نهادينه شدن فرهنگ کار و تلاش مهمترين اصل در افزايش بهره وري در ظرفيت هاي خدماتي و توليدي کشور است چرا که بهره وري حاصل و برآيند کارايي و اثربخشي است حال اينکه همه مي دانيم که سطح بهره وري در کشورما بسيار پايين است و اين شاید به زعم برخی محققین دانشگاهی برخاسته از الگوي رفتاري فرهنگ عمومي ما باشد که طي ساليان در لايه هاي مختلف جامعه نهادينه شده است. گفتگوی ما با فاروق صفی زاده، دارای دکتری الهیات، تاریخ، فرهنگ و زبان های باستانی و درجه فوق دکتری در ایران شناسی و ادیان را می خوانید.
همان طور که شما اشاره کردید سند چشم انداز نیازهای جامعه را متذکر می شود. شما اگر به نامگذاری سال ها نیز دقت کنید متوجه می شوید که رهبری سال گذشته را سال «همت مضاف، کار مضاعف» نامگذاری کردند و امسال را سال «جهاد اقتصادی»؛ این نامگذاری ها در راستای سند چشم انداز هستند و مردم را به کار و تلاش تشویق می کنند. از نظر تاریخی مردم ایران اهل کار و همت بوده اند. تمام تاریخ نویسان یونانی اعم از هرودوت، گزنفون و ... در خصوص ایران به این مقوله اشاره کرده اند که ایرانیان همیشه در تلاش هستند. تاریخ ثابت کرده است که بیشتر علومی که امروز در جهان وجود دارد خاستگاهش از ایران بوده است یعنی ایرانیان آغازگر علوم مهم مثل فلسفه، نجوم و پزشکی بوده که از ایران شروع شده و به کشورهای دیگر رفته است.
به نظر می رسد این پیشرفت در طول تاریخ دارای فراز و فرودهایی بوده است. تنزل ما چه مواقعی بوده است؟
در تاریخ هر زمان که افراد مزدور و بیگانه بر ما حاکم شده اند دچار رکود شده ایم؛ ما شاه و رضا شاه را در ایران عامل بیگانه می دانیم، درست است که می گفتند می خواهیم دوران هخامنشی را در ایران زنده کنیم ولی واقعیت چیز دیگری بود، آن ها مزدور بودند. مزدور از عامل بیگانه بدتر است چرا که تکلیف بیگانه مشخص است ولی ضربه مزدور کاری تر است. چند شاخص وجود دارد که به واسطه آن ها می توان گفت یک کشور صاحب تمدن است، یکی قدمت تاریخی است و دیگری استعداد درونی و منابع کافی که ما همه این ها را داریم. ضمن این که تقریباً تا قرن هشتم هجری، جهان اسلام پیشرفت دارد و ثابت شده است که این پیشرفت از ناحیه ایرانیان بوده است. ابن خلدون می نویسد عرب ها برای اسلام کاری نکردند. تمام مفسرین، متکلمین، فیلسوفان اسلامی و سردمداران علوم در منطقه اسلامی، ایرانی بودند، حتی در مذاهب اهل سنت؛ نویسندگان شش کتاب حدیثی اهل سنت و چهار کتاب شیعه همگی ایرانی بودند، رؤسای مذاهب اهل سنت نیز ایرانی بودند. پیامبر می فرماید اگر علم در ثریا باشد، مردانی از پارس بدان دست می یازند. این استعداد ایرانیان در دین جدید را می رساند. درباره شخصیتی مانند ذوالقرنین، بیشتر مفسرین ثابت کرده اند که منظور همان کوروش هخامنشی است و این یک افتخار برای ما ایرانیان است.
پس از قرن هشتم هجری را چگونه تحلیل می کنید؟
وقتی که اقوام مغول، تاتار و ترک به ایران حمله می کنند به مدت دو قرن در علم رکود ایجاد می شود. سلسله هایی مثل غزنوی و سلجوقی ایرانی نیستند و جلوی علم را می گیرند، پادشاهان این سلسله ها بیشتر اهل عیش و نوش بودند و این موضوع در برخی اشعار ما نیز ذکر شده است. اشعار سیاسی حافظ زیاد هستند؛ «من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک - چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد» یا «محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد»؛ این شعرهای سیاسی به زمانی اشاره دارند که ترک، تاتار و مغول به کشور ما حمله کردند و آن را به آشوب بسیار بدی کشاندند، یعنی ما تا سه، چهار قرن شاهد فجایع این ها در تاریخ ایران هستیم.
پس شما به سان برخی، مشکل را در دینداری مردم نمی دانید؟
دینداری چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام، خصلت ایرانیان در طول تاریخ بوده است. انحرافات بنی امیه و بنی عباس در دوره اسلامی، تأثیرات زیادی بر ایران و جهان اسلام گذاشت و امروز وهابیت، القاعده و برخی گروه های افراطی دیگر تفاله های همان بنی امیه و بنی عباس هستند. ایران دینی چنین مشکلاتی نداشته است. ما می بینیم ایرانیان از میان مذاهب متعدد اسلامی، مذهبی را انتخاب می کنند که به روح قرآنی و به اهل بیت نزدیکتر است. ما الآن حدود ۸۶۳ فرقه در اسلام داریم، از میان این ۸۶۳ فرقه، تنها شیعه است که به روح قرآنی و کلام اهل بیت معصوم نزدیکتر است و انحرافات درش کمتر است.
