کد خبر 87997
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۰

اصلاح طلبان در دوره هاي اخير هيچگاه در زمينه ورود به انتخابات رياست جمهوري دچار شك نشده ولي در عوض پس از جنگ در هر بار انتخابات مجلس دچار اين شك شده و يا اين شك را به جامعه تلقين نموده اند.

به گزارش مشرق  ، سایت الف در یادداشتی از دکتر یاسر سبحانی فرد به دلایل شرکت کردن یا نکردن اصلاح طلبان در انتخابات پرداخته است.

 گويا بودن يا نبودن در انتخابات به دوگانه هميشگي اصلاح طلبان در انتخابات مجلس تبديل شده است. تجربه نشان داده كه اصلاح طلبان در سالهاي اخير هيچگاه در انتخابات رياست جمهوري شكي براي حضور نداشته و در عوض در انتخابات مجلس از طيف تحريم تا شركت كامل در انتخابات را به ظهور رسانده اند . با اندكي تامل در اين نوع رفتار سياسي سوالات زير بر ذهن خطور مي كند:
۱- چرا اصلاح طلبان تنها در انتخابات مجلس دچار شك دوگانه شركت يا عدم شركت مي شوند؟
۲- آيا عدم شركت اصلاح طلبان تاثيري بر ميزان مشاركت مردم دارد؟
۳- آيا آراي خاموش براي اصلاح طلبان است؟
۳- بهترين استراتژي براي اصلاح طلبان در مورد انتخابات مجلس چيست؟

در پاسخ اوليه و يا تدوين فرضيات براي چنين سوالاتي اولين نيازمندي، اطلاعات مربوط به انتخابات مختلف در نظام حكومتي جمهوري اسلامي است كه اين اطلاعات در دو جدول زير نشان داده شده است.

جدول ۱ : اطلاعات مربوط به انتخابات مجلس




جدول ۲ : اطلاعات مربوط به انتخابات رياست جمهوري




الف ) تحريم تنها در انتخابات مجلس به صرفه است
همانطور كه ذكر شد اصلاح طلبان در دوره هاي اخير هيچگاه در زمينه ورود به انتخابات رياست جمهوري دچار شك نشده ولي در عوض پس از جنگ در هر بار انتخابات مجلس دچار اين شك شده و يا اين شك را به جامعه تلقين نموده اند كه دلايل زير را مي توان براي اين واقعيت متصور شد:

۱- اصلاح طلبان بيم آن را دارند كه با عدم شركت در انتخابات رياست جمهوري مردم توجهي به آنها نكرده و ساده از كنار انتخاب فردي كه تاثير زيادي بر اوضاع زندگي آنها دارد نگذرند . در مقابل به طور سنتي مردم اهميت كمتري به انتخاب نماينده مجلس داده و تاثير آن را در زندگي كمتر احساس مي كنند و با اين كار اصلاح طلبان اين فرصت را دارند كه بي تفاوتي مردم به انتخابات كمتر مهم مجلس را به حساب خود بريزند.

۲- اصل نزاع سياسي همواره با تمركز بر دولت استوار است. اين دولت است كه تقريبا تمامي امور و منابع را در اختيار دارد. بهمين دليل اگر يك گروه سياسي در انتخابات رياست جمهوري بخواهد قهر كند مي توان گفت منطق فعاليتهاي سياسي اش زير سوال است. تنها كساني اين انتخابات را تحريم خواهند كرد كه آنها را در اين انتخابات راه ندهند.

۳- در ايران انتخابات رياست جمهوري موتور محركه جريانهاي سياسي است. با در دست گرفتن دولت حتي مي توان مجلس را نيز در انتخابات بعدي در دست گرفته و يا لااقل بر روي آن تاثير گذاشت. نمونه اين مهم در مجالس چهارم ( از سوي جناح راست ) و ششم ( از سوي احزاب مشاركت و سازمان مجاهدين ) رخ داد كه در آن مجالسي با حمايت از دولت ها شكل گرفت و در واقع اين دولتها بودند كه به ساختن مجلس روي آوردند. البته در مجلس پنجم نيز حزب دولت ساخته ديگري ( كارگزاران سازندگي ) نتوانست اين مجلس را كاملا در قبضه خود بگيرد ولي حزب پيروز يعني جناح راست نيز جداي از دولت شناخته نمي شد.

۴- اصولگرايان ( البته از نوع جناح راست قديم ) نشان داده اند كه در انتخاباتي همچون مجلس كه به اكثريت نسبي نياز دارند مي توانند از پراكندگي هاي سنتي ،فردي ، قومي و احزاب مختلف آرا استفاده كرده و با استفاده از جايگاه ثابت راي خود ، بيش از سايرين راي بياورند ولي اين موضوع در انتخابات رايست جمهوري كه اكثريت مطلق مورد نياز است نمي تواند به آنها كمكي كند. بنابراين اصلاح طلبان در اين انتخابات شانس كمتري نسبت به رياست جمهوري براي خود متصور هستند. اصلاح طلبان تنها در موارد استثنايي مانند مجلس ششم با كار منسجم و گسترده مي توانند از اكثريت نسبي در محيطهاي پراكندگي راي برخوردار شوند.

