کد خبر 877302
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۱

مدیرعامل سابق باشگاه نفت مسجدسلیمان ناگفته‌هایی را از حضور خود در این تیم بازگو کرد.

به گزارش مشرق، مسعود رضاییان مدیرعامل پیشین نفت مسجد سلیمان در مطلبی به بیان مشکلات تیم نفت مسجد سلیمان پرداخته که عینا در زیر می‌خوانید:

 

  آخرین روزهای تابستان گرم سال ٩٣ بود که وارد شهر مسجد سلیمان شدم به‌عنوان دومین مدیرعامل تیم نفت در اولین حضور این تیم در لیگ برتر. در آنجا هم مثل اهواز و آبادان، اولین چیزی که توجه شما را جلب می‌کرد، سه عنصر گرما و نفت و فوتبال بود.

آنجا هم مانند همه شهرهای نفتی کشور، شهر تقسیم می‌شد به این طرف دیوارهای شرکت نفت و آن سوی دیگر، یک طرف اشتغال و امکانات رفاهی مناسب و آن طرف بیکاری و فقر و کمبودها اما ورزشگاه شهید بهنام محمدی، شهید نوجوانی که متاسفانه خیلی کم مورد توجه داستان‌پردازهای 8 سال دفاع مقدس قرار گرفت، درست در مرکزی‌ترین میدان شهر، آغوش خود را باز کرده بر روی همه، شرکت نفتی و غیر شرکت نفتی، اینجا تنها جایی است که دیوارها فاصله ایجاد نمی‌کنند و رنگی به جز زرد، دیده نمی‌شود.

شاید شهر کوچک و باریکه‌ای بیش نباشد اما متعلق است به ایلی بزرگ، بزرگ به عظمت تاریخ اقوام اصیل پارسی ، بلندنظر به بلندای زاگرس همیشه ایستاده، میهمان‌پذیر به وسعت جلگه خوزستان آن هنگام که سرسبز بود و شجاع و پر تلاش همچون کارون آن روزهایی که پر آب بود.

اینجا مسجد سلیمان است، شهر خاطره‌ها، شیرهای سنگی، سردار اسعد و بی‌بی مریم، برنو، آتش، فتح تهران، نمره یک و ... سرسختی و خشونت ذاتی زاگرس اما آمیخته شده با عطر جاودانه نان تیری، آوای روح‌افزای زنده‌یاد بهمن علاء‌الدین و روح لطیف اشعار مرحوم قیصر امین پور.

افسوس که خاطرات فوتبال شهر فقط جای می‌گیرد در قاب تصویر یک گل، گل اصغر جمالی به پرسپولیس در اوایل دهه پنجاه. در اینجا برای بزرگ بودن نیازی نیست که وامدار برزیل شوی و یا دست به دامن دیوار زرد دورتموند، اینجا نام و اعتبار MIS برای بالندگی کفایت می‌کند.

یک هفته قبل از آمدن به مسجد سلیمان ، یکی دو جلسه خوب با اعضای هیات مدیره باشگاه داشتم، همگی از مدیران ارشد مناطق نفت‌خیز جنوب بودند و بسیار فرهیخته و منطقی و دو نفر از آنها استاد دانشکده نفت، سطح بالای امیدواری آنها در مورد تامین بودجه باشگاه، موجب افزایش سطح ریسک‌پذیری من شد و پذیرفتم البته به شرط موافقت هیات مدیره نفت آبادان که آن هم با یک تماس تلفنی بین مدیران نفت حل شد.

از بودجه مصوب باشگاه که حدود ١٥ میلیارد تومان به تصویب رسیده بود ، فقط یک میلیارد تا آن موقع وارد باشگاه شده بود ولی خوشبختانه اراده و تلاش قوی و مستمری از سوی مدیران نفت در جنوب و همین‌طور آقای استاندار در جهت بر طرف شدن مشکلات دیده می‌شد. متاسفانه در ادامه کار اوضاع و احوال در تامین منابع مالی طبق برنامه پیش نرفت. عدم موفقیت در جبهه مالی به ادامه شکست‌ها در زمین مسابقه کشیده شد.

باور کردن اینکه یک باشگاه تحت حمایت شرکت نفت می‌تواند بیش از 15 میلیارد تومان در لیگ دسته یک هزینه کند اما به محض صعود به لیگ برتر ، حتی نمی‌تواند یک ریال از نفت هزینه کند، خیلی سخت بود.