اغلب جامعه شناسان ریشه مؤلفه های فرهنگی همچون همان بحث کار و تلاش که در اول مصاحبه ذکر کردم را در تاریخ می دانند، این که استبداد حاکم بر کشور، طی قرن ها، بر مسائل و مشکلات ما بی تأثیر نبوده است.
ایرانی ها یک استعداد ذاتی و درونی دارند که این استعداد از طریق ضمیر ناخودآگاهشان به یکدیگر منتقل می شود. ما اگر بخواهیم از نظر متافیزیک بررسی کنیم، متوجه می شویم ضمیر ناخودآگاه ما دارای یک تمدن گسترده تاریخی است، لذا ما هر تحلیلی که بخواهیم در خصوص زمینه های روانی ایرانیان بکنیم باید ببینیم این زمینه کی و از کجا برخاسته است؛ چه جور می شود چیزی در ذهن ما به صورت یک حافظه تاریخی باقی بماند؟ مغز انسان همیشه در حال فعالیت است، ذهن انسان همیشه در حال تغییر است، از نظر روان کاوی و روان شناسی انسان الآن با انسان یک ساعت قبل یکی نیست، همیشه در حال تغییر است. لذا این سخن را با تبصره هایی که خیلی نیز مهم هستند می پذیرم.
چه تبصره ای؟
ببینید، مردم ما الآن خیلی آگاه شده اند، الآن ۳۳ سال از دوره استبداد پهلوی می گذرد و علی القاعده خیلی از آن ذهنیت های تاریخی که شما گفتید باید از بین رفته باشند. من فکر می کنم اگر مشکلی وجود دارد به خاطر برخی کوته نظری های کسانی است که در مسئولیت ها قرار می گیرند، مردم را باید از آن ها جدا کرد. حضرت علی می گوید مردم از حاکمان تأثیر می گیرند و حاکمان از مردم. در کشور ما با وجود این که ۳۳ سال از عمر آن می گذرد و به آزادی هایی دست یافته ایم، برخی گروه ها و جناح ها، چه فعال و چه غیر فعال، تیشه به ریشه ابعاد اسلامی یا ایرانی نظام می زنند؛ من دیده ام که در برخی وزارتخانه ها، بعضی به طور علنی با فرهنگ ایرانی مخالفت می کنند یا از طرف دیگر نوعی چهره رادیکالیسم از اسلام نشان می دهند، برخی از راه فرقه های ضاله مثل حجتیه ای عمل می کنند و من فکر می کنم این تفکر هنوز وجود دارد. در چنین شرایطی انسان ها به ویژه فرهیختگان دچار چندگانگی می شوند. فردی را که نمی خواهم از او اسم ببرم مسئولیت میراث فرهنگی را بر عهده داشت، سد سیوند را ساخت، یونسکو و بسیاری از دانشمندان ما اعلام کردند که این سد را نسازید چرا که به آثار باستانی ما آسیب می زند ولی ایشان پافشاری کرد که هیچ اتفاقی نمی افتد؛ چند ماه پیش روزنامه جام جم نوشت که ۶۰ درصد از آثار باستانی ما جمله پاسارگاد نم برداشته است و این یعنی خراب شدن؛ همان فرد بعدها مکتب ایرانی را مطرح کرد، خوب این نوعی دوگانگی در شعار و عمل است. دقت کنید که هدف من خود این مصداق ها نیست، بلکه حرفم این است که وجود ناراستی ها و بی صداقتی ها در برش های مقطعی و برهه ای تاریخ می توانند به مسیر و جریان فرهنگ ایرانی و اسلامی ما آسیب وارد کنند، کما این که من مثال هایی از تاریخ این سرزمین نیز برای شما ذکر کردم. مقام معظم رهبری می گوید حرفتان را بزنید حتی اگر خلاف حرف من باشد و این را بارها گفته است ولی الآن کافی است کسی انتقادی علیه جناح حاکم کند برخي ديگر از مديران بر نمي تابند. این غلط است. این روحیه است که باید اصلاح شود.
خوب بالأخره مسئولین نیز از میان همین مردم برمی خیزند.
نه. این روحیه در مردم نیست.
