جایگاهی دست و پا می‌کند. این پدیده‌ها با دنیای هنر و هنرمندی، تناقض‌های چشمگیری دارد.


من ایستادگی و برخورد را هیچ‌وقت تجویز نمی‌کنم چون عرصه فرهنگ، عرصه مقابله عقلانی است. مردم بینش دارند و دارای معرفت پنهانی هستند. فرهنگ انقلابی بایستی از رفتار مسئولان و سیاستمداران شروع بشود؛ اول بایستی فروتنی و پاکی را در این‌ها ببینید. مثلا مردم رفتارهای متواضعانه‌ای را از شهید رجایی می‌دیدند و همین هم آن‌ها را تشویق می‌کرد که با انگیزه و عزم بیشتر و قوی‌تری پشت انقلاب می‌ایستادند.

منبع: کیهان

برچسب‌ها