ب ) دليل كاهش مشاركت مردمي
با نظري بر اطلاعات حاصل از انتخابات مختلف چنين نتيجه مي شود كه نمي توان چنين استنباط نمود كه شركت يا عدم شركت اصلاح طلبان همواره تاثير جدي بر انتخابات داشته است و اگر هم تاثيري در اين زمينه باشد اين موضوع حتمي و هميشگي نيست چرا كه :
۱- بالاترين ميزان مشاركت در انتخابات مجلس در تاريخ جمهوري اسلامي مربوط به مجلس پنجم است كه در آن اصلاح طلبان محترمانه انتخابات را تحريم كرده و هيچ ليستي نداده و مردم را نيز تشويق به شركت در انتخابات نكردند. اين موضوع برهان خلفي است بر اينكه تحريم اين گروه همواره منجر به كاهش مشاركت مردم مي شود. اتفاقا در اين دوره انتخابات مجلس با بيشترين نرخ افزايشي نسبت به دوره قبل يعني حدود ۲۳ درصد مواجه شده است.

۲- در همين راستا اطلاعات نشان مي دهد كه حضور فعال و همه جانبه اصلاح طلبان نيز نمي تواند منجر به افزايش در مشاركت مردم در انتخابات شود. برهان اين موضوع نيز به انتخابات مجلس ششم بر مي گردد كه در آن ميزان مشاركت حتي با كاهش ۵ درصدي مردم نيز مواجه شد. اين كاهش هم در تهران و هم در كل كشور در جدول ۱ قابل مشاهده است. همانطور كه ملاحظه مي شود كاهش مشاركت مردم در انتخابات مجلس ششم كه اصلاح طلبان حضوري فعال داشتند حتي در تهران بيش از متوسط ساير نقاط كشور است.

۳- با توجه به آمار مشخص مي شود كه كاهش رقابت بين گروههاي سياسي در تمامي موارد منجر به كاهش مشاركت مردم شده به عنوان مثال در مجلس چهارم ،سوم ، هفتم و هشتم كه رقابت جدي بين گروههاي سياسي وجود نداشت شاهد كمترين ميزان مشاركت مردمي بوده ايم. اگر ميزان كاهش در اين دو دوره را در كنار ميزان افزايش مشاركت در دوره پنجم بگذاريم مي توان چنين فرضيه ساخت كه كاهش رقابت با وابستگي كمتر به حضور و عدم حضور اصلاح طلبان منجر به كاهش مشاركت مي شود. يعني اگر انتخاباتي باشد كه اصلاح طلبان در آن نباشند ولي به نوع ديگري رقابت درآن جريان داشته باشد حتي مي توان شاهد افزايش مشاركت در انتخابات بود. البته عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات هفتم و هشتم نيز به همين دليل يعني كاهش رقابت منجر به كاهش شديد مشاركت مردمي شد. انتخابات سرد مهمترين دليل كاهش مشاركت است نه انتخابات بدون اصلاح طلبان.

۴- به علت فراواني دلايل شركت يا عدم شركت مردم در انتاخابات ، تنها با بررسي اين دو علت نمي توان كاهش و يا افزايش مشاركت را مورد بررسي قرار داد ولي مي توان اين دو علت را با يكديگر مقايسه نمود.

ج ) آراء خاموش لزوما متعلق به اصلاح طلبان نيست
اصل ديگري كه اصلاح طلبان همواره براي خود بديهي پنداشته و در پي تزريق آن به جامعه بوده اند اين است كه افرادي كه راي نمي دهند زير مجوعه مخازن راي آنها قرار دارند. به عبارتي اين گروه عادت دارد كه همواره در هر انتخاباتي ميزان راي خود را با ميزان افرادي كه اصلا در انتخابات شركت نكرده اند جمع زده و براي خود اكثريتي هميشگي دست و پاكنند.

اين گروه مي پندارند كه اگر كسي از دولت يا حكومت راضي نيست لاجرم مي بايست با آنها هم راي باشد چون آنها هم با دولت مشكل دارند. بدين ترتيب اصلاح طلبان وجود مردمي را كه نه آنها را و نه اصولگرايان را قبول نداشته باشند انكار كرده و همه را به دو دسته سياه سفيد تقسيم مي كنند. اين فرضيه ( اصل از نظر اصلاح طلبان ) به دلايل زير قابل پذيرش نيست.