چه قانون عجیبی است و چقدر غیرقابل هضم و البته از نگاه هواداران غیرمنصفانه. هنوز یکماه از شروع کارم نگذشته بود که روزهای سخت فرا رسیدند. روزهایی که هرگز تجربه نکرده بودم.

به‌ جای پرداختن و برنامه‌ریزی برای ایجاد یک آکادمی فوتبال درست و درمان که در تخصص من بود، به‌جای بررسی و جذب دو، سه بازیکن خوب و مؤثر که خواست کادر فنی و مردم بود و به جای پرداخت درصد پیش‌پرداخت بازیکنان که حق مسلم‌شان بود، همه کار من و اعضای هیات مدیره شده بود سفر به تهران و سر خم کردن و یک لنگه پا ایستادن پشت درب اتاق مدیران شرکت‌های نفتی خصوصی و خصولتی برای جذب اسپانسر.

حاصل تلاش ٥ نفر آدمی که روی هم بیشتر از تاریخ ایالات متحده آمریکا سن داشتند و یک قطار باری توان حمل کتاب و دفتر و جزوات زمان تحصیل آنها را نداشت، با وام ابتدای سال گرفته شده به کمک آقای استاندار از 2.5 میلیارد هم عبور نکرد. با این مبلغ ماندن حتی در لیگ یک هم به اگر و اما بستگی دارد.

بالاخره کاسه صبر بازیکنان هم به سر آمد و دو، سه بار تمرینات تیم تعطیل شد، بازیکن برزیلی و تأثیرگذار تیم به‌دلیل عقب افتادن 3 ماه حقوق، به کشورش برگشت. یک بار برای تهیه بلیط هواپیما مجبور شدم که از بانک .... وام کالا بگیرم و موضوع را رسانه‌ای کردم شاید به تریج قبای کسی بر بخورد که متاسفانه بر نخورد.

دیدار بعدی را که در تبریز برگزار می‌شد مجبور شدیم رفت و برگشت با اتوبوس برویم درست وسط دیماه که حتی ننه سرما هم سینه پهلو کرده بود، شاید که دل بعضی‌ها برایمان بسوزد، نه تنها نسوخت بلکه حتی نگهبان خوابگاه تیم اجازه نداد بچه‌ها پتوهایشان را با خودشان ببرند. به اصرار تعدادی از پیشکسوتان دلسوز شهر و علیرغم میل باطنی قبول کردم که از طریق جذب کمک‌های مردمی و البته به‌عنوان قرض هزینه یک دیدار بیرون از خانه را تامین کنیم. متاسفانه فقط 200 هزار تومان جمع‌آوری شد چون در شهر شایع شده بود که مبلغ ١٥ میلیارد تومان شرکت نفت به تیم کمک کرده است، از آن به بعد آقای مکوندی شخصاً پول آب معدنی‌ها را پرداخت می‌کرد.

خدا رحمت کند اموات یکی از میوه فروش‌های شهر را که بیش از 3 میلیون تومان سیب و موز و پرتقال به تیم ما قرضی فروخت، امیدوارم حداقل او به پولش رسیده باشد، من و مربیان و بازیکنان و کارکنان باشگاه که نرسیدیم. در یک جلسه خیلی خوب به اتفاق اعضای هیات مدیره مهمان شورایعالی سیاست‌گذاری نفت بودیم، آه و ناله‌های من خوشبختانه به دلشان نشست و 5 میلیارد تومان کمک اضطراری را تصویب کردند. متاسفانه فقط به تصویب منتهی شد و هرگز کار به تزریق نکشید.

در 6 بازی آخر اگر فقط 6 امتیاز هم می‌گرفتیم شانس ماندن‌مان خیلی زیاد می‌شد، درخواست کردیم به جای 5 میلیارد فقط 700 میلیون کمک کنند تا تیم را نگه داریم. متاسفانه ندادند تا شک کنم که آنها با تیم‌های لیگ یکی بیشتر حال می‌کنند تا لیگ برتری!!

حیف است و بی‌انصافی اگر فراموش کنیم انسان‌های شریف و بامرامی را که به شکل‌های مختلف به تیم مورد علاقه‌شان کمک‌های مالی و معنوی کردند. چند بار شاهد حضور افرادی بودیم در هتل محل اقامت تیم در شب قبل از مسابقه که بین 20 تا 40 میلیون تومان میدادند تا به‌عنوان پاداش بین بچه‌ها تقسیم کنیم. برای هر تمرین تیم بیش از صد نفر حضور پیدا می‌کرد که از کل تماشاگران دیدارهای رسمی برخی از تیم‌های لیگ برتری بیشتر بود.