یعنی شما معتقد هستید ما هیچ گونه آسیب فرهنگی نداریم؟
چرا، اما نه به آن گونه که در سؤال شما بود. یکی از مهمترین مشکلات ما نهفته در آموزش و پرورش کشورمان است. در کشورهای دیگر کسی که دیپلمش را می گیرد چهار زبان مادری، انگلیسی، عربی، فرانسوی (یا آلمانی) را یاد می گیرد، در کشور ما طرف دکترای زبان انگلیسی دارد ولی بلد نیست، این نشان می دهد ما در آموزش و پرورش به معنای عام آن ایرادات اساسی داریم. شما می بینید فردی در دانشگاه مثلاً فوق لیسانس فلسفه می گیرد، اما وقتی با او بحث می کنی می بینی از فلسفه چیزی بلد نیست، پس تز او را کس دیگری برایش نوشته است. فلانی دکترای تاریخ دارد اما هیچی بلد نیست. بحث دیگر این است که ما باید انسان تولید بکنیم نه دانشمند. آموزش و پرورش ما نهایتاً دانشمند تربیت می کند نه انسان. اخلاق در آموزش و پرورش و آموزش عالی ما حذف است. اسلام می گوید پرورش و آموزش، تعلیم و تعلم. تعلیم یعنی پرورش، تعلم یعنی آموزش. کودکان ما فقط بلد هستند بیست بگیرند در حالی که این غلط است. حوزه علمیه ما اخیراً کارهای خوبی کرد، قبلاً هیچ طلبه ای حق نداشت غیر از اسلام و شیعه کتاب دیگری بخواند. ابن تیمیه که وهابیت از آن گرفته شده است بیشتر از ۳۰۰ جلد کتاب دارد. من تا الآن ندیده ام که در ایران این کتاب ها چاپ شوند، چرا؟ بگذارید چاپ شود تا مردم بخوانند و دانشمندان روی آن بررسی کنند. خوب فرد باید کتاب های ابن تیمیه را بخواند تا بفهمد چه غلطی کرده است! بفهمد ریشه وهابیت ابن تیمیه است.الآن حوزه های علمیه ما زبان خارجی می خوانند و فلسفه غرب را تحصیل می کنند، لذا وضعیت خیلی بهتر شده است. این هم نتیجه کار شهید مفتح در حوزه و دانشگاه است که دو، سه سال است به نتایجی رسیده است. الآن حوزه علمیه ما به راحتی به کسی سطح یک، دو، سه و چهار نمی دهد، یعنی مثل یک آزمون دانشگاهی است. سطح چهار برابر دکترا است.
من در دراز مدت نسبت به کل این مسئله خوش بین هستم، غالب مردم آگاه هستند و خیلی از مسائل در آینده برای آنان روشن می شود. ما باید بدانیم که نه یک کشور لائیک هستیم و نه یک کشور سکولار. یکسری فرقه های ضاله و عرفان های کاذب در کشور وجود دارند که باید باز شوند؛ برنامه های سطح پائین نمی توانند این عرفان های کاذب را به جوانان بشناسانند. بهترین کار این است که صدا و سیما افراد متخصص این عرفان ها را بیاورد تا در یک فضای غیر متعصبانه، در حضور اساتید دیگر، با هم بحث کنند تا مردم خودشان بفهمند که چه کسی درست می گوید. صدا و سیما این کار را نمی کند، تنها می گوید این بد است و آن خوب، یعنی مثل یک پدر دیکتاتور عمل می کند. الآن بر اساس آمار بیش از پنج هزار کلاس عرفان های کاذب، بدون مجوز، فقط در تهران برگزار می شود، انواع سی دی های انحرافی در زمینه مسئله ظهور به تشیع و فرهنگ دینی ما ضربه می زند. از طرف دیگر ما کسانی را داریم که تاریخ ایران را به هم می ریزند، مثلاً کتاب دوازده قرن سکوت کل تاریخ ایران را زیر سؤال برد، گفت همه ما وحشی بوده ایم، هیچ علمی نداشته ایم، کوروش و داریوش فلان بوده اند و زرتشت دروغ است. همین فرد چند میلیون سی دی علیه تاریخ و فرهنگ ایران پخش کرد. لذا این افراط و تفریط ها وجود داشته است. راستش را بخواهید من احساس می کنم عده ای از روی قصد تیشه به ریشه انقلاب می زنند.
بنده شانزده، هفده سال همکار وزارت ارشاد بود، الآن کتاب جدیدم را که برای مجوز آن جا برده ام روی آن نوشته اند غیرمجاز، صحبت که کردم متوجه شدم طرف اصلاً نفهمیده این کتاب در مورد چه هست! من واقعاً مانده ام که دیگر از کجا شروع کنم؟ تا الآن بیشتر از سیصد جلد کتاب از من چاپ شده ولی با شرایط چند سال اخیر فکر می کنم که دیگر بهتر است ننویسم و کلاً نویسندگی را کنار بگذارم. ولی لذا این مسائل ربطی به نظام، راه امام و رهبری ندارد، بلکه به عده ای از مسئولین برمی گردد که نابخردانه و از روی جهل چنین کارهایی می کنند. رهبری برخی اوقات سکوت می کند. شما مطمئن باشید سکوت رهبری نیز برای این است که توسط این مدعیان آشوب به پا نشود و گرنه ایشان خودشان به طور کامل مسائل را می دانند، همه را می شناسند.