۱- مردمي كه راي نمي دهند الزاما در دوره مختلف ثابت نيستند. ممكن است فردي در يك دوره راي ندهد ولي در دور بعد بنا بر دلايلي راي دهد. نارضايتي يا رضايت مندي اين افراد به عوامل نامشخصي مربوط است كه اين امر نشان مي دهد برخي از مردم فارغ از تمايلات سياسي راي نمي دهند.تنها افرادي از اين گروه مستثني هستند كه در هيچ دوره اي راي نداده باشند. بسياري از مردم به اين دليل راي نمي دهند كه از اصل سياست نفرت داشته و يا به آن علاقه اي ندارند و اين افراد نمي توانند تحت پرچم كسي قرار گيرند. از منظر اين افراد شركت در انتخابات و بحثهاي سياسي جذابيت و يا كشش خوبي ندارد و بنابراين نمي توان ايشان را در قلمرو كسي محاسبه نمود. بسياري از مردم از رقابت ها و دعواهاي سياسي منزجر مي باشند.

۲- وقتي عده اي از مردم راي نمي دهند و جزء گروه هاي فوق نيز نباشند داراي اين پيام هستند كه هيچ يك از گروههاي سياسي را نماينده خود نمي دانند. وقتي حدود ۳۳ درصد مردم در اوج محبوبيت اصلاح طلبان ( مجلس ششم ) راي نمي دهند يعني اين درصد از مردم نه تنها جناح راست بلكه اصلاح طلبان را نيز نماينده خود نمي دانند. حال اين پرسش مطرح است كه چرا اين افراد را بايد داخل كيسه اصلاح طلبان به حساب آوريم؟

۳- ممكن است افرادي باشند كه اصل حكومت را قبول داشته باشند اما از ميان كانديدا ها كسي را قبول نداشته باشندو بنابراين راي ندادن آنها به دليل قبول نداشتن افراد است نه آرمانها و اصل حكومت. اين موضوع در بين افرادي كه از نظر فكر و علم براي خود به درست يا غلط جايگاه بالايي متصور هستند بيشتر ديده مي شود.
استاد دانشگاهي كه خود را بسيار عالم و فهميده مي داند در شهري كه هيچ يك از كانديدا ها عمق علمي خوبي ندارد احتمالا در انتخابات شركت نخواهد كرد. البته لازم به ذكر است كه با كمال احترام بسياري از مردم عزيز ايران براي خود و به طور ذهني چنين جايگاهي را متصور بوده و بسياري براي همين موضوع يعني بالاتر ديده خود از كانديداها در انتخابات شركت نمي كنند!!

۴- اگر هم تمامي موارد بالا را مورد نظر قرار دهيم باز هم مي توان پذيرفت كه عدم شركت عده اي به دليل عدم شركت اصلاح طلبان مي باشد ولي اين مقدار كسري از افراد شركت نكرده است نه همه آن. همچنين باكمتر بودن سطح شركت در انتخابات مي توان اين درصد از مردم را در تهران بيشتر از مكانهاي ديگر استنباط كرد ولي مي توان اينطور هم ديد كه افراد مورد اشاره در بخش ۳ در تهران بيش از ساير شهرها باشند كه البته اينگونه نيز به نظر مي رسد.

نتيجه - بهترين استراتژي براي اصلاح طلبان در مورد انتخابات مجلس

با توجه به مطالب و آمارهاي فوق نتيجه مي شود كه :
۱- اصلاح طلبان همواره در انتخابات مجلس به نوعي بازي شركت يا عدم شركت را بازي كرده و باز هم آن را تكرار خواهند كرد
۲- اصلاح طلبان به دليل اينكه با تحريم علني و فعال مجلس نخواهند توانست در انتخابات رياست جمهوري نيز شركت كنند هيچگاه دست به اين استراتژي يعني تحريم علني نخواهند زد
۳- به دليل احتمال پايين مشاركت مردم در انتخابات مجلس نسبت به رياست جمهوري اين گروه خواهد كوشيد با سرد كردن و دو پهلو حرف زدن و شركت نصفه نيمه در انتخابات آراي بدست آمده را با افراد شركت نكرده جمع زده و موجودي مردمي خود را بسيار بالاتر از آنچه كه هست نشان دهند.
۴- حاكميت جمهوري اسلامي براي تضعيف چنين رويكردهايي مي تواند از تجربه مجلس پنجم و دوم استفاده كرده و بدون حضور اصلاح طلبان يا مخالفان حكومت ، سطح رقابت را بالا ببرد تا ميزان مشاركت مستقل از حضور يا عدم حضور اصلاح طلبان بالا رود. ايجاد رقابت درون گروهي بين حاميان دولت و منتقدان دولت و يا بين اصولگرايان و احزابي مانند كارگزاران و حاميان آقاي هاشمي رفسنجاني مي تواند تجربيان اين مجالس را تكرار كرده و از مدل انتخابات سرد مجالس هفتم و هشتم دوري كند.