به‌ هر‌حال تیم سقوط کرد و غم و اندوهی وصف‌ناپذیر بر همه شهر و عاشقان تیم نفت مسجد سلیمان سایه انداخت. سقوط تیم‌های مردمی بسیار دردناک و ماندنی است مانند سقوط خرمشهر. آنقدر ناراحت باقی ماندیم تا خدا آزادش کرد. مردم خوب مسجد سلیمان هم چند سال در اوج اندوه و حسرت ناراحت ماندند تا دوباره به آنچه که استحقاقش را داشتند دوباره رسیدند.

 حضور مجدد در لیگ برتر، فرصتی دوباره برای دیده شدن

حق دارند این مردم که به گذشته پر افتخار خود ببالند، مسجدسلیمان به دور از اغراق شهر اولی‌ها در ایران است. اینجا پایتخت صنعت و آغازگر تاریخ صنعتی شدن و صادرکننده فرهنگ صنعتی نه فقط در ایران بلکه در منطقه است. اما کمک کنید این شهر در رویای گذشته وسوسه‌انگیز خود به خواب ابدی فرو نرود، کمک کنید که آینده خوب خود را هم بسازد.

این ابتدایی‌ترین و اولین حق مسلم این شهر است، حق توسعه یافتن. اجازه دهید در ازای همه نفتی که تولید می‌کنند، همه رنجی که می‌برند و همه مشکلاتی را که به واسطه آلودگی‌های صنعتی به جان می‌خرند، حداقل یک تیم خوب و آبرومند در لیگ برتر داشته باشند. آنها نه مربی ٣ میلیاردی می‌خواهند و نه بازیکنانی که به دلار پول می‌گیرند، اردوی ترکیه و کرواسی هم نمی‌خواهند. تیمی می‌خواهند برای همه فصول مانند سایر تیم‌های صنعتی که بی‌هیج دغدغه مالی بتوانند اسباب شادی مردمان محروم خود را فراهم سازند. 

بچه‌های این اقلیم به همان اندازه که به نان و کار و تحصیل و درمان و .... نیاز دارند، به داشتن یک تیم فوتبال و زیر ساخت‌های مناسب برای شناسایی استعدادهای کشف نشده و پرورش آنان در اکادمی فوتبال، نیازمند هستند. شاید بسیاری از چاه های نفت این منطقه از نفت تهی شده باشد اما عشق به زندگی ، عشق به ایران و شایستگی و لیاقت توسعه در رگ‌های این شهر همچنان باقی است.

عمر مدیریت و ثبات مدیریت در ایران نسبتاً کوتاه است اما یاد و خاطره مردم از عملکرد خوب و بد مدیران همیشه ماندنی است. استخدام بسیاری از قهرمانان ورزشی کشور در دهه 80بعنوان یک خدمت ارزنده از سوی مهندس زنگنه وزیر نفت در اذهان عمومی باقی است و ان طرح محدودیت سنی ٢٧ سال برای عضویت در تیم ملی فوتبال به همین شکل بعنوان یک تصمیم فاجعه بار جاودانه شد.

یقین داشته باشید که عملکرد امروزتان چنانچه در جهت منافع مردم باشد ولی در چارچوب قانون نباشد بهتر از اقدامات قانونی است که بر خلاف مصالح و منافع مردم باشد. حفظ تیم‌های مردمی و سازنده و حمایت از آنها چه تحت پوش نفت باشند، چه تحت پوشش سایر وزراتخانه‌ها باشند و علی‌الخصوص اگر خصوصی باشند، بر عهده دولتمردان است.

این تیم‌ها چه فوتبالی و چه غیرفوتبالی، بخشی از سرمایه‌های ملی به‌شمار می‌روند. لطفاً در حفظ سرمایه‌های ملی این آب و خاک، دقت و تلاش بیشتری به‌خرج دهید. با کمی دقت بیشتر در مدیریت هزینه‌ها و افزایش بهره‌وری سیستم‌ها می‌توان نیاز مالی ده‌ها تیم فوتبالی و صدها تیم غیرفوتبالی را تامین کرد. همین امروز به این مهم بپردازید شاید که فردا خیلی دیر باشد.

دست حق نگهدار همه آدم‌های خوب و شریف

مسعود رضاییان

مدیرعامل سابق باشگاه‌های فولاد خوزستان، نفت مسجدسلیمان و ملوان

منبع: تسنیم